اشرف بختیاری رئیس مؤسسه‌ی خدمات علوم عدلی افغانستان است؛ لیسانس فلسفه و عرفان اسلامی دارد و کارشناسی ارشد او در رشته‌ی حقوق جزا و جرم‌شناسی است. او می‌گوید باید به نقش مساجد در ترویج حقوق بشر و حقوق کودکان توجه کرد. او با تأکید بر نقش آموزش و پرورش می‌گوید: «وقتی شهروندان یک جامعه از نعمت دانش بهره‌مند شوند، جامعه شاهد نیروی پویا و فعال خواهد بود.»

این ‌گفت‌وگو در ادامه کمپین «افغانستان به روایت دیگر» منتشر شده است.

س: لطفاً خودتان را معرفی کنید؟
ج: اشرف بختیاری هستم، در ولسوالی جیغَتو ولایت غزنی متولد شدم، آموزش‌های ابتدایی را در همانجا فراگرفتم و بعداً وارد دانشگاه بامیان شدم و زمانی که بامیان توسط طالبان سقوط کرد، به ایران مهاجر شدیم. خوشبختانه زمینه‌ی بورسیه در ایران مساعد شد که لیسانس خود را در حوزه‌ی فلسفه و عرفان اسلامی گرفتم. ماستری‌ام را در حوزه‌ی حقوق جزا و جرم‌شناسی به پایان رساندم و همچنین یک‌سری دوره‌های آموزش‌های مسلکی را در حوزه‌های علوم عدلی مانند  انسان‌شناسی عدلی، باستان‌شناسی عدلی و عکاسی عدلی فرا گرفتم. در کنار درس‌ها هم‌چنین به فعالیت‌های فرهنگی و مدنی می‌پرداختم و یک نشریه زیر نام «حیات» داشتیم که سردبیر آن بودم. هم‌چنان در مکتب که از سوی مهاجران افغانستان ایجاد شده بود، درس داده و به همسایه‌های‌مان کورس‌های خطاطی، نقاشی و قرآن کریم آموزش می‌دادم.
زمانی‌که به افغانستان آمدم، در یکی از تلویزیون‌ها به فعالیت آغاز کردم و بعد از آن در یک شرکت فلم‌سازی به عنوان مشاور، همکاری داشتم، و پس از آن در کمیسیون حقوق بشر و مدتی هم در عدالت انتقالی در کابل و مناطق مرکزی افغانستان فعالیت کردم. بعداً به‌عنوان آموزمند پولیس در بامیان مصروفیت داشتم که در اینجا بر روند فعالیت پولیس نظارت می‌کردیم که شامل مستندسازی تخطی‌های پولیس بود. بعداً نهادی را به نام «مؤسسه‌ی خدماتی علوم عدلی» ایجاد کردیم که در حال حاضر مسئولیت این نهاد را به دوش دارم.
در کنار آن به کارهای پژوهشی هم می‌داختم و یک مقاله را به ‌نام «جبران خسارت ناشی از جرم در حقوق جزای افغانستان» نوشتم که در ویب‌سایت کمیسیون حقوق بشر نشر شده و پژوهشی دیگر هم نوشتم به ‌نام «حقیقت‌یابی و نقش علوم عدلی» که در سه جلد است و از سوی دانشگاه‌های معتبر کشور تأئید شده است. کتاب دیگری هم به ‌نام «قربانیان جنگ، حقوق و حمایت‌های بایسته در حقوق افغانستان و اسناد بین‌المللی» نوشتم که قرار است به دست نشر سپرده شود. اکنون در شماری از دانشگاه‌ها نیز مصروف تدریس هستم.

س: یک یا دو خاطره‌ی مهم را که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگی‌تان تأثیرگذار بوده، تعریف کنید.
ج: ما از همان اوان کودکی با جنگ و خشونت سر و کار داشتیم. در آن زمان‌ها در مناطقی که ما زندگی می‌کردیم، قانون وجود نداشت و همواره از سوی نظامیانی که آنجا مسلط بودند، مورد شنکجه و آزار و اذیت قرار می‌گرفتیم. در آن دوران‌ فضا چنان خشونت‌بار بود که از نظر روانی خیلی به ما آسیب زد. زمینه‌های تحصیل از ما گرفته شد و مجبور بودیم که راه‌های طولانی را طی کنیم تا به مکتب برسیم. منطقه‌ای که ما زندگی می‌کردیم توسط افراد زورگو و قوماندان‌ها کنترل می‌شد. به‌دلیل پایگاه فرهنگی و اجتماعی‌ای که خانواده‌ی ما داشت، اینها همواره سعی می‌کردند ما را سرکوب کنند، تا روزی مقابل آنها قرار نگیریم؛ در حالیکه ما چنین فکری نداشتیم. از یک طرف  فضا را بسیار خشونت‌بار ساخته بودند و از طرف دیگر مالیات بسیار سنگین و تهیه‌ی غذای سربازان‌شان را بالای ما وضع می‌کردند.
دوم، زمانی که سنم خام بود و هنوز به بلوغ نرسیده بودم، مرا به سربازی اجباری ‌بردند تا تفنگ به شانه کنیم و شب تا سحر در پایگاه‌ها، از آنها مراقبت کنیم.

س: سه دستاورد مهم دوران جدید چه بوده است؟
ج: یکی از دستاوردهای نسبتاً خوب، فراهم شدن بستر آموزش و پرورش بود. آموزش و پرورش در گذشته‌ها یا محدود بود یا در خیلی از مناطق اصلاً وجود نداشت. بسیاری از آموزش‌های ابتدایی محروم بودند چه رسد به دانشگاه. همچنین تعصبی بود که هر کس از هر قوم نمی‌توانست از آموزش بهره‌مند شود، اما این دوره بدون درنظرداشت تبعیض، همه‌ی مردم از نعمت سواد و علم بهره‌مند شدند. ایجاد دانشگاه‌های دولتی و خصوصی در کشور زمینه را برای پیشرفت و ترقی جامعه هموار می‌سازد.
دوم تکنولوژی معلوماتی و رسانه‌های جمعی است. شبکه‌های مخابراتی را هم که سهولت‌های خوبی در اختیار شهروندان قرار داده است می‌شود نام برد. در گذشته‌ها مردم در این راستا با چالش جدی مواجه بودند؛ ولی امروز کمتر کسی در افغانستان یافته می‌شود که به تکنلوژی معلوماتی دسترسی نداشته باشد.
سوم دستاورد دیگر، حقوق بشر است. در گذشته‌ها از حقوق انسانی‌مان محروم بودیم و به ۱۸ حق که در اسناد حقوق بشر به آن اشاره شده، دسترسی نداشتیم؛ ولی امروز علی‌رغم مشکلاتی که وجود دارد، مسایل حقوق بشری مورد توجه دولت قرار گرفته، مثل آزادی بیان که در میان مردم جای باز کرده است.

س: چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و آن را به عنوان نوآوری، ابتکار مثبت و یک چیز خوب ارزیابی می‌کنید؟
ج: پیشرفت جامعه متکی به دانش، تربیت نیروی انسانی و استفاده از منابع طبیعی است که مثلث پیشرفت جامعه را تشکیل می‌دهند. حرکت‌های‌های بنیادی در یک جامعه ربط مستقیم به آموزش و پرورش و علم و دانش دارد؛ چون ما از یکطرف شاهد پیشرفت علم و از طرف دیگر شاهد پیشرفت اقتصاد خواهیم بود. وقتی شهروندان یک جامعه از نعمت دانش بهره‌مند شوند، جامعه شاهد نیروی پویا و فعال خواهد بود.
به نظر من آنچه در افغانستان امروز می‌شود رویش تمرکز کرد، همین بحث علم و دانش و علاقه‌مندی مردم به آموزش و علم است. وقتی این علاقه‌مندی را می‌بینیم امیدوار می‌شویم که فردا منابع تولید شناخته شود و چرخه‌ی آن به کار بیفتد. همچین در این دوره بسیار قوانین و کنوانسیون‌هایی که دولت به آنها ملحق نشده بود، به آنها پیوست و قوانینی را وضع کرد و قوانینی را که در تضاد با قوانین بین‌المللی بود تعدیل کرد.

س: مهم‌ترین ترس امروز شما چیست؟
ج: مهم‌ترین ترس من ناامنی و سیاست‌‌های مبهم حکومت افغانستان است. هنوز روشن نیست که حکومت افغانستان به کدام سمت روان است. تاهنوز حکومت افغانستان در زمینه‌ی روابط خارجی‌ و داخلی‌اش سیاست روشن و تعریف شده‌ای را تدوین نکرده است، که این یکی از نگرانی‌های جدی هر شهروند افغانستان است؛ چون وقتی سیاست داخلی و خارجی یک کشور تدوین نباشد، هم از داخل صدمه می‌بیند، هم از خارج.

س: از نظر شما سه چالش بزرگ ساختاری، اجتماعی و فرهنگی پیش روی افغانستان چیست؟
ج: مهم‌ترین مشکل که هنوز مردم افغانستان از نظر بافت اجتماعی به آن رو‌به‌رو هستند، مشکل قومی و قبیله‌ای است که این مسأله می‌تواند وحدت ملی را تضعیف بسازد. بدین لحاظ ما نمی‌توانیم به یکپارچگی و وحدت ملی برسیم. مهم‌ترین مشکلی که از نظر بافت اجتماعی وجود دارد این است که هنوز هم مردم در کته‌گوری‌های مختلف قومی و طایفه‌ای و قبیله‌ای زندگی می‌کنند که این باعث می‌شود به‌هیچ وقت نتوانیم به وحدت ملی برسیم.
از بعد فرهنگی شکی نیست که هر ولایت و مردمی آداب و رسوم خاص خودشان را داشته باشند، اما یک فرهنگ غنی و قوی در بطن تمام این فرهنگ‌ها وجود داردکه او فرهنگ اسلامی است که می‌تواند به عنوان محور، دیگر فرهنگ‌ها را نیز با خود داشته باشد. البته فرهنگ‌های ناپسند دیگری هم در اینجا و جود دارد که با فرهنگ اسلامی منافات دارد، مثل بددادن دختر و غیره که در این اواخر تا اندازه‌ای از جامعه رخت بسته است.

س: آیا فکر می‏کنید جامعه‌ی افغانستان امروز اجازه خواهد داد که دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و فقدان حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
ج: تجربه ثابت کرد که مردم افغانستان یک مردم علم‌دوست هستند. در گذشته‌ها مردم به ارزش علم و دانش پی نبرده بودند که فرزندان خود را به مکتب بفرستند، اما امروز به این ارزش پی برده‌اند و فکر می‌کنم به هر قیمت شود مردم از آن دست‌بردار نیستند؛ مگر اینکه این نظام به‌کلی تغییر بکنند و نظام دیگری (طالبان) جایگزین آن شود.

س: یک خاطره را که در آن حقوق بشری یکی از اعضای زن خانواده یا آشنایان شما (خواهر، مادر، همسر، خاله، عمه) نقض شده، تعریف کنید؟
ج: در این جامعه خانواده‌ای نیست که از این امر مسثنی بوده باشد. یکی از دخترهای عمه‌ام با یک مرد ازدواج کرده بود، ولی همواره از سوی شوهر و خانواده‌ی شوهرش آزار و شکنجه می‌شد. بعد از مدتی که این دختر صاحب دو فرزند شده بود، شوهرش معتاد شد و این دختر را بدون فرزندانش  به خانه‌ی پدر روان کردند. آن مرد با وجودیکه هیچ مصرف و نفقه به دختر نمی‌داد، حاضر هم نمی‌شد که طلاق او را بدهد. به‌همین‌گونه یکی از دخترهای کاکایم نیز به همین مشکل مواجه شد.

س: سه عامل بازدارنده‌ی ساختاری، اجتماعی و فرهنگی در مقابل مشارکت زنان در عرصه‌های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
ج: جامعه‌ی افغانستان یک جامعه‌ی مردسالار است و وقت زیاد نیاز است که این مشکل برطرف شود. اگرچه تغییرات بسیاری نسبت به گذشته در میان خانواده‌ها به وجود آمده است، ذهنیت مردسالار در مردان و جود دارد. اگر می‌خواهیم در آینده شاهد روزی باشیم که زنان افغانستان این مشکل را پشت سر بگذرانند، باید در ذهنیت مردها و خانواده تغییر به‌وجود بیاوریم.
فقر فرهنگی و بی‌سوادی خانوداه‌ها، سبب می‌شود بسیاری از خانم‌ها به حقوق‌شان دست نیابند. اندیشه‌های خرافاتی و کهنه که در شماری از خانوداه‌ها حاکم است نیز ازجمله مشکلاتی است که دامنگیر زن‌ها شده است.

س: به نظر شما سه مطالبه‌ی عمده‌ی زنان به‌طورکلی چیست؟
ج: در این کشور باید آسیب‌شناسی جدی صورت گیرد، تا روشن شود که ریشه‌های خشونت در کجا نهفته است. آیا علت، فقر، بیسوادی، فرهنگ عقب‌مانده، ذهنیت‌های کهنه و قدیمی و معضلات اقتصادی است، یا مسائل دیگر باعث مشکلات زنان کشور شده است؟ ممکن است که این موارد باشد، ولی کافی نیست. ما زمانی می‌توانیم وضعیت حقوق زنان را در یک جامعه بهبود ببخشیم که علل و عوامل آن را دریابیم، هم از بعد روان‌شناسی و هم جامعه‌شناسی. برخی از خانواده‌ها از نگاه روانی، آدم‌های سالمی هستند، ولی باز هم در آن خانواده‌ها خشونت و جود دارد. باید هر خانواده و هر محیط را طبق بسترهای اجتماعی خاص خودشان مورد بررسی قرار دهیم، تا ببنیم محیط خانواده چگونه محیطی است و جامعه چگونه است؟

س: منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
نهادهایی که در رابطه به مسائل زنان فعالیت می‌کنند، چه نهادهای دولتی و چه غیردولتی، مانند وزارت امور زنان، کمیسیون حقوق بشر و نهادهای دیگر، البته با همکاری متخصصان جامعه‌شناس و روان‌شناس می‌توانند در راستای رسیدن به این هدف ما را کمک کنند.

س: برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟
ج: آرزو دارم دخترانم از نظر علمی تا جایی که امکانش است، مستفید شوند و وقتی که بزرگ می‌شوند با شریک زندگی‌شان بتوانند با تفاهم زندگی‌ کنند. یعنی در مجموعه، آرزوی من برای دخترم در طول زندگی خود این است که هم از نعمت علم و هم از نعمت یک خانواده‌ی سالم و آرام برخوردار باشد.

س: با توجه به صحبت‌هایی که در این مصاحبه انجام دادید، در حوزه‌ی خصوصی و عمومی یعنی فعالیت‌های مدنی و حرفه‌ای خود برای رفع موانع ذکر شده منجمله تبعیض چه کرده‌اید و چه می‌کنید؟  
همان‌گونه‌ که در بسیاری از خانواده‌ها تنش‌ بین اعضای خانواده و جود دارد، خانوداه‌ی ما هم از این امر مستثنی نیست؛ خانوداه‌ی ما یک خانواده‌ی کلان است. پدرم دارای شش پسر و سه دختر است و این خانواده نیاز به مدیریت خیلی قوی دارد. در چنین خانواده‌ای امکان تنش و درگیری هرلحظه وجود دارد، ولی پدرم چون یک آدم تحصیلکرده است، همیشه تلاش می‌کند وظایف، صلاحیت‌ها و حقوق همه مشخص و احترام شود. اگر در میان اعضای خانواده مشکل به‌وجود بیاید، در میان خانواده حل و فصل می‌شود. به این باورم که اگر کلانسال‌ها در خانواده اصول اخلاقی و آداب معاشرت را رعایت کنند، خردها نیز تبعیت می‌کنند؛ اما در بیرون از خانواده ما نگرانی داریم. به‌دلیل رقابت‌های ناسالم در خانواده‌ها، نمی‌توانیم با آنها همکاری کنیم؛ چون حسن نیت وجود ندارد و به همین دلیل کمتر جرأت کردیم با آنها همکاری کنیم.
در حوزه‌های عمومی هم یک بخش وسیع فعالیت‌های من با مردم است و در این راستا همواره در ارتباط بوده‌ایم و تلاش کردیم موضوعات اخلاقی و حقوق بشری را مراعات کنیم. حتی در مساجد برخی وقت‌ها مسائل حقوق بشری، حقوق کودکان، حقوق زنان و امثالهم را مطرح می‌کنیم و مؤثر هم واقع شده است.

نام مصاحبه گر: جواد دروازیان