نویسنده: محمد اشرف حیدری، رییس عمومی ‌پالیسی و استراتژی وزارت امور خارجه

برگردان: نجیب‌الله مهاجر (۸ صبح) منبع: دیپلومات
«هیچ دردی در جهان بیشتر از درد از دست دادن سرزمین آبایی آدمی‌ نیست.»
در حال حاضر نزدیک به ۲٫۶ میلیون مهاجر افغان در بیشتر از ۷۰ کشور مختلف جهان زندگی می‌کنند. داستان مهاجرین افغان از اواخر سال ۱۹۷۹ آغاز می‌شود. افغان‌ها مردمان فقیری بودند که از راه کشاورزی و به شیوه‌های سنتی زندگی می‌کردند. آن‌ها به ندرت در جستجوی مهاجرت به خارج از کشور برای یافتن فرصت‌های اقتصادی می‌گشتند. روند عادی زندگی اما به‌صورت ناگهانی در فردای اشغال افغانستان توسط شوروی متوقف گشت و این کشور به قربانی بزرگ جنگ سرد مبدل شد. تانک‌های شوروی وارد روستاهای افغانستان شدند و کشتار گسترده‌ی افراد بی‌گناه، تخریب و نابودی معیشت، ترک اجباری کشور برای حفظ حیات آغاز شد. بسیاری از افغان‌ها به‌دلیل خشونت، شکنجه و آزار، تصفیه نژادی و قتل عام که به‌دلیل جنگ‌های نیابتی در دهه نود میلادی در کشور اتفاق افتاد، مجبور به فرار از افغانستان شدند. شمار بزرگی از آنان به کشورهای همسایه نظیر پاکستان و ایران پناهنده شدند که کشورهای یادشده تا کنون نیز میزبان ۹۵ درصد مهاجرین افغانی می‌باشند.
با این حال، در طول ۳۶ سال گذشته هرگاه فرصت کوچکی فراهم گشته تا در نتیجه آن افغان‌ها امید به استقرار صلح و تحقق عدالت در کشور‌شان پیدا کنند، هیچ گاهی تمایل‌شان را برای بازگشت به افغانستان پنهان نکرده‌اند. به‌عنوان مثال پس از سقوط رژیم کمونیستی در سال ۱۹۹۲ و ۱۹۹۳، بیش از ۲ میلیون پناهنده افغان به‌صورت داوطلبانه از پاکستان و ایران به افغانستان باز‌گشتند. این بازگشت اما، به‌دلیل شروع

جنگ‌های داخلی که افغانستان را برای دهه‌ها به هرج‌و‌مرج و آشوب مواجه ساخت، در مدت کوتاهی متوقف شد.
در قالب «برنامه ادغام مجدد» که با حمایت جامعه جهانی پس از سقوط طالبان آغاز یافت، ۵٫۸ میلیون مهاجر افغان از پاکستان و ایران به افغانستان بازگشته‌اند و این بزرگ‌ترین بازگشت داو‌طلبانه در تاریخ کمیشنری عالی ملل متحد در امور پناهندگان محسوب می‌شود. علی‌رغم رکورد بازگشت داو‌طلبانه مهاجران افغان و مصایبی که در راه بازگشت‌شان روبه‌رو می‌شوند، مقامات رسمی ‌پاکستان و ایران در برخی اوقات از این مساله که حقیقتا یک مساله بشر‌دوستانه می‌باشد به‌عنوان یک بار بر دوش اقتصاد کشورهای‌شان و یا خطر باالقوه برای سربازگیری تروریسم یاد می‌کنند. این کلیشه‌های سیاسی نه تنها واقعیت مساله پناهندگان را تحریف می‌کند، بلکه بسیاری از خدماتی را که پناهندگان به

کشورهای میزبان و جهان انجام داده‌اند نیز یک‌سره نا‌دیده می‌گیرند.
با همه این‌ها، پناهندگان، شهروندان عادی و دارای حقوق و کرامت انسانی می‌باشند که از بد روزگار و شرایط وخیم‌، کشورشان را ترک گفته و به امید زندگی آرام و امن، تغییر مکان داده‌اند. فزیکدان آلمانی «آلبرت انشتین» و نویسنده مشهور فرانسوی «ویکتور هوگو»، از نمونه‌های برجسته مهاجرانی می‌باشند که در تبعیدگاه‌های‌شان خدمات علمی ‌و ادبی بزرگی به کشورهای میزبان و جهان انجام دادند.
میلیون‌ها پناهنده افغان در ایران و پاکستان به مثابه سرمایه برای اقتصاد این دو کشور می‌باشند. تعداد زیادی از افغان‌ها در هر دو کشور نیازمندی‌های بازار کار آنان را پر می‌کنند. آنان اغلبا با دست‌مزدهای پایین‌تر از کارگران ایرانی و پاکستانی به کارهایی مشغول‌اند که شهروندان آن دو کشور به‌دلیل تابوهای اجتماعی و فرهنگی از پذیرش چنین مشاغلی ابا می‌ورزند.
تا هنوز هم بخش بزرگی از مهاجرین افغان به‌خصوص آن عده‌ای که در پاکستان زندگی می‌کنند، ماهانه از بستگان نزدیک‌شان در کشور‌های پیشرفته‌ای مثل کشورهای اروپایی، امریکای شمالی، استرالیا و کشور‌های خلیج مبالغی در حدود ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ دالر به‌صورت ماهوار دریافت می‌کنند و همه یا بخشی از آن را برای نیاز‌های زندگی در اقتصاد محلی به مصرف می‌رسانند. مضافا شمار قابل ملاحظه‌ای از افغان‌های تاجر در پاکستان، ایران و کشورهای خلیج از راه تجارت و سرمایه‌گذاری، نقش موثری در شگوفایی اقتصادی کشورهای نامبرده بازی می‌کنند. از سال ۲۰۰۱ به این‌سو، شمار بزرگی از تاجران مهاجر افغان که به کشور بازگشته‌اند، در بخش‌هایی چون مخابرات و ارتباطات، بازسازی، ترانسپورت و حمل‌و‌نقل، سرمایه‌گذاری‌های خوبی انجام داده و از طریق چنین برنامه‌های موجب تسهیل تجارت در افغانستان و هم‌چنین برقراری بیشتر ارتباطات تجاری با پاکستان و ایران شده‌اند.

بهانه ‌سیاسی

ادعاهایی که راجع به استخدام تروریستان از درون اردوگاه‌های مهاجرین صورت می‌گیرد، مطلقا بی‌اساس و بهانه‌ای سیاسی بیش نمی‌باشد که برای زیر سوال بردن همکاری‌های موثر در امر مبارزه با تروریسم انجام می‌گیرد. واقعیت امر این است که مهاجران افغان قربانیان اصلی خشونت و تروریسم می‌باشند و سوءاستفاده از وضعیت آنان به‌صورت آشکار نقض حقوقی است که مطابق به کنوانسیون ۱۹۵۱ جینوا، رعایت آن بر همه کشورهایی که آنرا پذیرفته‌اند، الزام‌آور است.
هرچند ۵٫۸ میلیون مهاجر از ایران‌، پاکستان و سایر کشورها در طول ۱۴ سال گذشته به افغانستان بازگشت کرده‌اند ولی اکثریت آنانی که در کشورهای یادشده باقی مانده‌اند، نسبت به بازگشت‌شان به افغانستان بی‌علاقه می‌باشند. باری یکی از گزارشگران سازمان ملل از یکی از افغان‌ها به نام «حضرت شاه» راجع به بازگشت به افغانستان سوال کرده بود، که از حضرت شاه چنین شنیده بود: «امروز دو قبر برای دو برادری که بر اثر انفجار ماین در افغانستان کشته شده‌اند، کنده شده است.» دو جوان یادشده رابطه خویشاوندی با حضرت شاه نداشتند و برای پیدا کردن کار و زمینه‌سازی بازگشت خانواده‌های‌شان از پاکستان به منطقه آبایی‌شان در گرشک هلمند رفته بودند.
مردم و حکومت افغانستان از کمک‌های بشر‌دوستانه ایران و پاکستان و سایر کشورهایی که در طول بیشتر از سه دهه میزبان مهاجرین افغانی بوده‌اند، قدر‌دانی می‌کنند. ولی عوامل کششی (Pull Factors) نظیر بهبود امینت، پیشرفت تدابیر حفاظتی، کمک در جهت ادغام مجدد و ازدیاد فرصت‌های شغلی در افغانستان باید در کشورهای میزبان، عوامل فشار برای بازگشت (Push Factors) را تعیین کنند.
تمام کشور‌هایی که میزبان بخش عمده ‌مهاجران و پناهجویان افغان می‌باشند (پاکستان، ایران، استرالیا، یونان، انگلستان، جرمنی، هالند، سویدن، دنمارک، فرانسه و سویس) باید اصل عدم اجبار را که هم ریشه در قوانین بین‌المللی و هم قوانین اسلامی ‌دارد، محترم شمرده و از بی‌احترامی ‌و بازگرداندن اجباری مهاجران و پناهجویان افغان خود‌داری ورزند. حکومت افغانستان موافقت‌نامه‌های سه‌جانبه‌ای را با بسیاری از این کشور‌ها و دفتر «UNHCR» به امضا رسانیده است که شرط مهمی ‌است تا بازگشت دواطلبانه مهاجرین را تسهیل کند.
گرچه کشور‌های میزبان علاقه‌مندند تا مهاجران را برای بازگشت به کشورشان تشویق کنند. دفتر «UNHCR» اما با بازگرداندن اجباری و زود‌هنگام مهاجران و پناهجویان افغان چنانچه وضعیت عمومی‌ کشور‌شان آماده برگشت آن‌ها نباشد، باید مخالفت کند. بجز بازگشت خودجوش که در خلال سال‌های ۲۰۰۲-۲۰۰۵ انجام گرفت، باید از سوی کمیساریای سازمان ملل متحد در امور آوارگان، به بقیه پناهندگانی که پس از سال‌های یادشده به کشور بازگشت نموده‌اند، در مورد افزایش بی‌ثباتی و کمبود شدید کمک‌ها برای ادغام مجدد در افغانستان هشدار داده می‌شد.
سقوط طالبان در سال ۲۰۰۱ وعده‌ها را برای یک استراتژی بلند‌مدت نظیر «طرح مارشال» برای تامین امنیت و تضمین آینده افغانستان دو چندان ساخت و میلیون‌ها مهاجر افغان را به‌صورت بی‌سابقه‌ای نسبت به آینده کشورشان خوشبین ساخت. البته که «طرح مارشال» برای افغانستان تا هنوز جامه عمل نپوشید است با این حال، صحبت از آن (طرح مارشال) موجب جابه‌جایی دو باره صدها هزار نفر از افغان‌های پناهنده‌‌ای شدند که در طول بیشتر از دو دهه تبعید، زندگی نسبتا خوبی را برای‌شان دست‌و‌پا کرده بودند.
واقعیت این است که هزاران نفر از بازگشت‌کنندگانی که بدون کمک در عرصه داخلی رها شده‌اند، باید به نگرانی جدی برای کمیشنری عالی ملل متحد در امور پناهندگان و جامعه جهانی بدل شود و طرح زود‌رس بازگشت مهاجران تا زمانی‌که شرایط بازگشت داو‌طلبانه و مساعد فراهم نشود، متوقف گردد. همزمان با آن جامعه جهانی باید اصول اشتراک مسوولیت و فراهم‌سازی کمک‌های تسکینی ((Relief Assistance را برای مهاجرین محترم شمرده و به آن عمل کنند. کمک به پاکستان و ایران باید بر مبنای توانمند‌سازی مهاجران برای به‌دست آوردن مهارت‌های مورد نیاز در هر دو کشور مقیم و کشور اصلی (افغانستان) استوار گردد.
مضافا کشورهای توسعه‌یافته باید برنامه‌های اسکان مجدد‌شان را در مورد مهاجران روشن سازند و تعدادی از آنان را از کشورهای پاکستان، ایران و هند به‌صورت سالانه در قالب بر‌نامه‌های اعطای پناهندگی جذب کنند. اعطای پناهندگی و اسکان افغان‌ها در کشورهای توسعه‌یافته یکی از راه‌های طولانی و دراز‌مدت بازسازی و توسعه افغانستان محسوب می‌شود. انعطاف‌پذیری و بلند‌پروازی که از مشخصات بسیاری از مهاجران است، آنان را قادر می‌سازد تا به جوامع جدید ادغام شوند و از فرصت‌های اجتماعی و اقتصادی برای تقویت خود و کمک به بستگان‌شان در پاکستان، ایران و هند بهره‌‌مند شوند.
در دراز‌مدت، مطمینا بسیاری از افغان‌های مقیم کشورهای توسعه‌یافته با به‌دست آوردن ثروت و دانش، به کشور اصلی‌شان بر می‌گردند و از دست‌آوردهای مادی و معنوی خود در جهت بازسازی و تقویت کشور استفاده خواهند کرد. شواهد و نمونه‌های آن زیاد است که از جمله می‌توان به محمد اشرف‌غنی و عده‌ای دیگر اشاره کرد که هر کدام‌شان سهم قابل توجهی در بازسازی افغانستان از سال ۲۰۰۲ تا‌کنون داشته‌اند.
تقریبا ۲۵۰۰ سال قبل یورو پایدز (Euripides) نوشته بود: «هیچ دردی در جهان بیشتر از درد از دست دادن سرزمین آبایی آدمی‌ نیست.» واقعیت نیز همین است که برای بسیاری از افغان‌های مهاجر مانند حضرت شاه، هیج جای جهان نمی‌تواند میهن او شود و آن‌ها به محض بهبود وضعیت به وطن‌شان باز خواهند گشت. روشن است که تنها راه‌حل پایدار معضله مهاجرین افغان، بازگشت دواطلبانه‌ای است که با بهبود وضعیت امنیتی تحقق آن تضمین خواهد شد. بنا‌بر‌این کشورهای اروپایی، پاکستان و ایران تنها با همکاری در جهت تقویت امنیت و ثبات در افغانستان می‌توانند به معضله مهاجرین افغان نقطه پایان بگذارند. ثبات پایدار و رفاه در کشور، به‌طور خودکار پناهندگان افغان را تشویق خواهد کرد که به‌صورت داوطلبانه به کشور‌شان بازگردند و نیاز به فشار و یا بازگشت اجباری توسط کشورهای میزبان را نیز از اساس منتفی سازد.