سینمای ایران

 

در تاریخ یکصد و دو ساله سینمای ایران در بسیاری از فیلم ها، به زنان پرداخته شده، اما هنوز کمتر فیلمی را می توان سراغ گرفت که زنان را در عرصه اجتماع به درستی و بدون شائبه تصویر کرده باشد.
پیش از انقلاب، نگاه غالب فیلم های ایرانی به زن، غیرواقعی و اغلب در جهت برآوردن خواست های پیش پا افتاده تماشاچی عام سینما بود. از همین رو، پای نقش زنان کاباره ای، رقاصه و بدکاره به سینمای ایران باز شد. مروری اجمالی بر نام برخی فیلم های پیش از انقلاب، نیاز به هر گونه توضیح اضافه را مرتفع می کند.
«اشک رقاصه»، «آتشپاره شهر»، «بوسه بر لبهای خونین»، «برهنه تا ظهر با سرعت»، «خانم دلش موتور می خواد»، «شمسی پهلوون»، «دختر ظالم بلا»، «دختر عشوه گر»، «عروس پا برهنه»، «قربون هر چی خوشگله»، «موطلایی شهر ما»، «مادر جونم عاشق شده»، «یک خوشگل و هزار مشکل»، «شکار شوهر»، «بیوه های خندان»، «بی حجاب»، «آب توبه»، «غیرت» و دهها فیلم دیگر از این دست، بدنه سینمای پیش از انقلاب را تشکیل می دادند.

نوع نگاه این فیلم ها به زن واقعاً نیازی به توضیح ندارد. ناگفته پیداست که سازندگان این قبیل فیلم ها نه می خواستند و نه می توانستند چهره ای واقعی از زن ایرانی به تصویر بکشند. ضمن آنکه کمتر فیلمی را در این دوران می توان یافت که زن را به عنوان محور اصلی برگزیند.
همواره در این فیلم ها به زن، حداکثر به عنوان جنس دوم نگریسته می شد. حتی در انواع جدی تر فیلم های پیش از انقلاب نیز مایه های این نوع نگاه به چشم میخورد. در این دست فیلمها، زن کمتر در اجتماع حضوری مثبت داشت و در کوچه و خیابان و اداره، حضورش چندان پاک و منزه نبود ( «فریاد زیر آب»، «آقای هالو» و دهها فیلم دیگر). در برخی دیگر از فیلم ها که قرار بود از زن چهره پاک تری ترسیم شود، معمولاً کمتر از خانه خارج می شد ( «خاک» ) و در اکثر مواقع، یا به همراه مرد و یا به خاطر او خانه را ترک می کرد ( «قیصر» و «صبح روز چهارم»).
حضور زن در عرصه هنر در فیلم های پیش از انقلاب بیشتر به خوانندگی و هنرپیشگی محدود می شدکه در این گونه موارد نیز معمولاً زندگی سالمی از این زنان روی پرده نمی آمد. ( برای مثال «در امتداد شب» ) .
پرستاران نیز وضعیت بهتری نداشتند. در سینمای ایران معمولاً تصویر مثبتی از پرستاران بر پرده ننشست، چه پیش از انقلاب و چه پس از آن ( «دایره مینا»، «آرامش در حضور دیگران» و «شوکران»). تنها در یکی دو فیلم ( «شیدا» و «پرستار شب») تا حدودی چهره مقبول ترو متفاوت تری از این صنف ارایه شد که این دو فیلم هم محصول پس از انقلابند.
در میان فیلمهای پیش از ۱۳۵۷، کمتر فیلمی ، زنان را در مشاغل شریف اجتماعی جای داد و در این جایگاه به آنان پرداخت. البته نمونه های خلاف این اصل را هم می توان یافت ( «کلاغ»).
شاید هیچ کس نتواند منکر آن شود که دید فیلمسازان به «زن»، پس از انقلاب تا حدود زیادی اصلاح شده است، گرچه تا وضعیت ایده آل، فاصله بسیار زیادی وجود دارد. در عرصه های اجتماعی، زن بیشتر قدم به حوزه های گوناگون گذاشت و به تبع آن، بازتاب این حضور در فیلمها نیز بیشتر به چشم آمد. دهه ۱۳۶۰ آغاز حضور زنان اجتماعی در سینمای ایران بود.
در برخی فیلمها زن را وارد فعالیتهای سیاسی و چریکی کردند( «بایکوت» ) و گاه زن در عرصه جنگ و تبعات پس از آن، فعالانه عمل می کرد ( «عروسی خوبان» و «وصل نیکان »).
اما قطعاً این شرایط، با وضعیت مورد انتظار فاصله داشت، زیرا حالا دیگر سطح توقعات بسیار بالا بود. در دهه ۶۰چند فیلمساز زن نیز در سینمای ایران فعال شدند. اما جالب این است که اینان نیز کمتر به زنان پرداختند و فیلمسازی در مباحث اجتماعی («زرد قناری»، «پول خارجی» و «خارج از محدوده» ) و یا مسایل مبتلا به کودکان («پرنده کوچک خوشبختی»، «بچه های طلاق» و «رابطه» ) را ترجیح دادند.
در دهه ۶۰ نگاه غالب به زن در فیلم ها در همان محدوده داستان های ملودرام و خانوادگی اسیر بود و تنها فیلم های انگشت شماری، زن را در وضعیتی جز این به تصویر کشیدند. فیلم های جنگی نیز بسیار مردانه بودند و در کمتر فیلمی نقش زن برجسته میشد. اگر هم در فیلم های مربوط به جنگ نقش مؤثری برای زن در نظر میگرفتند، او را کاملاً وابسته به مرد و یا درگیر یک رابطه عاطفی نشان میدادند ( «گروهبان»، «پرستار شب» و «پرنده آهنین»). البته این وضعیت کاملاً ناشی از شرایط اجتماعی آن روزها بود که با جنگ و موشک باران عجین شده است.
گرچه در همین دوران نیز برخی فیلم ها به شکلی جدی تر به زن پرداختند( «مسافران»، «باشو»، «مادر»، «مادیان»، «سرب»، «ریحانه»، «نوبت عاشقی»، «ترنج»، «پرده آخر» و … ) اما هیچ یک زن را به طور جدی در عرصه اجتماع محک نزدند.
نگاه «عروسکی» با رویکردی جدید به زن در اواخر دهه ۶۰با فیلم «عروس» پا به سینمای ایران گذاشت. گرچه «عروس»، خود دغدغه های دیگری داشت، اما فتح بابی شد برای برخی فیلمسازان تا نگاه ابزاری و کلیشه ای از چهره زنان را برای فروش بیشتر تا مدتها مدید رها نکنند.
اما دهه ۱۳۷۰وضعیتی متفاوت داشت. پایان یک پدیده مهم اجتماعی (جنگ) این فرصت را به فیلمسازان داد که عرصه های جدیدی را بیازمایند و به تبع آن، نقش زنان در این میان، بیشتر شد. حتی زنان در خطوط مقدم جنگ نیز حضور یافتند ، فرصتی که در زمان جنگ به آنان در سینما داده نشده بود ( «نجات یافتگان» و «سرزمین خورشید» ).به این ترتیب زنان در سینما به نوعی بیشتر در گیر مسایل مربوط به جنگ شدند. («هیوا»، «برج مینو»، «کیمیا» و «روبان قرمز»).در دهه هفتاد جایگاه زنان در مشاغل اجتماعی نیز ارتقا یافت و پررنگ تر شد. در فیلم «زینت»، یک زن مددکار در سخت ترین شرایط اجتماعی با مشکلاتی سنتی دست و پنجه نرم می کند. در «کیمیا» یک خانم دکتر درگیر عواقب جنگ می شود و در «هزاران زن مثل من» یک خانم وکیل با مسایل خانوادگی خود در ستیز است. فیلمهای مهمی چون «نرگس»، «پری»، «بانو»، «لیلا»، «سارا»، «بانوی اردیبهشت» و «سلطان» نیز در دهه ۷۰ به زن پرداخته اند، اما جالب این است که حضور اجتماعی زن کمتر در مرکز توجه قرار گرفته و همواره زنان در محدوده موضوعاتی دیگر – اعم از عاطفی، حادثه ای و خانوادگی – زیر ذره بین رفته اند.
در «روسری آبی»، زن کار می کند، اما در نهایت محور اصلی فیلم« عشق »است؛ در «زن امروز» زنی برای امرار معاش، مسافرکشی می کند؛ در «پناهنده» زنی به همراه شوهرش درگیر یک ماجرای سیاسی – حادثه ای می شود؛ در «پارتی» زنی به دلیل شغل و موقعیت شوهرش وارد جریانات مطبوعاتی و سیاسی شده و به روزنامه نگاری روی می آورد؛ در «اعتراض» دختری دانشجو علاوه بر آن که در جریان مسایل سیاسی روز قرار دارد و فعال عمل می کند، درگیر عشق به یکی از دوستانش می شود؛ در «متولد ماه مهر» نیز اوضاع تقریباً به همین منوال است.
فیلمهای معدودی در این دهه کوشیده اند مسایل اجتماعی زنان را به شکل جدی تر و عمیق تر مطرح کنند.
«دوزن» و «نیمه پنهان» هر دو ساخته تهمینه میلانی از آن جمله اند. اما کارگردان از آن سوی بام، به دامن فمینیسم و افراطی گری و یکسونگری افتاده است.
«همسر» و «طوطیا» نیز دو نمونه مشخص از فیلم هایی هستند که حضور اجتماعی برتر زنان نسبت به مردان را تصویر کرده اند. در «همسر» گویا خود فیلمساز نیز این برتری را قبول ندارد و از همین رو زبان طنز را برگزیده و در «طوطیا»، مشکلات عدیده ای که پس از حضور جدی زن در عرصه اجتماع پیش می آید، خود به خود نفس چنین حضوری را مضر نشان میدهد. این نگاه افراطی به نوعی دیگر در «دختری به نام تندر» اوج می گیرد تا جایی که دختر فیلم، به دلیل برخی محدودیت های اجتماعی برای دختران، آرزو میکند پسر باشد. حضور اجتماعی که مطلوب اوست، در فیلم تنها به شکل موتورسواری در خیابان نمود می یابد.
«قرمز» به مشکلاتی که مردان می توانند برای حضور اجتماعی زنان به وجود آورند می پردازد؛ و «دختری با کفشهای کتانی» نیز می کوشد مشکلات اجتماعی یک دختر نوجوان را در جامعه کنونی صریح و بی پرده بازگو کند؛ کاری که رخشان بنی اعتماد هم در بخش هایی از «زیر پوست شهر» انجام می دهد. «مصائب شیرین» و «بچه های بد» نیز نیم نگاهی به مشکلات اجتماعی دختران جوان دارند. نگاه جعلی، غیرواقعی و گیشه پسند در برخی فیلم های دهه ۷۰ نیز به چشم می خورد؛ «دوستان»، «شور عشق»، «سیاوش»، «دستهای آلوده»، «مرد بارانی»، «عشق +۲» و بسیاری دیگر از فیلم های این دهه همچنان این نگاه را حفظ کرده ا ند.
«آب و آتش» ساخته فریدون جیرانی، برای نخستین بار پس از انقلاب، به زن خیابانی می پردازد و در نهایت، او را زمینگیر عشقی می کند که منتهی به مرگ میشود، اما با شروع آن عشق، ناگزیر زن را از خیابان به درون خانه می کشاند.
«عروس آتش» شرح مشکلات یک خانم دکتر جنوبی است که در صورت ازدواج با مردی «بومی» قرار است دچار محرومیت های عظیم اجتماعی شود، اما او تلاش می کند با مرد مورد علاقه اش که یک پزشک روشنفکر است ازدواج کند و خود را از اجتماع و اجتماع را از خود، دریغ نکند. اما پایان فیلم اصلاً امیدوارکننده نیست و مرگی محتوم را برای چنین زنی رقم می زند.
گرچه سهم اجتماعی زنان ما هنوز هم بسیار کمتر از حد مطلوب است و در این عرصه حق آنان به تمامی ادا نشده، اما یک نگاه شتابزده به نقش اجتماعی زنان در بیش از یکصد سال سینمای ایران به راحتی نشان میدهد که سینمای ما آیینه بخش کوچکی از همین حضور محدود زنان در اجتماع واقعی هم نیست. به عبارت دیگر، سینمای ایران هنوز نتوانسته آیینه تمام نمایی در برابر حضور اجتماعی زنان ایرانی باشد. این آیینه شکسته، تصویر زن اجتماعی ایران را پراعوجاج و غیرواقعی بازنمایانده است.

منبع