سال روز بزرگداشت نویسنده و فیلسوف غربی آلبر کامو، توسط انستیتیوت فرهنگی فرانسه و بنیاد آرمان شهر، با حضور جمعی از دانش آموزان لیسه ملالی و لیسه استقلال کابل در تاریخ ۲۵ ثور ۱۳۹۳ برگزار شد. آرمان شهر طبق معمول با دسته ای از کتاب های تازه انتشار یافته اش در این جشنواره شرکت کرد. کتاب هایی که در این جشنواره به نمایش گذاشته شده بودند، شامل کتاب جنس دوم نوشته سیمون دوبوار، کتاب توتالیتاریسم نوشته هانا آرنت و کتاب نوروزنامه اثر حکیم عمر خیام بودند. آقای عتیق اروند به نمایندگی از بنیاد آرمان شهر، به مدت سه ساعت با جمعی از دانش آموزان، که به گروه های تیمی مختلف تقسیم شده بودند، تشکیل جلسه داده و در مورد فلسفه و ادبیات فرانسه و جایگاه کامو در این حوزه ها به بحث و گفتگو نشست. او همچنین در حین توزیع کتاب، در مورد هر یک از آثار توضیحات مفصلی را به دانش آموزان ارایه نمود. در بخش میزگرد پیرامون کامو و زندگی فلسفی و هنری اش، آقای مجیب مهرداد و عتیق اروند به حیث سخنران برنامه حضور یافتند. آقای اروند با اشاره به کارکردهای بنیاد آرمان شهر در این چند سال گفت: بنیاد آرمان شهر در این چند سال در تلاش آن بوده تا از راه های گوناگون از جمله تدوین، نشر و پخش کتاب سهم خود را در ترویج کتاب خوانی، کتابت و همچنین آرا و افکار و مفاهیم مدرن ادا نماید. کتاب هایی را که اکنون شما در اختیار دارید، نمونه ای از این تلاش است. ما تا کنون نزدیک به صد عنوان کتاب در زمینه های گوناگون از جمله زنان، کودکان، حقوق بشر و هنر به چاپ رسانده ایم؛ که بیشتر از صد و ده هزار جلد کتاب را دربر می گیرد؛ اخیرا بنیاد آرمان شهر بر روی رمان بزرگ و باارزش آلبر کامو یعنی طاعون کار کرده و این کتاب آماده به چاپ است و به زودی در خدمت علاقه مندان قرار خواهد گرفت. سیاست ما گسترش، ترویج و تبلیغ مفاهیم و ارزش های حقوق بشری است و آثاری را هم که منتشر می کنیم بر محور حقوق بشر و ارزش های انسانی می چرخند؛ طاعون یکی از این آثار است. من به احترام این محفل، مقاله ای را تهیه دیده ام که حس می کنم یک ضلع آن مرتبط با فضای برنامه امروزمان؛ و ضلع دیگرش شاید چندان با حوادث خونبار چند روز اخیر در بدخشان بی ارتباط نباشد.

چرا باید کامو بخوانیم؟
شاید اکثر مخاطبین این جلسه، با تصور شرکت در مراسم بزرگداشت از نویسنده و روشنفکر غربی، آلبرکامو در این جا حضور یافته باشند. اما به گمان من کامو نویسنده ای غربی نیست. کامو صدای وجدان بشری است. او به هیچ فضا و مکانی تعلق ندارد. به گفته آندره مورا، کامو فرزند خورشید، فقر و مرگ است. کامو در دامان خورشید جان گرفته، با فقر زندگی کرده و از دهان مرگ سخن گفته است. خورشید نشانه ای از پوچی و همزمان نمادی از زایندگی است. تمام تصاویر و المان های ذهنی کامو حول محور خورشید می چرخد؛ خورشیدِ سوزانی که در زیر هجوم تشعشعات بی رحمانه اش، طالبی انتظار کاروان نیروهای خارجی را می کشد؛ که با مرگ درآویزد تا مگر چیزی را به کسی ثابت کند. خورشیدی که فقر را به سطح می کشاند و دست کودکی را با بورس کفاشی آشنا می کند. من هر روز با پوچی کامو سر می کنم. در اینجا هیچ انتزاعی نیست. فقر و مرگ در دامان ماست. ما آن را به یکدیگر پیشکش می کنیم. آن اَرگوی به خاک خفته در انتظار چیست؟ چه چیزی می تواند او را از مرگ دور کند؟ چه چیزی او را دوباره به فقر ابدی اش نزدیک می کند؟ خورشید تنها امید اوست. او با شنیدن صدای نمازگزاران مرگ را لمس کرده و عمری است که فقر را زیسته است. فقط به امید خورشید زنده است.

camus

پوچی یعنی مورسوی یله شده در خواب نیم روزی؛ پوچی یعنی نگاه اندوهناک سیزیف به هنگام غلطیدن تخته سنگ به پایین کوه. آری پوچی یعنی منظره بعد از انتحار. عکس یادگاری اَرگو با لبخندهایی کریه بر گلیمی زیرپای. اما کامو بر این وضعیت می شورد. او زندگی فردی بیگانه و سیزیف را در زندگی جمعی طاعون و انسان عاصی در می آمیزد. وجدان فردی را در ماجرایی همگانی به تصویر می کشد. کامو بر این باور است که اگر دنیا، رو به نابودی است باید اندیشه های سیاه را مسوول دانست. او در جواب نقد بارت می نویسد: اگر از بیگانه تا طاعون راهی در راستای تحول باشد، این تحول در جهان همبستگی و مشارکت است. طاعون مقاومت است. مقاومت در برابر تمامیِ نیروهایی که سخت در تلاشند تا تو را در حلقوم روزمره گی فرو ببرند. تعهد را از تو بگیرند و شعله آگاهی جمعی را در درونت خاموش سازند. در طاعون فردیت رنگ می بازد و جای خویش را به همگرایی و وحدت می دهد. داستان طاعون به این پرسش که، چرا باید با حفظ ارزشهای فردی تعهدی اجتماعی داشت، پاسخ می دهد. در روزگاری که ما در آن به سر می بریم، هیچ چیز جز تعهد اجتماعی، همگرایی و مشارکت نمی تواند ما را از این وضعیت اسفبار و ناامید کننده رهایی بخشد. ما از طاعون آموخته ایم که در این شرایط چاره ای نداریم جز اینکه با هم باشیم و از هویت های فردی، جناح بندی ها و قشرگرایی ها پلی بزنیم به اصل هویت جمعی.

اَرگو روایت نانوشته و نتیجه اخلاقی رمان طاعون است. کامو به همگرایی و همیاری بشر ایمان داشت و ما مصداقش را در فاجعه اَرگو دیدیم. شاید اَرگو پاسخی است به این پرسش که چرا باید کامو بخوانیم!