484314_586866751324023_1817323238_nجشن باستانی نوروز میراث مشترک این جغرافیای بزرگ فرهنگی در شهر باستانی هرات و قلعه باشکوه شمیران برگزار شد.
این مراسم که شب سه شنبه ۲۸ حوت ۱۳۹۱ خورشیدی از سوی فرهنگیان هرات برنامه ریزی شد، میزبان صدها تن از شعرا، نویسندگان، هنرمندان و نخبگان بود که تعدادی از شاعران و نویسندگان کابل نیزحضور داشتند.
به نام خداوند جان و خرد کز این برتر اندیشه برنگذرد
سرآغاز شاهنامه حکیم طوس ابوالقاسم فردوسی، آغاز گر این برنامه بود که با صدای استاد رهنورد زریاب نویسنده مشهور پارسی زبان و پارسی نویس و نوای نی و آوای دف همراه شد.
پس از آن برنامه، با ابیاتی از سعدی فرزانه که توسط روح الامین امینی گرداننده این مراسم دکلمه شد، آغازی رسمی تر به خود گرفت:
آن نه زلفست و بناگوش که روزست و شب‌ست وان نه بالای صنوبر که درخت رطب‌ست
نه دهانیست که در وهم سخندان آید مگر اندر سخن آیی و بداند که لب‌ست
آتش روی تو زین گونه که در خلق گرفت عجب از سوختگی نیست که خامی عجب‌ست
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب‌ست
سپس نقیب آروین (شاعر و روزنامه نگار) به نمایندگی از برگزار کنندگان این برنامه مقدم مهمانان را گرامی داشت و گفت “ما امیدوار بودیم این مراسم از سوی ارگان های دولتی برگزار شود اما از آن ها خبری نشد. ما خود کمر همت بستیم و با همراهی و همیاری جوانان این شهر به استقبال نوروز باستانی رفتیم.”
در این مراسم بانو حمیرا قادری (نویسنده)، آقای سیامک هروی (نویسنده)، استاد رهنورد زریاب (نویسنده)، استاد رهیاب (استاد دانشکده ادبیات دانشگاه هرات)، آقای فیضی غوریانی (وکیل مردم هرات در مجلس نمایندگان) و آقای ولی شاه بهره (رییس انجمن ادبی هرات) پیرامون این جشن باستانی سخنرانی کردند.
در مراسم جشن باستانی نوروز، سه سفره هفت سین پهن شده بود: سفره‏ای به سنت کهن با سبزه، سیر، سرکه، سنجد، سمنو، سیب و سکه. و دو سفره دیگر نام های شعرا و شهرها را در خود جای داده بود: سیستان، سغد، سمنان، سمنگان، سرخس، سمرقند، سبزوار، سنایی، سعدی، سرآهنگ، سهراب سپهری، سیمین بهبهانی، سهروردی و سلجوقی.
ارگ هرات با حضور جمعی مشتاق،طاق و رواق هایی با آثار دست ساز هنرمندان هراتی که از دوصد سال پیش به این سو ساخته شده و از موزه شخصی محمد آصف رحمانی به عاریت گرفته شده بود، رنگ و بوی دوره تیموری ها را به خود گرفته بود. گویا دالان های تاریخ دهان باز کرده و مهمانان و میزبان ها را با خود به یکی از دوره های طلایی این شهر باستانی رهسپار کرده بودند.
در این مراسم خواجه ابراهیم احراری، فیصل سجاد، آرش بارز و خلیل یوسفی آواز خواندند. یکی مخاطب را به خانقاه حضرت مولانا جلال الدین محمد بلخی می برد و دیگری نوای عاشقانه‏ای را در دل و جان مخاطب بر جای می گذاشت. نوستالوژی خراسانِ بزرگ، شیرین اندوهی بود که با ساز و آواز بر دل و جان می نشست و با شعر و شعور به مخاطب عرضه می شد.
آهنگی را که خلیل یوسفی در این مراسم با نوایی آمیخته با حزن و حماسه اجرا کرد، لرزه بر اندام حاضران انداخت:
بیا با هم خراسانی بسازیم دوباره از خود انسانی بسازیم