۱۲ حوت ۱۳۸۹ برابر با ۳ مارچ ۲۰۱۱
“زمان ایجاد جنبش زنان در افغانستان فرا رسیده است”
صدسال پیش از امروز به ابتکار کلاراستکین یک ملیون زن به خاطربدست آوردن حق رای و آموزش برای زنان به جاده ها ریختند. از آن زمان تاکنون جامعه بشری شاهد پیشرفت زنان و دستاوردهای چشمگیری در نقاط مختلف جهان بوده است. میلیون ها زن در سراسر جهان سرنوشت خودرا در دست گرفته اند و فعالانه برای کسب حقوق اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی خود مبارزه می¬کنند. از آن زمان تا کنون عده زیادی از زنان در افغانستان نیز همواره علیه شرایط تبعیض آمیز و نامناسب زندگی خود مبارزه کرده و برای رهایی خود تلاش می ورزند. علیرغم مبارزات صدساله اخیر، امروز زنان افغانستان در شرایط دشوار و تبعیض آمیز اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی قرار دارند و با آنکه بزرگترین دانشمندان، زمامداران و بزرگان جامعه در دامان آنان تربیت می¬شوند ولی به موازات روحیه مسلط مرد سالاری در جامعه همواره به مثابه جنس دوم شناخته می¬شوند.
متأسفانه ده سال پس از برقراری اداره مؤقت، انتقالی و انتخابی هنوز جایگاه زنان در نظام سیاسی افغانستان از روی کاغذ به صحنه عمل وارد نشده و به رسمیت شناخته نشده است. آزادی های مدنی زنان به بهانه های واهی در بند کشیده می¬شود و زنان در محلات افغانستان از ابتدایی ترین حقوق بشری محروم می¬باشند. با آنکه در این مدت جامعه جهانی به منظور بهبود وضعیت اقتصادی، اجتماعی و آموزش و پرورش زنان میلیون ها دالر را اختصاص داده و ده ها نهاد ملی و بین المللی برای دفاع از حقوق زنان و بهبود شرایط زندگی آنان آغاز به کار نموده، ولی متأسفانه از مجموع این تلاش ها نتایج قابل ملاحظه ای که دگر گونی واقعی را در حیات زنان به وجود بیاورد به دست نیامده است. برخی از این نا رسایی ها و مشکلات حیات زنان را بر می شمریم.
امروزه زنان به دلیل وجود جنگ و بحران امنیت در کشور نه تنها امنیت و مصونیت خود را از دست داده اند بلکه علیرغم وجود قطعنامه سازمان ملل و تعهدات بین المللی حکومت نقش آنان به عنوان گروه های میانجی در حل منازعات نا دیده گرفته شده و دولت افغانستان با ارائه راه کارهای ناکارآمد برای مذاکره و مصالحه با مخالفان دولتی بیش از پیش حقوق زنان را در معرض خطر قرار داده است. و این در حالی است که زنان جنوب افغانستان به دلیل بودن در شرایط جنگی نه تنها قربانیان و بازندگان اصلی این جنگ بی پایان هستند بلکه پیشتر از زنان دیگر از حقوق اولیه خود محروم هستند. با این همه زنان در جرگه مشورتی صلح و کمیسیون عالی صلح نقش سمبلیک داشته و بیشتر پیش برنده نظرات حکومت بوده و هستند. علی¬رغم وجود حکومت مرکزی، به دلیل عدم حاکمیت قانون زنان در تمام نقاط کشور به طور یکسان از امنیت ومصونیت برخوردار نبوده و با برخوردهای قبیلوی و محاکم صحرایی روبرو اند. سنگسار، قطع اعضای بدن، قتل های ناموسی، ازدواج اجباری، بد دادن، توهین و تحقیر و عدم توجه به حقوق اولیه بشری دایما آنان را تهدید می نماید. عدم دسترسی زنان به عدالت و محاکم رسمی و فقدان حمایت های اجتماعی، خشونت های خانوادگی، سطح پایین سواد در میان زنان ، محرومیت از تحصیل و بسته شدن مکاتب دخترانه، تیزاب پاشی ، آزارو اذیت دختران دانش آموز و دانشجو، آمار رو به افزایش زنان و کودکان معتاد، مشکلات بی پایان اقتصادی و اجتماعی زنان بیوه و سرپرست خانوار، مرگ و میر مادران ، عدم حضور و تقرر واقعی زنان در مناصب دولتی، حضور ناچیز و کم تاثیر زنان در احزاب سیاسی کشور، عملکرد ضعیف قوای سه گانه و سایر نهادهای دولتی و … تنها گوشه¬یی از مشکلاتی است که زنان افغانستان با آن دست و پنجه نرم می¬کنند و در بستر دولت و حکومتی ضعیف و غرق در فساد اتفاق می افتد که هیچ کدام از قوای سه گانه در برابر هیچ امری خود را مسئول، پاسخگو و حسابده نمی دانند. در حالی که هر روز صدای مذاکره و مصالحه از سوی حکومت افغانستان بلند تر می شود، مخالفان بر حملات انتحاری خود بیشتر می افزایند و نیروهای نظامی خارجی برای پاسخ گویی به آنها بر گستره و میزان حملات خود بیشتر می افزایند. و در این میان خونی که بیشتر بر زمین می ریزد، خون غیرنظامیان، زنان و کودکان است. افغانستان به بهانه جنگ با تروریسم هر روز بیشتر از دیروز در گرداب جنگ فرو می رود و زندگی باشندگان این سرزمین بیشتر در معرض خطر قرار می گیرد و این خطر زمانی پررنگ تر خواهد شد که پایگاههای دائمی نظامی امریکا در این سرزمین نیز ایجاد شود. به وضوح آشکار است که این امر هم با صلای صلح طلبی حکومت افغانستان در تضاد است و هم منطقه را بیش از پیش در حالت جنگی و نظامی قرار خواهد داد و واکنش کشورهای همسایه را برخواهد انگیخت. آیا زیستن در صلح نیاز به ایجاد پایگاه نظامی دارد؟
آنچه ناگفته میماند اینکه: با این مجموعه از مشکلات و چالش های دست و پا گیر چگونه می¬توان مقابله نمود و با کدام اسلوب و روش می¬توان آنها را از سر راه زنان افغانستان برداشت؟
بی شک اولین گام برای رفع این موانع به رسمیت شناختن زنان به عنوان بازیگران تاثیرگذار در جامعه است. به رسمیت شناختن زنان به معنی تهی نمودن چهره نیمی از پیکره جامعه از شعارها و بیرون کشیدن آنها از چاردیواری خانه ها و حضور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی زنان در جامعه است.
در این راستا باید فکر کنیم که چگونه می¬توان زنان را درتصمیم گیری های کلان که بر سرنوشت کل جامعه تاثیرگذار است، سهیم ساخت؟ چگونه می¬توان مشارکت سیاسی زنان در قدرت را تأمین نمود و در پُست های دولتی، دیپلوماتیک، پارلمان و شوراهای ولایتی سهم شان را اعاده نمود؟ چگونه می¬توان در حل منازعات نقش زنان را برجسته ساخت و از پایمال شدن حقوق شان در معاملات سیاسی جلوگیری کرد؟ چگونه میتوان مسأله اشتغال برای زنان را حل کرد؟ چگونه میتوان آگاهی های حقوقی زنان را ارتقاء بخشید؟ چگونه میتوان از مرگ و میر مادران جلوگیری کرد؟ چگونه میتوان نقش زنان را در دستگاه قضایی کشور تأمین نمود؟ چگونه میتوان شرایط تعلیمات ابتدایی و تحصیلات عالی را برای زنان تأمین کرد و چگونه میتوان در جهت سواد آموزی زنان اقدامات عملی را رویدست گرفت؟
یافتن پاسخ های ملی به اینها و ده ها چگونه دیگر دغدغه همیشگی کمیته مشارکت سیاسی زنان، کمپاین %۵۰ زنان افغانستان و دیگر فعالان حقوق زن است و بخاطر رفع آن راه حل های مشخص پیشنهاد می-نمایند.
ما با اعتقاد به اینکه بدون رفع تبعیض جنسی در جامعه و بهبود کیفیت زندگی نیمی از شهروندان جامعه، هیچ جامعه ای به دموکراسی، عدالت و توسعه پایدار دست نخواهد یافت، مطالبات زنان را به اختصار چنین بیان می کنیم و خود را مکلف میدانیم تا جهت تحقق آن مبارزه نماییم:
۱- تلاش در جهت دستیابی به صلح پایدار و عادلانه در کشور از طریق یافتن راه حل های مسالمت آمیز و پایان بخشیدن به راه حل های جنگجویانه و مذاکرات غیر شفاف با عاملین جنگها و سرکوب.
زنان قربانیان اصلی بیش از ۳ دهه جنگ بوده اند. پرداختن به جنگ و بودن در شرایط جنگی باعث از بین رفتن بسیاری از فرصت های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و عقب ماندگی جامعه و مهاجرت میلیونها انسان از این کشور شده است. از این رو از دولت افغانستان می خواهیم به منظور دستیابی به صلح پایدار و پایان بخشیدن به منازعاتی که بیش از ۳ دهه به طول انجامیده، خواست دادخواهانه ما را پاسخ گفته و مسئولیت پذیری در مقابل قربانیان را پیش شرط هر نوع دستیابی به صلح و در صدر برنامه های کاری خود قرار دهد.
۲- تامین امنیت اجتماعی زنان ( در عرصه های کاری، ازدواج، دسترسی به سیستم قضایی عادلانه)
لازمه گام برداشتن در عرصه های مختلف اجتماعی، برخورداری از امنیت اجتماعی و آزادی های فردی است که خود دربرگیرنده امینت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قضایی می باشد. ما از دولت می خواهیم در راستای تامین امنیت اجتماعی که موجب باز شدن درهای انکشاف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به روی زنان می شود، تلاش عملی نماید و در گام نخست در جهت ایجادو استحکام زیر ساختار ها گام بردارد.
۳- اعلام بسیج عمومی برای سواد آموزی زنان و تخصیص منابع مورد نیاز مالی و انسانی به این امر مهم.
بسیاری از مشکلاتی که جامعه فعلی افغانستان با آن دست به گریبان است به ویژه وضعییت نابسامان زنان، بر خواسته از سطح پایین سواد و آگاهی در میان مردم است که در این میان نسبت بی سوادی در میان زنان بیشتر از مردان است. ما از دولت افغانستان می خواهیم که در عین توجه به آموزش کودکان و کسب اطمینان از دسترسی تمام کودکان این سرزمین اعم از دختر و پسر به امکانات آموزشی و تحصیلی رایگان و با کیفیت، با استفاده از امکانات و مجموعه ظرفیت های خود، در جهت رفع معضل بیسوادی در میان زنان بزرگسال اقدامات بسیارموثری انجام دهد و با اعلان بسیج عمومی برای سواد آموزی از تمام ظرفیت های داخلی و خارجی استفاده نماید.
۴- تلاش در جهت رفع قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و گنجاندن اصل برابری جنسیتی بدون قید و شرط در تمام قوانین.
همه قوای سه گانه باید خود را مسئول و متعهد در برابر رفع قوانین تبعیض آمیز بدانند که در این زمینه ابتدا باید قوانین عادی به نفع حقوق زنان اصلاح شوند. برای تغییر کیفی قوانین نابرابر و حتی رسوم، تعصب ها و سنت های ضد زن می بایست سیاست های مشخص فرهنگی و آموزشی بلند مدت و حمایت های قانونی از طرف دولت روی دست گرفته شود و هم در سطح مکاتب و هم از طریق رسانه های عمومی تبلیغ و تکثیر شود. تجربه جهانی حکومت های مردمی که هدف پیشرفت و انکشاف کشور را دارند نشان می دهد که برای مقابله با معضل سنت های عقب مانده و تبعیض آمیز روابط قدرت می بایست سیاست های همه جانبه و طولانی مدت را در پیش گرفت.
۵- تلاش در جهت ایجاد فرصتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برابر میان زنان و مردان
زنان به عنوان نیمی از جامعه انسانی کشور افغانستان از بسیاری از فرصتهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی محروم اند. همانطور که در کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان که کشور افغانستان نیز آن را امضا نموده است، آمده است زنان باید بتوانند در کلیه انتخابات و همه پرسی ها، چه به عنوان رای دهنده و چه به عنوان کاندیدا شرکت کنند و دولت ها باید زنان را بدون هیچگونه تبعیض و در شرایط مساوی با مردان، در مدیریت کشور، یعنی در تمامی ادارات، مجامع و سازمان های دولتی، چه در داخل و چه خارج از کشور سهیم سازند.
۶- تلاش در جهت ایجاد فرصت های اشتغال برای زنان سرپرست خانوار و معلولین و معیوبین
کشور جنگ زده افغانستان دارای تعداد زیادی زنان بیوه است که بعد از فوت یا کشته شدن همسرانشان در جنگ، اکنون سرپرست خانواده های خود هستند. ما از دولت افغانستان می خواهیم که توجه ویژه ای به این افراد نماید و با ایجاد فرصت های اشتغال و سیستم تامین اجتماعی و نیز با ایجاد بیمه‏ های خاص‏ برای زنان بیوه، سالخورده‏، بی‏ سرپرست، معلولین و معیوبین، آنان را در جهت حمایت از خانواده های خود تقویت نماید.
۷- تلاش در جهت بهبود دسترسی تمام زنان به امکانات بهداشتی و صحی
هنوز در کشور افغانستان دسترسی به تسهیلات صحی با کیفیت در سطح پاینی قرار دارد و بسیاری از زنان به دلیل عدم دسترسی به امکانات صحی ابتدایی در هنگام بارداری و یا زایمان جان خود را از دست می دهند. ما از دولت می خواهیم گامهای عملی را در راستای ایجاد امکانات لازم برای مراقبت های صحی از زنان، دسترسی آنان به خدمات بهداشتی و صحی از جمله وسایل پیشگیری از بارداری و نیز خدمات لازم در رابطه با بارداری، زایمان و دوران پس از زایمان و شیردهی به زنان را در شهرها، روستاها و مناطق محروم برداشته و برنامه های عملی خود را در این راستا ارائه نماید.

کمیته مشارکت سیاسی و کمپاین ۵۰% زنان افغانستان به بهانه تجلیل از هشتم مارچ، روز همبستگی جهانی زنان از همه زنان این کشور می¬طلبد تا جهت ایجاد جنبش قوی زنان افغانستان با هم متحد شوند و برای افغانستان عاری از نابرابری به مبارزه برخیزند. مطالبات و خواسته های برحق زنان این سرزمین را به مثابه شهروندان متساوی الحقوق مطرح نمایند و از دولت این کشور خواستار مراقبت های اساسی و ساختاری بهداشتی، آموزشی، رفاهی،کار و امنیت حقوقی گردند.