آلن گرِش
Alain Gresh
مسئول سابق هیأت تحریریه لوموند دیپلماتیک و مؤلف کتاب اسراییل و فلسطین، انتشارات فایارد، پاریس ٢٠٠٢، است. برخی از مقالات گذشته ی او عبارتند از: حافظه وا خورده غرب، کرنش اتحادیه ی اروپا در مقابل اسرائیل، از مافوق ابر قدرت …، بررسی چرخش سیاست خارجی فرانسه.
آیا امپراتوری امریکا، همچون بریتانیا پیش از آن، در سراشیبی افول قرار گرفته است؟ این پرسشی است که مورخ انگلیسی اریک هابزبام مطرح می کند.
غروب وال استریت، نماد تفوق مالی ایالات متحده، صعود اقتصادی و مالی چین که توانست با بهره گیری از تقسیم بین المللی کار، رشد مستقلی را از سر گیرد، جنبش های قدرتمند چپ در امریکای لاتین یا انسجام دیپلماسی هند ، هر کدام به روش خود، گواه بر هم خوردن تعادل در روابط بین المللی است. ژئو پولیتیک نوینی که مشخصه اش تعدد بازیگران پر نفوذ است، جایگزین جهان تک قطبی گشته که غرب بر آن فرمانروائی می کرد . در ابتدای این بازیگران ، دولت ها قرار دارند.
در تابستان ۲۰۰۸، حتی پیش ازوزش توفانی که جهان مالی را در هم نوردید، در لابلای اخبار روزنامه ها، چند خبر جلب توجه می کرد. تعداد کاربران اینترنتی چین از تعداد کاربران امریکائی اینترنت بیشتر شده است. امریکا تنها ۲۵ درصد از ترافیک اینترنتی را به خود اختصاص می دهد، درحالی که این رقم در ده سال پیش، بیش از نیمی از ترافیک بود. تشبث هایی که برای جان بخشیدن دوباره به دور مذاکرات بازرگانی بین المللی دوحه بکار رفت، با شکست روبرو شد. و از جمله دلایل شکست، عدم پذیرش چین و هندوستان برای فدا کردن کشاورزان فقیر در قربانگاه تبادل آزاد کالا بود. در جریان بحران گرجستان، روسیه با نادیده گرفتن اعتراضات ضعیف واشینگتن، از منافع ملی خویش در قفقاز دفاع کرد.
این رخدادهای گوناگون، نمونه هائی از شکل بندی جدید روابط بین المللی اند. یعنی پایان سلطه غرب که از نیمه اول قرن نوزدهم کسب شده بود. تنها تاثیری که سستی و ناتوانی کنونی نظام مالی دارد، تسریع عقب نشینی غرب است. عنوان نخست هفته نامه آلمانی «اشپیگل» در شماره ۳۰ سپتامبر «پایان تکبر» بود و عنوان دوم آن «امریکا نقش سلطه گر اقتصادی خود را از دست می دهد». با کنایه هایی که تنها از عهده تاریخ ساخته است، کمتر از دو دهه بعد، این وقفه جانشین تلاشی «اردوگاه سوسیالیستی» به رهبری اتحاد شوروری و پیروزی آشکار اصول اقتصادی لیبرال بود.

پایان هژمونی غرب
پیشگوئی همواره خطرناک است. در سال ۱۹۸۳، دو سال پیش از به قدرت رسیدن میخائیل گورباچف، ژان فرانسوآ رول (فیلسوف راستگرای فرانسوی) پایان دموکراسی ها را پیش بینی می کرد. او معتقد بود که این کشورها از مبارزه با «سهمگین ترین دشمنان خارجی اش، نوع امروزی و نمونه تمام عیار توتالیتاریسم یعنی کمونیسم» عاجز است. چند سال بعد، فرانسیس فوکویاما «پایان تاریخ» را از طریق پیروزی بلا منازع مدل امریکایی ـ غربی، اعلام می کرد… پس از نخستین جنگ خلیج فارس(۱۹۹۱۱۹۹۰)، شماری از ناظرین طلیعه قرن بیست و یکم امریکائی را گمان می زدند.
پانزده سال بعد، با اجماع دیگری روبروییم که ظاهرا به واقعیت نزدیک تر است. ما به یک «جهان پسا امریکائی» وارد می شویم. همان گونه که در کتاب سفید دفاع و امنیت ملی که در ژوئن ۲۰۰۸ توسط دولت فرانسه تدوین شده، آمده است، «جهان غرب یعنی عمدتا اروپا و امریکا دیگر تنها دارندگان ابتکار اقتصادی و استراتژیکی، به آن صورتی که در سال ۱۹۹۴ بودند، نیستند.»
آیا جهان چندقطبی شده است؟ تردیدی نیست که ایالات متحده سال های طولانی موقعیت ممتازش را و نه تنها در زمینه نظامی حفظ خواهد کرد. اما، این کشور باید ظهور مراکز جدید قدرت نظیر پکن، دهلی نو، برازیلیا و مسکو را در مد نظر بگیرد. درجا زدن مذاکرات سازمان جهانی تجارت (WTO)، با بن بست مواجه شدن بحران هسته یی ایران نظیر عواقب غیرمترقبه مذاکرات با کره شمالی موید این نکته است که ایالات متحده حتی با هم پیمانی اتحادیه اروپا قادر به تحمیل نقطه نظرات خود نیستند و برای حل بحران ها به همدستان و شرکای دیگری نیاز دارند.
میتوان به این قدرت های جدید، یک سری بازیگران دیگر را که ریچارد هاس از مسئولان بلند پایه دولت بوش (پدر) و نیز وزارت خارجه دولت بوش هنگام ارائه تعریفی از «جهان غیر قطبی» نام آن ها رامی برد، اضافه کرد. اضافه شود که ایشان رئیس شورای روابط خارجی است. او با مخلوط کردن یک سری نهاد، آژانس بین المللی انرژی (IAEA)، سازمان همکاری شانگهای (SCO) ، سازمان بهداشت جهانی (WHO/OMS) و سازمان های منطقه یی ، شهرهائی چون شانگهای، سائوپولو، رسانه هائی از الجزیره گرفته تا CNN، میلیشیای حزب الله و طالبان، کارتل های قاچاق مواد مخدر و سازمان های غیر دولتی(NGO) را در کنار هم قرار می دهد… و سرانجام نتیجه می گیرد که«جهان امروز، بیشتر با قدرتی پراکنده روبروست تا با یک قدرت متمرکز.»
هر چه باشد، دولت هائی که زیر ضربه های کاری جهانی سازی، افول شان پیش بینی شده بود، در جستجوی «مکانی امن» هستند. چین، هند، روسیه و برزیل با تکیه بر بلند پروازی های خود نظم جهانی ئی را که درصدد انزوای آنان بود، زیر سوال می برند. کشورهای دیگری از ایران تا آفریقای جنوبی، اسرائیل، ملل امریکای جنوبی ، اندونزی، البته با بردی کمتر، مصمم از منافع «خودمحورانه» شان دفاع می کنند.
هیچکدام از این دولت ها، از ایدئولوژی کلی نظیر اتحاد شوروی الهام نمی گیرند. هیچکدام خود را به عنوان الگوی بدیل معرفی نمی کنند. همه آنها کم و بیش اقتصاد بازار را پذیرفته اند. ولی هیچکدام حاضر به کوتاه آمدن در قبال منافع ملی خویش نیست. هر کدام، پیش از هر چیزی برای کنترل مواد معدنی اولیه ـ و در درجه اول نفت و گاز ـ مبارزه می کنند که بیش از پیش گران تر و کمیاب تر شده اند، و برای حفظ ظرفیت تغذیه اهالی خود، آن هم با محصولات کشاورزی ناکافی و زیر تهدید گرم تر شدن هوای کره زمین. در درجه دوم، آنان از منافع ژئوپولیتیک خود دفاع می کنند که بر بینش سیاسی و تاریخی بسیار طولانی متکی است. مثل تایوان و تبت برای چین، کشمیر برای هند و پاکستان، کوسووو برای صربستان؛ کردستان برای ترکیه. این کشمکش ها نه تنها در جهانی سازی حل نشده بلکه بر عکس، بیش از هر زمانی توده های گسترده را بسیج کرده و خبری از فروکش کردنشان نیست.
با نگاهی ساده به نقشه جهان در می یابیم که بخش اعظم این تنش ها حول «قوسی از بحران ها» حلقه زده که به قول کتاب سفید، از اقیانوس اطلس تا اقیانوس هند کشیده شده اند. نویسندگان کتاب سفید علیه «خطر جدید، ارتباط کشمکش ها که میان خاور نزدیک و میانه و منطقه ئی از پاکستان تا افغانستان در حال شکل گرفتن است، هشدار می دهند. وجود برنامه های عموما مخفی در مورد سلاح های هسته یی، شیمیایی و بیولوژیک بر وخامت این خطر می افزاید، در حالی که کشورهای این مناطق، آشکارا یا در خفا، در حال دسترسی به توان نظامی متکی بر صنایع موشکی و هوائی در مقادیر زیادند. خطر سرایت بی ثباتی عراق، که بین رقبای قومی و فرقه یی تقسیم شده است، به سراسر خاورمیانه وجود دارد. ناثباتی در این قوس جغرافیائی می تواند بطور مستقیم یا غیر مستقیم منافع ما را به خطر اندازد. کشورهای اروپائی به عناوین مختلف در چاد، فلسطین، لبنان، عراق و افغانستان حضور نظامی دارند. در چنین شرایطی، احتمال دارد که در آینده، اروپا و از جمله فرانسه برای کمک به پیشگیری یا حل بحران ها، بیشتر در سرتاسر این ناحیه در گیر شوند.»

«قوس بحران ها»، از اقیانوس اطلس تا اقیانوس هند
این تحلیل که با برداشت های اغلب برنامه ریزان امریکائی هماهنگی داشته و پیش تر از سوی نیکولاس برنز، یکی از مسئولان بلند پایه وزارت خارجه امریکا بیان شده، به صورت زیر است. «ده سال پیش، اروپا در مرکز ارتعاشی سیاست خارجی امریکا قرارداشت (…) اما، از آن پس، همه چیز تغییر کرده (…) در دیدگاه پرزیدنت بوش و وزیر امورخارجه (خانم کوندولیزا رایس)، خاورمیانه جایی را اشغال خواهد کرد که پیش از این، اروپا برای دولت های گوناگون امریکا در قرن بیستم داشت. برای جانشینان آنان نیز چنین خواهد بود.» این واقعیت که بزرگترین بخش منابع نفتی جهان در این منطقه قرار دارد، در شرایطی که بهای بشکه نفت ـ به رغم کاهش در روزهای اخیرـ بسیار بالاست، بر موقعیت استراتژیکی «خاورمیانه بزرگ» می افزاید.
این امر حضور متمرکز نیروهای نظامی غرب در منطقه، از عراق تا چاد، از افغانستان تا لبنان را توجیه می کند. پدیده ئی که از زمان پایان جنگ جهانی دوم سابقه ندارد. ایالات متحده با قرار دادن همه این کشمکش ها در چارچوب «جنگ با تروریسم»، به ایجاد یک «بین الملل مقاومت» کمک کرده است، بین المللی که غالبا مرکب، چند پارچه و منشعب است و تنها چیزی که آن را متحد می سازد، مخالفت با سلطه امریکاست.
این مقاومت در زمینه حیاتی اقتصاد نیز جلوه گر است. بر خلاف بحران های پیشین، (آسیایی، روسی و غیره)، توفان مالی کنونی موجب انزوای نهادهای بین المللی نظیر صندق بین المللی پول (IMF) و بانک جهانی می گردد. در آغاز این هزاره، کشورهای بسیاری ـ روسیه، تایلند، اندونزی و غیره ـ تصمیم گرفته بودند تا برای رها شدن از اصول متعارف تحمیلی سازمان های بین المللی، بدهی خود را به صندوق بین المللی پول، پیش از موعد پرداخت کنند.
آیا «اجماع پکن» جای «اجماع واشینگتن» را خواهد گرفت؟ بنا به گفته مبتکر آن، جوشوآ کوپر رامو (اقتصاد دان)، «اجماع پکن» دارای سه فرض است که تعیین می کنند چگونه یکی از کشورهای جنوب در صفحه شطرنج جهانی حرکت می کند. با تاکید بر نوآوری و ابداع، با الزام به در نظرداشتن نه تنها رشد تولید ناخالص ملی بلکه همچنین کیفیت زندگی و نوع خاصی از برابری که از هرج و مرج احتراز می کند، بالاخره اهمیتی که برای استقلال و حق تصمیم گیری قائل می شوند و امتناع از واگذاری احتمال تحمیل دیدگاه شان به دیگران و از جمله قدرت های غربی.

پیامدهای امنیتی گرم شدن کره زمین
این مفهوم بحث ها و انتقادات فراوانی بر انگیخته است برای مثال این که چین «مدل نویی» ارائه می دهد در حالی که نابرابری ها در آن رشد می کند و کشور پذیرفته که در چارچوب جهانی سازی قرار بگیرد. مفهوم فوق همچنین امکان می دهد که درک کنیم که هرگز از زمان استعمار زدایی، کشورهای جنوب تا این حد امکان پیشبرد سیاستی مستقل برای یافتن شریک ـ چه در میان کشورها و چه در بین شرکت های تجارتی ـ بی آن که دیدگاه واشینگتن را بپذیرند، نداشتند. ارتباطات جدیدی بوجود می آید، همان طوری که اجلاس سران چین ـ افریقا و نشست وزرای خارجه برزیل، روسیه، هند و چین در ۲۶ سپتامبر در نیویورک شاهد آن است. این کشورها قادرند که بدون تحمل تحقیر «اجماع واشینگتن» تصمیم بگیرند.
تغییر شکل مهم دیگری نیز در حال تغییر ژئوپولیتیک جهان است. در روز ۱۷ آوریل ۲۰۰۷، شورای امنیت سازمان ملل برای نخستین بار جلسه ئی به پیامدهای سیاسی وامنیتی گرم شدن کره زمین اختصاص داد. از آن پس، این بعد در هدف های استراتژیکی امریکا ، فرانسه و استرالیا پیش بینی شده است. بدون پرداختن به جزئیات، شرایط حاد بر روی محصول مواد غذائی ضروری محلی تاثیر خواهد گذاشت، و رشد اپیدمی ها را تقویت خواهد کرد و بالا آمدن آب ها موجب پیدایش میلیون ها پناهنده زیست محیطی خواهد شد. بر پایه برخی برآوردها، این رقم معادل ۱۵۰ میلیون نفر در سال ۲۰۵۰ خواهد بود ـ و این امر باعث تندتر شدن مبارزه برای تقسیم زمین، به زیر آب رفتن آتول ها (جزایر مرجانی) و جزیره ها می شود که بر وسعت نواحی اقتصادی انحصاری تاثیر خواهد گذاشت. اما، اضافه شود که افزایش شدید بهای مواد غذایی ثبات کشورهای زیادی را به خطر می اندازد.
از این پس، با علم به تنوع راه های رشد، نظام چند قطبی، تنها توفق و برتری اقتصادی غرب را رد نمی کند، بلکه همچنین حق غرب برای تعیین خیر و شر ، برای تعیین حقوق بین المللی، برای دخالت در امور جهان تحت عنوان اخلاق یا کمک انسانی را مورد اعتراض قرار می دهد. اوبر ودرین، وزیر خارجه پیشین فرانسه توضیح می دهد که غرب، «انحصارتاریخ» یعنی انحصار «داستان بزرگ» را از دست داده است. تاریخ جهان، بصورتی که دو قرن پیش ابداع شد، به پیشرفت و برتری اروپا محدود است. پیشروی بسوی جهان چند قطبی ، ممکن است به عنوان بختی برای پیش روی بسوی فراگیری واقعی تلقی شود. اما این امر همچنین گاهی واکنش ترس در غرب می انگیزد. یعنی جهان بیش ازپیش تهدیدآمیزست، «ارزش های ما» از هر سو، از سوی چین و روسیه و اسلام مورد یورش قرار گرفته و می بایست تحت لوای سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، علیه وحشی هائی که در صدد «نابودی ما» هستند، جنگ صلیبی جدیدی راه انداخت. این نسخه، اگر مراقب نباشیم، به پیشگویی که خود به خود به واقعیت می پیوندد بدل خواهد شد.

از مافوق ابر قدرت…
ضمیمه مقاله «در آستانه قرن پسا امریکائی»
آلن گرِش

١٩٨٩: فرانسیس فوکویاما در مجله Affairs Foreign مقاله معروفش بنام «پایان تاریخ» را منتشر می کند. او می نویسد: ما شاهد «نقطه پایانی تحول ایدئولوژیکی بشریت و جهانشمول گرائی دموکراسی لیبرال غربی، به منزله شکل نهائی حکومت بشری هستیم».
١٩٩١١٩٩٠: پیروزی فاحش امریکا و متحدانش بر عراق، این کشور را مجبور به ترک کویت می کند.
اول ژوئیه ١٩٩١: انحلال پیمان ورشو
٢۶ دسامبر ١٩٩١: فروپاشی اتحاد شوروی
١٩٩٨١٩٩۴: بحران مالی که مکزیک، آسیای جنوب شرقی و روسیه را در سال ١٩٩۴ تکان داد. از سال ١٩٩٧ چند کشور امریکای جنوبی «اجماع واشینگتن» را به کار بستند. در این گیر و دار، برخی از این کشورها به ارتباط خود با صندوق جهانی پول پایان دادند.
۶ دسامبر ١٩٩٨: انتخاب هوگو چاوز به ریاست جمهوری ونزوئلا، نخستین پیروزی از یک سلسله انتخابات در سال های دهه ٢٠٠٠ که چپ ها در امریکای لاتین برنده شدند.
اول ژانویه ١٩٩٩: ایجاد یورو، که در سال ٢٠٠٨ قریب به ٢۵ درصد ذخیره ارزی جهان را به خود اختصاص داد.
١۴١۵ ژوئن ٢٠٠١: تاسیس رسمی سازمان همکاری شانگهای از سوی چین، روسیه، قزاقستان، قیرقیزستان، تاجیکستان و ازبکستان. بعدها چهار دولت هند، پاکستان، ایران و مغولستان به عنوان ناظر به این سازمان پیوستند.
١١ سپتامبر ٢٠٠١: حمله به برج های دوقلو مرکز تجارت جهانی و پنتاگون. چند روز بعد ایالات متحده با توافق سازمان ملل به افغانستان حمله کرد.
۶ مه ٢٠٠٢: جورج دبلیو بوش از امضای پیمان تاسیس دادگاه جنائی بین المللی خودداری کرد. این سیاست در چارچوب رد یک سلسله قراردادهای بین المللی، از پروتکل کیوتو تا کنوانسیون علیه مین های ضد نفر جای می گیرد.
مارس ٢٠٠٣: تهاجم امریکا به عراق بدون این که موفق به کسب اکثریت در شورای امنیت گردد.
٢ مه ٢٠٠۵: برای نخستین بار، خوزه میگوئل اینسولزا به دبیر کلی سازمان کشورهای امریکائی انتخاب شد. ایالات متحده از نامزدی وی برای این مقام پشتیبانی نمی کرد.

… تا وضعیت چند قطبی
٢٠ اکتبر ٢٠٠۵: تشکیلات سازمان ملل برای آموزش، علم و فرهنگ (یونسکو) کنوانسیونی برای ترویج گونه گونی بیان فرهنگی تصویب می کند. این کنوانسیون با ١۴٨ رای مثبت از ١۵۴ رای تصویب شد. امریکا رای منفی داد.
٢٣ دسامبر ٢٠٠۶: شورای امنیت سازمان ملل متحد به مجازات علیه ایران رای می دهد. این کشور به برنامه غنی سازی اورانیوم ادامه میدهد .این قطعنامه همچون مصوبات بعدی هیچ اثری بر سیاست تهران نخواهد داشت.
٢٠٠٧: در بولیوی پرزیدنت مورالس یک پیمان دو میلیارد دلاری برای استخراج معادن آهن با کمپانی هندی جیندال استیل امضا می کند (٢٧ ژوئیه). این اولین سرمایه گذاری با اهمیت هند در امریکای لاتین است. در نیمه های سپتامبر، چین یک وام پنج میلیارد دلاری در اختیار کنگو قرار می دهد. این وام از جمله به مصرف ساختن ٣٢٠٠ کیلومتر راه آهن، ٣١ بیمارستان، ١۴۵ درمانگاه و مرکز بهداشتی، و دو دانشگاه خواهد رسید. اگر برآوردهای مجله «اکونومیست» (١۶ سپتامبر٢٠٠٧) را بپذیریم، وزنه کشورهای موسوم به «بالنده» در اقتصاد جهان در سال ٢٠٢۵ از ۶٠ درصد تجاوز خواهد کرد و به رقمی نزدیک به اوایل قرن نوزدهم خواهد رسید. در آن هنگام چین و هند بر تولیدات کارگاهی جهان سلطه داشتند.

آغاز بحران وامهای کم ارزش
٢٠٠٨: امضای پیمان اتحادیه ملت های امریکای جنوبی (USANUnasur) در ٢٣ مه. جنگ میان گرجستان و روسیه (ماه اوت). مسکو در ٢۶ اوت استقلال آبخازستان و اوستیای جنوبی را برسمیت می شناسد. نمایش ناتوانی ایالات متحده و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)
اعزام نیروهای فوق العاده از سوی امریکا، فرانسه و آلمان به افغانستان؛ پیشرفت طالبان در صحنه. بن بست در مذاکرات میان واشینگتن و بغداد درمورد وضعیت سربازان امریکائی در عراق پس از ٣١ دسامبر.
یوناسور، بدون شرکت امریکا برای حمایت از مورالس، رئیس جمهوری بولیوی، قربانی عملیات بی ثبات سازی مداخله می کند (١۵ سپتامبر).
بحران مالی بی سابقه در ایالات متحده و جهان.