مصاحبه با پرویز کاوه، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار، مدیر مسؤول روزنامه ۸ صبح در ادامه کمپین افغانستان به روایت دیگر منتشر شده است.
لطفا خودتان را معرفی کنید.
پرویز کاوه هستم، در سال ۱۳۵۵ خورشیدی، در شهرستان کوهستان ولایت کاپیسا به دنیا آمدم، درسها را هم به دلیل جنگها به صورت پراکنده خواندم. بعد از سپری نمودن دوره مکتب در پروان، کابل و شهر پلخمری ولایت بغلان توانستم از مکتب فارغ شوم. بعداً مدتی در تربیه معلم ولایت بغلان درس خواندم که در آخرین روزهای درس به دلیل حمله طالبان به پلخمری نتوانستم به درس های خود ادامه دهم. سرانجام ناگذیر شدم که کشور را به قصد پاکستان ترک کنم. مدت ۵ سال در آن دیار مصروف کارهای رسانهای و نوشتاری بودم، بعداً دو باره به کابل آمدم و در زمینه های رسانه و انکشافی کار کردم، در کنار آن توانستم حقوق وعلوم سیاسی را در دانشگاه کابل فراگیرم و امروز در روزنامه”۸صبح” مصروفیت دارم.
لطفاً یک یا دو خاطره مهم که در ان حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگی شما تاثیرگذار بوده، تعریف کنید.
مواردی که حقوق ما در زندگی نقض شده باشد، زیاد است. در زمان طالبان مهاجر شدم و وقتی میخواستیم از افغانستان بگذریم، در یک بخش کشور، ما را متوقف کردند، فقط به این دلیل که چرا از افغانستان می روید؟ سرانجام پس از چند ساعت بازداشت، با توهین و تحقیر و شکنجه اجازه مان دادند تا بیرون شویم.
خاطره دومم به زمانی که در پشاور (پاکستان) زندگی میکردیم بر می گردد. به اساس قوانین بین المللی، کشور میزبان (پاکستان) ملزم بود که از حقوق ما به عنوان پناهنده حمایت کند، اما متاسفانه در آنجا هم مورد برخورد خشونتآمیز پولیس پاکستانی قرار گرفتم، و آن وقتی بود که من میخواستم از یک شهر پاکستان به شهر دیگر بروم که در مسیر راه پیاده ام کردند، پولام را گرفتند و اسنادم را پاره کردند، بعد از توهین و خشونت و دزدیدن پولهایم در میدان رهایم کردند، چون موتری که من سوار بودم رفته بود و هیچ حامی دیگر نداشتم.
سه دستاورد مهم این دوران (جدید) چه بوده است؟
فکر میکنم یکی از بزرگترین دستآوردهای ما آزادی اطلاع رسانی است؛ ما در این مدت توانستیم آزادی رسانهها را تجربه کنیم. امروز در مرحلهیی قرار داریم که هم دولت افغانستان و هم جامعه جهانی به این دستآوردها میبالند. به باور من یک بخش وسیع سایر انکشافات، در زمینه برگزاری انتخابات، دموکراسی، شکلگیری نهادها و… به حمایت رسانههای آزاد پیوسته است.
انتخابات و رفتن مردم بهپای صندوقهای رأی، از جمله تجارب نوین بود که ما در تاریخ افغانستان برای اولین بار انتقال مسالمتآمیز قدرت را از طریق مردم تجربه کردیم. مردم فرصت یافتند که برای اولین بار به افراد دل خواه خود، رأی بدهند و نمایندههای شان را به پارلمان بفرستند. اینها به عنوان مولفههای عمدۀ دموکراسی شناخته می شود که یکی از دستآوردهای کلان مردم افغانستان است.
چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را به عنوان یک نواوری، ابتکار مثبت و یک چیز خوب ارزیابی می کنید.
تأکید من بر رسانهها است. امروز نسلیکه در رسانهها کار میکند، نسل جوان است، وابستگیهای ایدیولوژیک ندارد، وابستگیهای قومی کمتر دارد؛ با توجه با قواعد و قوانینکه کار رسانههای را تسریع و حمایت میکند. به نظر من یکی از مقاومترین دستآوردهای ما همین آزادی رسانهها است، که البته به صورت فردی هم از طریق شبکههای اجتماعی کاربرد گسترده یافته است.
مهم ترین ترس امروز شما چیست؟
البته ما از مرحله ترس گذشتیم، با آنهمه فکر میکنم که هنوز هم بعضی نگرانیها و جود دارد که میتواند آزادیهای فردی را تهدید کند. اکنون ما در افغانستان به مرحله ای روان استیم که آزادیهای فردی و حقوق بشری مردم را قربانی مصلحتهای سیاسی می کنیم، به خصوص سهم دادن به گروههای مختلف به ویژه طالبان. اینها نگرانی ایجاد میکند که مبادا ما درشرایط قرار بگیریم که قشر سیاسی حکومت با حقوق مردم معامله کنند و آزادیهای فردی و حقوق بشری افراد را محدود بسازند.
از نظر شما سه چالش بزرگ (ساختاری، اجتماعی و فرهنگی) پیش روی افغانستان چیست؟
ما هنوز نهادهای اثرگذار نداریم، پارلمان ما هنوز غیر حزبی است ، نهادهای حکومتی هنوز به مرحله تقویت خودی نرسیده اند که بتوانند خدمات خوب عرضه کنند. در مجموع همه نهاد هایی که داریم آسیب پذیر هستند.
از نظر اجتماعی: تجاربی داریم که میخواهیم به صورت جهشی تکرار کنیم. یک قشر جامعه با این مسایل مدرن آشنا نیستند و همیشه در برابر بعضی از حرکتها میایستند که این خود نشان دهندۀ مشکل اجتماعی است. حرکتهای مدنی نمیتواند، حمایت جمعی کثیری را داشته باشد و در نتیجه اثرگذاریاش کم میشود.
از نظر فرهنگی، آنچه میتواند فرهنگ ما را تقویت وکمک کند، ایجاد زمینه و فرهنگ مطالعه است. متاسفانه با توجه به تلاشهایی که از طرف نهادهای غیر دولتی صورت میگیرد، هنوز توجه دولت به این مسایل کم است. تا زمانی که ما نتوانیم فرهنک مطالعه را شکل بدهیم، نمیتوانیم سایر اتفاقات اجتماعی و سیاسی را رونق دهیم.
آیا شما فکر میکنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد که دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
خوشبختانه ما به مرحله ای از آگاهی رسیدهایم که درس و دانش کلید پیشرفت جوامع باشد. میبینیم که مردم در دورترین نقاط کشور فرزندانشان را به مکتب میفرستند. این ها نشان دهندۀ حمایت مردم ار معارف کشور است. من فکر نمیکنم که مردم به سادگی اجازه بدهند فرزندانشان از رفتن به مکتب باز داشته شوند.
درست است که هم اکنون در شماری از مناطق افغانستان آموزشهای رسمی و معیاری وجود ندارد که این ناشی از جنگ است و این جنگ هم باعث میشود که مردم فرزندانشان به مکاتب روان نکنند. ما اگر بتوانیم به یک صلح کامل دست پیدا کنیم، این مشکلات هم رفع خواهد شد.
یک خاطره که در آن حقوق بشری یکی از اعضای زن خانواده و یا آشنایان شما ( خواهر، مادر، همسر، خاله، عمه) نقض شده، تعریف کنید؟
خانواده ما، چون یک خانواده روشن بوده به صورت سنتی تلاش صورت گرفته است که به حقوق افراد احترام شود. حداقل من شاهد مورد خاص نقض حقوق بشری نبودم. اما در خانوادههای نزدیک مواردی را دیدم و شاهد بودم که یک زن به دلیل خشونتهایی که در خانه از سوی شوهرش بالایش و جود داشته، ناگزیر شده است به فشارها تن دهد که سرانجام منجر به بیماری و افسردگی شده و در نهایت این مساله یک بخش کلان توجه خانواده جهت تداوی او سپری شده.
سه عامل بازدارنده (ساختاری، اجتماعی و فرهنگی) در مقابل مشارکت زنان در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
من فکر می کنم که آموزش یکی از عمدهترین مسایل است که هم میتواند کمک کند و هم نبود آن میتواند مشکل ایجاد کند. در افغانستان تا جایی که من شاهد بودم، بی توجهی به آموزش زن ها، نقش آنها را در تمام لایههای اجتماعی کم رنگ ساخته و به آنها آسیب می رساند. برعکس اگر آموزش به صورت بنیادی سرمایهگذاری شود، میتواند، مشارکت زنان را بالا ببرد. یعنی سطح آگاهی مردم بستگی به آموزش دارد.
اگر برخوردهای سنتی هم به عنوان یک مشکل تلقی شود، ناشی از همان مسأله سواد و دانش است و عوامل آن بر به بیسوادی ربط دارد، اگر به این مسأله توجه شود، مشکلات کمتر خواهد شد.
به نظر شما سه مطالبه عمده زنان به طور کلی چیست؟
متاسفانه خواستهایی که امروز از سوی زنان مطرح می شود، خواستهای شکلی است. در موارد زیادی متوجه میشویم که زنها به دنبال خواستهای ابتدایی هستند، اگر چه این ها هم لازمه وضعیت موجود است. من فکر میکنم که اگر زنها به دنبال گنجاندن حقشان در قوانین باشند، این میتواند حق آنها را در دراز مدت تضمین کند. مثلاً : قوانین رفع تبعیض در محل کار و تضمین مشارکت زنان در تمام ساختارها. به نظر من اگر تأکید زنها بالای این موارد باشد، میتوانند در آینده به حقوق کاملشان برسند. در کنار آن زنان باید جسارت داشته باشند، و از خطر نترسند و به مبارزه خویش ادامه دهند.
امروز ما در شهرهای بزرگ شاهد حرکتهای زنان هستیم که متاسفانه در شهرهای کوچک و مناطق دیگر دیده نمیشود. زنان باید توجه داشته باشند که به هر پیمانهیی که در شبکههای اجتماعی فعال باشند، میتوانند شاهد مشارکت و جایگاۀ خودشان باشند.
در داخل افغانستان، نزدیکی با پارلمان و نهادهای قانونگذار وکارکردن به صورت عملی با این نهادها میتواند کمک شان کند. برنامههای آگاهیدهی از طرف زنان شکل بگیرد، هدفشان آگاهی مردان از حقوق زنها باشد. البته زنان در شهر ها کمتر به این مشکلات مواجه هستند، ولی در مناطق دور دست مشکلاتی است که زنان باید در این زمینهها بیشتر ابتکار عمل را به دست گیرند: برگزاری نشستها، برگزاری کنفرانسها و برگزاری انواع گفتگوها که محور آن مسائل زنان باشد و توجه مردان را نسبت به تواناییهای خودشان تبارز دهند.
منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق/مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
شکلگیری شبکههای زنان در سراسر افغانستان به گونهای که حتا در دوردست ترین روستای افغانستان با یک زن در ارتباط باشند و به مشکلاتاش رسیدگی نمایند و بالای نهادهای تاثیر گذار تر باشند.
برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟
اگر صاحب دختر شوم، مسوولیتام است که تا رسیدنش به سن قانونی حمایتاش کنم و زمینههای خوب برایش فراهم کنم و آزادش بگذارم. فقط به عنوان پدر طبق تجارب خودم راههای خوب را نشانش می دهم ولی تصمیم را به دوش خودش می گذارم. آرزو دارم بیشتر درس بخواند و به عنوان عضو فعال جامعه نقش بازی کند.
شما در حوزه خصوصی و یا عمومی یعنی فعالیتهای مدنی و حرفه ای خود برای رفع موانع ذکر شده از جمله تبعیض چه کرده اید و چه می کنید؟
آنچه من در حوزه خصوصی باور دارم، چه زن و چه مرد همه انسان هستند و از حقوق برابر انسانی برخوردار اند. در ساحه کارم توجه من بیشتر به این بوده است که زمینه لازم را برای همه فراهم بسازم، صرف نظر از جنسیت و مسائل دیگر همه بتوانند، راحت کار کنند و مشکلاتشان را به گوش همکارهایشان برسانند
اگر پیام یا صحبت خاصی دارید، بفرمایید.
بههر حال، هنوز جامعه افغانستان مشکلات زیادی دارد و ما برای رسیدن به یک جامعه ایده آل راه های درازی را در پیش داریم و رسیدن به این هدف، بدون مشارکت تمام شهروندان افغانستان مسیر نیست.