نرگس توسلیان

چهره‌ای با یک چشم کبود؛ تاکنون این عکس یکی از خبرسازترین تصویرهای سال ۹۴ بوده است. عکس یک مجری مطرح تلویزیونی که حکایت از خشونت خانگی دارد، بهانه ای شد برای گفت‌وگو درباره زنانی که در خانه های خود مورد خشونت قرار می‌گیرند.

«آسیه امینی» و «نرگس محمدی» سال‌ها در حوزه حقوق زنان فعالیت کرده‌اند. آن‌ها می‌گویند آشکار کردن خشونت علیه زنان، باب را برای گفت‌وشنود و حل مساله خشونت خانگی باز می‌کند.

این فعالان حقوق زنان معتقدند در پشت پرده بسیاری از پرونده‌های جنایی، خشونت خانگی نهفته است. «عبدالصمد خرمشاهی»، حقوق‌دان که سال‌ها روی پرونده‌های جنایی کار کرده است، گفته آن ها را تایید می‌کند.

مساله ای که وجود ندارد، قابل حل نیست

آسیه امینی: یک بار به قدری شوهرش سر او را به وان حمام کوبید که از حال رفت. خود شوهرش آمبولانس خبر کرده و او را به بیمارستان رسانده بود. این زن «مجرم» بود و حکمش «سنگ‌سار» اما پرونده‌اش پر بود از انواع و اقسام خشونت‌هایی که بر او رفته بود؛ خشونت‌هایی که او را به جایی رساندند که به مرگ شوهرش رضایت دهد و بابت مردن او خشنود باشد.

خشونت خانگی یکی از موارد پرشمار در پرونده‌های قضایی است؛ پرونده‌هایی که جنایتی در آن‌ها رخ داده و شاکی خصوصی یا عمومی دارند. رسانه‌ها و محافل عمومی فقط روی خود جنایت  دقیق می‌شوند بی توجه به این که در پشت پرده این جنایت‌ها، جنایت‌های بزرگ‌تری رخ می دهد که هرگز دیده نمی‌شوند، کسی درباره آن ها حرف نمی‌زند و انتظار بهبودی هم برای آن‌ها وجود ندارد.

به هرحال، کسانی که حساسیت‌های جنسیتی دارند، روی این پرونده‌ها کار کرده و باعث شده اند که دوباره بازخوانی شوند و زاویه دید مسوولان قضایی هم نسبت به این پرونده ها تغییر کند؛ یعنی به جای این که تنها به خود جنایت اهمیت داده شود، به پشت پرده جنایت توجه بیش‌تری می کنند. قضات متوجه شده اند که برای چرایی رخ دادن جنایت، دلایل زیادی وجود دارد که یکی از مهم‌ترین آن‌ها، خشونت خانگی است. فرهنگ ما ایرانیان از دیرباز ترجیح داده که خشونت خانگی  را بپوشاند و از دید دیگران پنهان کند. ما درباره خشونت خانگی نه تنها سکوت می‌کنیم بلکه این سکوت را ترویج هم می‌دهیم؛ مثلا خانواده‌ها می‌گویند در زندگی زن و شوهر هر اتفاقی رخ دهد، مربوط به خودشان است و همسایه‌ هم نباید خبردار شود.

در حال حاضر، دنیا خشونت را به صورت جزیی تر تعریف می‌کند و انواع آن را از خشونت کلامی تاخشونت قانونی و … آموزش می‌دهد. اما ما در رویارویی با ابتدایی‌ترین آن، یعنی خشونت فیزیکی با فرهنگی روبه‌رو هستیم که پنهان کردن خشونت را ارزش می‌داند.

در فعالیت‌هایی که در دفاع از حقوق زنان در این چند سال اخیر انجام شده، روی این مساله که خشونت خانگی را امری شخصی تلقی نکنیم، بسیار تاکید شده است. ما ابتدا باید بتوانیم درباره مساله خشونت خانگی صحبت کنیم و بعد به آموزش درباره شیوه برخورد با آن بپردازیم. مساله ای که وجود ندارد، قابل حل نیست.

واقعیت این است که در روز گذشته با دیدن عکسی که از «آزاده نامداری» منتشر شده، از خشونت خانگی که بر او رفته بسیار متاسف شدم. اما در دلم به شجاعت ایشان آفرین گفتم برای این که انتشار این عکس توسط کسی که  هر روز رو به روی دوربین ومقابل نگاه میلیون‎ها نفر قرار می‌گیرد، واقعا جسارت می‌خواهد. کسی که قضاوت میلیون‌ها نفر را کنار بگذارد و کاری را که فکر می‌کند درست است، انجام دهد واقعا جسور است. نشان دادن خشونت کمک بزرگی به بهبود آن در جامعه می‌کند.

علوم انسانی و اجتماعی امروز می‌گوید که خشونت به عنوان یک پدیده اجتماعی، ضد کرامت وحقوق انسانی و جنسیتی است و باید به عنوان یک بیماری اجتماعی ترمیم شود. برای ترمیم این بیماری اجتماعی نیاز به شناخت مرض داریم و پنهان کردن مرض، راهی را برای درمان باز نمی کند. جوامعی که توانسته‌اند شکاف های جنسیتی‌ خود را کاهش دهند، درکاهش قربانیان خشونت موفق تر بوده و راهی را نشان می‌دهند که آزمون و خطا شده است و از نظر علم درست به نظر می‌رسد.

ای کاش به جای این که این موضوع در شبکه‌های اجتماعی بچرخد و به زمزمه ختم شود، رسانه‌‌های داخل ایران دست به کار می‌شدند؛ برای نمونه، کاش همسر سابق ایشان را بنشانند و درباره این خشونت با او صحبت کنند. آن وقت عدالت هم به وجود می آید و حرف‌های دو نفر شنیده می شود. ممکن است طرف دیگر بگوید که خشونت فیزیکی یک بخشی از زندگی بوده و خشونت های دیگری هم در همان خانه وجود داشته است. من معتقدم حتی اگر کسی بخواهد این کار را توجیه کند- اگر چه توجیه فقط توجیه است- اما راه را برای صحبت کردن در این‌باره باز می‌کند و اطلاعات درباره خشونت با شفافیت داده می شود.

زنان باید بتوانند هر نوع خشونتی را که از سوی حکومت به شکل قانون تصویب می‌شود، آشکار کنند

نرگس محمدی: تصور صورت جوانش از یادم نمی‌رود. او متهم به قتل شوهرش بود؛ یک دختر روستایی جوان که به زور به عقد پیرمردی درآمده بود که هم کتکش می‌زد و هم تحقیرش می‌کرد. او به خاطر قتل همان پیرمرد حکم اعدام گرفت. یادآوری سرنوشت دردناک او که از کودکی با انواع و اقسام خشونت‌ها روزگار گذرانده بود، هنوز هم پشتم را می‌لرزاند. من در دفتر کمیته زنان «کانون مدافعان حقوق بشر» نمونه‌های زیادی از خشونت علیه زنان را دیده بودم اما سال ۹۱ وقتی در حال گذراندن حکم در بند عمومی زندان زنجان بودم، خشونت هایی را مشاده کردم که هیچ تصوری از آن ها نداشتم و واقعا نمی دانستم خشونت علیه یک زن در جامعه ما این قدر شکل های پیچیده‌ای داشته باشد.

من معتقدم تا زمانی که درباره خشونت علیه زنان اطلاع‌رسانی نشود، این نوع خشونت به شکل عریان به جامعه نشان داده نشود و زشت بودن آن به افکار عمومی نمایان نشود، این پدیده‌ به شکل مخفی وجود خواهد داشت. هر نوع خشونت علیه زنان، به ویژه درعرصه خانواده، باید آشکار شود. در بعضی از فرهنگ ها، پنهان کردن خشونت خانگی حیای زن و یا یک امر با ارزش تلقی می‌شود. طبیعی است که در چنین فرهنگ و جامعه‌ای، مردها نسبت به در پیش گرفتن این رویه، یعنی خشونت، بیش‌تر ترغیب می‌شوند. ضمن این که شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، خشونت را به خانواده تحمیل می‌کند؛ مثلا در خانواده‌ای که مشکل فقر وجود دارد، زن اگر الهه پاکی هم باشد، به دلیل شرایطی که وجود دارد، بستر خشونت علیه او بسیار فراهم است.
متاسفانه به دلیل این که قانون هیچ حمایتی از زن نمی‌کند چون اصولا در قانون مدنی ما مرد رییس خانواده تلقی می‌شود و حرف حرف اوست، راه برای زورگویی مرد فراهم است. بنابراین، در چنین شرایطی اگر زن از تنها وسیله دفاع خود، یعنی آشکار کردن خشونت هم صرف‌نظر کند، دیگر چیزی از او به عنوان مادر یا همسر باقی نمی‌ماند.
آشکار کردن خشونت خانگی تنها امکان دفاع یک زن است. بنابراین، من معتقدم که اگر قوانین و مقررات نظام جمهوری اسلامی ایران زن‌ستیز هستند و اگر ما شاهد هستیم که خشونت علیه زنان به صورت قانون مورد تایید و حمایت حکومت قرار می‌گیرد و یک نوع فرهنگ‌سازی برای اعمال خشونت علیه زنان در خانواده به حساب می‌آید، ما زنان باید از  تنها امکانی که وجود دارد، بهره ببریم؛ یعنی افکار عمومی را درگیر کرده، این خشونت‌ها را در معرض قضاوت عمومی قرار داده و آن ها را در جامعه تبدیل به یک ضد ارزش کنیم.

زنان باید بتوانند هر نوع خشونتی  که از سوی حکومت به شکل قانون تصویب می‌شود، آشکار کنند؛ مثل «قانون عفاف و حجاب» و یا «حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر» که  در مجلس به رای گذاشته می‌شوند؛ یا خشونت هایی که به صورت عمل‌های اجتماعی که به نظر می‌رسد از جاهایی پشتیبانی و حمایت می‌شوند، مانند اسیدپاشی وحتی  خشونت‎های خانگی که توسط مردان در خانه‌ها انجام می شود.

بهتر است دست به یک مقایسه کوچک بزنیم؛ در مساله اسیدپاشی‌های اخیر، ما شاهد سوزانده شدن صورت ۱۳ زن ایرانی در شهر اصفهان که یک کلان‌شهر تاریخی- فرهنگی  در ایران به حساب می‌آید، بودیم. در قبال این خشونت علیه زنان، حکومت چه‌گونه برخورد کرد؟ یک سری اخبار پراکنده و ضد و نقیض در رسانه‌ها منتشر شد، زنان در بیمارستان بستری شدند و دست آخر، همت حکومت این بود که یک سری عیادت‌های حکومتی از این زنان انجام دهد. اما آیا عاملان اسیدپاشی دستگیر و محاکمه شدند؟ خیر. آیا حکومت گذاشت افکار عمومی این ماجرا را پی‌گیری کند؟خیر. برای این که تجمع هایی که در اعتراض به این موضوع در شهرهای دیگر برگزار شد، با دخالت پلیس و نیروهای امنیتی ادامه پیدا نکردند. اما الان در جامعه بسته‌‌ای مثل افغانستان که «القاعده» وجود دارد و افکار «طالبانی»، می‌بینید که مرگ «فرخنده» چه ابعادی پیدا می‌کند و هر روز اجتماعاتی تشکیل می شوند که زشتی و ضد ارزش بودن این عمل را حتی به ازای سوزاندن قرآن، نشان می‌دهند.

بنابراین، هیچ دلیلی برای پنهان کردن خشونت علیه زنان وجود ندارد و مبارزه با آن زمانی آغاز می‌شود که به شکل عریان در معرض قضاوت افکار عمومی قرار بگیرد.

بسیاری از موکلانم قربانی خشونت خانگی هستند

عبدالصمد خرمشاهی: بیش‌تر پرونده‌های من مربوط به زنان متهم است؛ زنانی که پیش از ارتکاب به جرم، قربانی خشونت خانگی و تبعیض‌های جامعه بوده‌اند. آن  ها به نوعی در قبال این رفتارهای ناروا واکنش نشان داده‌اند. زنان در اکثر پرونده‌های من به استیصال رسیده‌اند؛ کتک می‌خورده‌اند، دشنام می‌شنیده‌اند و مدام در معرض تبعیض‌های ناروا قرار داشته‌اند. از سوی دیگر، قوانین دست و پا گیر هم مانع از جدایی آن ها بوده است. من موکلی  دارم که درخواست طلاق داده بوده اما ثابت کردن موضوع «عسر و حرج» هم کار ساده‌ای نیست. این پروسه بروکراسی آن قدر طول می‌کشد که کاسه صبر زن لبریز می‌شود و نسبت به خشونت هایی که در معرض آن قرار می‌گیرد، واکنش نشان می‌دهد و حالا تبدیل به مجرم شده است.  زن در این موارد راه‌کار ساده برای به پایان رساندن خشونت ها را از میان برداشتن مرد می‌داند. این مساله در پرونده‌های گوناگون خشونت علیه زنان به خوبی قابل مشاهده است؛ به ویژه در جوامع کوچک تر و محیط های بسته. بخشی از این خشونت به نگاه قانون مردسالارانه جامعه برمی‌گردد و بخش دیگربه آداب و رسوم و سنن ما، به ویژه در جوامع روستایی و شهرهای کوچک. در نهایت، همه این ها به این می‌رسند که هم در باور قانون و هم در باور سنتی، مرد رییس خانواده است و زن متعلق به او. اگرچه نگاه مردسالارانه نه تنها در جوامع روستایی و سنتی وجود دارد بلکه در میان اقشار روشن‌فکر هم دیده می‌شود. این نگاه عالمانه، همان نگاهی است که خشونت علیه زنان را ترویج می‌دهد.

ماباید کاری کنیم تا مساله حقوق زنان در باور مردان بگنجد. باورکنید بسیاری از مردان حتی همان حقوق نابرابری که در قوانین برای زنان در نظر گرفته شده است را هم به رسمیت نمی‌شناسند. برخی از باورهای سنتی ما مثل ضرب المثلی که می‌گوید زن با لباس سفید به خانه شوهر می‌رود و با کفن سفید برمی‌گردد، خودش به ترویج خشونت دامن می‌زند. چون زنان، به ویژه در جوامع روستایی و کوچک، برای رعایت باور سنتی در برابر خشونت هیچ اعتراضی نمی‌کنند. من معتقدم آشکار کردن خشونت و صحبت در این باره باعث می‌شود هم زنان از حقوق خود دفاع کنند و هم مردان حقوق آن ها را به رسمیت بشناسند.