گرامی داشتِ روز جهانی کتاب و کتاب کودک

IMG_0195

یک صد و دوازدهمین برنامه ی گفتگو پلی میان نخبگان و شهروندان (سال هفتم) بنیاد آرمان شهر زیر عنوان «گرامی داشت روز جهانی کتاب و کتاب کودک» با همراهی انستیتوت فرانسوی افغانستان، انجمن قلم افغانستان و نشر زریاب در تالار لیسه ی استقلال به تاریخ ۲۹ حمل ۱۳۹۲ برابر با ۱۸ اپریل ۲۰۱۳ برگزار شد. بخش اول این برنامه به نمایشگاه کتاب ناشران اختصاص یافت که انتشارات آرمان شهر، قلم، سعید و زریاب کتاب های خود را به نمایش گذاشتند. سپس فیلم فارنهایت ۴۵۱ اثر فرانسواتروفو (کارگردان معروف فرانسوی و از پیش گامان موج نو در سینمای فرانسه) نمایش داده شد.

در بخش دوم برنامه خانم «خالده فروغ»، آقای «کاوه جبران»، آقای «منوچهر» به عنوان سخنرانان درباره ی «اهمیت کتاب کودک»، «چرا کتاب نمی خوانیم» و «مشکلات چاپ و نشر در افغانستان» صحبت کردند.

در آغاز آقای روح الامین امینی گرداننده ی برنامه توضیح داد: « طبیعی است که مخاطب های بحث کتاب با توجه به وضعیتی که در افغانستان وجود دارد، کم باشد. از تعداد شرکت کنندگان در همین برنامه می توان به این موضوع پی برد. فیلمی که امروز نمایش داده شد در مورد دیکتاتوری بود؛ فضایی که در آن وظیفه ی آتش نشانی تغییر کرده؛ وظیفه ی آنها دیگر، آتش نشانی نیست بلکه آتش افروزی و کتاب سوزی است. اگر روزی چنین فاجعه ای در افغانستان رخ دهد که ما در تاریخ کشورمان شاهد آن بوده ایم، کتابی دیگر شاید نماند. چون مخاطب ها و مدافعان کتاب در این کشور بسیار کم هستند.»

امینی در ادامه گفت: «من سالن خالی جشن کتاب را به جامعه ی افغانستان تسلیت می گویم. شاید برای یک جامعه اتفاق دردناک تر از این نباشد، ویران شدن یک شهر قابل بازسازی و اعمار است، خیابان ها ترمیم می شوند اما رخت بر بستن فرهنگ از یک سرزمین، اتفاقی است که جبران آن دشوار است. ما در سرزمینی زندگی می کنیم که بزرگان او کسانی بودند به عظمت مولانا، عطار، فردوسی، رودکی، سنایی، حافظ و خیام و بیشتر از هزار سال تاریخِ اندیشه، فلسفه، شعر، فکر و مدنیت داشته است. با این وصف، امروز نه در جشن کتاب بلکه در سوگ کتاب نشستیم.»

بانو خالده فروغ نخستین سخنران این برنامه درباره ی اهمیت کتاب کودک، یادآور شد: «در جایی خوانده بودم که «تمام کودکان شاعراند»، اما چه اقداماتی می‌ تواند موجب ادامه ی شاعر بودن شان شود؟ در سایر کشورها کودکان را با راه ها و روش های خواندن آگاه می سازند، حتا کودکان را با وزن شعر مطلع می کنند، در ذهن شان ریتم و آهنگ شعر را رها کرده و داستان می خوانند تا شوق و ذوق مطالعه ی کودکان بیدار شود و خود آهسته آهسته، آغاز به نوشتن و سرودن کنند. در جامعه ی ما کودکان در وضعیت بد و بحرانی قرار دارند، آن ها نانی برای خوردن و نمردن ندارند چه رسد به این که وقتی خواندن داشته باشند.»

بانو فروغ ادامه داد:«چه کسی باید به کودکان احساس خواندن بدهد و حرف های خود را به همان زبان کودکان بنویسد، چه کسی آن ها را تشویق می کند تا راه دشوار زندگی را بشناسند؟ پاسخ «هیچ کس» است! در جوامع دیگر دولت ها مشوق هستند و زمینه ها را فراهم می سازند. اما در جامعه ی ما فکر یک دست برای رشد کودکان وجود ندارد؛ نه دولت و نه خانواده ها. بسیاری از خانواده ها این مسائل را نمی دانند یا اگر می دانند، جدی نمی گیرند. کودکان به گدایی عادت داده شده اند. تعدادی خانواده شان را از دست داده اند و مجبور به دریافت پول هستند. خانواده های هستند که کودکان را مجبور به گدایی می سازند. این جا کودکان خوشبخت، اندک اند. ولی باید کودکان را با کتاب های شعر، ترانه و داستان، دوست ساخت. اگر این دوستی در حساس ترین دوره ی زندگی میان کودک و کتاب برقرار شود، دیگر از میان رفتنی نیست.»

وی در پایان ضمن اشاره به لزوم آشنایی کودکان با کتاب، تاکید کرد: «کودکان هم اگر با کتاب آشنا می شوند بیشتر از طریق برگردان کتاب های قصه و داستان است که اکثراً به وسیله ی نویسندگان ایران برگردان شده است. در جامعه ی ما گرچه کارهایی برای کودکان انجام شده ولی هرگز کافی و بسنده نیست. ولی این کار دشواری است، تا زمانی که گرایش طبیعی و ذوق در کسی نباشد نمی‌ توان آنها را وادار به نوشتن شعر، ترانه و داستان کنیم. اگر کارهایی انجام شده جنبه ی سرگرمی اش بیشتر از آموزندگی و خیال برانگیزی بوده است. کتاب هایی که برای کودکان نوشته می شود باید به گونه ای باشد که کودکان بتوانند پیرامون خود را بشناسند زیرا آنان دنیایی بی آلایش و بی دروغ دارند. باید این کتاب ها، پیام های اخلاقی نیز به همراه داشته باشند. اما با وضعیتی که وجود دارد بعید است کسی دست به چنین کاری بزند. چون نویسندگان ما در هر بخشی که می نویسند قربانی می دهند.»

آقای کاوه جبران دومین سخنران این برنامه بود. او در باره ی دلایل کتاب نخوانی ما گفت: «بحران کتاب نخوانی، یک بحران جهانی است. ولی در جوامع مدرن دلایل گوناگونی دارد، از جمله دی جی تالیزیش و لذت جویی افراطی در سطح جهان باعث شده است که نسل نو در دنیای مدرن، از کتاب دور شوند و به ورزش، سکس و الکل، روی بیاورند. اما این بحران در کشورهای پیشامدرن کاملا متفاوت است. اگر در این کشورها سر نخ بحران را بیابیم باید به حوزه های گوناگون بپردازیم تا به دست بیاید».

وی در ادامه افزود: «در کشور ما کتاب نخوانی یک معضل صرف فرهنگی نیست بلکه ریشه‌ های تاریخی دارد. این معضل در سه حوزه قابل بر رسی است، سیاست، مذهب و اجتماع.»

کاوه جبران گفت: «در صد سال پسین، حکومت ها علیه کتاب بودند و امتناع از آگاهی را در بین مردم ترویج کردند. شاهان از رسیدن به آگاهی و ایجاد علاقه به کتاب در بین مردم همیشه نگران بوده و می ترسیدند. آنها در جلوگیری از گردش آزاد اطلاعات می کوشیدند تا آگاهی باعث سقوط حکومت ها و سلطنت ها نشود. جمله ی تاریخی سردار نصر الله، برادر امیر حبیب الله را به یاد داریم که در برابر مشروطه خواهی و برحذر داری شاه از معارف گفته بود: «معارف مشروطه می زاید و مشروطه، نقطه ی مقابل تسلط شرعی سلطان است». اتفاقی نیست که امیر حبیب الله کلکانی وقتی قدرت را می گیرد یکی از نهادهایی که کاملاً از نظام حذف می کند، معارف است. همین طور کارکرد خاندان آل یحی به ویژه در دوره ی قدرت نادرشاه و برادرش هاشم خان، دشمن واقعی سلطنت تنها کسانی هستند که اهل قلم و کتاب اند. پس از کودتا نیز چنین بود. فقط با این تفاوت که از ممنوعیت کامل خبری نیست، کتاب ها دسته بندی می شوند: کتاب هایی که با ایدئولوژی حاکم موافق هستند تبلیغ شده و خواننده و نویسنده ی کتاب هایی که ایدئولوژی آنان را بر نمی تابند، سوزانده می شوند. چه بسا انسان هایی که با خواندن کتاب های ایدئولوژیک در شکنجه گاه هایی پلچرخی به زیر خاک رفتند. این روند در دوره ی مجاهدین نیز ادامه می یابد و جهادی هایی سرمست، کتاب ها را در انجمن نویسندگان می سوزانند و به آن می خندند. دوره ی طالبان اصلاً جای بحث نیست چون کاملاً رژیمی بود که با آگاهی دشمنی داشت. ده سال اخیر نیز چنین است.»

جبران گفت: «حوزه ی دیگر مذهب و دین است. در اثر بد فهمی های دینی، علیه کتاب موضع گیری شده است. ملاهای ما کتاب ها را به کفری و مسلمانی دسته بندی کرده و تکفیر می کنند. همین چند ماه پیش دو کتاب از طرف یکی از ناشران چاپ شد، یکی از این کتاب ها (گم نامی، اثر تقی بختیاری) سوزانده و پشت دروازه ی نویسنده انداخته شد. دومین کتاب (بگذار نفس بکشم، عزیز رویش) نیز یکی از رهبران جهادی ما را بر انگیخت و همین برخورد با او هم صورت گرفت. همه این ها نمایانگران پتانسیل دشمنی با کتاب است که کتاب و اهل کتاب از آن ضربه می بینند.»

وی در ادامه توضیح داد: «سومین حوزه، اجتماع است. نهادهای آموزشی ما با تاثیر از سیاست و مذهب، اخلاق امتناع از آگاهی و کتاب را در بین مردم رایج کرده‌ اند. این امر چنان ریشه در تاریخ دارد که خود مردم به یک نیروی بازدارنده و سدی سخت‏جان در برابر کتاب و کتابخوانی تبدیل شده اند. امتناع از کتاب، خصیصه ی عمومی ما شده است. به همین دلیل در گذشته ها کتاب داشتن در خانه، جرم بود. حتا پدران و مادران زمانی که کتاب خواندن پسران شان را می دیدند می ترسیدند و می کوشیدند تا او را از خواندن بر حذر دارند. زیرا بر باور آنان، خواندن کتاب امنیت خانه را از بین می برد. امروز هم کسی که کتاب می خواند در خطر است ولی کسی که کتاب نمی خواند از هر لحاظ در امنیت به سر می برد.»

او در پایان صحبت‌هایش خاطرنشان کرد: «تاریخ ما یک تاریخ کتاب ستیز و آگاهی ستیز است که به عنوان خصیصه ی عمومی در بین ما وجود دارد. برای از بین بردن این مساله زمان زیاد و نیروی بیشتر نیازمند است.»

آقای منوچهر فرادیس درباره ی مشکلات چاپ و نشر، سخن گفت: «طی ده سال گذشته روند وضعیت نشر و کتاب رو به بهبود بوده است. در شش سال گذشته در کشور، کتاب های متعددی منتشر شد که در تاریخ چاپ و نشر ما قابل توجه است. گرچه آمار مشخص وجود ندارد ولی از نگاه کمی در چنین اوضاع نابسامان فرهنگی چاپ و نشر، تعداد کتاب ها قابل ملاحظه است. البته سخت است میان کتاب فروش و ناشر فرق گذاشت، بسیاری از ناشران ما کتاب فروش هستند اما اکثر این کتابفروشان، حرفه ای نیستند. بیشتر ناشران ما آگاهی لازم از چاپ و نشر و ظرافت های آن ندارند. برای اغلب ناشران، ویراستاری، صفحه آرایی و طرح، فرم و حتا شناس نامه ی نشر شان مهم نیست. اغلب واسطه ای میان مولف و چاپخانه هستند. مشکلات ویرایش، طرح جلد و سایر مشکلات برای شان بی اهمیت است. ما ناشری داریم که حدود ۷۰ جلد کتاب منتشر کرده ولی سواد خواندن و نوشتن ندارد. به همین دلیل نشر برای شان پیش از آن که کالایی فرهنگی باشد، یک کالای ابزاری و بازرگانی است. البته از سه چهار ناشری که طی چهار سال گذشته آغاز به کار کردند می توان یاد کرد که کار شان حرفه ای شده و اصول چاپ ونشر را رعایت می کنند.»

فرادیس، به نبود مکان مناسب برای کتابفروشی‌ اشاره کرد و توضیح داد: «اگر به بازار کتاب فروشی شهر کابل بروید، به تاسف تان افزوده می شود. هیچ نهاد دولتی خود را مسئول ندانسته تا جای مناسب برای کتابفروشان در نظر بگیرد. نهادهای مسئول در جایی که پول نباشد، علاقه‌ ای نشان نمی دهند. واژه‏ نگاری دیگر مشکل ما است بطوریکه وضعیت ویراستاری بدتر شده است. ما ویراستاری که در آمد داشته باشد، نداریم. آن‏هایی که ویرایش می کنند متاسفانه به کار خود مسلط نیستند. کتاب های اندکی وجود دارد که از نگاه دستوری مشکل نداشته باشند.»

وی در ادامه افزود: «مخاطب، مشکل دیگری است. اکثر آموزگاران دانشگاه های معروف کشور، کتاب نمی خوانند، دانشجویان نیز علاقه مند نیستند. در مکتب ها کتاب و کتاب خوانی برای معلمان و دانش آموزان امری غیر معمول است. عموما تیراژ کتاب هزار جلد است اما همین تیراژ هم در یک سال به فروش نمی رسد. جامعه ای که گفته می شود سی میلیون نفوس دارد، پرفروشترین کتاب آن در یک دهه ۳۰۰۰ جلد بوده است. وقتی مخاطب نباشد، ناشر مجبور می شود بهای کتاب را بالا ببرد تا با فروش سه صد نسخه، بخشی از سرمایه ی خود را به دست آورد.»

فرادیس درباره ی امیدهای تازه، گفت: «با وصف مشکلات، وضعیت نشر بهتر شده است. چند ناشر تازه آغاز به کار کرده اند. کتاب های امروز نسبت به ده سال پیش با قطع و صحافت بهتر به فروش می رسند. امروز سه کتاب فروشی نسبتاً معیاری داریم. در بخش ادبیات داستانی، کتاب های زیادی چاپ شده که بعضی شان با استقبال خوبی روبرو شده اند. استادان جوان، علاقه مند به کتاب های امروزی هستند و می توانند نسل بعد را به کتاب خوانی علاقه مند سازند. در این صورت وضعیت آینده بهتر از امروز خواهد بود. خوشبختانه سانسور پیش از نشر وجود ندارد و این امر به ناشر کمک می کند. اکنون برخی نویسندگان ایران علاقه مندند که کتاب ها یشان را در افغانستان منتشر کنند. این دست‏آورد خوبی است. امیدوارم دولت آینده بهتر و علاقه مند به فرهنگ بوده و مسئولان اهل فرهنگ باشند. نه مانند کسانی که امروز با حضور فزیکی در ریاست و وزارت، بهانه شان نبود بودجه است و در آخر سال نیم بودجه را هم مصرف نمی کنند.»

در پایان برنامه شماری از شرکت کنندگان پرسش های خود را مطرح کردند.

در این برنامه تعداد زیادی از رسانه ها حضور داشتند که از آن جمله می توان به «تلویزیون یک»، «تلویزیون خورشید»، «تلوزیون آریانا»، «تلویزیون فارسی بی بی سی»، «تلویزیون میوند»، «رادیو سلام وطندار»، «رادیو آمو» و «روزنامه انیس» اشاره کرد.