زمان پایان دادن به سیاست «بازی بزرگ» در افغانستان فرا رسیده است
منبع: دیپلمات/تمیم عاصی +
 )برگردان: حمید مهدوی (اطلاعات روز)
افغانستان و منطقه شاهد یک تغییر بنیادین در متغییرها و پویایی جنگ و صلح است. این بار خطرات بیشتر است و هرگونه خطای محاسباتی، نظر به هر زمانی در گذشته، عواقب بسیار وخیم‌تری برای منطقه خواهد داشت. در محاسبات جنگ و صلح افغانستان، بازیگران جدید، متغییرهای جدید و خطرات بالا وجود دارد. ظهور داعش، جنگ قدرت در درون طالبان، افزایش جرایم و منطقه‌ای شدن جنگ، قوانین جنگ در داخل کشور و فراتر از آن را تغییر داده است.
تا همین اواخر – جنگ در افغانستان سه مولفه اصلی داشت: یک حامی، یک پناهگان امن و یک گروه پراکسی/نماینده با برنامه سیاسی مشخص براندازی حکومت افغانستان و تاسیس یک رژیم اسلامی براساس شریعت. قضیه دیگر این نیست. امروزه، جنبش طالبان تجزیه شده و درگیر جنگ قدرت برای رهبری شده است، داعش حضورش را گسترده‌تر می‌کند و از میان طالبان ناراضی سربازگیری می‌کند و شبکه‌های جنایتکار به داعش به‌عنوان یک شریک قابل اعتماد اعلان وفاداری می‌کنند تا از جریان آرام httpwww.etilaatroz.com32570فعالیت‌های جنایتکارانه‌ی شان در امتداد مرز پاکستان و ایران اطمینان حاصل کنند.
این واقعیت‌های جیوپولیتیکی و امنیتی جدید که به سرعت شکل می‌گیرد، اگر به حال خودش واگذار شود، پتانسیل تغییر قواعد بازی و ساختار امنیتی جیوپولیتکی منطقه را دارد. اما این واقعیت‌ها هم‌چنین فرصت‌ها و چالش‌هایی را برای منطقه ارائه می‌دهد تا از نزدیک، برای مقابله با فعالیت‌های جنایتکارانه و هوشمندانه و شبکه‌های تروریستی، با هم کار کنند.
آن‌چه که افغانستان، پاکستان و کل منطقه بدان نیاز دارد، یک سیاست عملی و منطقی در تعریف واضح دوستان و دشمنان مشترک شان است. به دنبال آن، باید یک چارچوب مشترک عمل به منافع و تفاوت‌های شان ساخته شود. اولین گام باید تعهد به خودداری از استفاده تروریسم به‌عنوان یک ابزار سیاست خارجی باشد. به دنبال آن، یک اتحاد منطقه‌ای ضد ترور می‌تواند شکل بگیرد. سیاست مهار، بازی‌های دوگانه و سیاست «بازی بزرگ» به پایان رسیده است – این بار، کل منطقه در معرض خطر قرار دارد.
در مورد جنگ
جنگ افغانستان، با یک عنصر قوی منطقه‌ای، چند وجهی و پیچیده است. ماهیت این جنگ، که به‌طور فزاینده منطقه‌ای است، این پتانسیل را دارد تا کل منطقه را در شبکه‌ای از بی‌ثباتی و ناامنی فرو ببرد. در حال حاضر، نیروهای ملی امنیتی افغانستان در خطوط مقدم قرار دارند. در ادامه، ضرورت اقدامات امنیتی جمعی برای مبارزه با چالش‌های امنیتی‌ای که با کل منطقه مواجهه می‌کند، وجود دارد. اگر قرار است جریان کنونی ناامنی در منطقه برگردانده شود، این امر به یک اتحاد منطقه‌ای ضد ترور با یک ساختار جبر و ماشین دیپلماتیک نیاز دارد.
در مورد صلح
اگر یک اجماع منطقه‌ای با تاکید ویژه بر نقش پاکستان در پایان دادن به صدور افراط گرایی به افغانستان شکل نگیرد، صلح موهوم باقی خواهد ماند. اثرات صلح، دقیقاً مانند جنگ، در منطقه سرایت خواهد کرد. نمونه‌هایی از فواید یک افغانستان آرام در پروژه‌های کلان برق و انرژی مانند تاپی و کاسا ۱۰۰۰ و در پروژه فایبر نوری منطقه‌ای مشاهده شده می‌تواند. هر روند صلح در افغانستان، به یک نقشه راه جامعی که توسط کشورهای سومی مانند چین و ایالات متحده تضمین شده باشد، ضرورت دارد. باتوجه به بدتر شدن روابط دوجانبه میان افغانستان و پاکستان، اقدامات دوجانبه بدون تضمین بین‌المللی، موثر واقع نخواهد شد.
در مورد منطقه
آسیای مرکزی و جنوبی نمی‌توانند صرف تماشاچی تحولات امنیتی در افغانستان و پاکستان باشند. تاریخ ثابت کرده است که بی‌تفاوتی نسبت به اوضاع سیاسی و امنیتی در افغانستان، منطقه را بی‌ثبات می‌کند. کشورهای آسیای مرکزی و جنوبی باید از طریق کانال‌های دوجانبه و چند جانبه بر پاکستان فشار بیاورند تا در روند صلح افغانستان نقش سازنده ایفا کند. سیاست مهاری را که آسیای مرکزی و جنوبی در دهه ۱۹۹۰ دنبال کرد، نتیجه معکوس داشت و امنیت و ثبات این کشورها را به مخاطره انداخت. ظهور گروه‌های تروریستی منطقه‌ای مانند جنبش اسلامی ازبکستان یا جنبش‌های جدایی طلب کشمیری که در افغانستان آموزش دیده و تجهیز شده‌اند، برخی از نتایج فاجعه بار این سیاست‌های ناکام است.
تهدیدات مشترک – آینده مشترک
ثبات و شکوفایی آسیای مرکزی و جنوبی با ثبات و امنیت در افغانستان گره خورده است و برعکس. کشورهای دور و نزدیک منطقه، باید بین تبدیل کردن افغانستان به یک دارایی یا یک بدهی انتخاب کنند. سال‌ها سیاست بازی «بازی بزرگ»، صرف بدبختی، فقر و ناامنی برای منطقه به ارمغان آورده است. با درنظرداشت همه مسایل جیوپولیتیکی، هیچ قدرت یا کشوری نمی‌تواند ساختار امنیتی منطقه را با تسلط بر حکومت افغانستان دیکته کند.