دویچه ووله – جنبش زنان ایران دارای چه خصوصیاتی است و با چه چالشهایی روبروست؟ چگونه فعالان این جنبش میتوانند با هم متحد شوند؟ کیواندخت قهاری از دویچهوله همین پرسشها را با ژانت باوئر، پژوهشگر مسائل زنان در میان گذاشته است.
ژانت باوئر مردمشناس و استاد مطالعات بینالملل در کالج ترینیتی شهر هارتفورد در ایالت کانتیکت آمریکاست. او نزدیک به چهل سال درباره زنان ایرانی و جنبش حقوق زنان ایران تحقیق کرده است.
او در ۲۵ سال گذشته درباره زنان مسلمان در مهاجرت نیز تحقیقات درازمدت انجام داده و زندگی و تجارب چند نسل از گروههای جمعیتی را بررسی کرده است.
ژانت باوئر از ماه مه تا ژوئیه ۲۰۱۸ به عنوان پژوهشگر میهمان انستیتوی ماکس پلانک در آلمان به سر میبرد. او روز ۵ ژوئن سخنرانیای درباره جنبش فمینیستی آینده در ایران در محل کانون پناهندگان سیاسی ایران در برلین ایراد خواهد کرد.
دویچه وله: پرفسور باوئر، شما مردمشناس هستید و در زمان دانشجوییتان پیش از انقلاب ۵۷ به موضوع وضعیت زنان و سازمانهای آنها در ایران پرداختید. پس از آن هم ایران همیشه جایگاهی خاص در تحقیقات و نوشتههای شما داشته است. این علاقه به ایران از کجا میآید؟
ژانت باوئر: من به عنوان دانشجو به آسیای جنوب شرقی و خاورمیانه سفر کردم و تفاوتهای مهم میان جوامع مسلمان مختلف مرا متحیر کرد. برای همین میخواستم بیشتر درباره گوناگونی آیین و رسوم در جهان اسلام بدانم، بهویژه به عنوان زنی متاثر از مباحثی که در زمینه حقوق زنان و برابری جنسیتی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ مطرح بودند.
پس از اینکه برای مدتی در فیلیپین زندگی کردم، تصمیم گرفتم بیشتر درباره کشورهایی که در غرب آسیا قرار دارند بدانم و ایران را به دلیل تنوع فرهنگی غنی و تاریخ آن برگزیدم.
تمرکز شما در چهل سال اخیر بیشتر روی زنان ایرانی در داخل و خارج ایران بوده است. از نظر شما چه تفاوتهای اصلی میان زنان نسل پیش از انقلاب و نسل حاضر وجود دارد؟
پیش از انقلاب زنان دسترسی فزایندهای به همه گونه اطلاعات جدید پیدا کردند. من متوجه شدم که حتی زنان کارگری که به خانههایشان در شهرهای کوچک برمیگشتند، متاثر از ایدهها و رفتارهای جدید بودند. تجربه من این بود که زنان همه طبقات و مناطق اهدافی برای خودشان و فرزندانشان داشتند، اما همه زنان در وضعیت مناسبی برای فعالیت در جهت رسیدن به آن اهداف نبودند؛ مثلا اینکه به آموزش دسترسی داشته باشند یا سفر کنند یا شغلی داشته باشند.
برخی اوقات میدیدم که در محیط سنتی روستاها یا در محلههای کارگری ایران زنان راههایی داشتند برای آنکه قواعد اجتماعی یا محدودیتها را دور بزنند، به این وسیله که به خانوادههایشان فشار بیاورند تا تسلیم خواستههای آنها بشوند. سپس بعد از مهاجرت به شهر برخی اوقات زنان میدیدند که آن ابزارهای سنتی برای رسیدن به اهدافشان دیگر مؤثر نیستند. برای همین وقتی که نظام قانونی شروع به حمایت بیشتر از زنان کرد، دیگر به آن ابزارهای اجتماعی سنتی برای رسیدن به اهدافشان وابسته نبودند. و این برخی امکانات زنان کمتر تحصیلکرده را برای رسیدن به اهداف شخصیشان محدود میکرد.
امروزه امکان انتقال اطلاعات و دانش همراه با اشکال جدید مسافرت و ارتباطات الکترونیکی افزایش یافته است. به همین دلیل، جوانان ایران همانند جوانان دیگر کشورها در سراسر دنیا، ورای مرزهایشان به شکلهای مختلف در فعالیت هستند.
زنان جوان نسبت به نسلهای پیش از خود دسترسی بیشتری به آموزش و اطلاعات دارند. من فکر میکنم آنها در مقایسه با پدر و مادرشان یا نسلهای پیش از انقلاب، به طور متفاوتی در دنیا عمل میکنند. آنها مانند جوانان دیگر نقاط دنیا در درجه نخست علاقهمند به ایجاد زندگیای پرمعنی برای خودشان به عنوان فرد هستند و میخواهند کنترل زندگیشان در دست خودشان باشد و زندگیشان را بهبود ببخشند. اما بعضی وقتها هم کارهایی میکنند که افراد دیگر جامعه را در بر میگیرد.
البته همزمان در ایران و بسیاری دیگر از نقاط دنیا، بقایای پدرسالاری و امتیازات مردانه به عنوان مانعی سر راه زنان جوانی باقی مانده که میخواهند به اهدافی برسند که برای خودشان و جامعهشان دارند. و میدانم که مردها هم اغلب برای پذیرش جایگاه زنان به عنوان افراد برابر در فضای عمومی یا اجتماعی و شغلی، در کشمکش با خودشان هستند. و این امر نشاندهنده هم الگوهای پرورش اجتماعی (سوسیالیزاسیون) است و هم ساختارهای اجتماعی و سیاسی که در آن امتیاز دادن به مردها – و در درجه اول به مردان دگرجنسگرا (هتروسکسوئل) و طبقات خاص یا گروههای خاص – ادامه پیدا میکند.
شما با زنان مهاجر ایرانی خارج از کشور در تماس هستید، از جمله با فعالان حقوق زن. چه تفاوتی میان دیدگاه فعالان حقوق زن داخل و خارج ایران میبینید؟
فکر میکنم زنان جوان و فعالان حقوق زن در ایران و آنهایی که بیشتر در سالهای اخیر از ایران خارج شدهاند، در مقایسه با زنانی که پیشتر ایران را ترک کردهاند، تجربههای متفاوتی در رابطه با نابرابری و تبعیض جنستی و روبرویی با محدودیتها دارند. همچنین به نظر میرسد که زنان جوانتر و کسانی که اخیرا آمدهاند، اغلب میخواهند با طیف وسیعتری از مبارزه علیه نابرابریهای اجتماعی و بیعدالتیها مقابله کنند. منظور من از اینکه پیش از این گفتم، فعالیتهای آنها بیش از پیش “دربرگیرنده” است. یعنی آنها بیشتر نگران نابرابریهایی هستند که نه تنها زنان بلکه برخی مردان متحمل میشوند، مانند مردانی با سکسوالیته آلترناتیو و مردان فقیر. بسیاری از آنها به من گفتهاند که علاوه بر فعالیت در زمینه حقوق زنان در عرصه کمک به کودکان افغان، بیخانمانها و مادران و کودکان در ایران هم فعال بودهاند.
متاسفانه نسل فعالان یا فعالان بالقوه حقوق زنان در داخل و خارج ایران لزوما رابطه نزدیک با نسل دیگر یا اطلاعات درباره کار نسل دیگر ندارد و این مانع از آن است که این دو نسل بتوانند از یکدیگر بیاموزند و در مبارزه برای کسب حقوق زنان با هم متحد شوند. برخی وقتها زنان جوان، مگر اینکه از مادران یا مادربزرگانشان درباره فعالیتهای حقوق زنان آموخته باشند، اطلاعات زیادی درباره تاریخچه فعالیتها و جنبش حقوق زنان در ایران ندارند. این وضعیت تا حدی با دسترسی مردم به پلاتفرمهای اجتماعی الکترونیک فرق کرده است. حال دیگر زنان جوان میتوانند درباره تاریخ جنبش زنان بخوانند و بیاموزند.
در سالهای اخیر شاهد حرکتهای اعتراضی مختلف زنان در ایران به شکلهای گوناگون بودهایم. این حرکات را چگونه میبینید؟
از آنجایی که ادامه فعالیتهای سازماندهی شده برای رسیدن به برابری جنسیتی مشکلتر شده، به نظر میرسد که چالشهای زنان و اعتراضاتشان علیه تبعیض و نداشتن گزینههای اجتماعی، باعث شده که فعالیتهای زنان به صورت فردی یا در گروههای کوچک صورت بگیرد. طبیعی است که این امر برخی پیامدهای اجتماعی دارد.
در طول تاریخ، در فرهنگهای مختلف حرکتهایی این چنین با مقابله روبرو شده، اما زنان در بسیاری از نقاط با نشان دادن مقاومتهای فردی، موفق به ارتقاء جایگاه سیاسی و قانونیشان شدهاند.
فکر میکنم متاسفانه مجازاتهای اجتماعیای که زنان جوان هنگام فعالیت علیه نابرابری جنسیتی در عرصه عمومی با آن روبهرو میشوند و نیز پیامدهای احتمالی اجتماعی و قانونی، بسیاری از آنهایی را که ممکن است بخواهند به دیگران بپیوندند، از فعالیت منصرف میکند.
تاثیر نهادهای آموزشی بر برابری جنسیتی در فرهنگهای مختلف چگونه است؟
تحقیقات من روی سازمانهای داوطلب و برنامههای آموزشی غیررسمیای متمرکز بوده که به زنان کمک میکنند تا بتوانند به اطلاعات لازم برای اعاده حقوقشان دست یابند. در ایران اهمیت نهادهای آموزشی غیررسمی و نیز رسمی پیش از انقلاب روشن بود.
در آن زمان زنانی که از شهرهای کوچک برای زندگی به شهرهای بزرگ میآمدند اغلب از اعضای دیگر خانواده یا جلسات زنانه در شهرها چیزهای جدید یاد میگرفتند، مثلا با شرکت در کلاسهای سوادآموزی یا با پیوستن به “سازمان زنان ایران” در آن زمان.
با تحقیقاتم درباره زنان پناهنده در بسیاری از نقاط جهان به این نتیجه رسیدهام که برعکس تصوری که مردم غرب ممکن است داشته باشند، این زنان منفعل نیستند. آنها مدافعان قویای برای خودشان و خانوادهشان هستند. آنها، اگر ابزار درست در اختیارشان باشد، به آموختن و درخواست مطالباتشان ادامه میدهند.
جنبشهای زنان کشورهای مختلف چه تاثیری بر یکدیگر میگذارند؟
در طول تاریخ فعالان حقوق زنان، از جمله فعالان ایرانی، از طریق کنفرانسها، ارتباط مستقیم یا خواندن آثار یکدیگر، در ارتباط با هم بودهاند.
جنبشهای زنان در بسیاری از جوامع گوناگون در طول تاریخ بر یکدیگر به طور متقابل تاثیر گذاشتهاند.
با این همه، زنان از دریچه تجربه فرهنگی خودشان به جنبش زنان مینگرند و به آن نزدیک میشوند. درکهای متفاوتی در میان فعالان حقوق زن برحسب ملیت، پیشینه طبقاتی، قومیت، نژاد و سطح تحصیلات وجود دارد.
اینها هنوز موانعی هستند که جنبشهای زنان در سراسر دنیا باید از طریق ارتباط و گفتوگو با هم بر آن چیره شوند. در رابطه با جنبش زنان ایران، جای زیادی برای کار در میان نسلها و برقراری ارتباط بیشتر با یکدیگر میبینم، تا بتوان جنبش حقوق زنان وسیعتری را ایجاد کرد.
آینده جنبش زنان ایران را چگونه میبینید؟
به نظر من ما باید جنبش زنان یا “نا-جنبش” زنان ایران را فرامحلی ببینیم. زنان داخل و خارج ایران با آرزوها و فعالیتهایشان برای کسب آزادی و حق انتخاب در رابطه با تمام جهان به سر میبرند.
کنفرانس سالانه بنیاد پژوهشهای زنان امسال با حضور پژوهشگران و فعالان حقوق زن از داخل و خارج ایران در سوئد برگزار شد
من از نامگذاری آصف بیات، پژوهشگر ایرانی، برای جنبش زنان ایران در حال حاضر به عنوان “نا-جنبش” استفاده میکنم، چون در ایران جنبش زنانی که به طور مرکزی سازماندهی شده باشد، وجود ندارد. بحث من این است که این جنبش را فرامحلی میدانم، چون دربرگیرنده زنان جوان ایرانی است که مدتهاست با خارج از ایران در ارتباط هستند یا اطلاعاتشان را از منابع مختلف خارج از ایران میگیرند.
فعالان حقوق زن در داخل و خارج ایران از طریق شبکههای اجتماعی در گفتگویی جهانی با یکدیگر هستند. آنها درباره اتفاقاتی با هم تبادل نظر و تبادل اطلاعات میکنند که در رابطه با مسائل و مبارزات زنان در سراسر جهان رخ میدهد. به نظر من خوب است که جنبش زنان ایران را به عنوان جنبشی نگاه کنیم که هم زنان داخل و هم زنان خارج از کشور را در بر میگیرد.
این امر نیازمند گفتگوی میان دو نسل در داخل و خارج کشور هم هست. برخی از زنان جوانی که من با آنها صحبت کردهام، اشاره کردهاند به اینکه در تلاش خود برای همکاری با نسلهای قدیمتر فعالان ایرانی، حس میکنند شاید وجوه مشترک کمی با آنها دارند یا کمتر از آنها مطالعه کردهاند و به قدر آنها مطلع نیستند. برای همین حس نمیکنند جزیی از گروه آنها باشند.
به نظر من این در حقیقت فراخوانی است برای گفتوگوی بیشتر درباره حقوق و جنبش زنان میان نسلهای مختلفی که خودشان را فعال حقوق زنان میدانند.