چه آینده ای برای مطبوعات مانده است؟

منبع: لموند دیپلوماتیک

بنویسنده: ماری بنیلده، روزنامه نگار، نویسنده کتاب مغزها را خوب می خرند. تبلیغات و رسانه ها، انتشـارات رزون داژیـر

برگردان: منوچهر مرزبانیان

همانند خرس های قطبی که می کوشند تا تعادل خویش را بر تخته یخی شناور حفظ کنند که دارد آب می شود، ناشران مطبوعات هم به تکاپو افتاده اند تا صنعت خویش را از غرقآب برهانند. آنها که واله و شیدای اینترنت شده بودند، نخست مقاله های خود را به رایگان در دسترسی مستقیم از طریق شبکه های رایانه ای نهادند تا تبلیغات (آگهی های تجاری) را به سوی خویش کشند. اما تلاش آنها نتیجه ای به بار نیاورد. بسیاری از این ناشران از این پس در نظر دارند که به الگوی فروش در دنیای مجازی روی آورند وهمگی از خود می پرسند: چگونه در عصر یکه تازی رایانه ای می توان هزینه های خبر رسانی را پوشش داد؟

در سال ۲۰۰۶ یک بانکدار «ب.ان.پ. پاری با» (BNP Paribas) که به کنگره فدراسیون ملی مطبوعات فرانسه در استراسبورگ دعوت شده بود با اعلام این مطلب که روزنامه نگاران اینک در همان وضعیتی قرار دارند که فولاد سازان سال های دهه ۱۹۷۰ با آن دست به گریبان بودند، هیجانی به پا کرد: در آنزمان صنعتکاران محکوم به نابودی بودند اما … خود هنوز از آن خبر نداشتند. چنین می نماید که اعداد و ارقام حق را به وی بدهند. فرانسه با حذف بیش از دو هزار و سیصد پست روزنامه نگاری در پایان سال ۲۰۰۹ با بحرانی دست به گریبان است که می توان آنرا با بحران روزنامه های آمریکائی سنجید که در سال گذشته بیش از بیست و چهار هزار و پانصد موقعیت شغلی را از دست دادند و شمار کارکنانشان در مقایسه با چهارصد و پانزده هزار تنی که ده سال پیش از آن در این حرفه به کار می پرداختند، به سیصد هزار نفر کاهش یافت (۱). در سال ۲۰۰۹ واشنگتن پست به ناچار دفاتری را که در بیرون از پایتخت گشوده بود بست و لس آنجلس تایمز همانند شیکاگو تریبیون ناگزیر شد که خود را در پناه قانون ورشکستگی قرار دهد. در فرانسه به استثنای اکیپ (L’Equipe) و لا کروآ (La croix)، تمام روزنامه های ملی دیگر پول از دست داده اند.

چنین افول و زوالی دیگر شگفتی برنمی انگیزد. بر اساس یافته های دفتر بین و شرکا (Bain & Company) در ظرف دهسال بازار اینترنت، با افزایش سهم خود از سودهای بدست آمده از صنایع فرهنگی جهانی از ۴% به ۲۲%، رونق یافته که البته به ضرر مطبوعات تمام شده که سود دهی آنها در همین مدت از ۴۰% به ۱۴% کاهش یافته است. رسانه های دیگر موفق شده اند که در این ده ساله رویهمرفته سود آوری خود را حفظ و یا حتی برآن بیافزایند (۲). غالبا انتقال بودجه های تبلیغاتی و آگهی های کوچک چاپی به سوی «تارنما» را در پدیداری این وضع مقصر شناخته اند. برنار پوله (Bernard Poulet) روزنامه نگار می نویسد، «برای نخستین بار از آغاز پیدایش مطبوعات با انتشار گسترده در میانه قرن نوزدهم، اینک آگهی دهندگان می توانند برای آشنا ساختن خریداران با کالاهای خود از خیر رسانه های خبری بگذرند (۳).»

اما دوران کنونی در عین حال عصر رویگردانی مردم از محتواهای خبری است که برای خواندنش باید پول پرداخت. مطالبی که روزنامه نگاران خبره ارائه می دهند آنچنان جانبدارانه و دنباله روانه است… که در نزد خوانندگان بی اعتبار و بی اهمیت گشته و آنها حاضر نیستند پولی برای آن بپردازند تا از محل آن دستمزدی برای برای روزنامه نگاران فراهم آید. در سال ۲۰۰۹، ناشران روزنامه ها از ایجاد یک شورای مطبوعات سر برتافتند، که می توانست مجمع پرس و جو و بازخواست از روزنامه نگاران و تضمینی برای ارتباط آنها با مردم باشد. جف یارویس (Jeff Jarvis)، «بلاگ» نگار مشهور آمریکائی در کتاب خویش با عنوان شیوه گوگل (۴) می نویسد، «قدرت را به مشتریان بدهید و خواهید دید که آنرا به چنگ خواهند گرفت. و اگر هم قدرت را به آنها نسپارید، از دست شان خواهید داد». بدینسان انقلاب در شیوه عرضه رایانه ای داده ها، مرجعیت و اقتدار روزنامه نگاران را زیر سوال برده است، عرصه ای که چنانکه آقای اریک شرر (Eric Scherer) مدیر استراتژی خبرگزاری فرانسه خاطرنشان ساخته است «فایده رسانی همگانی آن امری واقعی است (۵).» زیرا گرچه بحران مطبوعات ظرفیت های پژوهش و بررسی روزنامه ها را به خطر انداخته است، با اینهمه بیان دموکراتیک را چندان واپس نمی برد.

برعکس، تارنمائی با تعامل و تبادل دوسویه –موسوم به ۲٫۰ – دسته های کامل خوانندگان انبوهی را به روی آوردن به حوزه اطلاع رسانی می کشاند، تا سپس خود تولید کنندگان عکس ها و ویدئو ها شوند و یا حتی تفسیر ها و تحلیل هائی از رخداد های روز را عرضه دارند. از سونامی در آسیا گرفته تا خیزش مردم در ایران، با گذر از سؤقصد های لندن یا بمبئی، اینک گردآوری گواهی شاهدان، داده ها یا آراء مردم بیش از پیش میان رسانه ها، «بلاگ» ها و شبکه های اجتماعی اینترنتی تقسیم می شود. حتی گردش اطلاعات دیگر در تیول و انحصار رسانه های سنتی نیست، که بیش از پیش ناگزیرند اهمیتی که به هر رویدادی می دهند را با محک پژواکی بسنجند که آن رویداد نزد کاربران اینترنت بر می انگیزد. اینک تارنمای رایانه ای است که بخشی از دستور کار رسانه ها را تعیین می کند.

روزنامه ها به جای آنکه محتوای خود را متمایز سازند تا در تارنما بهتر از یکدیگر باز شناخته شوند، همه داو خود را بر سر حضوری همه جائی و سرعت دسترسی به خبر نهاده اند. باید به همه جا سرکشید، در هر لحظه در همه عرصه ها حضور داشت و از تمام شیوه های بیان بهره جست: «بلاگ»، ویدئو، عکس، درج نام و نشان سامانه خویش در موتورهای جستجوگر اینترنتی، حضور در جامعه های اینترنتی فیس بوک و تویتر … ناشران مطبوعات همچنین به پیدایش تلفن های همراه هوشمند (Smart-phones)، مانند آی فون (i-Phone) ساخته شرکت «Apple» که بیش از دومیلیون مشترک در فرانسه دارد امید بسته اند، تا بهره هائی از آن نصیب خویش کنند. می خواهند در جائی که دشوار بتوان از کاربران خو گرفته به استفاده رایگان از اینترنت بهره مالی جست، «کاربران تلفن ها همراه» را به پرداخت وادارند. اما در حالی که ۹۰% از صد هزار برنامه به صورتی رایگان دردسترس هستند، دیگر چه لزومی دارد که برای استفاده از واسطه اینترنتی برای دستیابی به سامانه مطبوعاتی پولی پرداخت؟

اما از روزنامه نگاران خواسته می شود تا همواره بیشتر و بهتر کار کنند، البته هرروز با شرکت تعداد کمتری از همکاران. خطر چنین حکم و دستور تعارض آمیزی آنست که باعث پراکندگی خاطر و توان روزنامه نگاران در پرداختن به وظائف چندگانه ای می شود که در رسانه های گوناگون بر عهده می گیرند و از آنچه قاعدتا می باید اضطراری مطلق شناخته شود یعنی جستار اطلاعات تازه و منتشر نشده و زوایای بدیع [وقایع] دور می افتند. در اینجا نیز سلوکی ناشی از راه و رسم کاربران رایانه ای غالب است که از آنچه یارویس سفارش می کند بسیار فاصله گرفته. یارویس به روزنامه نگاران سفارش می کند که پیش از هرچیز هم خویش را وقف تولید «محتوائی با ارزش افزوده بسیار» کنند که توان دلبسته کردن مجموعه کسانی را داشته باشد که به تارنما روی می آورند. او می گوید «تلاش خود را به روی آنچه بهتر از هر چیز دیگر انجام می دهید متمرکز سازید و پیوندهائی به سوی آنچه می ماند بجوئید (۶).»

هرگز گردش اطلاعات تا به این حد بر اینهمه رسانه های در دسترس تکیه نداشته، اما تولید خبر نیز هرگز تا به این اندازه دستخوش تهدید نبوده است. بحران مطبوعات پولی به کاهش شمار فرستادگان دائم آنها در خارج، به محدود کردن گزارش ها و تحقیق هائی که به روندی طولانی نیاز دارند، به حذف شغل های در ارتباط با نگارش، ویراستاران و مصححان انجامیده است … رسانه های سنتی را نیز برای مقاومت در برابر چنین وضعیتی برآن داشته است که به یکدیگر بپیوندند یا به کارخانه های خبر رسانی ارزان تبدیل شوند، مانند گروه خبر رسانی آقای آلن ویل (Alain Weill) که رسانه هائی چون «La Tribune, RMC, BFM TV» را گرد آورده و یا برخی دیگر را ناگزیر ساخته است تا با استفاده از روزنامه نگاران جوانی به تکاپو افتند که دستمزدهای ناچیز می گیرند و می توان آنان را به باربران انبار اطلاعات تشبیه کرد (۷). و فردا چه؟ آقای آلن منک (Alin Minc)، رئیس شورائی که نام وی را بر خود دارد، با واژه پردازی های توخالی فرمان می راند که «روزنامه های کنونی چاره دیگری ندارند جز آنکه به شکلی تعاونی به یکدیگر بپیوندند، زیرا محتوای آنها یکسان است» (۸). فشرده کلام آنکه، پس از تشویق به گونه ای عوامانه کردن سرمقاله ها به قصد جذب آگهی دهندگان، اکنون بهانه «رقابت در تقلید» محتوی را پیش می کشند، تا چنانکه فیلیپ مرلان (Philippe Merlant) می گوید، همگان را به مرحله تاره ای از تمرکزگرائی فراخوانند. فرجام چنین منطقی، پرولتاریزه کردن هیئت های تحریریه و فقر کیفیت اطلاعات است که جز آنکه باز هم بیشتر خوانندگان را رویگردان سازد و روزنامه های پولی را به افول و انحطاط بیشتری بکشاند کار دیگری نمی کند.

رویاروئی که گوگل برآن چیرگی یافته است

آیا مرحله بعدی زوال صنعت روزنامه نگاری است؟ توقف انتشار روزنامه بر روی کاغد که فرصتی برای ناشران فراهم آورد تا در هزینه چاپ و توزیع روزنامه صرفه جوئی کنند، این امید را در دل آنها می پروراند که در آینده سودهای عمده ای را بازیابند. اما در آفاق کنونی جهانی مملو از آگهی های تجارتی و زد و بند های مالی توزیع کنندگان تکنولوژی، که به کاربران ارجی نمی گذارند، تأمین هزینه های آن نوع نگارشی را ناممکن ساخته است که انتشار آن یکجا به تارنما واگذار شود. ناگزیر امید ناشران به سود آوری اینترنتی در برخورد با این موانع ممکن نمی نماید. هر سامانه اطلاع رسانی که خواستار رواج خود به دست شرکت Apple باشد ناچار است ۳۰% کمیسیون [از درآمدهای خود] را به به وی واگذارد و اگر بخواهد با گوگل (Google) شریک بشود نیمی از درآمد آگهی های خود را باید به حساب آنها واریز کند. چنانچه به صفحه نمایشگر کیندل آمارون (Amazon Kindle Reading Device)، دست یابد که یک رایانه دستی بی سیم برای کتابخوانی است سهم این شرکت به ۶۵% می رسد. در این تحلیل موتورهای جستجوئی را پیش نکشیده ایم که پشیزی از درآمدهای خود را به ناشرانی نمی دهند که با پی یابی کلید واژه ها، محتوای مطالب آنها را برای کاربران به نمایش می گذارند. خانم ناتالی کولن (Nathalie Collin) یکی از دو رئیس هیئت مدیره روزنامه لیبراسیون گلایه دارد که «صاحبان تکنولوژی به معنی واقعی کلمه ارزش [محتوای مطلب ما را] به کیسه خویش ریخته اند (۱۰).»

بردن روزنامه ها به دنیای مجازی هم هزینه های خود را دارد. اما مگر انتظار دیگری می توان داشت؟ آقای روپرت مردوخ (Rupert Murdock) که مشخصا صاحب امتیاز وال استریت جورنال (Wall Street Journal)، تایمز (Times) و نیویورک پست (New York post) است تهدید کرده که چنانچه غول اینترنتی گوگل از تقسیم درآمدهای خود با وی سرباز زند در میانه سال ۲۰۱۰ مقالات خود را از روی صفحات این جستجوگر بردارد. بهتر از آن، وی خواستار ایجاد کنسرسیومی از ناشران شده است تا خوانندگانی که به مطالب روزنامه ها از محمل اینترنت دست می یابند را وادار به پرداخت کند. اما آقای مردوخ روزنامه هایش را از دسترسی اینترنتی بیرون نخواهد کشید مگر آنکه همه رقبای وی نیز راه او را بروند. همه می دانند که اطلاعات ارزشی محدود به زمان دارند که نمی توان بر روی تارنما درست و صحیح از آن محافظت کرد. گوگل از آنرو چنین به آسانی در این رویاروئی دست بالا را دارد که درآمدهای وی از سامانه های مطبوعات حاشیه ای است، زیرا فقط ۵/۱% تا ۳% کل جستجوهائی که از طریق موتور وی به انجام می رسد به سامانه های مطبوعات راه می برند.

از اینرو آیا فروش اطلاعات از طریق اینترنت راهکار آینده است؟ شرکت «Apple» سرگرم پردازش رایانه دستی چند رسانه ای است که به منزله امیدی در سال ۲۰۱۰ شمار می رود. این دستگاه قادر است در ازاء دریافت وجهی متناسب با مصرف مقاله همزمان با قرائت آن، مطالب مطبوعات را بر روی شبکه مجازی در دسترس خوانندگان بگذارد. اما این شرکت یقین ندارد که خرید روزنامه از روی شبکه رایانه ای جا خواهد افتاد. به موجب بررسی گروه مشاورتی بوستون (Boston Consulting Group)، ۵۴% فرانسویان حاضرند برای دستیابی به اطلاعات به روز شونده بر روی شبکه اینترنتی به خصوص خبرهای محلی پول بپردازند، اما به شرطی که هزینه آن بیش از ۳ یورو در ماه نباشد. چنانچه در نطر آوریم که سامانه مدیا پارت («www.mediapart.fr» Mediapart) خواهان سه برابر این مبلغ است تا بتواند دوام آورد، این مبلغ بسیار ناکافی می نماید. نسیم رایگانی خبر دیرگاهی است که وزیده و اینک بسیار دشوار می توان که به عقب بازگشت.

تقصیر چنین وضعیتی بیشتر به گردن ناشران روزنامه هاست تا فعالان حوزه اینترنت. همانها بودند که نخست به نگارشی بی مزه و خنک و باب طبع بازار آگهی ها چسبیدند. و باز همانها بودند که با کیسه دوختن برای درآمدهای آگهی های تجارتی، رایگان بودن نشریات را تحمیل کردند و با تکیه بر نیروی کمکی پرتوانی که بازی ها و بخت آزمائی ها برایشان فراهم می آورد خوانندگان خود را فریب دادند، بدون آنکه به راستی در جستجوی الگوئی بینابین برآیند. اما رویگردانی آگهی دهندگان حسنی هم دارد: شاید مدیران روزنامه ها را برانگیزاند که با روی آوردن به خوانندگان، خود را از وابستگی به پیام های بازرگانی برهانند. و دور نیست که به فرار صاحبان امتیازی بیانجامد که در تملک مطبوعات حربه دیگری جز منبع سود مالی نمی جستند.

از روزنامه نگاران هم بگوئیم، که آنها نیز ناچار باید آینده ای برای خود ابداع کنند. آیا در آینده حرفه آنها با خوانندگان و کارشناسانی روی آورده به تارنما هم طنین خواهد شد که به حرفه ای ها هشدار می دهند که خود «تولید کنندگان مشترک» مطالب و خبرها خواهند شد؟ نزد نسل های جوان نام و عنوان رسانه ها برای قضاوت درباره درستی یک خبر کمتر از شبکه دوستانی اعتبار دارد که آنرا انتقال می دهند، از اینرو مطبوعات نخواهند توانست «جامعه» آنها را نادیده انگازند و باید کاربران [آن شبکه ها] را به سوی خویش سوق دهند. آمریکائی ها همین اینک هم ۱۷% وقت خود را برای اینترنت، «بلوگ» و شبکه ها اجتماعی صرف می کنند و فقط ۵۶/۰% از زمان «وب» گردی خود را روی روزنامه های اینترنتی می گذارند (۱۱) …

گفتگو از الگوی اقتصادی همانند شرط بندی پاسکال* است. تجربه سامانه های جدید اطلاعاتی نشان می دهد که مهم چندگانه کردن منابع تأمین هزینه است: خوانندگانی که برای استفاده از روزنامه اینترنتی «مدیاپار» پول می پردازند، تبلیعات، آموزش و یا ارائه خدمات به انجمن های محلی در چهارچوب سامانه اطلاعات و گفت و شنود در باره رویدادها در فرانسه موسوم به «خیابان ۸۹» (www.rue89.com) … گذشته از آن شاید فردا میسر باشد که بخشی از پژوهشی که جامعه کاربران اینترنت پیش می برند را از طریق انجمن های غیر انتفاعی یا بنیادهائی نظیر پرو پوبلیکا (Pro Publica) یا سپوت یو اس (Spot US) در ایالات متحده پوشش داد. یورگن هوبرماس فیلسوف آلمانی می نویسد «فکر سپردن هدایت تولیدات مطبوعات به دست بازار مایه ای از توهم در خود دارد » (۱۲).

فکر دفاع از بنگاه های روزنامه نگاری به منظور ایفای سهمی در جان بخشیدن به دموکراسی می تواند توجیه پذیر باشد. در جامعه ای دیجیتالی، امکان دسترسی هرچه بیشتر به اطلاعات راه به سوی آزادی را می گشاید و می تواند به طرد عدم دسترسی افراد به اطلاعات بیانجامد. البته به شرط آنکه فرد بداند چگونه راه خود را در جنگل اینترنت بیابد. خطر در گسترش نوعی از اطلاعات اینترنتی است که با دو سرعت انجام می پذیرد. در یک سو جمعیتی انبوه که چنانکه آقای شرر می گوید «فربهی اطلاعاتی» دارند با اقیانوسی از اخبار رایگان سرگرم کننده و جریان اطلاعاتی که بی هیج سلسله مراتب یا معنائی در پی هم سرازیر می شوند. و در دیگر سو، اطلاعاتی گزیده برای کسانی که می توانند بهای گزافی برای آن بپردازند.

آینده چنین کالای مشترکی، چنانچه فایده واقعی اجتماعی داشته باشد، نه به آنچه نصیب صاحبان رسانه ها می سازد وابستگی خواهد داشت، و نه به نتیجه زور آزمائی میان آقای مردوخ و گوگل. گردش اطلاعات که ارزش خود را در کمیابی می یابد، به جهت خصلت خود غیر قابل پیش بینی است. در سال ۱۸۴۵، جیمز گوردون بنت (James Gordon Bennett)، بنیانگذار نیویورک هرالد (New York Herald)، همانوقت هم در رواج تلگراف «شیوه تازه ای از ترویج اطلاعات» را می دید، که بیم آن می رفت که برای روزنامه ها هلاکت بار باشد (۱۳) …

* پاسکال می گوید من در یک شرط بندی به خدا معتقد می شوم، که اگر خدا حقیقتا وجود داشته باشد من این شرط را برده ام! و اگر وجود نداشته باشد چیزی بیش از منکران از دست نمی دهم. اما اگر احیانا معتقد به عدم وجود خدا شوم و او وجود داشته باشد، تا ابد در عذاب خواهم بود. (م)

پی نوشت‌ ها

١- ارقام دفتر آمار کارگری، به نقل از بخش «دیده بان بازار» در سامانه اینترنتی وال استریت ژورنال.

۲- پژوهش بین و شرکا (Bain & Company)، سفارش همایش آوینیون (Avignon)، نوامبر ۲۰۰۹.

۳- برنار پوله (Bernard Poulet)، پایان کار روزنامه ها و آینده اطلاع رسانی، انتشارات گالیمار، پاریس، ۲۰۰۹.

۴- جف یارویس (Jeff Jarvis)، روش گوگل، انتشارات تله ماتیک (Télématique)، پاریس، ۲۰۰۹.

۵- اریک شرر (Eric Scherer)، دیده بان رسانه های خبرگزاری فرانسه، شماره ۷، پائیز- زمستان ۲۰۱۰- ۲۰۰۹.

۶- روش گوگل، پیش گفته.

۷- مقاله مارک اندولد (Marc Endeweld)، «شبکه های “خبر رسانی دائم” آنقدر ها هم دردسر ساز نیستند» را در شماره ماه ژوئن ۲۰۰۷ لوموند دیپلوماتیک مطالعه فرمائید.

٨- گردهمائی متخصصان در موضوع «چشم اندازهای تازه رسانه های شنیداری و دیداری»، خانه شیمی، پاریس، ۲۲ اکتبر ۲۰۰۹.

٩- فیلیپ مرلان (Philippe Merlant) و لوک شاتل (Luc Chatel)، رسانه ها، ورشکستگی یک ضد قدرت، انتشارات فایارد، پاریس، ۲۰۰۹.

١٠- به تبادل آراء در باره « گوگل: هماورد یا شریک؟» در سامانه زیر مراجعه فرمائید: www.observatoiredesmedias.com

١١- پژوهش نیلسن (Nielsen)؛ سپتامبر ۲۰۰۹، و آزمایشگاه روزنامه نگاری نیمان (Nieman)، اکتبر ۲۰۰۹ به نقل از اریک شرر، پیش گفته.

١٢- یورگن هابرماس (Jürgen Habermas)، «باید مطبوعات ممتاز را نجات داد»، لوموند، ۲۲ مه ۲۰۰۷.

۱٣- «آثار شبکه»، هقته نامه اکونومیست (The Economist)، لندن، ۱۷ دسامبر ۲۰۰۹.

از میان کتابها:

جستجو در گوگل «گوگل». پایان جهانی که ما می شناختیم

نوشته کن آئوله تا (Ken Auletta)، انتشارات پن گوئن، نیویورک، ۳۳۶ صفحه، ۹۵/۲۵ دلار.

سامانه جستجوگر گوگل که سرگی برین (Sergey Brin) و لاری پیج (Larry Page) دو دانشجوی دانشگاه استانفورد در سال ۱۹۹۸ به وجود آوردند، به صعودی سرسام آور دست یافته است. بر پایه موتور جستجوگری بسیار کارآمد که امکانات بالقوه درآمد مالی آن هنوز در آنزمان نیاز به اثبات داشت، این شرکت تازه کار، انقلابی در تبلیغ و آگهی بر روی اینترنت پدید آورد و در گرم بازار خود غنیمتی جنگی را در پستوی خود انبار کرد. گوگل، با ظاهری فرشته خو فقط به سادگی میخواهد «جهان را دگرگون سازد». مهندسان برجسته آن تکنولوژی هائی که کارائی خود را به اثبات رسانده بودند را در جهت سود رسانی به همه مردم بازسازی کردند. از میان ابداعات آنها یکی هم این بود که (بدون آنکه دلمشغولی زیادی از مسائل مربوط به حق مؤلف به خود راه دهند) تمام آثاری که هرگز انتشار نیافته بود را به روی شبکه اینترنتی قابل دسترسی سازند. صفحه جستجوگر گوگل (که سه میلیارد بار در روز به آن سر می زنند) به این شرکت رخصت داده است که خزانه غول آسائی از داده ها را فراهم آورد. گسترش همه سویه این جالوت (Goliath)▪ عصر رایانه ای، حکومت ها را نگران کرده و تخم وحشت را در جهان تکنولوژی های پیشرفته، سرگرمی ها، تلفن همراه و بخش های دیگری پراکنده است که از بلعیده شدن خود توسط گوگل در هراسند. به خصوص مطبوعات، تلویزیون و دیگر «رسانه های کهنه» آماج حمله اند: در واقع گوگل در نظر دارد به مجتمعی رسانه ای بدل شود که شاید ۱۰۰ میلیارد دلار بیارزد. ابراهیم وردا

▪ رزم آور خودسر و غول پیکر در افسانه های تورات (عهد عتیق، سفر شموئیل، فصل اول) که به دست داود کشته شد (م).

کلیه حقوق برای نشریه لوموند دیپلوماتیک محفوظ است
© ۲۰۰۳ – ۲۰۰۰ Le Monde diplomatique