سرور حسینی، معین سابق وزارت معارف، هم طعم مهاجرت را چشیده و هم طعم دشواریهایی را که زنان برای تحصیل در پیش روی خود دارند. او نوسازی سیستم آموزش و پرورش را دستاورد بزرگ دوران جدید دانسته، یادآور میشود: »نظام آموزشی جدید فرصت بسیار مناسبی را برای مردم ایجاد کرد تا بتوانند درس بخوانند و از این طریق آینده خود و کشور را بسازند. یکی دیگر از دستاوردها دستیابی مردم به اطلاعات و منابع جهانی و منطقهای است. مردم افغانستان از طریق رسانههای صوتی، تصویری و نوشتاری و همچنین از طریق اینترنت و شبکههای اجتماعی با تمام جهان در ارتباطاند. این وضعیت در گذشته محال و دور از تصور به نظر میرسید. این مسائل سبب شده تا سطح آگاهی جامعه بسیار تغییر کند و ارتقاء یابد.»
لطفاً خودتان را معرفی کنید.
سرور حسینی هستم. در ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان به دنیا آمدم. پدرم جزء اولین کسانی بود که در سیستم آموزشی بامیان مشغول به کار شد. تا صنف دهم در مکاتب افغانستان درس خواندم. پس از کودتای هفت ثور مجبور شدم همراه خانوادهام کشور را ترک کنم و به ایران مهاجر شوم. در آنجا کارشناسیام را در رشته زبان و ادبیات فارسی گرفتم. در کنار آن، تحصیل در مطالعات دینی را نیز ادامه دادم. فوق لیسانسم را در رشته مدیریت از آمریکا گرفتم. یک دیپلم هم از فرانسه در رشته روشهای تحقیق دانشگاهی و حقوق بشر گرفتهام. دو سه سال در یک بانک در ایران کار کردم. سپس در پاکستان کارم را با مرکز تعاون شروع کردم. پس از روی کار آمدن نظام جدید در کشور به حیث معین وزارت معارف انجام وظیفه کردم. اما بعد از چهار سال نظر به مشکلاتی، وظیفه دولتی را ترک کردم.
دو خاطره که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگیتان تأثیرگذار بوده، تعریف کنید.
خوب! هر کدام از ما افغانها نظر به شرایط و وضعیت بدی که در پنجاه سال اخیر در کشور حاکم بوده، حقوق بشریمان پایمال شده است. زمانی که به حیث مهاجر به ایران پناهنده شدم به مشکلات زیادی روبهرو گشتم. در ایران پناهندگان افغان از کوچکترین حقوق شهروندی برخوردار نیستند؛ حق کار و فعالیت آزاد ندارند؛ حق خرید مسکن و موتر را ندارند. تمام این محدودیتها مستقیماً بر روی من هم به عنوان یک پناهنده تأثیرگذار بود. یک خاطره دیگرم برمیگردد به دوره ریاست جمهوری محمد داوود خان. در آن زمان صنف هشتم مکتب را تمام کرده بودم و آمادگی امتحان کانکور را برای ورود به لیسه پولیتخنیک میگرفتم. به هر صورت من و برادرم به لیسه پولیتخنیک کابل کامیاب شدیم؛ اما برادر بزرگترم که به شدت مذهبی و متعصب بود به مسؤولین معارف رشوه داد تا ایشان به بهانهای از قبول من و برادر کوچکم جلوگیری کنند. او از ورود ما به کابل هراس داشت و تصور میکرد اگر به کابل بیاییم گمراه میشویم و تربیت خانوادگی را فراموش میکنیم. با این کار آشکارا حقوق من و برادرم نقض شد و تا اکنون آن حادثه را فراموش نکردهام.
سه دستاورد مهم این دوران (جدید) چه بوده است؟
یکی از این دستاوردها به نظر من در بخش نوسازی سیستم آموزش و پرورش بوده است. نظام آموزشی جدید فرصت بسیار مناسبی را برای مردم ایجاد کرد تا بتوانند درس بخوانند و از این طریق آینده خود و کشور را بسازند. ما هم اکنون دهها هزار دانشجو در مؤسسات تحصیلات عالی داریم. این دستاورد کوچکی نیست. یکی دیگر از دستاوردها دستیابی مردم به اطلاعات و منابع جهانی و منطقهای است. مردم افغانستان از طریق رسانههای صوتی، تصویری و نوشتاری و همچنین از طریق اینترنت و شبکههای اجتماعی با تمام جهان در ارتباطاند. این وضعیت در گذشته محال و دور از تصور به نظر میرسید. این مسائل سبب شده تا سطح آگاهی جامعه بسیار تغییر کند و ارتقاء یابد.
چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و آن را به عنوان نوآوری، ابتکار مثبت و خوب ارزیابی میکنید؟
مجموعهای از دستاوردهایی که در بالا نام بردم؛ یعنی شکوفایی سیستم آموزشی در کشور، دسترسی مردم به اطلاعات و بلند رفتن سطح آگاهی عمومی و در آخر فعالیت گسترده گروهها و سازمانهای اجتماعی مدنی. همه این موارد میتواند امیدبخش و اعتمادبرانگیز باشد.
مهمترین ترس امروز شما چیست؟
مهمترین ترسم این است که نتوانیم همین دستاوردهای اندکی را هم که داریم حفظ کنیم و جامعه دوباره به گذشته تاریک خود برگردد. دو سه عامل این ترس را تقویت میکند. شاید در آینده یک گروه فاشیستی بر سر کار آید و دیکتاتوری قبیلهای را دوباره در کشور حاکم سازد و در پی آن باشد تا دیگران را از صحنه حذف کند. احتمال دیگر این است که در آینده یک رژیم توتالیتر قدرت سیاسی را در دست گیرد و تمام آزادیهای مدنی را از مردم سلب کند. احتمال دیگر هم این است که در آینده نوعی آنارشیسم به وجود آید و اغتشاش و آشوب دامنگیر جامعه شود.
سه چالش بزرگ (ساختاری، اجتماعی و فرهنگی) پیش روی افغانستان چیست؟
خلاف سایر کشورها، در افغانستان تکثر نژادی، قومی و مذهبی یکی از چالشهای بزرگ ساختاری محسوب میشود. چرا؟ چون متأسفانه ظرفیت استفاده بهینه از تکثر فرهنگی و زبانی را نداریم. ما نمیخواهیم که جز قوم ما و طایفه ما، سایر اقوام و گروهها هم در حوزههای مهم و تأثیرگذار سهمی داشته باشند. خیلی چیزهای دیگر نیز وجود دارد در کشور که به عنوان مانع ساختاری محسوب میشود، ولی در حقیقت نباید این طور شناخته شود. ما هنوز نتوانستهایم ارزش استراتیژیک این منابع را بشناسیم. از لحاظ فرهنگی یکی از بزرگترین چالشها، فقر فرهنگی است. ما از لحاظ کمی و کیفی در حوزه فرهنگی با مشکلات گوناگونی روبهرو هستیم. مکاتب و دانشگاههای ما از نظر کیفی در سطح بسیار پایینی قرار دارند.
فکر میکنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
واضح است جامعه افغانستان هیچ وقت طرفدار کمرنگ شدن حضور زنان در اجتماع نبوده است و در آینده هم نخواهد بود. حتی در زمان طالبان هم شاهد بودیم که عملاً کوششهای فراوانی برای رفتن زنان و دختران به مکاتب یا به کورسهای خانگی وجود داشت. خواست مردم به آموزش و پرورش و ایجاد فضای آزاد همیشه وجود داشته و دارد. البته تلاشهایی وجود دارد تا مردم را مجبور سازد جلوی دختران خود را برای رفتن به مکتب بگیرند؛ ولی این تلاشها بسیار ضعیف و ناکاماند.
یک خاطره که در آن حقوق بشری یکی از اعضاء زن خانواده یا آشنایان شما نقض شده، تعریف کنید.
یکی از اقاربم همسری داشت و اتفاقاً همسرش هم بسیار فداکار و زحمتکش بود. ولی بعد از مدتی شوهر این خانم تصمیم میگیرد ازدواج مجدد بکند. خب بالاخره او موفق میشود با زنی دیگر مجددا ازدواج کند و این مسأله روی خانم اولش بسیار تأثیر گذاشت و باعث شد این خانم برود و با پسر خود تنها در یک گوشه شهر زندگی کند. آن خانهای که زن با زحمت زیاد ساخته و اراسته بود، مجبور شد آنجا را ترک کند و برود. حتی بعد از این که این زن طلاق خود را از شوهرش میگیرد، کسی ملک او را نمیخرد. همه مردم محل به این فکرند که این ملک یک زن است و ما نمیخریم یا این که زن حق خرید و فروش چیزی را ندارد و صاحب صلاحیت نیست.
سه عامل بازدارنده در مقابل مشارکت زنان در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
در کشور ما متأسفانه هنوز هویت زن به رسمیت شناخته نشده است. در اذهان عامه، زن عنصری وابسته به مرد است. این تصور در بطن جامعه رسوخ کرده است. یکی از چالشهای عمده پیش روی زنان، اضافه بر به رسمیت نشناختن حق ازدواج و حق تحصیل، حق مالکیت زن است که به صورت سیستماتیک سلب شده است. تنها چیزی که در افغانستان همیشه نقض میشود حق مالکیت زنان است. واقعاً چند درصد از زنان جامعه ما اکنون صاحب ملکی است که حق او است و باید از آن او باشد؟ ما همه چیز را در حد نام داریم. حق ملکیت در قانون اساسی برای زنان به رسمیت شناخته شده است، اما عملاً حرف زدن از آن، کفر گفتن است.
به نظر شما سه مطالبه عمده زنان به طور کلی چیست؟
یکی از این خواستها در مورد حضور اجتماعی و سیاسی زنان است. زنان میخواهند در تمام عرصهها حضوری فعال و کارساز داشته باشند و این را حق مسلم خود میدانند. زنان همچنین به دنبال مطالبات مدنی خویش هستند. مثلاً حق انتخاب همسر، حق تحصیل و حق مالکیت از خواستهای تاریخی زنان محسوب میشود.
منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
در ابتدا باید این خواستها از طرف خود جامعه زنان درک شود و مشروعیت یابد. بعداً باید این خواستهها توسط نهادهای فعال در بطن جامعه مدنی مورد تحلیل و بررسی قرار گیرد و اولویتبندی شود. بعد از آن به صورت مشخص و دقیق به بستر جامعه عرضه شود تا خللی در آن ایجاد نگردد. دولت باید برنامههای مشخص و دقیقی برای حمایت از زنان و حضور اجتماعی ایشان تهیه کند و برای تطبیق و نظارت بر این برنامهها فعال باشد.
در حوزه خصوصی و عمومی یعنی فعالیتهای مدنی و حرفهای، برای رفع موانع ذکر شده منجمله تبعیض، چه کردهاید و چه میکنید؟
در حد خودم و تواناییهایی که داشتهام تلاش کردهام در هر ساحهای که حضور داشتم از حقوق و آزادیهای زنان دفاع کنم. همیشه سعی کردم به زن به چشم یک انسان نگاه کنم و تفاوتی بین او و جنس مخالفش قائل نشوم. در حوزه عمومی همیشه بر روی آزادیهای فردی و کلاً ارزشهای یک جامعه باز، تأکید میکنم. مؤسسه ما جزء اولین مؤسساتی بود در کشور که مستقیماً بر روی مسأله زنان و حقوق بشر کار کرد و آن را سرلوحه اهداف خویش قرار داد. مثلاً در آن زمان سمینارهای بسیار گستردهای را روی مسأله زنان و حقوق بشر برگزار کردیم؛ همچنین مجلات گوناگونی را برای تکوین کرامت بشری منتشر کردیم. جلسات مختلفی هم برای آشنایی بیشتر مردم با آزادی و برابری و تساوی حقوق برگزار کردیم. در گذشته هم مجلهای را در کشور راهاندازی کرده بودیم به نام «صدف» که به طور اختصاصی به مسائل زنان میپرداخت. در زمانی هم که معین وزارت بودم سعی کردم تا سوادآموزی را در بین زنان گسترش و تعمیق ببخشم.
-
«افغانستان به روایت دیگر» کمپینی است که به وسیله آرمان شهر OPEN ASIA و فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشرFIDH به مدت ۱۰۰ روز تا انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان جریان دارد. در این کمپین شخصیت های برجسته اجتماعی، سیاسی و فرهنگی با گفتگو در مورد جامعه ای که دربرگیرنده حقوق زنان و حقوق انسان باشد، صدای مترقی افغانستان را به گوش میرسانند.
شما می توانید روزی یک مصاحبه از کمپاین «افغانستان به روایت دیگر» را در روزنامه ۸ صبح و انگلیسی آن را در وبسایت روزنامه هافینگتون پست (Huffington Post) بخوانید. همچنین این مصاحبه ها در وبسایت فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر (FIDH) نیز قابل دسترس است.
وبسایت فدراسیون بین المللی حقوق بشر: www.fidh.org
وبسایت روزنامه هافینگتون پست: www.huffingtonpost.com/unveiling-afghanistan