مجیب رحمان، مترجم دوره‌ی شش جلدی کتاب «تاریخ صحابه» و نویسنده‌ی کتاب «احمد شاه مسعود، شهید راه صلح و آزادی»، که دوره‌ی ماستری فلسفه‌ی سیاسی را با گرایش به پساساختارگرایی در دانشگاه اسکس لندن گذرانده، موضوع حقوق زنان را نه امری وارداتی که برآمده از نیازهای درونی جامعه‌ی افغانستان می‌داند. وی با پیش کشیدن حرکت‌هایی که در مالزی به‌وقوع پیوسته می‌گوید: «آرزو دارم زنان یک قرائت جدید از دین ارائه کنند، گونه‌‎‌ای که در مالزی از سوی زنان اتفاق افتاد. شماری از زنان در مالزی این پرسش را مطرح کردند که آیا واقعاً حقوق زنان از نظر دین همین است که مردان می‌گویند، یا اینکه دین خدا هم به حقوق زنان، به‌عنوان انسان و بند‌گان خدا، توجه کرده است؟ این مسأله باعث شد تعدادی زن دانشمند یک قرائت مدرن و معتدلی از دین پیشکش کنند.»

این ‌گفت‌وگو در ادامه کمپین «افغانستان به روایت دیگر» منتشر شده است.

س: لطفاً خودتان را معرفی کنید؟
ج: من، مجیب رحمان، در دوره‌ی مهاجرت، شامل مدرسه‌ی ابوحنیفه در پاکستان شدم و در همین دوره بنا بر علاقه‌مندی که به زبان عربی داشتم، فرصتی مساعد شد که این زبان را به‌صورت خوب فرا بگیرم. بعداً وارد دانشگاه «ساینس و تکنالوژی» شدم و دانشگاه مدرک لیسانس خود را در علوم سیاسی گرفتم. دوره‌ی ماستری را در بخش روابط بین‌الملل و مطالعات پاکستان از دانشگاه پشاور گرفتم. بعد از اینکه از این دانشگاه فارغ شدم، بنا بر علاقه‌مندی که به ترجمه داشتم، وارد «مرکز ترجمه‌ی میراث‌های اسلامی» شدم و نتیجه‌ی کارم در این مرکز، ترجمه‌ی شش جلد کتاب، زیر عنوان «تاریخ صحابه» بود که همچنان از آنها استفاده می‌شود.
پس از آن به‌عنوان پناهنده به لندن رفتم. بعد از یک مدت پناهندگی در لندن، به عنوان کارمند محلی سفارت افغانستان پذیرفته شدم و بالاخره به‌حیث سکرتر دوم سفارت استخدام شدم. در همین دوره نیز مصروف کارهای فرهنگی در سفارت بودم و کتاب «احمد شاه مسعود، شهید راه صلح و آزادی» را نوشته و چاپ کردم، زمانی در کنار کارها به مسایل سیاسی کشور می‌پرداختیم، مثلاً با ایجاد سیمنارها، کنفرانس‌ها در زمینه‌های دولتداری خوب، پارلمان و قانون اساسی.
بعد از یک دوره، وارد دانشگاه اسکس لندن شدم و یک سال هم در این دانشگاه ماستری خواندم و به مسایل فلسفه‌ی سیاسی و توسعه آشنایی پیدا کردم و فلسفه‌ی سیاسی باعث شد که به مکتب «گفتمان یا پساساختارگرایی» علاقه ‌پیدا کنم. سپس درخواست دکترا دادم و در دانشکده‌ی حکومتی اسکس لندن پذیرفته شدم که  بعد از چهار سال تحصیل موفق شدم از این دانشگاه مدرک دکترا بگیرم. البته این دوره، برایم یکی از دوره‌های بسیار دشوار بود، چون هیچ نوع کمک و بورسیه نداشتم و مجبور بودم کار کنم و مصارف دانشگاه را برآورده سازم. نتیجه‌ی دوره‌ی ماستری‌ام کتاب «نقدِ برساختار نظام سیاسی در افغانستان» است که تا کنون چهار بار چاپ شده است. تز دوره‌ی دکترایم هم «نقد بر چگونگی شکل‌گیری حکومت در افغانستان» است که تلاش می‌کنم به زبان انگلیسی و فارسی منتشر شود. همچنین در این مدت مصاحبه‌های مهمی نیز با رسانه‌های مختلف انجام داده‌ام. سرانجام وارد مبارزات انتخاباتی شدم  که تا هنوز ادامه دارد.

س: لطفاً یک یا دو خاطره‌ی مهم را که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگی‌تان تأثیرگذار بوده، تعریف کنید.
ج: فکر می‌کنم کسانی که در سن‌و‌سال ما قرار دارند، عاری از خاطرات تلخ نیستند. یکی از خاطرات تلخم به زمان کودکی، زمان جنگ‌ها،‌ برمی‌گردد، و آن، وقتی بود که می‌خواستم به مکتب بروم، ولی هیچ مکتب در منطقه‌ی ما (خوست و فرینگ) وجود نداشت. من خط‌نویسی را نزد پدرم فراگرفتم. یگانه چیزی که برای ما فراهم بود، درس‌های دینی بود که در مسجد فراهم شده بود. امروز خوشبختانه برای کودکان، مکتب رفتن فراهم شده است و همه می‌توانند به مکتب بروند. خاطره‌ی تلخ دیگر اینکه قریه‌ی ما در همین زمان توسط ۱۲ فروند هواپیمای جیت از سوی روس‌ها به مدت ۴۵ دقیقه بمبارد شد که مامایم شهید شد.
به یاد دارم در نخستین شبی که داکتر نجیب به قدرت رسید، بمباردها از طرف شب آغاز شد. قبل از او از طرف روز بود. وقتی گزارش می‌آمد که قریه بمبادر می‌شود، ما به سرعت دهکده را ترک می‌کردیم و به پناهگاه‌ها می‌رفتیم.
به همین دلایل مجبور شدیم که راه مهاجرت را پیش گیریم و از راه نورستان بعد از ۱۱ روز پیاده مسافرت، به پاکستان رسیدیم. در پاکستان شامل مکتب شدم؛ اما به‌عنوان پناهنده دارای هیچگونه حقوق انسانی نبودیم. این را زمانی درک کردم که به انگلستان پناهنده شدم.
در پاکستان با وصفی که دولت می‌گفت، طالب وجود ندارد، ولی عملاً می‌دیدیم که تجهیز و تمویل  و به افغانستان فرستاده می‌شدند. در پاکستان از تمام حقوق محروم بودیم؛ فقط زمینه برای انجام دادن برخی کارها برای پرداختن هزینه‌ها وجود داشت.

س: سه دستاورد مهم دوران جدید چه بوده است؟
ج: ما در علوم اجتماعی نمی‌توانیم تقلیل‌گرایانه بحث کنیم و فقط دلیل یک عامل را تأثیرگذار بدانیم. در افغانستان بعد از سال ۲۰۰۱ شاهد تحولات گسترده بودیم. با آغار تحولات و آمدن جامعه‌ی جهانی، پس از آن دوره‌ی سیاه که در زمان طالبان وجود داشت، شاهد تحولات در تمام عرصه‌های زندگی هستیم. اینکه کدام آنها مهم است، سبک و سنگین کردن‌شان دشوار است؛ از آزادی بیان تا دسترسی شهروندان به امکانات و بهبود وضعیت حقوق بشری، تغییر در ساختارهای حکومتی، بهبود وضع امنیت و به‌وجود آمدن ارتش، قانون اساسی و غیره را می‌شود نام برد.
شاید برای من مهم‌ترین تحولات، ظهور یک نسل جدید در افغانستان باشد؛ نسلی که از تنگناهای فکری و ذهنی که در افغانستان و جود داشت، در حال بیرون شدن است؛ نسلی که به تحولات جهان و منطقه آشنا است. با کمک این دستاورها، بررغم شکنندگی‌هایی که دارد، می‌توانیم، در آینده افغانستان را به سمت و سوی درست و سالم رهبری کنیم.

س: چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و آن را به عنوان نوآوری، ابتکار مثبت و یک چیز خوب ارزیابی می‌کنید.؟
ج: در جامعه‌ای مثل افغانستان، تمام تحولات و پیشرفت‌ها با یکدیگر وابستگی متقابل دارند، یعنی یک شرایط میسر شده است که یک تحولی به وقوع بپیوندد و دوام آن بستگی به عوامل و متغیرها دارد. بدین لحاظ خیلی دشوار است که آدم بین تمام این دستاوردهای پدید آمده، از یکی نام ببرد. اما نفس آمیزش با دنیای بیرون برای من یک اتفاق مثبت است، به‌رغم اینکه همیشه رابطه‌ی ما به اساسِ لشکرکشی بوده است.
رشد آزادی بیان و رسانه‌ها، حکومتداری خوب، نهادسازی و دموکراسی و… محصول همین روابط با دنیای بیرون بوده است. اینها سال‌های قبل در افغانستان به‌عنوان پدیده‌های کفری تلقی می‌شدند، ولی امروز خواسته و ناخواسته، اکثر این مفاهیم به گفتمان مبدل شده است. اگر رابطه با دنیای بیرون محکم شود، دستاوردها محفوظ می‌ماند و افغانستان را از رفتن به تنگناها بازمی‌دارد.
همچنین شکل گرفتن ارتش را یک دستاورد بزرگ می‌دانم، چون بقا و حفظ جامعه‌ی ما بستگی به وجود ارتش قوی و منظم دارد و همچنان نهادهای امنیتی دیگر.

س: مهم‌ترین ترس امروز شما چیست؟
ج: ترس خاصی ندارم. ما از مراحل دشوار عبور کردیم و رهبران سیاسی ما وارد یک میدان بازی هستند. فکر می‌کنم اگر اینها خوب نقش بازی کردند، جای خود را دارد و اگر چنین نشد، طبعاً رهبری را به یک نسل جدید دیگر واگذار می‌کنند. ترس من از به‌وجود آمدن بحران انتخابات بود که الحمدالله از آن عبور کردیم. فعلاً تهدیدهایی که از سوی طالبان و داعش وجود دارد، مواردی نیستند که افغانستان را به گذشته برگردانند.

س: فکر می‏کنید جامعه‌ی افغانستان امروز اجازه خواهد داد که دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و نبود حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
ج: در برخی از مناطق اطراف که دولت توانایی اعمال حاکمیت را نداشته باشد، ممکن چنین چیزی اتفاق بیفتد، ولی در تمام افغانستان ممکن نیست و ما از آن حالت عبور کرده‌ایم. دیگر بحث حقوق زنان در افغانستان، معضل نیست. همان‌هایی که سال‌های قبل، درس و تعلیم دختران را غیرشرعی می‌دانستند، امروز حاضرند دختران‌شان را به مکتب بفرستند. دولت افغانستان هم به‌رغم مشکلاتی که وجود دارد معتهد است مکاتب را به روی همه باز نگه دارد.

س: یک خاطره را که در آن حقوق بشری یکی از اعضای زن خانواده یا آشنایان شما (خواهر، مادر، همسر، خاله، عمه) نقض شده، تعریف کنید؟
ج: نقض حقوق زن‌ها در یک جامعه‌ی عقب‌مانده مسأله‌‌ای عادی است، ولی حالا در یک شرایط جدید انتقال از یک مرحله به مرحله‌ی دیگر قرار داریم و این، توأم با مشکلات و دشوارهای زیادی بوده است. امروز حرکت‌هایی با حضور زنان آغاز شده است که می‌تواند زن‌ها را در زمینه‌ی دستیابی به حق‌شان کمک کند.
س: سه عامل بازدارنده‌ی ساختاری، اجتماعی و فرهنگی در مقابل مشارکت زنان در عرصه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
ج: در یک جامعه‌ی مردسالار مثلِ افغانستان، عمده‌ترین عامل، عامل فرهنگی است. در ا ین جامعه، هم قرائت ما از دین خیلی مردسالارانه است و هم اسطوره‌های تاریخی و فرهنگی و حتی زبان گفتاری ما نیز مردسالار بوده و تبعیض را در عمق خود نهفته دارد. در چنین جامعه‌ی ناآگاهی،  مشکلات آموزش و پرورش، تحصیلات عالی و فراتر از آن جمود فکری که بر زندگی ما حاکم است، عمده‌ترین عامل عقب‌ماندگی ذهنی و فکری ما در بخش حقوق زنان به شمار می‌رود.

س: به نظر شما سه مطالبه‌ی عمده‌ی زنان به‌طورکلی چیست؟
ج: بهتر این است که خواست‌ها از سوی خود زنان مطرح شود. متأسفانه ما می‌خواهیم زنان را نمایندگی ‌کنیم. آرزو دارم زنان یک قرائت جدید از دین ارائه کنند، گونه‌‎‌ای که در مالزی از سوی زنان اتفاق افتاد. شماری از زنان در مالزی این پرسش را مطرح کردند که آیا واقعاً حقوق زنان از نظر دین همین است که مردان می‌گویند، یا اینکه دین خدا هم به حقوق زنان، به‌عنوان انسان و بند‌گان خدا، توجه کرده است؟ این مسأله باعث شد تعدادی زن دانشمند یک قرائت مدرن و معتدلی از دین پیشکش کنند. اینجا هم باید چنین حرکتی شکل گیرد. به نظر من اولین حق برای زنان، آموزش و پرورش است. دولت افغانستان باید زنان را در این عرصه کمک کند تا به تعلیم و تربیه‌ی معیاری دست یابند؛ تعلیم و تربیه باید از مراحل ابتدایی شروع و تا سطح دانشگاه و تحصیلات عالی پیش برود.
مسأله‌ی دوم خودآگهی و تلاش برای آگهی بخشیدن از حوق زنان، احترام و پذیرفتن حقوق بشر و تعهداتی است که دولت افغانستان به کنوانسیون‌های بین‌المللی داده است.
اصل سوم به ضمانت‌های عملی که حکومت افغانستان برای تحقق حقوق زنان در همه‌ی عرصه‌ها فراهم بکند برمی‌گردد. همچنین فراهم کردن امنیت و زمینه‌های عملی برای دست یافتن به این حقوق از طرف دولت افغانستان هم به‌عنوان خواست جدی زنان مطرح است.

س: منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق ومطالبات زنان چه کسانی هستند؟
ج: در شرایطی ‌که ما قرار داریم، زمینه‌ی رسیدن به این‌خواسته‌ها مساعد است. تحقق اینها در گذشته‌ها دشوار بود، ولی حالا، هم درون جامعه یک بستر فکری و ذهنی آماده است و هم در سطح بین‌الملل. دولت افغانستان، هم در بودجه‌ی ملی برای تحقق این اهداف منابع دارد و هم نهادهای بین‌المللی غیردولتی و هم حکومت‌ها کمک می‌کنند. از یک طرف جریان‌های افراط‌گرا مثل طالبان، القاعده، حزب تحریر و… فعال هستند و می‌خواهند که به مسایل زنان مشکل ایجاد کنند. کاری را که باید دقیق باشیم، این است که به مسایل و حقوق زنان به‌عنوان یک مسأله‌ی درونی خودمان نگاه کنیم، تا مسایل وارداتی بیرونی. اگر خودمان در این عرصه‌ها متولی شویم و مطابق ارزش‌های نهفته در جامعه کار کنیم، می‌توانیم به تقویت اهداف خانم‌ها کمک کنیم.

س: برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟
ج: یک پسر و دو دختر دارم. هیچ‌گاه میان دخترها و پسرم تبعیض قایل نشدم. آنها هم طوری تربیت شدند که هیچ‌گاه تبعیض را بر نمی‌تابند. برای‌شان زمینه‌ی تحصیل را فراهم کردم؛ اما اینکه فردا چه می‌شوند، بستگی به انتخاب خودشان دارد. من هیچ‌گونه دخالت آمرانه در کارشان ندارم، ولی نقش مشروتی را برای خودم حفظ می‌کنم. انتخاب رشته‌ی تحصیلی و سامان‌دادن زندگی‌شان بستگی به خودشان دارد.

س: با توجه به صحبت‌هایی که در این مصاحبه انجام دادید، در حوزه‌ی خصوصی و عمومی یعنی فعالیت‌های مدنی و حرفه‌ای، برای رفع موانع ذکر شده منجمله تبعیض چه کرده‌اید و چه می‌کنید؟
ج: واقعاً من فعالیت برجسته‌‌ای نداشتم، ولی به‌عنوان کسی که در حوزه‌ی عمومی وجود زندگی کردم، همیشه از حقوق زنان دفاع کردم، در نوشته‌ها و مقالاتم به این مسأله پرداختم و خودم را به‌عنوان یکی از مدافعین حقوق زن‌ها می‌دانم. آرزو دارم در یک فرصت خوب‌، در این زمینه بیشتر بنویسم. آرزو دارم با رویکرد پساساختارگرایی که دارم بیشتر به مسأله‌ی تبعیضی که در زبان نهفته است بپردازم.
حرکت‌های اصلاح‌طلبانه‌ی دینی که در شماری از کشورهای اسلامی (ایران، مصر و..) وجود دارد، مرا به گفتمان اصلاح‌طلبی دینی در افغانستان علاقه‌مند کرده است، چون قرائت دینی که ما در افغانستان داریم، متأسفانه خیلی خشن، مردسالار و زن‌ستیز است. یکی از آروزهایم این است که در آینده در این حوزه‌ها کار کنم.

س: اگر پیام یا صحبت خاصی دارید، بفرمایید.؟
ج: تشکر از فرصتی که مساعد ساختید، فقط یگانه امیدواری من این است که نسل جدید ما، حرکت افغانستان را به پیش، توأم با نقد و پرسش‌گری بکند. ما باید خیلی از چیزها را مورد نقد و تحلیل قرار دهیم؛ همه‌ی شهروندان به‌خصوص جوانان باید در این زمینه پیشقدم شوند، البته نقد با براندازی و ویرانگری فرق دارد. اولین شرط و پیش‌زمینه‌ی نقد، فهم قضایایی است که ما آن‌ را نقد می‌کنیم، یعنی بدون فهم قضیه اصلاً نقد مفهوم ندارد.

نام مصاحبه گر: جواد دروازیان