«ساز این کهسار غیر از ناله آهنگی نداشت»

 

۱۹ دلو ۱۳۸۹

سخنرانان: آقایان کبیری شاعر و نویسنده، وحید قاسمی هنرمند و محقق در زمینه موسیقی، نقیب آروین، آقای ولی شاه بهره رییس اطلاعات و فرهنگ هرات

***

ساعت دوی بعد از ظهر روز دوشنبه نوزدهم دلو ۱۳۸۹ شصت و هشتمین (سال پنجم) جلسه گفتگو پلی میان نخبگان و شهروندان بنیاد آرمان شهر با عنوان “ساز این کهسار غیر از ناله آهنگی نداشت” برگزار شد.

این برنامه برای بررسی موسیقی معاصر و نگاهی به کارنامه وحید قاسمی یکی از نخبگان موسیقی معاصر برگزار شد. طبق معمول برنامه هایی که در افغانستان برگزار می شود این جلسه نیز با اندکی تأخیر و با صحبت های معروف کبیری شاعر و نویسنده افغانستانی آغاز شد که مروری گذرا به پرونده کاری وحید قاسمی داشت. وی در آغاز صحبت هایش با ابراز خرسندی از این که برنامه ای برای بررسی وضعیت موسیقی در هرات برگز­­ار می شود نگاهی به وضعیت اسفبار نقد و نقادی به خصوص در گذشته ای نه چندان دور داشت که با این عبارت به آن اشاره کرد:

“یادم نمی رود که چند سال پیش پرداختن به نقد آن هم توسط نسل نو، از سوی مهتران جرمی بزرگ پنداشته می شد و نابخشودنی که میوه ی ممنوعه اش می شمردند و جانشین جهش های عقلانیت.

در نخستین نگارش منتقدانه، شاهد رنجش دلی و مسمومیت ذهنی بودیم که حداقل زمان، برای جبرانش یک عمر بود و همزمان مُهری از سر بی مهری بر شانه منتقد لگدکوب می شد تا دیگر از نقد و ابراز نظر دم نزند.”

اشاره به این نکته در مورد نقدناپذیری در گذشته جامعه ای که در آن نفس می کشیم البته مسأله ایست که نسبت به امروز این جامعه نیز مصداقی عینی دارد. بی تفاوتی حاکم در این کشور در مقابل درستی ها و نادرستی و گاهی برخورد ستایش آمیز با خوبی ها و بدی ها هنوز فرهنگی است که در این جامعه خریداران فراوانی دارد که البته در صدر این جماعت باید به مسوولین و قدرتمداران اشاره کرد که در جایگاهش می توان مثال های زیادی را در این مورد آورد.

پس از اشاره به این نکته آقای کبیری نگاهی کلی به وضعیت موسیقی امروز افغانستان داشت که تکه ای از حرف هایش به این شرح بود:

“با آن که هنر در جوامع این جایی بار مسوولیت سنگینی را به دوش می کشد؛ اما مسیری را که امروز موسیقی ما طی می کند؛ شایسته اش نیست.”

وی اشاره ای به دلیل این ادعایش نیز داشت:

“هدفمندی، جوهریت معنوی و جلوه های ریالستیک هنری در بیشترین پارچه های هنری که تازه تولید می شود؛ نامحسوس است و نمی توان از لابلای یک پارچه آهنگ تشخیص داد که هنرمند با آهنگی که همراه گروهی از رامشگران آن سوی جغرافیای خودی شکل داده و اجرا می کند؛ می خواهد برای شنونده چه پیامی را برساند؟”

همه این حرف های در مقدمه صحبت های آقای کبیر گذشت. او در آغاز بحث اصلی اش وحید قاسمی را پژوهشگر، آهنگ ساز و هنرمند خوش بیان سرزمین مان خواند که از معدود هنرمندانی است که در مسیر هنر آگاهانه و هدفمند قلم و قدم می زند.”

وی وقتی که خواست به اهمیت تعهد و هدفمندی در هنر اشاره کند جملاتی به این شرح را بر زبان راند:

“در جامعه سنتی ما، تعهد و هدفمندی عمده ترین جوهریت هنر برین موسیقی را می تواند شکل دهد، یکی از شوریده سران منطقی گفته بود: یک پارچه هنری زمانی می تواند جاودانه شود و پایا بماند که رگه هایی از جوهریت آزادی بخشی و بیدار گری در آن موجود باشد.”

وی در این ارتباط اشاره ای مستقیم به پرونده کاری وحید قاسمی با ذکر مثالی داشت:

“قاسمی توانسته در هنر موسیقی اش ادبیات درگیر یا مشخصا شعر نبرد را بیامیزد و آن چنان کارا و موثر که دل هر شنونده ای را برای آزادگی و عیاری می شوراند. برای نمونه می توانیم به شعر زنده یاد فانی با صدای گرم وحید قاسمی رجوع کنیم:

حسرتا لانه عقابان سوخت

جنگل آتش گرفت و مرغان سوخت

رستم داستان کجا رفتی

تا ببینی که کابلستان سوخت

گریه کن عندلیب آواره

باغ نارنج و تاک پروان سوخت

این شعر زمانی به گستره هنری ذهن توانمند استاد ره یافته و تصنیف شده که گروهی تاریکی یا به قولی – چرکین جامگانِ قامت پلشتی که سر را بی دستار نمی خواستند و عشق را جز بر دار- تلاش داشتند تا همهمه امواج ارغنداب و هریرود را به گورستان خاموشی بسپارند و باغ نارنج و تاکستان های شمال کشور را در آتش بسوزانند؛ تا دیگر در این دیار: بانگی برای عاطفه، شعری برای عشق – باقی نماند.”

نکته دیگری که در صحبت های آقای کبیری به آن اشاره شد توجه آقای قاسمی به فولکلور و تلاش او در راستای پایایی و ماندگاری این آثار بود:

” تلاش های وحید قاسمی مبتنی بر بازسازی سرودها و آهنگ های فولکلوریک و محلی طی چند سال اخیر قابل تقدیر است چه این تلاش ها برای پایایی و ماندگاری سرودهای فولکلوریک روستایی مان نقش به سزایی داشته و دستاوردیست بس بزرگ.”

وی در مورد محتوای شعرهای مورد استفاده در آهنگ های آقای قاسمی و جلوه های کلامی این آثار گفت:

“در بعضی از پاره های هنری شعر حضور خودی اش را نیافته است؛ به این معنی که ممکن است شعر از جانب شخص قاسمی انتخاب نشده باشد و بیشتر گرایش های کلامی، دگر اندیشی و دگر سلیقه ای را می نمایاند.”

او در پایان حرف هایش اشاره ای به کارهای تحقیقاتی آقای قاسمی نیز کرد:

“در زمینه کارهای تحقیقی وحید قاسمی، هر چند می توان مطمن بود که دستاوردها و کارنامه پرباری خواهد داشت چون تا به حال چاپ نشده یا اگر شده من ندیده ام نمی توان قضاوت کرد.”

نقیب آروین سخنران دوم این برنامه با این درآمد رشته کلام را به دست گرفت:

“موسیقی معاصر و پاسخ به چرایی آن تنها مسأله امروز نیست؛ زندگی امروز با تمامی جزییات آن مد نظر است؛ امروز زندگی، وضعیت و هویت انسان را پیوسته بر زمینه لرزان تغییر و دگر شوندگی قرار داده است؛ انسان امروز و زندگی امروز در معرض تحول، تطور و تغییر پیوسته است. این دگرشوی خوی زندگی امروزین است. سرعت تغییر نه تنها در جوامع مدرن که حتا در همین کوچه پس کوچه های زندگی افغانی، آدمی را از گوشه های آرامش برکشیده و به بازار هزار رنگ جهان آورده است.”

وی ادامه این حرف هایش را به چند سوال اساسی کشاند سوال هایی که شاید در ذهن یکایک کسانی که در کشور ما و کشورهایی مانند ما نگاهی دیگر نسبت به پیرامون شان در هر زمینه ای دارند شکل بگیرد و البته جواب های متفاوتی برای آن ها داشته باشند که ناشی از نوع نگاه شان به هستی و هستنده های پیرامون شان است:

“آیا ما قدرت شناخت و تعریف هویت اصیل را از یک سو و گزینش آگاهانه داده های بیرونی را از سوی دیگر داریم؟ آیا اصالت ها در معرض ویرانی قرار ندارد؟ آیا برنامه ای برای حفظ اصالت ها داریم؟ آیا ممکن است به عنوان یک جزیره از تب تند تحولات جهان که همه روزه بر در و دروازه زندگی ما می رسد، دور باشیم و از آن مهم تر منطقی است که از این همزمانی و همجهانی بودن دور باشیم؟”

وی در ادامه، این پرسش ها و پرسش هایی در این شمار را نکاتی خواند که کار را برای اهل موسیقی و آفرینش گران موسیقی صعب تر ساخته است”

او گفت: “آهنگ ساز ما باید در پی حفظ رگ و ریشه موسیقی بوم خود باشد، یا صداهای تازه و هردم در حال تحول جهان را بشنود و به سرعتِ تغییر بپیوندد؟”

نقیب آروین برای ورود به پیکره اصلی بحثش یعنی صحبت درباره پرونده کاری وحید قاسمی اشاره به تحولات آغاز دهه شصت داشت:

“آغاز دهه شصت با شروع تحولات گسترده در همه سطوح زندگی افغانی برابر بود. هر چند از بسیاری جهات این سال ها سال های مصیبت برای ما حساب شده اما از جهاتی نیز به ویژه در بررسی وضعیت فرهنگی، ما با تحولات غیر قابل انکاری در این دوره روبرو بودیم.”

او وحید قاسمی را از چهره های ممتاز سه دهه اخیر افغانستان در عرصه موسیقی خواند و یادآور این نکته نیز گردید که وحید قاسمی نماینده نسل و فصلی تازه بود. آروین در ادامه حرف هایش آگاهی و ورود آقای قاسمی به ادبیات و زمینه های تازه هنر و فرهنگ معاصر را یکی از عواملی دانست که راه های تازه تری را پیش روی او گذاشت.

او گفت: “وحید قاسمی به عنوان آهنگ ساز جوان هم از ریشه های موسیقی بوم خود آگاهی داشت و هم از ابزارها و زمینه های روز برای ایجاد تحول در کار موسیقی بهره گرفت.”

سخنران بعدی این برنامه آقای ولی شاه بهره رییس اطلاعات و فرهنگ هرات بود که مبنای سخنرانی اش باید بر روی بررسی وضعیت موسیقی معاصر می چرخید ولی وی به دلیل کار فوری ای که پیش آمده بود سخنانی کوتاه در مورد اهمیت موسیقی و نگاهی گذارا به پرونده کاری آقای قاسمی داشت و با ابراز پوزش عنان سخن را به دست آقای قاسمی سپرد.

آقای قاسمی با این بیت از حضرت مولانا “هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم” در جواب این پرسش گرداننده که با توجه به این که موسیقی امروز ما خواه ناخواه پشت سر خود موسیقی کلاسیک سبک هندی را دارد و و موسیقی سبک هندی نیز پشت سر خود موسیقی سبک خراسانی را داراست وضعیت موسیقی خراسانی با توجه به این که در ریشه های این فرهنگ نفس کشیده امروز در این کشور چگونه است و این موسیقی امروز در کجای فرهنگ ما قرار دارد و اهمیت پرداختن به آن چیست؟ گفت:

“آثاری که در موسیقی خراسانی به ثبت رسیده، حاکی از آن است که در سرزمین ما موسیقی با عظمتی وجود داشته و هرات، مهد پرورش و رشد این موسیقی بوده است.

تنها آثار به جا مانده و تخصصی ای که در زمینه موسیقی خراسانی از آن دوران در دست است؛ دو اثر مهم به نام های بهجت الروح نوشته صفی الدین هروی مربوط به سده ششم و کتابی به نام رساله موسیقی اثر مولانا بنایی هروی می باشد.

نکته قابل بحث این جاست که دو کتاب مذکور نه تنها شاهدی برای وجود داشتن موسیقی در آن زمان است بلکه این دو کتاب دو مرجع علمی که تئوری موسیقی آن زمان و اساسات موسیقی این زمان را به نام های خراسانی و پارسی یاد می کند.”

آقای قاسمی هم چنان در مورد مقام های موسیقی ما در آن زمان گفت: “مایه ها و مقام های موسیقی در آن زمان به دوازده بخش تقسیم شده بود: راست، حسینی، عراق، سپاهان، زنگوله، عشاق، نوادان، حجاز، بوسلیک، رهاوی، زیر بزرگ و زیر خورد.

که هر کدام از این بخش ها زیرمجموعه های دیگری داشته اند.”

آقای قاسمی در مورد سوالی مبنی بر چگونگی موسیقی کلاسیک سبک هندی در افغانستان نیز حرف هایی داشت وی با تشریح بخش های این موسیقی موسیقی سده اخیر یا همان موسیقی خرابات را با عنوان یک موسیقی علمی و صاحب متود یاد کردو گفت:

“غزل خوانی در افغانستان ویژگی های مختص به خود را دارد بدین معنی که این سبک آمیزه ای از موسیقی چار سمت افغانستان و اساسات موسیقی هندی می باشد.”

آقای قاسمی هم چنان با مثال هایی که یکایک آن ها را اجرا کرد به شکل موسیقی پاپ در افغانستان و کسانی که در این راستا تلاش کرده بودند اشاره هایی داشت و از کسانی مانند: استاد برشنا، استاد فرخ افندی، استاد زلاند، استاد خیال، استاد هاشم، ظاهر هویدا، زنده یاد احمد ظاهر، استاد اولمیر، استاد مددی، داکتر ناشناس، وکیل روف، استاد آرمان، مسرور جمال، استاد نی نواز، شاه ولی ولی، عمر شکیب، شادکام، امیرجان صبوری و فرها دریا یاد کرد و تکه هایی از ساخته های این چهره ها را به عنوان نمونه همراه هارمونیه اجرا کرد.

آقای قاسمی در پایان صحبت هایش با تقاضای شرکت کنندگان آهنگی از خود را نیز خواند.

همچنان در لابلای این برنامه تیزر هشت دقیقه ای که از کارنامه وحید قاسمی تهیه شده بود پخش گردید و هم چنان دو آهنگ از هنرمندان محلی بدخشان که در کنسرتی که با کوشش آقای قاسمی در باغ بابر در کابل برگزار شده بود پخش شد.

در این برنامه که از سوی بنیاد آرمان شهر و با همکاری ریاست اطلاعات و فرهنگ ولایت هرات برگزار شده بود حدود دو صد و پنجاه تن از فرهنگیان، اهل موسیقی، قلم به دستان و علاقه مندان شرکت کرده بودند و کتاب های تازه انتشارات آرمان شهر نیز توزیع گردید و در پایان تصویر قاب شده ای از استاد سرآهنگ از سوی بنیاد آرمان شهر با دستان وحید قاسمی به آمریت موسیقی هرات به عنوان یادبود اهدا شد و تقدیرنامه ای از سوی آمریت موسیقی ولایت هرات به آقای قاسمی داده شد.