گفتگو با عادله محسنی
عادله محسنی
لیسانس حقوق از دانشگاه تبریز در ایران، فعال حقوق زنان و از بنیانگذاران کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان و کمپین ۵۰% زنان افغانستان.
شما از موسسین کمیته مشارکت سیاسی زنان و کمپاین ۵۰% زنان افغانستان هستید، لطفا در مورد چگونگی به وجود آمدن این کمیته و کمپاین توضیح دهید؟
کمیته مشارکت سیاسی زنان در سال ۲۰۰۴ تشکیل شد. این کمیته بر اساس نیازی که زنان در مورد حمایت سیاسی احساس می کردند، به وجود آمد. در زمان دولت موقت کمتر کسی به فکر مشارکت سیاسی زنان بود و با وجودی که در قانون اساسی در پارلمان برای زنان سهمیه در نظر گرفته شده بود ولی اکثریت زنان خودشان نمی دانستند که چطور از این حق خود استفاده کنند و مردان نیز کمتر باور به کار سیاسی زنان داشتند. دولت هم دستخوش مشاورین جنگ سالار خود بود که بویی از حقوق زنان نبرده بودند. در همین جا بود که فعالین حقوق زنان احساس نیاز کردند که ارگانی باشد تا در سطح جامعه مدنی از حقوق سیاسی زنان حمایت کند و به عنوان اهرم فشار روی دولت و نهادهای دولتی کار کند. این گونه بود که کمیته مشارکت سیاسی زنان آغاز به کار کرد. این کمیته در دور اول انتخابات پارلمانی نقش خوبی را بازی کرد و همچنان در سهم گرفتن زنان در شوراهای ولایتی فعالیت های ارزنده ای کرد. و همچنان در حضور زنان در کابینه آقای کرزی و گرفتن حداقل یک کرسی برای یک زن در شورای عالی قوه قضاییه افغانستان که هنوز هم ما موفق نشدیم ولی همچنان مطالبه این مهم را خواهیم کرد، نقش بارزی داشت. در شرکت زنان در انتخابات هم به عنوان رأی دهنده زیاد کار کردیم . این کمیته یک ان جی او نیست بلکه تجمعی از آرمان گرایان زن افغان هست که به عنوان تعهد و وظیفه برای تثبیت حقوق خودمان این کار را می کنیم.
کمپاین ۵۰% هم در زمان انتخابات دوم ریاست جمهوری تشکیل شد. این کمپاین خواست ها و مطالبات زنان را به عنوان رأی دهنده ملموس کرد و حق رأی مطالبه محور زنان را پر رنگ تر ساخت. یکی از کمیته های این کمپاین ملاقات هایی را همراه کاندیداهای ریاست جمهوری داشت که از آن ها قول گرفت تا در صورت پیروزی، زنان را به عنوان نصفی از پیکر این جامعه فراموش نکنند و تلاش کنند که به زنان پست هایی را در وزارت خانه ها و کابینه و بقیه جاهای دولتی بدهند و فرقی بین زنان و مردان قایل نباشند و مساوات را رعایت کنند. این کمپاین می خواهد که مردم و دولت به قانون اساسی توجه کرده و سعی در از بین بردن تبعیض بین زن و مرد بکنند. و هر دو را به عنوان رای دهنده یکسان ببینند. در عین حال سعی کرد به زنان جامعه این اعتماد به نفس را بدهد که در مقابل رأی خود حق دارند مطالباتی داشته باشند و باید با حق رأی خود مسئولانه برخورد کنند. این کمپاین تا حالا به جمع آوری امضا پرداخته و همچنان به آگاهی دهی عامه در مورد خود و مطالبات خود پرداخته است و در مورد مسایل جدید روز نگرانی ها و حمایت های خود را اعلان می کند.
محور عمده و الویت های مبارزاتی فعالان حقوق زن در افغانستان چیست؟ یعنی در حال حاضر تمرکز مبارزاتی فعالان بر روی چیست؟
در حال حاضر فشار عمده فعالیت های زنان روی اصلاح قوانین و حضورشان در سیاست هست. البته باید گفته شود که فعالیت های موسسات یا ان جی اوها اغلب مطابق نیازها و میل افغان ها نیست و کارهای پروژه ای معمولا از پیش تعیین شده وارد افغانستان می شود و لی با این حال هر کاری که شود برای این جا خوب است یعنی بهتر از آن است که اصلا کاری صورت نگیرد. به نظر من باید ما زنان فشار عمده ی مان بر روی مسأله سواد آموزی باشد ولی متاسفانه این طور نیست. فعلا در چند بخش زنان کار می کنند که عمده ترین آن اصلاح قوانین است و تا حالا هم زنان توانستند که بودجه ای را برای زنان تخصیص دهند. توانستند قانون منع خشونت علیه زنان را تصویب کنند. توانستند سن رسیدگی به جرایم اطفال را برای دختر و پسر یکسان کنند. توانستند نکاح نامه را رسمی کنند و چیزهای دیگری مانند این ها.
فعالیت فعالان حقوق زن در افغانستان و موفقیت ها و شکست های آن ها را به ویژه در ۱۰ سال اخیر چگونه می بینید؟
زنان فعال در افغانستان دو دسته اند. دسته ای را که خارجی ها حمایت می کنند و بیشتر به زبان انگلیسی تکلم می کنند و آن ها هم به عنوان کسانی که شهادت به کمک های خارجی ها می دهند سفرهای خارجی می روند و جوایز دریافت می کنند و پروژه ها را اجرا می کنند و دسته دوم کسانی هستند که با تعهد کار می کنند و دست خالی کار می کنند و کمتر می بینید که پولی از جایی دریافت کنند این زنان خیلی کم رنگ هستند چون بوق های تبلیغاتی خارجی آن ها را حمایت نمی کند. مثل عمه سکینه در هرات و خانم شاهده حسین در قندهار و گلالی حبیب در کابل و هزاران زن دیگری که با تعهد کار می کنند و واقعا دغدغه حقوق زنان را دارند و می خواهند بدون این که پولی از کسی دریافت کنند به صورت خود جوش کار کنند و در بین مردم باشند. خلطی که شده بین این زنان نگران کننده است چون برای زنانی که واقعا در هر صورتی برای حقوق زنان کار می کنند چه رییس خارجی شان بگوید و تمویل مالی کند و چی نکند آن ها همچنان کار می کنند و هدف شان برای شان مهم است. ولی کسانی که تا پول و بودجه هست کار می کنند بعد هم به دلیل نبودن بودجه همه کارها تعطیل می شود و از حقوق زنان خبری نیست. بدی بودجه هایی که در افغانستان می آید این است که با مفکوره تمویل کننده می آید و نه براساس نیازهای این جامعه. مثلا ما در این جا اولویت مان سواد آموزی است و این اولین کاری است که باید برای زنان انجام شود. نه تنها زنان بلکه کل جامعه افغانی به آن نیاز دارد یعنی ما تا سواد آموزی را نهادینه نکردیم و این ملت با سواد نشود مشکلات همچنان ادامه دارد. ولی پروژه هایی که از خارج می آید این اولویت ما را نمی بیند و خودشان دستور می دهند که روی چی کار شود. این خودش فعالیت های ما را عقب می اندازد و ما را با همان مشکلات قبلی در گیر می ماند. در حالی که نیازهای این ملت باید اولویت بندی شود و کمک ها بر اساس نیازها مصرف شود. ما باید ببینم تعداد زنانی که امروز فعالیت می کنند، وقتی بودجه دوستان مان نباشد هم فعالیت خواهند کرد؟ چون اکثریت این زنان وقتی به خارج می روند پناهنده می شوند و دیگر نمی خواهند در این کشور کار کنند. ولی زنانی که همیشه کار می کنند و قصد هم ندارند که پناهندگی بگیرند و سعی می کنند که اوضاع را بهتر کنند و حتی بعضی زنان افغان که زمان جنگ در خارج بوده اند و الان اینجا کار می کنند و خدمت می کنند با وجودی که آمدن در این جا پذیرفتن یک خطر هست ولی همچنان کار می کنند. و بعضی زنان دیگر کشورها را می بینم که با معاش اندکی آمده اند دارند کار می کنند که نباید این ها را ندیده بگیریم. این ها دغدغه دارند به خاطر حقوق زن به خاطر بهتر شدن جامعه انسانیت. وگرنه معاش یا حقوق آن ها آن قدر ارزش ندارد که این جا دردسر بکشند. اگر این پول ها مفکوره های خارجی همراهشان نبود حتما تا حالا زیاد کار می شد ولی متاسفانه کسانی که در مدینه فاضله نشستند نمی دانند که در این جا چه کارهای مفیدی هست و باید انجام شود. ولی ما همه می دانیم که افغانستان الان هم یک مستعمره است هر وقت دیگران بخواهند این جا جنگ هست هر وقت بخواهند جنگ و تروریسم گسترش پیدا می کند و هر وقت بخواهند آرام می شود، به هر حال حرف اول را استعمار می زند و مفکوره مفکوره استعمار است. شما ببینید سیستم آموزشی ما یک سیستم خیلی قدیمی است کتاب ها مشکل دارد در حالی که می توانیم از یک سیستم راحت تر استفاده کنیم برای آموزش کودکان وقتی سیستم قدیمی و نا کارا باشد اطفال ما بی سواد کلان می شوند و این مشکل این جامعه را مضاعف می کند. در حالی که می شود از کمک های دوستان استفاده کرد و سیستم را بهتر کرد. و سواد آموزی را نهادینه کرد. بعداَ می توانیم توقع داشته باشیم که یک جامعه دموکرات داشته باشیم نه این که بخواهیم دموکراسی را به این مردم هدیه بدهیم. این مردم تا خودشان تلاش نکنند و روند را طی نکنند هیچ وقت نمی توانند پاسبان ارزش های دموکراسی باشند. تجربه دیگر کشورها را در این جا آوردن و در مدت کم آن را اجرایی کردن کاری غلط است که دوستان ما مرتکب آن می شوند .
ارزیابی شما از این دوران چیست؟ تا کجا توانستید پیشروی کنید و خواسته های تان را محقق کنید؟
به هرحال مواردی بوده که همراه با شکست یا موفقیت بوده است. چندین مورد را توانستیم که با فشار آوردن روی دولت و پارلمان به دست بیاوریم که اولین آن ها قانون رسیدگی به جرایم اطفال در پارلمان که برای پسران سن ۱۸ سال و برای دختران سن ۱۷ سال را در نظر گرفته بودند. ما روی این موضوع کار کردیم و یک هیأت تشکیل دادیم که قوانین نافذه مملکت و همچنان قوانین و کنوانسیون های بین المللی را که افغانستان عضو آن است را بررسی کند و ببیند دختران تا چند سالگی طفل محسوب می شوند. که نتیجه معلوم کرد که ۴۳ قانون نافذه کشور سن طفولیت را برای دختران و پسران یکسان می داند بنا براین ما با مدرک و دلیل درست رفتیم سراغ پارلمان که چطور شما قانونی را پاس می کنید که با قوانین دیگر مغایرت دارد و توانستیم با مشکلات زیاد این قانون را از پارلمان به سن ۱۸ سالگی برای دختران و پسران پاس کنیم. مورد دیگر قانون احوال شخصیه اهل تشیع بود که ما توانیستم با کمک فشارهای داخلی و بیرونی روی دولت افغانستان روی ۷۲ ماده از این قانون کار کنیم و بعضی از آن ها را حذف کنیم. در این قانون مثلا سن ازدواج دختران را ۹ سالگی در نظر گرفته بودند در حالی که سن ازدواج در قانون مدنی ۱۶ سالگی هست که با این قانون مغایرت دارد. همچنان در مورد تمکین زنان و … گرچه ما نتوانستیم صد در صد به خواسته های خود در تغییر و اصصلاح قانون احوال شخصیه اهل تشیع برسیم ولی تا حد زیادی توانستیم کار کنیم و این خودش امیدوار کننده است. مورد دیگر روی نکاح نامه بود که اصل نکاح نامه با کمک دوستان کانادایی مان در موسسه حقوق و دموکراسی درست شده و بعد برای کمپاین آن تمام نهادهای مدنی فعالیت کردند تا قوه قضاییه اجازه داد که از نکاح نامه استفاده شود و رسمی شود و شروط ضمن عقد را توانستیم در آخر نکاح نامه بیاوریم. مورد دیگر قانون منع خشونت علیه زنان بود که آن را هم با فشارهای جامعه مدنی و نهادهای زنان روی دولت، خود رییس جمهور در ایام تعطیلی پارلمان با فرمان تقنینی پاس کرد. الان هم که من با شما صحبت می کنم قانون خانواده روی دست است. جامعه مدنی به کمک وزارت زنان این مسوده (پیش نویس قانون) را تهیه کرده و به وزارت عدلیه تقدیم شده است. ولی فعلا مشکل با آقای غالب یعنی وزیر عدلیه است که می گوید همان قانون قبلی خوب است و نیازی به اصلاحات وجود ندارد. ما داریم کار می کنیم که فشار بیاوریم روی وزارت عدلیه تا این قانون پاس شود. یعنی از طریق بخش تقنین وزارت عدلیه باید به پارلمان فرستاده شود و در آن جا روی آن بحث شود و در نهایت این قانون طوری که ما می خواهیم پاس شود.
فعالیت هایی که شما به ویژه در عرصه اصلاح قوانین انجام داده اید، واقعا قابل قدر است با این همه به نظر می رسد هنوز بسیاری از قوانین نابرابر و تبعیض آمیز است. اگر بخواهیم به صورت عمومی وضعیت زنان در قوانین کشور را بررسی کنیم، چگونه است؟
در قوانین افغانستان وضعیت زنان خیلی خوب نیست. قانونی که الان در محاکم جریان دارد حق طلاق را مطلق به مرد می دهد. در طلاق رجعی تعداد رجعت معلوم نیست. ثبت نکاح و طلاق اجباری نیست بنابر این طلاق و نکاح ثبت نمی شود وقتی ثبت نشود خوب ثابت هم نمی شود و زنان نمی توانند ثابت کنند مردان علیه آنان شکایت می کنند و بعضا خصمانه از این طریق انتقام می گیرند طلاق شفاهی هست و زنان دچار یک جنجال همیشگی هستند. قوانین در مورد طویانه و خرید و فروش زنان و دختران و مهریه و ارثیه مسکوت است حتی در مورد این که دختر به جای قرض و بدهی پدرش معامله می شود. این مواردی است که برای زنان جنجال برانگیز است. تعدد زوجات را قانون حمایت می کند گر چه چند شرطی را قانون مدنی عنوان کرده ولی کافی نیست و پی گیری نمی شود. در مورد حضانت مشکل وجود دارد.
خانم محسنی از نظر شما سه اولویت مهم برای تغییر و بهبود زندگی زنان چیست؟
اول از همه سواد آموزی، کم شدن تعداد زایمان ها و کار روی قوانین به نفع زنان. من عرض کردم که اکثریت جامعه افغانستان بی سواد هستند و از بین این بی سوادان بیش از ۹۰% را زنان تشکیل می دهند بنابراین شما چه طور توقع دارید که این زنان در ادارات رسمی کار کنند البته در مورد کار غیر رسمی توضیح بدهم که اکثریت زنان بی کار نیستند آنان در خانه های شان قالی و گلیم می بافند، نمد می مالند و ماست و شیر و مسکه و انواع لبنیات درست می کنند و می فروشند ولی متاسفانه سود اقتصادی این کارها به زنان نمی رسد و این مردان هستند که از بهره کارهای زنان استفاده می کنند. چون نظام یک نظام مردسالار است و جامعه یک جامعه بیسواد. زنان به دلیل عدم اگهی نمی دانند که باید از حقوق خود دفاع کنند و مردان هم به عنوان یک انسان که می تواند صاحب ملک باشد و ملکیت داشته باشد نمی تواند به زنان به عنوان انسان برابر با خود نگاه کند. که هر دوی این معظل در دراز مدت با سواد آموزی و آگهی دهی عامه می تواند از بین برود و زنان خودشان صاحب حقوق خود باشند. حتی در داخل شهرها ما شاهد هستیم که زنان کار می کنند در ادارات بعد معاش و حقوق خود را می دهند به شوهرشان و بعد برای درمان خود وقتی آن را مطالبه می کنند شوهران شان انکار می کنند و پولی بابت درمان زن خود نمی دهند چون به نظر خودشان خرج نکنند بهتر است. وقتی یک مرد خیلی راحت می رود یک زن جوانتر می گیرد و با او زندگی می کند بنابراین به نظر این مردان لازم نیست آدم پولی بابت درمان خانم خود بدهد بعضا آن ها بهانه های مذهبی می آورند و می گویند که چون دکتر مرد است نرود که گناه می شود و صبر کند. همیشه از مذهب استفاده سو می شود. مردانی که اصلا نماز نمی خوانند و که نماز ستون دین است و روزه نمی گیرند می روند ۴ تا زن می گیرند وقتی اعتراض کردی فورا با یک جواب مذهبی جواب می دهند که خداوند به ما اجازه داده و زنان هم نمی توانند از خود دفاع کنند و همیشه سر خورده و مریض هستند.
اخیرا شما کمپاینی را برای لایحه حمایت از خانواده به راه انداخته اید، لطفا کمی در مورد این لایحه و لزوم راه اندازی این کمپیان صحبت کنید. از پیشرفت این کمپاین، همکاری سایر نهادهای جامعه مدنی، استقبال و ارتباط فعالان حقوق زن با این کمپاین برای پیشبرد آن و…
قانون خانواده افغانستان تا به حال بخشی از قانون مدنی این کشور را تشکیل می داد. این قانون یک قانون حمایتی از کل اعضای خانواده نبوده بلکه بسیار مرد سالارانه است و زنان باید طبق این قانون مطیع شوهران خود باشند و در محاکم هم اصولا کسی به صدای زنان گوش نمی دهد چون فکر می کنند حق با مرد است. طبق این قانون اختیار مطلق طلاق به عهده مرد است و زن در این مورد هیچ نظری نمی تواند داشته باشد. همچنان بحث حضانت اطفال و ارثیه و مواردی که مربوط به احوال شخصیه افراد جامعه می شود، تبعیض آمیز است. بنا براین، این قانون جنبه حمایتی نداشته ولی از آن جا که خانواده رکن اصلی جامعه را تشکیل می دهد و اطفال آینده ساز این مملکت هستند احتیاج به یک قانون حمایتی دارند که هم زنان و هم اطفال که اقشار ضربه پذیر کشور هستند بتوانند در سایه این قانون صحیح زندگی کنند. اولا که باید فکر شود که قوانین افغانستان به دلیل تغییرات زمانی باید اصلاح شود دوم این که جنبه حمایتی پیدا کند. و سوم این که جنبه عملی و تطبیقی پیدا کند. کمپاینی را که ما شروع کردیم از ۷ ماه به این سوی بوده و تاکنون ما توانستیم به تعداد زیادی از شهروندان خود این قانون را معرفی کرده و آگاهی لازم را برای فواید و حمایت های شخصی از اطفال و مادران بدهیم. نهادهای مدنی مثل همیشه حاضر به همکاری با ما هستند. و نهادهای دولتی مثل وزارت زنان و بعضی از وزارت خانه های دیگر همکار ما هستند و همچنان کمیسیون حقوق بشر هم همکار ما می باشد.
۹- در خاتمه اگر صحبت دیگری دارید، بفرمایید.
فکر می کنم که باید یاد آور شویم که زنان باید تعهد کاری داشته باشند تا بتوانند از حقوق هم نوعان خود دفاع کنند مثلا زنانی که به پارلمان راه پیدا کردند درست است که کارشان سیاسی است ولی باید به یاد داشته باشند که از سهمیه کلیه زنان افغانستان وارد پارلمان شده اند و باید در پارلمان به یاد داشته باشند که قبل از آن که هر چیزی باشند یک زن هستند و باید از بقیه زنان حمایت کنند.