arton10680-26ed1

 

نفیسه آزاد – نوشین کشاورزنیا

تغییر برای برابری

تغییر برای برابری: امسال، هفتمین سالگرد اغاز به کار کمپین یک میلیون امضاست. کمپینی که یکی از بزرگترین فعالیتهای جنبش زنان ایران در سالهای اخیر بود. اما شرایط اجتماعی و سیاسی از یک سو و مختصات درونی جنبش زنان از سوی دیگر باعث شده که کمپین به سان پروژه‌ای با اینده و سرنوشت مبهم در ساحت جنبش زنان باقی بماند. سایت تغییر برای برابری، از ابتدا به منظور انعکاس مطالب مرتبط با کمپین یک میلیون امضا متولد شد. وظیفه‌ای که این روزها، با توجه به شرایط کمپین با ابهاماتی روبرو است. در نتیجه بر ان شدیم تا در هفتمین سالگرد آغاز به کار کمپین، با باز کردن دوباره ی این بحث، فضایی فراهم کنیم تا همه‌ی علاقمندان نظرات خود را در این زمینه ابراز کنند، شاید رسیدن به یک برایند جمعی امکان پذیر باشد. بنابراین از همه‌ی دوستان و همراهان کمپین می خواهیم چنانچه در این زمینه بحث یا نظری دارند برای سایت تغییر برای برابری ارسال کنند و تاکید می کنیم نظرات نویسندگان مطالب، نظرات شخصی انهاست.
*****************************************************
در پنجم شهریور ماه ۱۳۸۵ پروژه ای با عنوان کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز به همت گروه بزرگی از فعالان جنبش زنان آغاز شد. ایده اولیه این طرح که از کمپینهای مشابهی چون کمپنی به همین نام در مراکش گرفته شده بود، حاصل ساعت ها بحث و نشست فعالان حقوق زنان و بررسی اجرای این طرح در بستر جامعه ایران بود.

آغاز به کار این کمپین همزمان بود با شروع به کار دولت اصول گرای احمدی نژاد. تشدید اقدامات امنیتی پیشین، سخت گیری و برخوردهای خشونت آمیز و فراقانونی با فعالان جنبشها از جمله جنبش زنان موجب شده بود که بسیاری از گروه ها از فعالیت باز بمانند و یا فعالان آنها تحت فشار قرار بگیرند. شبکه کمپین برای فعالیت در چنین عرصه ای به میدان آمد.
کمپین یک ملیون امضا قصد داشت با جمع آوری یک میلیون امضا از زنان و مردان برابری خواه در سراسر کشور و ایرانیان مقیم خارج از ایران در فرمهایی که برای این کار طراحی شده بود، گفتمان برابری جنسیتی را در جامعه ارتقا دهد، صدای اعتراض خود را نسبت به برخی از قوانین تبعیض آمیز به گوش همگان برساند، و با ارائه امضاها به مجلس درخواست تغییر قوانین را از مجلس به مثابه نهاد قانونگذار و مسئول در این زمینه مطرح کند.

ساختار حرکت در پروژه کمپین افقی بود. امضاها از طریق گفتگوی چهره به چهره با مردم از خانه تا خیابان، در فضاهای خصوصی و عمومی جمع آوری می شد، هرامضا کننده خود عضوی از کمپین می شد و در صورت تمایل می توانست دایره مشارکت اش را افزایش دهد و خود نیز به جمع آوری امضا بپردازد و برای این کار ابتدا در کارگاه های حقوقی و آموزشی که به منظور اشنایی داوطلبان با موارد حقوقی و همچنین شیوه‌های جمع اوری امضا تدوین شده بود، شرکت کند. بنابراین علاوه بر آگاهی جنسیتی، از دیگر تاثیرات این حرکت، جلب توجه و مشارکت عموم نسبت به تغییر تبعیض های قانونی علیه زنان بود.

نحوه اجرای این پروژه در فرایند حرکت مورد ارزیابی قرار می گرفت و توسعه می یافت. در ابتدا فعالان جنبش زنان و دیگر علاقمندان کمپین، به جمع آوری امضا و انعکاس رسانه‌ای ابتکارات خود در این زمینه می‌پرداختند، با بزرگ شدن دامنه کار، اضافه شدن شهرهای مختلف به تدریج کمیته‌ها و کارگروه هایی برای پیشبرد کار شکل کرفت . از جمله: کمیته رسانه، آموزش، مستندسازی، مالی، شهرستانها، هماهنگی، روابط عمومی، داوطلبان و سپس کمیته مادران و مردان و همین طور کارگروه هایی چون کارگروه جمع اوری امضا .

فعالیت در کمیپن از ابتدا با محدودیت هایی رو به رو بود اما به تدریج با گسترش فعالیت، دامنه محدویت های امنیتی به بازداشت فعالان هم منجر شد. به عنوان مثال اولین دستگیری های فعالان کمپین در همان ماههای نخستین و در هنگام جمع اوری امضاها در مترو رخ داد، روندی که در نهایت به ۵۰ بازداشتی رسید. سپس به کارگاه آموزش کمپین در شهرستان خرم اباد حمله شد و به تدریج جو ارعاب و تهدید فعالانی که خانه های خود را در اختیار کارگاهها و گردهمایی های دیگر کمپین قرار می دادند، شدت گرفت.

در سال دوم علاوه برای دشواری های امنیتی، کمپین با تنشها و مشکلات درونی نیز روبه رو شد. تاکید بر ساختار رهبری افقی در حرکت اجتماعی چون کمپین از آغاز یک ارزش شمرده می شد. از جمله تدابیر ساختاری برای اجرای این اصل، وجود کمیته ای به نام کمیته هماهنگی بود که افراد در آن بصورت چرخشی انتخاب می شدند. در واقع هر یک از کمیته های دیگر، یک عضو و یا نماینده در این کمیته داشت که همان نماینده نیز در هر کمیته به صورت چرخشی انتخاب می‌شد. این کمیته حلقه واسط و هماهنگ کننده بخشهای مختلف کمپین بود. بنابراین تصمیم گیریهای مختلف با توجه به حضور نمایندگانی از بخشهای مختلف کمپین در آن و این فرض که اعضای این کمیته تصمیم را در گروههای فعالیت خود مطرح می کنند و به بحث می گذارند، گرفته می شد.

هدف از این شیوه، برقراری روابط دموکراتیک و نوعی رهبری و سلسه مراتب افقی بود و عملی کردن آن آسان نبود و نیازمند تجربه ای عظیم در کار حمعی بود. به رغم وجود گروه هماهنگی، برخی از کمیته ها اذعان داشتند که کمیته های کمپین حکم جزیره های جداگانه ای را دارند و امکان نظرخواهی و مشورت در تصمیم گیریها در جمع وسیع و رو به گسترش کمپین امکان پذیر نیست. بعدها با افزایش اختلاف نظرها نقد هایی مبتنی بر این که فعالیت های کمیته هماهنگی صوری است و برخی از تصمیمات و تعیین سیاستهای کمپین عملا در جاهای دیگری صورت می گیرد، مطرح شد. این امر باعث شد به تدریج صداهای اعتراضی مبنی بر اینکه تصمیم گیریها و گردش اطلاعات در کمپین دچار مشکل شده است، شنیده شود. اعتراضها با تشکیل جلسه انتقادی در آذر ماه ۱۳۸۷ از سوی فعالان منتقد و دعوت اعضای فعال کمپین تهران در این جلسه به اوج خود رسید. این موضوع هم زمان بود با شدیدترین فشارهای امنیتی بر فعالان کمپین، به طوری که در همان زمان دو تن از فعالان کمپین،در زندان اوین به سر می بردند.

پس از جلسه انتقادی نیز ، دامنه اختلافات گسترش یافت؛ و در فضای تردید و شبهه های پدید آمده گروه-سایت مدرسه فمینیستی از سوی یکی از طرفین اختلاف که مسئولیت های زیادی هم در کمپین داشتند، یکباره سر بر آورد. بدین ترتیب، دامنه اختلافات به گسترش تضاد در کمپین منجر شد. مدرسه فمنیستی در ابتدا خود را بعنوان یک سایت مستقل زنان و سپس یکی از رسانه های کمپین نامید و طرح تشکیل هسته های خودبنیاد برای اداره و راهبری کمپین را ارائه کرد. و بدین ترتیب دامنه تضاد بیش از پیش در کمپین افزایش یافت و به شهرستانهای دیگر نیز کشانده شد.

اختلافات و بی اعتمادی های حاصل در میان فعالان، در کنار مشکلات امنیتی خارجی روز افزون، انرژی بسیاری از فعالان این حرکت را گرفت و کمپین را به تدریج دچار افول کرد. هر چند جریان فعالیت و جمع اوری امضا کاملا متوقف نشد و اعضا با طرح ایده های مانند جمع اوری امضا بصورت گروهی مثلا در کوهستانهای اطراف تهران و سایر فضاهای عمومی، یا با ایده‌هایی همچون تعریف هفته‌هایی با عنوان «هم پیمان با کارگران» یا «هم پیمان با معلمان» به قصد برقراری ارتباط با دیگر گروههای فعال اجتماعی تلاشهایی برای بهبود روند این حرکت جمعی اندیشیدند اما شرایط به وجود امده، مجال چندانی برای فعالیت مستمر و یکپارچه باقی نگذاشت .

نزدیک شدن به پایان دوره اول ریاست جمهوری احمدی نژاد و اعتراضات فراگیر سال ۸۸ نسبت به انتخاب مجدد احمدی نژاد و شبهات مبنی بر تقلب در انتخابات به جو بی اعتمادی نسبت به مراجع حکومت از جمله مجلس شورای اسلامی که محل ارجاع امضاها بود، دامن زد و فعالان را با این چالش مواجه کرد که در این شرایط گفتگوی چهره به چهره با مردم و ترغیب آنها به جمع آوری امضا برای بیانیه کمپین توجیهی ندارد، دوره رکود نسبتا طولانی کمپین به علاوه مهاجرت فعالان جنبش زنان و یاران کمپین که در سایر جنبشهای اجتماعی هم فعال بودند، رمقی را برای ادامه کار منسجم و هدفمند کمپین باقی نگذاشت. در این مدت جلساتی مبنی بر آسیب شناسی کمپین در میان گروههای مختلف برگزار شد، تعدادی از فعالان پس از عبور از برخی از تنشهای سابق در مواردی بصورت مقطعی، با هم یا جداگانه به راه اندازی فعالیتهای دیگری در قالب برنامه های مناسبتی مشترک اقدام کردند. با اینحال پرسش هایی درباره سرنوشت این حرکت اجتماعی بزرگ باقی است.

کمپین یک میلیون امضا؛ دستاوردها و نتایج

نمی توان کتمان کرد که کمپین یک میلیون امضا دستاوردهای قابل توجهی داشت و به طور نسبی به برخی از اهداف خود نیز رسید. برگزاری کارگاههای متنوع و متعدد، عمومی کردن بحث برابری حقوقی برای زنان، ایجاد گفتمان برابری جنسیتی، مطالبه محوری و سازمان‌دهی شبکه‌ای از فعالین زنان حول یک فعالیت مشترک، دستاوردهایی است که نمی توان از آن گذشت. از دیگر دستاوردهای مثبت کمپین به موارد زیر نیز می توان اشاره کرد:

- تجربه مثبت کار گروهی چند نسل از فعالان حقوق زنان در کنار هم

- ارائه فرصت به دسته ای از زنان و مردانی که دغدغه مساله تبعیضهای جنسیتی را داشتند اما فضا و امکان فعالیت گروهی منسجم را نداشتند.

- توانمندی و تربیت نسلی از فعالان جوان که اکنون به عنوان سرمایه های جنبش زنان قابل اتکا هستند.

- مشق تمرین دموکراسی در یک حرکت اجتماعی بزرگ و تجربه گرانقدری که در پایه ریزی طرح های دیگر قابل استفاده است.

- تبدیل گفتمان برابری حقوقی و جنسیتی به مثایه یکی از گفتمان های مهم در جامعه

- شناساندن چهره واقعی تری از زنان ایران دست کم در بخش جنبش حقوق زنان به فعالان سایر کشورهای جهان و فراهم کردن زمینه برقراری ارتباط با آنها. در زمینه می توان به اهدا چندین جایزه معتبر هم اشاره کرد از جمله جایزه سیمون دوبوار، جایزه فمنیست مجوریتی، جایزه نت شهروند گزارشگران بدون مرز به سایت تغییر برای برابری و ……

اما در عین حال باید به این موضوع مهم نیز نظر داشت که کمپین در دسترسی به هدف عینی خود یعنی جمع اوری یک میلیون امضا و ارائه ان به مجلس دست کم تا این لحظه ناموفق بوده است. در تحلیل چرایی این عدم موفقیت، دلایل بسیاری از سوی فعالان کمپین ذکر شده است، از جمله: نادرستی برآورد اولیه ی سامان دهندگان کمپین، به این معنی که جمع اوری یک میلیون امضا در واقع به معنای آن است که از هر ۷۰ تا ۷۵ نفر ایرانی یک نفر بیانیه کمپین را امضا کرده باشد که با توجه به عدم دسترسی و پتانسیل محدود فعالان کمپین، کار بسیار دشوار و زمان بری است. مسئله ی دیگر فشارهای امنیتی بود که از همان ابتدا فعالان کمپین را محدود کرد، بازداشت به جرم جمع آوری امضا یا فعالیت در کمپین، تهدید و احضار و زندان تا حد زیادی سرعت فعالیتها را در کمپین کند کرده و فضای فعالیت در این حوزه را امنیتی کرد. همچنین این نقد مطرح بود که سرمایه گذاری فعالان کمپین در حوزه‌های دیگری همچون اموزش یا رسانه بیش از تمرکز بر جمع آوری امضا بود.

سرنوشت کمپین؛ابهام یا پرسش

اما امروز و بعد از گذشتن هفت سال و به ویژه کم حرکتی ۴ سال گذشته، با همه فرازها و فرودها ، بحث ها و جدل‌ها، دستاوردها و از دست رفته ها و با همه بی حقوقی ها و تازگی همچنانی مطالبات حقوقی در کمپین، سوال هایی پیش روی فعالان باقی مانده است. کمپین چه کرد؟ با کمپین چه باید کرد؟ آیا دوران کمپین به سر رسیده است ؟ آیا خواسته هایش محقق شده ؟ آیا باید مسیر گذشته را ادامه داد؟ اساسا چه کسی باید در مورد سرنوشت کمپین یک میلیون امضا تصمیم بگیرد؟ آیا اصلا لازم است در مورد کمپین تصمیمی گرفته شود؟ تکلیف امضاهای جمع آوری شده چه خواهد بود؟ آیا فرد یا گروهی صلاحیت آن را دارد که در مورد نحوه‌ی ادامه ی کار کمپین تصمیم گیری کند؟ تکلیف اعتماد امضا کنندگان بیانیه به فعالان کمپین چه خواهد بود؟ امضاهایی که به مثابه سرمایه‌ای در اختیار بخشی از جنبش زنان ایران است چه سرنوشتی خواهند داشت؟

آنچه مسلم است کسی نمی‌تواند دیگران را از جمع آوری امضا و یا فعالیت تحت عنوان کمپین یک میلیون امضا بازدارد، همان طور که هنوز هم کم و بیش تعدادی امضای جدید به دست فعالان قدیمی کمپین می رسد. اما به نظر می رسدکه کمپین یک میلیون امضا به شکل گذشته اش از دستور کار اصلی جنبش زنان ایران خارج شده است و شاید زمان آن رسیده باشد که در مورد آن بحث شود و اقداماتی صورت گیرد.هر چند باز کردن این بحث نیز با چالش‌های بسیاری روبرو است.

کمپین یک میلیون امضا اتفاق مهمی در تاریخ جنبش زنان ایران بوده است، همه ی کسانی که در آن نقشی داشتند، در برابر سرنوشت آن مسئولند، مسئله این است که چه مکانیزمی می تواند فضای گفتگوی موثر در این زمینه را فراهم کند. برخی از حامیان اولیه ی کمپین از همان روز اول دیگر سراغی از کمپین نگرفتند، برخی بعدها اضافه شدند و تا آخر در کنار کمپین ماندند، انها که تنها امضا کردند، انها که بی انکه نامی داشته باشند امضا جمع کردند، انها که کارگاه برگزار کردند، انها که خانه‌هایشان را در اختیار جلسات کمپین گذاشتند، آنها که روزهای زیادی در سرما و گرما پشت در دادگاهها و زندانها ماندند، انها که نوشتند و آنها که از توانایی‌های مختلف خود برای پیشبرد کمپین استفاده کردند، چطور می‌توان انها را مجددا در خرد جمعی و تصمیمات جمعی مشترک سهیم کرد؟

ما بیش از انکه در پی تصمیمی خاص باشیم، در پی طرح پرسشی هستیم که گمان می‌کنیم در مقابل جنبش زنان ایران است و باید دیر یا زود به آن پاسخ دهند و یا حداقل برای رسیدن به توافقی حداقلی در مورد آن بکوشند: کمپین یک میلیون امضا پرونده‌ای است که بسته شده یا پروژه‌ایست که همچنان ادامه دارد؟

سایت تغییر برای برابری همزمان با سالگرد هفتمین سال آغاز به حرکت کمپین یک میلیون امضا در صدد است بحث را باز کند و از همگان دعوت به مشارکت دراین بحث می کند. این گوی و این میدان برای همه ما.