منبع: واشنگتن پست
نویسنده: لین ادانیل
برگردان: حمید مهدوی

برگرفته از روزنامه اطلاعات روز

زمانی‌که یک ماه قبل طالبان در دام شاخ؛ روستایی در همواری‌های گندم زار ولایت شمالی قندوز، رسیدند؛ هیچ کسی آماده نبود. غلام سخی، باشنده‌ی آن‌جا در مورد شب ۲۴ اپریل؛ زمانی که ملیشه‌های طالب یک حمله‌ی هم آهنگ را آغاز کردند، گفت: «آن‌ها ناگهان رسیدند و ما را کاملا حیرت‌زده کردند.» «وحشت‌ناک بود. مردم کوشش می‌کردند هرچه زودتر پا به فرار بگذارند و آن‌هایی که ماندند، ده روز به حال خودمان ماندیم. حکومت مقابله نتوانست».
مقام‌های نظامی و استخباراتی نیز به همان اندازه شگفت زده شده بودند. مردان مسلح خانه‌ها را در اختیار شان گرفتند و از باشنده‌ها به عنوان سپر انسانی استفاده کردند. محمد عمر صافی، والی قندوز، گفت چندین روز نیروهای تازه نفس ارتش نرسیدند و وقتی که رسیدند، به دلیل تدارکات ضعیف مهمات، غذا و مواد سوخت نداشتند. آقای صافی گفت که با مستقر شدن نیروهای حکومتی در جبهه‌های شان، جنگ برای بیش از دو هفته ادامه یافت و ملیشه‌ها در سه کیلومتری شهر قندوز رسیدند.
حالا قندوز امن به نظر می‌رسد. ترکیبی از سربازان حکومتی و مردان ملیشه‌ی‌که به سرعت استخدام شدند توانسته اند شورشیان را به گورتپه، در ۱۵ کیلومتری شهر قندوز برانند و روستاهای اشغال شده‌ی چون تلوکا و دام شاخ را آزاد کنند. اما جنگ ادامه دارد و مقام‌های افغانستان می‌پذیرند که این جنگ کند و خونین خواهد بود تا شورشیان دورتر رانده شوند. در عین زمان، مردم ملکی این منطقه فشار زندگی در خط مقدم جدید در شمال را متحمل خواهند شد. تاکنون بیش از ۱۰۰ هزار تن مجبور شده اند خانه‌های شان را ترک کنند و بسیاری از آن‌ها خانه اجاره کرده اند یا با اقارب شان می‌مانند و از سازمان‌های مربوط به سازمان ملل متحد و دیگر سازمان‌های خیریه کمک دریافت می‌کنند.
حضور ملکی‌ها در سرتاسر منطقه‌ی جنگی یکی از عوامل اصلی است که مانع تاکتیک‌ها و پیشرفت نیروهای حکومتی می‌شود. مقام‌ها می‌گویند که نه تنها تجهیزات ناقص و فقدان پیشتیبانی هوایی مانع عملیات‌های ارتش شده است؛ بلکه حضور ملیشه‌ها در خانه‌های مردم و ترس از آتش گرفتن مزرعه‌های روستاها در جریان جنگ، نیز مانع این عملیات‌ها می‌شوند. جنرال عبدالصبور نصرتی، فرمانده پولیس این ولایت پذیرفت که «پیشرفت کند است.» «برای جلوگیری از تلفات ملکی‌ها نمی‌توانیم از توپ‌خانه‌های سنگین استفاده کنیم» و از زمان خروج نیروهای جنگی بین المللی در سال گذشته و تغییر عملیات ایالات متحده و ناتو به نقش آموزش و حمایتی، «پیشتیبانی هوایی نداریم.» «این امر باعث می‌شود که نیروهای ما در میدان نبرد بیشتر مواظب باشند و عملیات را کند می‌سازد.»
لاورنت گابریل، هم آهنگ کننده‌ی پروژه گفت، بین ۲۴ ماه اپریل، زمانی که حملات سالانه‌ی طالبان در فصل‌های گرم شروع شد و ۱۱ ماه می، مجموعا ۲۰۴ زخمی جنگ در تنها شفاخانه‌ی درمانی قندوز که توسط داکتران بدون مرز، یک سازمان غیر دولتی فرانسوی، اداره می‌شود؛ پذیرفته شدند. وی گفت: «در جریان یک هفته، از ۱۱ ماه می‌تا ۱۷ ماه می، ۸۴ زخمی جنگ به این شفاخانه رسیدند و این آمار دو برابر هفته‌ی مشابه در سال گذشته است».
نصرالله، جوان هفده ساله، در ۱۷ ماه می، زمانی که در ولسوالی امام صاحب در شمال شهر از مکتب به طرف خانه می‌رفت میان تیراندازی‌ها گیر ماند. نصرالله گفت: «صدای شلیک شنیدم؛ اما این صدا فروکش کرد و فکر کردم مشکلی نیست که درامتداد جاده به راهم ادامه بدهم». سه گلوله در پای چپ و یک گلوله در پای راستش اصابت کرد.
در بستر رو برو، عبدالرووف، پولیس هجده ساله‌ای است که بخاطر جراحتش در یک حمله‌ی توپ‌خانه‌ها در گور تپه تحت مراقبت قرار دارد. او که هنوز گیج جراحی است، نمی‌تواند صحبت کند و دو تن از اقاربش گفتند هردو پایش و شانه راستش زخمی شده است.
در مناطقی که در کنترول حکومت آمده اند، تدابیر شدید امنیتی روی دست قرار گرفته شده اما صلح نامشخصی غالب است. تعداد ملیشه‌ها بیشتر از نیروهای ارتش است. موترهای ارتش و موترهای زرهی پولیس گاه و بیگاه رفت و آمد دارند و سربازان در برج‌های مراقبتی که با کیسه‌های خاک محکم‌تر ساخته شده اند، نشسته اند. در مزارع، گندم‌ها دسته شده اند و فروشگاه‌ها گاه و بیگاه برای ساکنانی که به طور آزمایشی به خانه‌های شان برگشته اند، باز می‌شود. گروه‌های ملیشه‌ای محلی برای جنگ در خط مقدم آماده شده بودند، برخی از آن‌ها توسط مقام‌های ولایتی مسلح شده و مصارف شان پرداخته می‌شود. اکنون آن‌ها در مناطقی که تصفیه شده اند گشت می‌زنند.
محمد اسلم، ملیشه‌ها را در محوطه خانه‌اش در الچین که با خانواده‌های پنج برادرش در آن‌جا زندگی می‌کردند تا این که خودرا در خط مقدم تازه‌ترین جنگ یافتند. نیمی از محوطه ویران شده است و بسیاری از ۴۰ باشنده‌ی آن فرار کرده اند. او با تعدادی از پسران جوانش مانده اند تا از گاوها و خرهایی‌که زیر یک درخت افسار شده اند و مرغ‌ها و مرغابی‌ها با جوجه‌های شان که تازه از تخم برآمده اند، مواظبت کنند. وی گفت: «ما یک هفته این‌جا به تنهایی جنگیدیم، محاصره شده بودیم، تا زمانی جنگیدیم که مهمات ما تمام شد».
اکنون که او خشت و چوب سوخته‌ی خانه برادرش را با لگد می‌زند، نگران است که تامین صلح پایدار زمان زیادی را در برخواهد گرفت.