مقدمه

مانفرد نواک

Manfred Nowak

در حال حاضر گزارشگر سازمان ملل در باره‌ی شکنجه، وکیل حقوق بشری اتریشی، استاد حقوق اساسی و حقوق بشر در دانشگاه وین، قاضی اتاق حقوق بشر بوسنی و هرزگوین (۱۹۹۶ ـ ۲۰۰۳)

راهبردِ اجرایی به رهبری امریکا برای مبارزه با تروریزم در ورای حاکمیت قانون و حداقل موازین بین‌المللی حقوق بشر و حقوق بشر‌دوستانه با توسل منظم به بازداشت خودسرانه، ناپدید شدن، شکنجه، انکار حق حضور در دادگاه و حداقل موازین محاکمه‌ی عادلانه، نقض حساب شده‌ و فاحش حقوق بشر است و حتا می‌توان آن را جنایت علیه بشریت تلقی کرد. دیگر نمی‌توان تار عنکبوت جهانی بازداشت‌گاه‌های مخفی، اتاق‌های شکنجه و به اصطلاح پروازهای انتقال فوق العاده را که سازمان سیا با هواپیماهای دربست خصوصی به منظور دور زدن الزام‌های قانون هوانوردی بین المللی انجام داده، پنهان کرد.

در زمانی که باید ۶۰ سالگی بیانیه‌ی جهانی حقوق بشر و دستاوردهای جنبش حقوق بشر در پیامد آن را جشن بگیریم، جهان خود را در یک بحران عمیق اخلاقی، سیاسی و حقوق بشری می‌یابد. اما بسیار ساده انگارانه خواهد بود که تنها دولت بوش را برای این واقعیت اندوهبار مقصر بدانیم. اگر پشتیبانی فعال و همکاری دولت‌های متعدد و سازمان‌های اطلاعاتی در تمام مناطق جهان و از جمله اروپا در کار نبود، سیا نمی‌توانست دراین کار موفق ‌شود. در نتیجه‌ی پژوهش‌های گوناگون به وسیله‌ی شورای اروپا و اتحادیه‌ی اروپا هیچ تردیدی باقی نمانده که سیا حداقل در لهستان و رُمانی دارای بازداشت‌گاه‌های سرّی بوده و اکثر دولت‌های اروپایی با میل و رغبت و آگاهی حریم هوایی و فرودگاه‌های خود را به روی پروازهای انتقال غیرقانونی باز گذاشته‌اند و در اعزام مظنونان به تروریزم به کشورهای مشهور به کاربرد شکنجه با سیا همکاری کرده‌اند.

امریکا و اروپا که زمانی در صف اول دفاع از حقوق بشر در سراسر جهان قرار داشتند، اینک در «جنگ با ترور» بخش اعظم اعتبار خود به عنوان مدافعان جهانی حقوق بشر را از دست داده‌اند. به علاوه، با کوتاهی از اصول مبارزه با تروریزم جهانی در چارچوبِ حقوق بین المللی بشر‌دوستانه و حاکمیت قانون، دولت‌های غربی در حقیقت به دام تروریست‌هایی افتاده‌اند که قصد دارند از دورویی سیاست‌های حقوق بشری غربی انتقاد و آن را افشا کنند.

گذشته از این، این رویه سرمشقی کاملا منفی با پیامدهای فاجعه‌بار به دولت‌های دیگر داده است. من بارها در کشورهایی که به عنوان گزارشگر سازمان ملل در باره‌ی شکنجه دیدار می‌کردم، با یک سوال ساده روبرو شده‌ام: «چرا از ما انتقاد می‌کنید در حالی که حتا امریکا رسما از این رویه استفاده می‌کند؟ آیا شکنجه در مبارزه‌ی مشترک ما علیه شرِّ تروریزم جهانی مشروع نیست؟»

هیچکس درک نمی‌کند چرا یک شهروند آلمانی (که سیا او را در مقدونیه ربود، غیرقانونی به افغانستان فرستاد، در آنجا تحت شکنجه قرار داد و بعد از این که اشتباه روشن شد به اروپا بازگرداند) باید از شکایت از دولت امریکا در دادگاه و دریافت خسارت محروم بماند.

به همین ترتیب، یک شهروند کانادایی (که ماموران امریکایی در راه بازگشت به کانادا در طی توقف در نیویورک او را دستگیر و غیرقانونی به سوریه منتقل کردند تا به شدت تحت شکنجه قرار بگیرد و پس از روشن شدن اشتباه به کانادا برگرداندند) با وجود دریافت ۵/۱۰ میلیون دلار کانادایی از دولت کانادا، چرا نباید هیچ غرامتی از دولت امریکا دریافت کند، چون طرح مساله در دادگاه‌های امریکا «اسرارِ دولتی» را افشا می‌کند؟ چرا دونالد رامزفلد (که به عنوان وزیر دفاع امریکا به صراحت دستور شکنجه‌ی مظنونان به تروریزم را در گوانتانامو، ابوغریب و دیگر بازداشت‌گاه‌های امریکایی داده است) نباید در امریکا یا در یک کشور دیگرعضو کنوانسیون ضد شکنجه‌ی سازمان ملل در دادگاه حاضر شود؟

آیا ما موازین عدالتی متفاوتی را برای آگوستینو پینوشه اوگارته، حسن هابره، چارلز تایلور، اسلوبودان میلوسویچ، جرج بوش یا دیک چِینی به کار می‌بریم؟ آیا شکنجه زمانی که در شیلی، چاد، سیرا لئون، یوگسلاوی سابق به کار گرفته ‌می‌شود، یا در امریکا و بازداشت‌گاه‌های آن در افغانستان، عراق و گوانتانامو (کوبا) مشاهده ‌می‌شود، یک جنایت یکسان نیست؟

چاپ دوم این کتاب چند نمونه از موارد کاملا مستند انتقال فوق العاده و جنایات مشابه را در «جنگ با ترور» به رهبری امریکا مورد تحلیل قرار می‌دهد. این موارد تنها قطره‌ئی‌ از یک دریا هستند. آنها رنج عمیق انسانی، بی‌عدالتی و بی‌حرمتی باورنکردنی برای حاکمیت بین المللی قانون و حداقل موازین حقوق بشری را از سوی کسانی نشان می‌دهد که مسئول سازمان دهی و هدایت «جنگ با ترور» هستند.

[۱]– این مقاله شامل سه گزیده از کتابی به همین نام است که مرکز اروپایی حقوق بشر و قانون اساسی مستقر در برلین منتشر کرده است. برای مطالعه‌ی این کتاب به زبان انگلیسی نگاه کنید.