مسعود حسینی، عکاس خبری خبرگزاری آسوشیتد‌پرس، از مردم می‌خواهد تا با خبرنگاران و عکاسان همکاری کنند. او می‌گوید: «اگر برای اطلاع‌رسانی و آگاهی‌دهی با خبرنگاران همکاری کنید، می‌توانید درد و رنج ملت را تا حدی التیام ببخشید.» او از افغانستانی‌های ساکن خارج از کشور نیز می‌خواهد که رفت و آمدشان را به افغانستان قطع نکنند و دوباره افغانستان را به حال خود رها نسازند.

 

masoodhosseini

 

لطفاً خودتان را معرفی کنید.

مسعود حسینی هستم عکاس خبری خبرگزاری آسوشیتد‌پرس.

یک یا دو خاطره‌ی مهم را که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگی‌تان تأثیرگذار بوده تعریف کنید.

یکی از برخوردهایی که مواجه می‌شویم، زمانی است که به یک محل حمله‌ی انتحاری می‌شود. وقتی به محل حادثه می‌رسیم با برخورد پولیس مواجه می‌شویم. یادم هست در یکی از همین حملات در خیابان دارالامان، ما برای ضبط و ثبت واقعه به محل حادثه رفتیم، اما پولیس مانع عکس‌برداری و گزارش‌گیری شد. یکی از افراد پولیس به من حمله‌ور شد و با تفنگ خود به سر و دست من زد طوری که کتم پاره شد. این قضیه بعداً به قومندانی امنیه کشیده شد و علیه این پولیس پرونده تشکیل شد. ما خبرنگاران برخوردهای زیادی با نیروهای امنیتی داشتیم. اکثر این برخوردها در جاهایی اتفاق افتاده که حادثه‌ی کلانی رخ داده است.

سه دستاورد مهم دوران جدید چه بوده است؟

با وجود مشکلات بسیار زیادی که با آن روبه‌رو هستیم، یکی از دستاوردهای بزرگ نظام جدید آزادی بیان و آزادی رسانه‌ها است. اگر این سطح از آزادی را در مقایسه با ایران یا کشورهای آسیای میانه بسنجید به وضوح می‌توانید تفاوت را دریابید. در بین این کشورها ما بازترین فضای آزادی بیان و آزادی رسانه را داریم. یکی از دستاوردهای دیگر این است که حکومت در نظام جدید صدای مردم را به رسمیت می‌شناسد. برای اولین بار در تاریخ افغانستان جامعه‌ی مدنی توانست با قدرت تمام صدای خویش را بلند و در مقابل دولت از مردم دفاع کند.

چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و آن را به عنوان نوآوری، ابتکار مثبت و یک چیز خوب ارزیابی می‌کنید؟

متأسفانه در شرایطی که الان در کشور وجود دارد، نمی‌توانیم به آینده زیاد خوش‌بین باشیم یا تصور کنیم دستاوردی ماندگار و پایدار خواهد ماند؛ ولی در هر صورت می‌توان به نهادهای مدنی، مطبوعاتی و رسانه‌ای به عنوان پایگاه‌های قدرت، تا اندازه‌ای امیدوار بود. به نظرم این قدرت برگشت‌ناپذیر است. فکر می‌کنم هم جنبش رسانه‌ای و هم جامعه‌ی مدنی ما در آینده در تحولات سیاسی اجتماعی نقش بسیار اساسی و سازنده خواهند داشت.

مهم‌ترین ترس شما چیست؟

جامعه‌ی ما متأسفانه به دلیل کسب قدرت سیاسی به شدت سیاسی شده و این سیاسی شدن باعث دوری قشرهای اجتماعی شده است. به طور مثال همین موضوع انتخابات باعث شد بسیاری از دوست‌های صمیمی زمانی که گرایش‌های سیاسی یکدیگر را شناختند، از هم ناراحت شوند. در کنار این مسأله، موضوع بیکاری و گم شدن هویت اجتماعی جوانان نیز بسیار تشویش‌‌آور است. جوانان به شدت بیکار، افسرده و از جنگ خسته هستند. ترسم این است که دولت نتواند جامعه را از سیاست‌زدگی و پرخاشگری دور نگه دارد و نتواند در وضعیت اسفبار جوانان تغییری ایجاد کند.

از نظر شما سه چالش بزرگ ساختاری، اجتماعی و فرهنگی پیش روی افغانستان چیست؟

یکی از چالش‌ها، جامعه‌ی طبقاتی و تباری موجود در کشور است. جامعه‌ی تباری هرگز نمی‌تواند در کالبد ملت درآید و خود را یک جامعه‌ی منسجم و یکتا بنامد. جوانان ما غرق این جامعه‌ی تباری شده‌اند و نمی‌توانند خود را از آن رهایی بخشند. یکی از چالش‌های ساختاری و بسیار حیاتی که شاید کشور را به مرز فروپاشی ببرد، مسأله‌ی بحران اقتصادی است. دولت زمانی می‌تواند قوی و پایدار باشد که اقتصاد قوی و پایدار داشته باشد. متأسفانه نود درصد از بودجه‌ی دولت افغانستان را کشورهای غربی می‌پردازند. وابستگی به کمک‌های خارجی سبب شده کشور بزرگ‌ترین آسیب را از لحاظ استقلال سیاسی و اقتصادی ببیند. ناهنجاری‌های اقتصادی وضعیت اجتماعی را بسیار وخیم خواهد کرد. یکی از حادترین و داغ‌ترین مباحث در این حوزه، مدیریت منابع کشور است. سومین چالش پیش روی افغانستان دور شدن فکری و به اصطلاح اندیشه‌ای دو نسل گذشته و نوین کشور است. نسل گذشته نسلی است جنگ‌زده که انقلاب‌ها و شورش‌های زیادی را پشت سر گذاشته است. این نسل از لحاظ فکری بسیار گسسته است؛ مثال بارز این گسستگی، حمله به «کافه هنر» است. به این کافه فقط به این دلیل که تصور می‌شود ممکن است آنجا کارهای غیرقانونی انجام بگیرد، حمله صورت گرفت. این نوع حملات و اینگونه دلیل‌تراشی‌ها در گذشته بسیار عادی بوده است. یعنی گروهی امنیتی پیدا می‌شد که به دلایل پوشالی به یک مکان حمله می‌کرد و افراد و اشخاصی که در آن محل بودند را مورد لت و کوب قرار می‌داد و می‌رفت؛ اما این نوع برخورد برای نسل جدید بسیار زننده و غیرمعمول است. نسل نوین کشور اجازه‌ی چنین حرکاتی را نمی‌دهد؛ به همین دلیل کم‌کم تنش‌ها بالا می‌گیرد. نسل گذشته نه می‌خواهد قدرت را با نسل جدید تقسیم کند و نه می‌تواند درک کند که نسل جدید چه خواست‌هایی دارد.

آیا فکر می‌کنید جامعه‌ی افغانستان امروز اجازه خواهد داد دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و فقدان حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟

وقتی دولت نوپا در کشور در حال سازماندهی بود، از سوی اکثریت مطلق مردم یک درخواست تاریخی برای آموزش و پرورش به وجود آمد؛ اما متأسفانه این درخواست با بی‌توجهی و بی‌میلی دولت مواجه شد. دولت، امکانات، ابزارهای لازم و امنیت عمومی را مخصوصاً در روستاها مهیا نساخت؛ به همین دلیل گروه شورشی طالبان نیز از این فرصت استفاده کرد و مردم را تحت فشار گذاشت. مثالی می‌زنم که خودم به چشم شاهدش بودم: یک مکتب دخترانه چند سال پیش توسط کانادایی‌ها در هلمند ساخته شد. مکتب تقریباً سی میلیون دالر هزینه برداشت؛ اما به خاطر وجود شورشیان در منطقه هرگز استفاده نشد. این مکتب در اوایل، تبدیل شده بود به پایگاه نظامی برای ارتش افغانستان که برای مبارزه با طالبان در آن خیمه زده بود. پس از آنکه طالبان این مکتب را متصرف و در آنجا ماندگار شدند، از اتاق‌ها، دستشویی‌ها و سالن‌هایش استفاده می‌کردند. ناتو به درخواست کشور کانادا مجبور شد آن مکتب را با جت‌های جنگی نابود کند. هنوز فکر می‌کنم با داشتن شش تا هفت میلیون دانش‌آموز، ما در طول تاریخ خود بیشترین حد شمولیت در مکاتب و مدارس را داریم و مطمئن هستم این روند ادامه خواهد یافت. مردم به معنای این جمله پی برده‌اند که کسی که سواد دارد در زندگی موفق خواهد بود.

یک خاطره را که در آن حقوق بشری یکی از اعضای زن خانواده یا آشنایان شما نقض شده، تعریف کنید.

در فامیل ما افرادی هستند که با استفاده از بهانه‌های دینی در تلاش‌اند به هر طریق ممکن زنان و دختران خویش را در خانه مخفی نگه دارند. خیلی تلاش کردیم تا با فامیل صحبت کنیم و آنها را راضی کنیم که چادری را کنار بگذارند. متأسفانه چادری رفت کنار و به جایش چادر عربی آمد. از آن پس مردان فامیل زنان‌شان را مجبور کردند تا چادر عربی سر کنند.

سه عامل بازدارنده‌ی ساختاری، اجتماعی و فرهنگی در مقابل مشارکت زنان در عرصه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟

اولین عامل نبود آگاهی جمعی و پایین بودن سطح سواد عمومی بین زنان است. وقتی در جامعه سطح سواد و دانش عمومی کم یا ناچیز باشد حتماً این خالیگاه توسط خرافات دینی و عرفی پر خواهد شد. این خرافات و تحکم‌های عرفی نقش بسیار زیادی در نقض حقوق زنان دارد. ما از سنت فرهنگی‌ای که ما را به سمت افراط و تفریط می‌کشاند در رنجیم. خانواده‌های ما به این موضوع واقف نیستند که نقش دختر در جامعه چیست؟ دختری که باسواد می‌شود باید مقداری مسائل امنیتی خودش را درنظر داشته باشد. منظورم از امنیت، امنیت اجتماعی و امنیت روانی است. یکی دیگر از عوامل بازدارنده، نقش کم‌رنگ مطبوعات و اهل رسانه در تبلیغ و ترویج حقوق زنان از طریق رسانه‌های جمعی است. رسانه‌های ما به شدت سیاسی‌اند؛ برای آنها فقط آن جنبه‌ای از خبرها و گزارش‌ها و تحقیق‌ها ارزش پخش و نشر دارد که باعث رونق وضعیت تجاری و اقتصادی‌شان شود. رسانه‌ها باید در قسمت حقوق برابر زنان و مردان، متعهدانه عمل کنند و برنامه‌های آموزشی متعددی را در این زمینه تدارک ببینند.

سه مطالبه‌ی عمده‌ی زنان به طور کلی چیست؟

یکی از مهم‌ترین خواست‌های زنان این است که حقوق انسانی‌شان رعایت شود و به این حقوق احترام گذاشته شود. احترام به حقوق، از طریق فرهنگ‌سازی مهیا خواهد شد. با آموزش و پرورش درست، تبلیغات و آگاهی‌رسانی همه‌جانبه و با تغییر دادن منابع درسی و آموزشی باید فرهنگ‌سازی کرد. خواست دیگر زنان به رسمیت شناخته شدن حقوق مساوی و برابرشان در عرصه‌های کاری است. زنان خواستار حق کار و حق انتخاب شغل هستند. باید نه تنها این حق را به رسمیت شناخت که عرصه را برای ورودشان به حوزه‌های گوناگون مهیا کرد. زنان همچنین خواستار حقوق سیاسی خویش هستند. زنان دوست دارند در مقوله‌ی مشارکت سیاسی، از جایگاهی برابر با مردان برخوردار باشند.

منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان چه کسانی هستند؟

اول این نکته را باید بگویم که به نظر من وجود چیزی به نام وزارت امور زنان یک امر منفی است. فکر می‌کنم زنان بیشتر باید به مراجع رسانه‌ای، مدنی و حقوق بشری مراجعه کنند. متأسفانه اکثریت زنان هنوز در موقعیتی قرار ندارند که به صورت مستقیم از دولت مطالبه‌ی حقوق کنند. وزارت زنان حتی تا اندازه‌ای جلوی پیشبرد اهداف زنان را سد کرده است. به طور مثال اگر شما قرار باشد مجوز یک مغازه‌ی آرایشگری را بگیرید، جدای از اینکه باید به وزارت کار و امور اجتماعی و وزارت امور داخله رجوع کنید، باید تأییدیه‌ی وزارت امور زنان را نیز داشته باشید که این وزارت تا جایی که بتواند در این زمینه‌ها سختگیری نشان می‌دهد.

برای دخترتان چه آرزویی دارید؟

اگر صریح بیان کنم باید بگویم که اصلاً دوست ندارم دخترم در این کشور باشد. دوست دارم در کشوری باشد که آنجا بتواند به حقوق کامل خود دسترسی داشته باشد. دوست دارم در مکتبی درس بخواند که در آنجا بفهمد که جنس مخالفش چی هست و کی هست. دوست دارم در فضایی زندگی کند که ذهنش رشد کند و برای خودش شخصیتی مستقل داشته باشد. نمی‌گویم که می‌توانم برای دخترم پدری ایده‏ال باشم، چون پرورش یافته‌ی همین جامعه‌ی مردسالارم؛ ولی اگر من هم در جامعه‌ای زندگی می‌کردم که در آن برخی از مؤلفه‌های ایده‏ال فعال بود، فکر می‌کنم این آرزویی است که به آن دست پیدا می‌کردم. در افغانستان در تلاشم تا برای دخترم بیشترین امکانات را در بهترین اماکن تحصیلی، تفریحی و زیستی مهیا سازم.

در حوزه‌ی خصوصی و عمومی یعنی فعالیت‌های مدنی و حرفه‌ای خود برای رفع موانع ذکر شده منجمله تبعیض چه کرده‌اید؟

تا حد زیادی به عنوان خبرنگار و به عنوان فعال حقوق بشر تلاش کردم تا جایی که می‌توانم کاری بکنم که سخن زنان علنی و رسا باشد. تلاش کردم اگر برایشان مشکلی پیش آمده این مشکل را رسانه‌ای کنم.

اگر پیام یا صحبت خاصی دارید بفرمایید.

خواستم از مخاطب‌های درون کشور این است که پیشرفت افغانستان را در مقایسه با کشورهای اسلامی بسنجند؛ چون جزئیات این انکشافات و توسعه‌ها را می‌توان با این کشورها سنجید. از مخاطبانم می‌خواهم که با قشر خبرنگار همکار باشند. اگر برای اطلاع‌رسانی و آگاهی‌دهی با خبرنگاران همکاری کنید، می‌توانید به این وسیله درد و رنج ملت را تا حدی التیام ببخشید. خواستم از مخاطب‌های برون کشور هم این است که رفت و آمدشان را به افغانستان قطع نکنند و دوباره افغانستان را به حال خود رها نسازند. از کشورهای دوست افغانستان می‌خواهم هم از لحاظ اقتصادی و هم از لحاظ فرهنگی ما را تنها نگذارند و به رشد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی افغانستان کمک کنند.

 

نام مصاحبه‌گر: عتیق اروند