بشیر سخاورز (شاعر و نویسنده افغان در سویس)

منبع: بی بی سی

یادداشت های صدرالدین عینی، یادداشت‌های جامعه‌ای است که عینی در آن می‌زیسته و تفاوت زیادی با یادداشت‌نگاری‌هایی که تنها زندگی فردی را برمی‌تابند، دارد.منظورم این نیست که عینی، کلی‌نویسی کرده و از آنچه بر خود او اتفاق افتاده، دوری جسته است، بلکه می‌خواهم بگویم که او خود را در نفس جامعه دیده و احوال خود را در اجتماع آن روز نگریسته است.

این یادداشت‌ها در حقیقت اوضاع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را بازتاب می‌دهند و چنان ارزشی دارند که می‌توان گفت بدون خواندن آنها از بخش مهمی از تاریخ بخارای آن روزگار بی‌اطلاع مانده‌ایم. فساد اداری، فقر و قرارداد‌های بی‌ارزش اجتماعی، ابزار سخن برای او شده‌اند و نویسنده توانسته است با مهارتی ویژه تصویر آن زمان را به پرده بکشد و قلم‌موی نقاشی او به باریکترین مسائل برسید.

TajikistanP15-5Somoni-1999(2000)-donatedsb_f

عینی سرگذشتش را در چهار کتاب آورده است و در ظاهر چنان می‌نماید که بنا بر حجم کتاب، شاید نویسنده عین رویدادها و یا رویدادهای مشابه را، به تکرار نوشته باشد. چنین نیست؛ توانایی عینی هنگامی آشکار می‌شود که او خواننده را با خود کوچه به کوچه شهر بخارا می‌برد و آنچه را که در این کوچه‌ها و خانه‌هایی که در این کوچه‌ها هستند، می‌گذرد، به خواننده‌ای که بیننده می‌شود، می‌نمایاند.

هنگام گردش در این کوچه‌ها، دیوار‌ها می‌غلطند و گردشگر همه چیزی را که در پشت این دیوار‌ها اتفاق می‌افتد، می‌بیند. انگار بخارا یک نمایش است و نمایشنامه‌نویس توانسته است از سویی فرمانروا، اهل دربار، قاضی و مستوفی را روی پرده بیاورد و از سوی دیگر مردانی را که در فقر می‌زیستند، مانند سلمان‌ها، کفاش‌ها، کشاورز‌ها.

نویسنده انقلابی

عینی یادداشت‌های خود را هنگام پیری و پس از پیروزی انقلاب سویالیستی اتحاد جماهیر شوروی نوشته است. این موضوع را از جایی درمی‌یابیم که او آنچه را که در زمان فرمانروایی امیر بخارا رخ داده است، بیان می‌کند و در آخر، دوران امارت امیر را با زمان برپایی قدرت شوروی در بخارا مقایسه می‌کند. در این که عینی هنگام اتفاق افتادن این رویداد‌ها، دفترچه‌ای را همیشه در کنارش داشته است و واقعات را درج می‌کرده، نباید تردید کرد، چون که او همه چیز را به تفصیل بیان می‌کند.

عینی نه به خاطر این که دولت شوری را با نوشته‌های ضد امیر، خوش نگهداشته باشد، بلکه به خاطر رنجی که او در زمان امیر دیده است، از طرفداران جدی دولت شوری به شمار می‌آید. او دولت امیر را حتا در گسترش بیماری‌ها ملامت می‌کند. یکی از بیماری‌هایی که در زمان امیر مردم را به ستوه آورده بود و بسیاری از آنها پس از مبتلا شدن به این بیماری، معیوب می‌شدند، به وسیله کرمی به بدن انتقال می‌یافت که این کرم در حوض‌های آلوده‌ای که به فرمان امیر ساخته بودند، پیدا می‌شد. عینی دولت امیر را برای این که در کار پاک کردن این حوض‌ها غفلت می‌کرد، ملامت می‌کند.

او داستان مبتلا شدن خودش را به این بیماری چنین بیان کرده است:

“ملا روزی (نام شخص) از آب خام نوشی هم مرا منع کرد، گفت: در شدت تب، نوشیدن آب خام سبب هلاک شود. موذن مدرسه را فرمود که از سماوار آب جوش آورده دهد. بیگاهانی ملا روزی و ملا سلیمان آمده بدنم را از عرق پاک کرده، خشکانده، لباس تازه پوشاندند. تب طاقت‌سوز و تشنگی بی‌اندازه زیاد بود. آب جوش در وقت نوشیدن حلق را تر می‌کرد، اما تشنگی را نمی‌شکست … در مدت یازده روز گذشته من غیر از تربوز چیز دیگری نخورده بودم. “

تدبیری برای جلوگیری از مبتلا شدن به این بیماری در مردم نیست. کسانی که چشم بسته معتقد به دین هستند، چنین می انگارند که همه این مصائب اراده خداست و هیچ ارتباطی با آب آلوده حوض‌ها ندارد، برای نمونه در یک خانه کسی به بیماری گرفتار شده است و کسی دیگر نشده، در حالی که هر دو آب یک حوض را نوشیده‌اند. این مردم به جای رفتن به طبیب، نزد دعاخوان می روند که تا بیماری‌شان را با دعا علاج کند:

“حتی از این عقیده مردم ساده دل بعضی کسان فریبگر بیرونی فایده برده، یک سال کیسه خود را با تنگه‌های مفت پر کردند. ذاتا مردم بخارا که از بیماری‌های گوناگون بسیار عذاب کشیده از طبیبان و دعاخوانان خودی (بخارایی) فایده‌ای نمی‌دیدند، به اطراف کسی که از بیرون، از جاهای دور دست و مملکت‌های بیرونه آمده خود را طبیب یا دعاخوان اعلان کند، زود غون[جمع] می‌شدند. بنابراین از سوداگران، چای‌فروشان و تیل‌فروشان پشاور بعضی‌شان خود را طبیب و بعضی‌شان خود را دعاخوان وانموده با این راه هم محنت‌کشان بی‌سواد بخارا را تاراج می‌کردند.”

عینی شیرین کلام

این مجموعه از نقطه نظر زبان هم ارزش دارد. می‌دانیم که در واژه‌نامه مفصل زبان انگلیسی چاپ آکسفورد که هر سالی تجدید می‌شود، واژه‌های نو، واژه‌های گویشی که پیشتر دیده نشده‌اند و واژه‌هایی که در کشور‌های دیگری که زبان اول‌شان انگلیسی است، گنجانیده می‌شود و حجم واژه‌نامه هر سال ضخیم‌تر می‌گردد. دریغ که در زبان پارسی برعکس آن اتفاق افتاده است.

هنگامی که می‌گوییم زبان تاجیکی، دری و پارسی، هر سه زبان پارسی اند، باید واژه‌هایی که مردم تاجیکستان و افغانستان به کار می‌برند و پارسی هستند را در فرهنگ واژه‌های پارسی ببینیم. این باعث می‌شود تا گویش‌ها در افغانستان و تاجیکستان حفظ شوند، چون که تاجیکی “نغز” می‌گوید و “گپ زدن” مردم افغانستان هم شیرین است. باری واژه‌ها و ترکیب‌هایی که عینی تاجیک‌تبار در کتاب خود به کار برده چنان نغز هستند که اگر نمونه‌شان را اینجا نیاوریم، این مقال نتوانسته است دین خود را در برابر زیبایی کلام عینی ادا کند.

پورته کی گویی = راست‌گویی

پره داشتن = خود را مهم جلوه دادن

آلفته گان = درویشان

غون شدن = گرد هم جمع شدن

سپارش = سفارش، سفارش کردن

یراق = اسلحه

یساولباشی = مهتر

شوشه‌های یخ = بلورهای یخ

هنگامی که شاگرد مکتب بودم، با ادبیات کلاسیک غرب که بخشی از آموزش بود، آشنا شدم. ای کاش وزارت معارف آن زمان نمونه‌هایی از نثر تاجیکستان را هم در کتاب‌های پارسی می‌گنجاند تا از نثر کشور همسایه آگاه می‌شدیم. من با نثر عینی خیلی دیرتر، در دانشگاه جامعه ملیه در هندوستان معرفت پیدا کردم، وقتی که عمرم از چهل بالا رفته بود. صدرالدین عینی، محمد تقی بهار و محمود طرزی هم عصر یکدیگر هستند و باید شعر و نثر این سه مرد بزرگ در کتاب‌های تدریسی هر سه کشور فارسی‌زبان گنجانده شود، تا شاگردان با ادبیات آن دوره؛ دوره‌ای که شناخت‌اش بر ما واجب است، آشنا شوند.

قصه‌های عینی

مهم‌تر از همه توانایی عینی در قصه گفتن است. این کتاب چنان کششی دارد که خواننده عادی را که به دنبال پژوهش در زبان و یا تاریخ نیست مجذوب می‌کند که کتاب را تا آخر بخواند و کسی که دنبال تحقیق در تاریخ و زبان است، این کتاب را از دیدگاه پژوهشی ارزش خواهد داد و مزید بر آن از خواندن داستان‌هایش لذت خواهد برد.

اما رویداد‌های تکان دهنده‌ای را هم در این کتاب می‌یابیم. برای نمونه ملا‌ها ارابه‌کشی را به جرم کفرگویی، سنگسار می‌کنند. خشونت این ملاها علیه ارابه‌کش تا حدی است که جسد او را بر شتر می‌بندند، کوچه به کوچه می‌گردانند تا مردم بر جسد سنگ بزنند و به این ترتیب ثواب کسب کنند. ولی مردم پس از آن که ارابه‌کش سنگسار شده است درمی‌یابند که ملاها بالای پول کرایه با ارابه‌کش دعوا کرده‌اند و ارابه‌کش به آن ها دشنام داده است. ملا ها با جعل کردن داستان و حکم تکفیر او و سپس سنگسار این مرد، آن هم به شکل بسیار وحشیانه، از این مرد بی گناه انتقام می گیرند. همین طور داستان پهلوانی با نام خادم تکان دهنده است.