حمیدرضا حسینی
منبع: جدید آنلاین

در طبقه هفتم ساختمانی در الهیه شمیران، مردی که اردیبهشت ماه امسال هشتادمین بهار زندگی خود را پشت سر ‌گذاشت، آلبوم طرح‌ها و ایده‌های معمارانه خویش را ورق می‌زند: خانه‌هایی زیبا میان باغ‌هایی بزرگ با چشم‌اندازی مسحور کننده از البرز. هرعکسی را که نشان می‌دهد، این جمله را هم تکرار می‌کند که چند سال پیش خرابش کردند و به جایش برج ساختند؛ یا شنیده‌ام که قرار است برج شود!

ویدیو

همین چند سال پیش بود که شهرداری مشهد طرح نمادین او در میدان پانزده خرداد را تخریب کرد. تازه بعد از ۳۰ سال به یادشان آمده بود که از نمادهای رژیم گذشته است و از سمت ترمینال، جلوی دید زایران به گنبد و گلدسته حرم را می‌گیرد. به همین ترتیب، گمان نمی‌رود که در نوسازی بی‌محابای شهرها و نادیده گرفتن معیارهای شهرسازانه، از طرح‌های جامعی  که او برای آبادان، خرمشهر، قم، ساوه، نوشهر، چالوس، و بهبهان تدوین کرد، چیز زیادی اجرا شده باشد.

zed1

پس عجیب نیست که بسیاری کسان حتا نام داریوش بوربور (Dariush Borbor) را به عنوان فردی تأثیرگذار در معماری و شهرسازی معاصر نشنیده باشند. برای این دسته افراد، سر راست‌ترین نشانی بازار رضای مشهد است؛ بازاری که در سال۱۳۵۴ توسط داریوش بوربور طراحی شد و در سال ۱۳۵۵ به بهره‌برداری رسید و خیلی زود به عنوان معروف‌ترین و محبوب‌ترین بازار مشهد، بین زایران امام رضا جا باز کرد. این بازار در پی اجرای طرح ساماندهی و بازسازی بافت پیرامون حرم که “یک طرح بزرگ در اِشِل بین‌المللی” بود، ساخته شد؛ اما هیچ‌گاه به سرانجام نرسید. چرا که پس از انقلاب تمام محدوده طرح به مجموعه آستان قدس رضوی ملحق شد و برجای آن چندین صحن بزرگ و کوچک ساختند. نهایتا مشهد ماند و همان مشکلات همیشگی پیرامون حرم – شلوغی و آلودگی و نابسامانی. به گفته بوربور طرح پیرامون حرم امام رضا تلفیقی بود از معماری اسلامی ایران و معماری جدید.

معمار هشتاد ساله از پشت میز برمی‌خیزد و به پشت پنجره می‌آید. از اینجا می‌توان چشم‌انداز وسیعی از جنوب و شرق تهران را تا دوردست ‌تماشا کرد. فضای سبز میان بزرگراه مدرس و صدر را نشان می‌دهد و می‌گوید: از نظر اصول شهرسازی این نوع درخت کاشتن، این نوع گلکاری کردن و این نوع رنگ زدن جدول کنار خیابان‌اشتباه است. نمی‌دانم چرا به همین اصول ساده اولیه توجه نمی‌کنند و هرساله میلیاردها تومان از پول شهروندان را به هدر می‌دهند؟

شاید دانش و تجربه او بتواند گرهی از کلاف سردرگم پایتخت بگشاید اما مسأله این‌جاست که اگر قرار بود به میراث معماری معاصر توجه شود، اصلا کار به این‌جا نمی‌رسید که حالا بخواهند با تکیه بر نظرات امثال بوربور سر و سامانش دهند. یک زمان حتا تدوین نخستین طرح جامع تهران به او و سه تن دیگر از شهرسازان سپرده شد اما به قول خودش “به خاطر زد و بندهایی که همیشه در این مملکت بوده” فرد دیگری جایگزین شد.

از همین روست که در سال‌های اخیر توجه خود را به یکی دیگر از علایق خویش، یعنی پژوهش‌های ایران‌شناسی معطوف کرده است. این پژوهش‌ها که در ۲۰ سال گذشته بی‌وقفه ادامه داشته، موجب شده تا همان جایگاهی را که نزد معماران و شهرسازان دارد، میان ایران‌شناسان و تاریخ‌پژوهان نیز پیدا کند. اغلب یا شاید همه آن‌ها موضوعات بکری دارند که کمتر کسی به سراغ‌شان رفته است؛ مانند پژوهش درباره تاریخ و فرهنگ ایل بوربور که در این چند ساله برای به سرانجام رساندن آن به دهها نقطه ایران سفر کرده و با صدها نفر از هم ایلی‌های خود به گفت‌وگو نشسته است.

افزون بر این، از دوران کودکی و نوجوانی دستی هم در هنر داشته است. وقتی در انگلستان تحصیل می‌کرد، پیس‌های شکسپیر را به قدری خوب اجرا می‌کرد که یکی از کارگردانان مشهور تئاتر، به او پیشنهاد داد در رشته بازیگری ادامه تحصیل دهد. اما علاقه وافر به معماری و بازگشت به ایران، مانع از قبول این توصیه شد. نقاشی هم پای ثابت علاقه‌مندی‌هایش بوده و هست. دو تابلوی بزرگی که بر دیوارهای خانه خود کشیده، نمونه‌هایی هستند از این علاقه و استعداد.

این‌، همه زندگی داریوش بوربور نیست بلکه چیزهایی است که در بضاعت این نوشته می‌گنجد. در ویدئوی این صفحه صحبت‌های او درباره زندگی و کارنامه حرفه‌ای‌اش را می‌شنویم و آلبوم عکس‌هایش را ورق می‌زنیم. این دریچه‌کوچکی است به زندگی مردی که در هشتاد سالگی هنوز آن‌گونه که باید و شاید شناخته نشده است.