ژانویه ٢٠١٣
برگردان: آریا نوری
یکبار دیگر، توافقی سیاسی درباره «مداخله نظامی فرانسه در مالی» طراحی و اجرا می شود. حزب سوسیالیست مانند یو ام پ (حزب دست راستی) و جبهه ملی(حزب راست افراطی لوپن) از اقدام رئیس حکومت پشتیبانی می کند. تنها چند صدای مخالف خوان در حزب کمونیست («مداخله نظامی فرانسه خطر جنگ دربردارد»، حزب کمونیست فرانسه، ١٢ ژانویه) یا در حزب چپ به گوش می رسد.
دومینیک دو ویلپن، نخست وزیر پیشین هم در ١٣ ژانویه در تریبونی در نشریه «ژورنال دو دیمانش» با عنوان: «نه، جنگ شیوه فرانسه نیست» چنین ابراز نگرانی می کند: «تسلیم اندیشه جنگ برای جنگ نشویم. اتفاق نظر برای جنگ، شتاب آشکار، استدلال های از پیش آشنای “جنگ برضد تروریسم” مرا نگران می کنند. این فرانسه نیست. از دهه های ازدست رفته در جنگ ها در افغانستان، عراق و لیبی درس بگیریم. این جنگ ها هرگز یک حکومت مستحکم دموکراتیک نساخته اند. برعکس، این جنگ ها به نفع تجزیه و جدایی، حکومت های ورشکسته، قانون های عهد عتیق و شبه نظامیان مسلح عمل می کنند. این جنگ ها هرگز به غلبه بر تروریست ها درمنطقه منتهی نشده اند، برعکس، همواره به تندروترین عناصر مشروعیت بخشیده اند».
نکته ریشخند آمیز این است که این مداخله درست زمانی صورت می گیرد که فرانسه نیروهای خود را از افغانستان بیرون می آورد («پایان ماموریت در افغانستان»، تارنمای دفاع، ١٩ دسامبر ٢٠١٢ را بخوانید) و رییس جمهوری افغانستان حامد کرزای، در واشنگتن است تا درباره خروج کامل (یا تقریبا کامل) نیروهای امریکایی مذاکره کند. آیا این نیروها پس از کسب یک پیروزی افغانستان را ترک می کنند؟ «ماموریت انجام شده»؟ هیچ اطمینانی دراین باره نیست.
قدرتی که درپناه تانک و زره پوش های ارتش های خارجی در کابل مستقر است، توسط کرزی اداره می شود که نباید فراموش کرد که انتخابات ریاست جمهوری سپتامبر ٢٠٠٩ را به مدد «تقلب های گسترده» برد و مشروعیتش از مرز خاندان خود و نیروهای مزدورش که عمیقا فاسد هستند فراتر نمی رود. ده‏ها میلیارد دلار کمک بین المللی در جیب های گشاد مسئولان سیاسی ناپدید شده اند. این نیز ناگفته نماند که بنابر اظهار سازمان «اکسفام فرانسه» بخش مهمی از این کمک به کشورهای پرداخت کننده «بازگردانده» می شود: «کمک بین المللی در افغانستان از نظرحجم نسبتا قابل توجه اما تا حد زیادی بیهوده است: تقریبا ۴٠ درصد مبالغ پرداختی از سال ٢٠٠١، به صورت دستمزد یا سود به کشورهای پرداخت کننده بازگشته اند. فزون براین، قسمت بزرگی از کمک ها به دست افغان های فقیر و نیازمند نمی رسد.»
و از دیدگاه اجتماعی، وضعیت همچنان وحشتناک است و نقش جنگی که پایان نمی یابد دیده می شود. به نظر «اکسفام»: «اگردرسال های پس از سقوط طالبان، پیشرفت هایی در زمینه بهداشت و آموزش دیده شده، چالش در این عرصه ها همچنان عظیم و خطیر هستند: درحال حاضر از هر پنج کودک یکی پیش از رسیدن به ۵ سالگی می میرد، از هر ٨ زن یکی به خاطر مشکلات دوران بارداری جان خود را از دست می دهد، ٢ میلیون کودک، که دو سوم آن ها دختر هستند، از دسترسی به آموزش محرومند. برآورد می شود که درحال حاضر نزدیک به نیمی از جمعیت افغانستان زیر خط فقر زندگی می کنند و بیش از نیمی از کودکان از سوء تغذیه مزمن رنج می برند». چه کسی می تواند باور کند که جنگ در وضعیت مردم بهبودی به وجود می آورد؟
بیشترین تناقض در این است که تنها پیشرفت حاصل از تحصیل با اهمیت دختران در معرض تهدید است. تنها شانس حکومت فعلی افغانستان برای این که پس از عزیمت نیروهای ناتو حذف نشود در این است که با طالبان مذاکره کند. و به نظر مسئولان «اکسفام» این زنان هستند که قربانی این آشتی می شوند.
به هرحال، این تصور نادرستی است که آزادی زنان می تواند در سایه سرنیزه ارتش های خارجی تامین شود. (مقاله کریستین دلفی، «جنگی برای زنان؟»، لوموند دیپلماتیک، مارس ٢٠٠٢ را بخوانید.) استعمار هم مدعی «آزاد کردن» زنان مسلمان بود.
ولی مداخله در افغانستان (سپس درعراق) عواقب منطقه ای و بین المللی دیگری نیز داشتند که هنوز بهای آنها پرداخت می شود. جنگ به پاکستان سرایت کرد که درآن طالبان محلی، به زیان حکومت مرکزی تضعیف شده، تقویت شدند و به کارگیری انبوه هواپیماهای بدون سرنشین توسط دولت اوباما برای حذف «تروریست ها» – با شمار زیادی از قربانیان «جانبی» – نفرت علیه غربی ها را تغذیه می کند.
اعزام نیروهای نظامی با عنوان جنگی بی پایان برضد تروریسم این اثر متناقض را داشته که سازمان هایی را که غرب می خواست از بین ببرد تقویت کرد. مداخله ها گسترش یافت و در«بزرگراه بین المللی شورش»، از پاکستان تا ساحل {شمال افریقا}، درگذر از عراق و سومالی ستیزه جویان، افکار، شیوه های جنگی، سلاح ها و همه آنهایی که می خواهند برضد «جنگجویان صلیبی تازه از راه رسیده» مبارزه کنند، در حرکت اند. جنگ‏جویان عراقی در افغانستان آموزش دیدند و مغربی ها در عراق به قابلیت نظامی مسلمی دست یافتند. جنگ برضد تروریسم یکپارچگی گروه های متفاوت را زیر پرچم القاعده تسهیل کرده است و بدون تردید، القاعده در «مغرب» اسلامی (AQMI) بدون مداخله در افغانستان هرگز این اندازه رشد نمی کرد. همچنین، از یاد نبریم، بدون جنگ در لیبی که موجب «آزاد کردن» تسلیحات نظامی قابل توجه و شمار زیادی از جنگ‏جویانی گردید که توسط قذافی اجیر (وکنترل) می شدند }این نیروها تا این اندازه قوی نبودند و به تجهیزات دسترسی نداشتند.{ آیا جای تعجب است که شمار زیادی از مسلمانان در این مداخله های نظامی به چشم یک جنگ صلیبی برضد اسلام می نگرند؟ همه [مداخله های نظامی{درکشورهای مسلمان – افغانستان، عراق، سومالی، لبنان، بدون از قلم انداختن جنگ های غزه- [براه افتاده اند] و این در حالی است که « اسلام هراسی» در جوامع غربی بیداد می کند.
چندبار [تاکنون] برای ما توضیح داده شده که چاره ای دیگر نبوده، که «ما» در افغانستان از امنیت غرب دفاع می کنیم، اگر در آن‏‏جا شکست می خوردیم، پیکار ها به بیخ گوش مان، در حومه شهرها منتقل می شد. با این حال ما از افغانستان چنان خارج می شویم که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده، بدون {توفیق در} تثبیت وضعیت، حتی بدون این که از دموکراسی حرفی زده باشیم و کسی ادعا نمی کند که عواقب [خروج از افغانستان] برای اروپا فاجعه بار خواهد بود. برعکس، می توان دید که هریک از این قشون کشی های استعماری به عدم ثبات و کنترل و حتی تجاوز به آزادی های اساسی می انجامد.
با این حال، در مورد مالی همین استدلال به کار گرفته شده: پرهیز از این که در مرزهایمان یک لانه تروریستی، یک ساحلستان (در لوموند دیپلماتیک ماه ژانویه، گزارش فیلیپ لی ماری را بخوانید) مستقرشود. و نخستین تصمیم دولت فرانسه در فردای مداخله نظامی در مالی، تقویت طرح * Vigipirate است! آیا به این خاطر نیست که دولت‏مردان ما می دانند که این نوع از مداخله تروریسم را تغذیه کرده و آن‏را تضعیف نمی‏کند؟
پس از ١٢ سال، مداخله نظامی غرب در افغانستان یک عدم موفقیت است. مداخله در عراق به بی ثباتی مداوم کشور (واستقرار گروه هایی وابسته به القاعده که پیش از سال ٢٠٠٣ حضور نداشتند) انجامیده است. ١٢ سال دیگر، بیلان مداخله نظامی فرانسه در مالی چه خواهد بود؟
* براساس این طرح، یک مجموعه از تدارکات امنیتی انجام می پذیرد از جمله تعیین یک گستره امنیتی حول مدارس و ادارات دولتی، فرودگاه ها و اماکن عمومی…
کلیه حقوق برای نشریه لوموند دیپلوماتیک محفوظ است
© ۲۰۰۳ – ۲۰۰۰ Le Monde diplomatique
http://ir.mondediplo.com/article1943.html