«به حمایت دولت بدبینم. کارهای دولت در حوزه زنان بیشتر جنبه شعاری و حالتی سمبولیک دارد.» این ها حرف های محمد یعقوب مشعوف است. او با اینکه کارشناس مسائل اقتصادی است، در این گفت گو بیشتر درباره وضعیت زنان در دوره طالبان و دوره جدید سخن می گوید و تاکید می کند که بزرگترین منبع قابل اتکا برای پیشبرد مطالبات زنان، فعالیت های مدنی خود زنان برای کسب حقوق شهروندی است. اما وقتی این نویسنده هراتی از خاطراتش می گوید نمی تواند یادآوری نکند که پدرش در لیست پنج هزار نفری قربانیان سال ۱۳۵۷ بوده است.
لطفا خودتان را معرفی کنید.
محمد یعقوب مشعوف هستم؛ فرهنگی و از ولایت هرات.
یک خاطره که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگی شما تاثیرگذار بوده، تعریف کنید.
حقوق بشر انسان افغانی طی سالیان گذشته به خصوص از زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق تا زمان فروپاشی طالبان به صورت گسترده نقض شده است. اما خاطره شخصی خود من به دوره فارغ التحصیلی ام بر می گردد. در دوره مجاهدین بعد از فارغ التحصیلی، خواستم در یکی از پست های اداری کار کنم، به هر ریاست و اداره ای که مراجعه می کردم با من بسیار بد برخورد می کردند و می گفتند مدرک شما قابل قبول نیست و برای ما ارزشی ندارد. آن ها هیچ شخصیت حقوقی و انسانی ای برای من قایل نبودند و در هر نوبتی که بخاطر کاریابی به آن ها مراجعه می کردم با من بدترین برخوردها را داشتند و کرامت انسانی مرا زیر پا می گذاشتند. تنها دلیلی که باعث شد مهاجر شوم همین مساله بود. در محیطی که به کرامت انسانی شما احترام نگذارند و هیچکس برای تحصیلاتی که دارید ارزشی قایل نشود، شما دیگر در آن محیط و فضا جایی ندارید و بهتر آن است که رنج مهاجرت را به جان بخرید.
اگر مشخص تر خواسته باشید در مورد یک خاطره حرف بزنید ، مایلم درباره لیست ۵۰۰۰ نفری قربانیان ترورهای حکومت کمونیستی که در روزنامه هشت صبح منتشر شد، صحبت کنید، چرا که این قضیه بی ارتباط با زندگی شما نیست؟
اصلاً قصد نداشتم از مسایل خصوصی حرفی بزنم ولی چون سوال شما مرا به این سمت و سو می کشاند که از بدترین دوران زندگیم هست، چه از نظر سنی و چه از نظر تحصیلی در دوران حاکمیت دولت کمونیستی در افغانستان تعریف کنم. پدر من که اتفاقا اسمش در لیست ۵۰۰۰ نفری قربانیان هم ذکر شده؛ میر محمد امین مشعوف یکی از قربانیان آن دوران است. بدترین خاطره زندگی من در همان روزها و ماهها شکل گرفت. در شب سی و یک حمل سال ۱۳۵۷ تعدادی از نظامیان به کارخانه محل کارمان در خیرخانه کابل یورش بردند و بعد از زیر و رو کردن تمام اتاق ها، به جان ما افتادند و پس از پرس و جوی زیاد پدرم را با خود بردند و من دیگر پدر خود را ندیدم. به مدت یک ماه از ساعت هفت صبح تا ساعت یازده شب در پشت درهای زندان پلچرخی منتظر خبری از پدرم بودم. فقط می خواستم بدانم پدرم به چه دلیل بازداشت شده و در حال حاضر کجاست . اما هیچ کس هیچ جوابی به ما نمی داد، اصلا کسی با ما حرف نمی زد. هیچ کس برایش اهمیتی نداشت ما برای چه چیزی آن جا جمع شده ایم و چه می خواهیم. تا این که لیست قربانیان دوره کمونیستی در روزنامه ۸صبح نشر شد و من نام پدرم را در این لیست یافتم.
چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و شما آن را به عنوان یک نو آوری، ابتکار و مثبت ارزیابی می کنید؟
من از این که آزادی بیان در کشور گسترش پیدا کرده واقعا خوشحالم. ولی واقعا آزادی بیان چیست ؟ تصور عموم این است که آزادی بیان یعنی این که هر کسی هرچیزی دلش خواست بگوید، اما به نظر بنده آزادی بیان یعنی این که هر کسی در قبال نقدی که بر او می شود پاسخ گو باشد. متاسفانه ما هنوز راه درازی برای رسیدن به این نوع آزادی در پیش داریم ولی امیدوارم که نهادهای مهمی چون رسانه ها، نهادهای مدنی و دگراندیشان در ترویج و نهادینه ساختن اصول و بنیان های دموکراسی کوشا باشند.
مهم ترین ترس امروز شما چیست؟
ترس من ترس از امنیت جانی است. در این کشور شما نمی توانید حتا دو دقیقه هم بدون ترس از انتحاری و انفجار زندگی کنید.
سه چالش بزرگ پیش روی افغانستان چیست؟
بزرگترین چالش پیش روی کشور عدم اعتنا به قانون است. وقتی که نظام قانونمند شد، در پرتو نظام قانونمند آگاهی سیاسی هم تحقق می یاید. آگاهی اجتماعی تحقق می یابد. جامعه مدنی هم می تواند شکل بگیرد و بسیاری از مسایل دیگر در این سایه می تواند زنده شود و جان گیرد. اصل محوری در جامعه، قانون مداری است. بنابراین محو همه چالش ها و نقایص، حکومت داری و مردم داری در گرو قانونمندی و قانون محوری است. البته مسایل دیگری چون اشتغال زایی نیز بسیار اساسی و مهم است.
فکر میکنید جامعه افغانستان امروز اجازه خواهد داد که دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و عدم حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
واکنش مردم صددردصد در مقابل این کار منفی است؛ به نظر من مردم اجازه نخواهند داد که یکبار دیگر طالبان دروازه های مکاتب و دانشگاه ها را ببندند و زنان را از حضور اجتماعی محروم کنند. مساله اول مربوط به خود زنان است. زنان باید با پشتوانه ده سال فعالیت حقوقی اجتماعی و شرایط بوجود آمده به نحو احسن استفاده کنند تا بتوانند با هر نوع خطری مبارزه کنند؛ نهادهای بین المللی و جامعه مدنی باید از زنان و نظام حامی زنان حمایت کنند و نگذارند که حقوق زنان در زدوبندهای سیاسی ضایع شود. من فکر نمی کنم جامعه جهانی با سرمایه گذاری کلانی که در این ده سال در کشور انجام داده به این سادگی روی همه چیز خط بکشد و بگذارد که بار دیگر افغانستان به دوره سیاه طالبان برگردد.
خاطره ای تعریف کنید که در آن حقوق بشری یکی از اعضای زن خانواده و یا آشنایان شما نقض شده باشد؟
در دوره طالبان گروهی از زنان اقوام نزدیک ما برای آموختن علم و کسب دانش، هر روز به کورس های خانگی می رفتند و درس می خواندند؛ تا این که یک روز طالبان به کورس خانگی آن ها هجوم برده و با پاره کردن کتاب ها و شکستن وسایل آموزشی شان، مانع از ادامه تحصیل آن ها شدند. اما اگر خواسته باشم از دوره جدید موردی را بیان کنم می توانم به مساله استخدام زنان در بعضی از ادارات دولتی حرف بزنم. زنان هرروز به بهانه های مختلف یا به کاری گماشته نمی شوند یا توسط مردان صاحب نفوذ از کار اخراج می شوند. در مواردی هم از زنان به عنوان باج گیری، سو استفاده می شود.
سه عامل بازدارنده در مقابل مشارکت زنان در عرصه های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
به نظر من بزرگترین عامل بازدارنده، سنتی بودن جامعه است. متاسفانه زنان ما در دام سنت آب خورده از افکار ملاها و سران اقوام گرفتار آمده اند. ملاهایی که خود کمترین درک را از اصل و اساس دین دارند. زنان افغانی در مراکز شهرهای بزرگ با مصایب و مشکلات گوناگونی روبرویند اما با این وجود وضعیت این زنان نسبت به زنان روستایی به مراتب بهتر است.
سه مطالبه عمده زنان به طور کلی چیست؟
بزرگترین مطالبه زنان افغانستان عدالت و مساوات جنسیتی است. این مساوات هم در حوزه سیاسی و هم در حوزه اجتماعی باید تحقق یابد. وقتی یک زن از دانشگاه فارغ می شود، باید همانند یک مرد از شخصیت حقوقی برخوردار باشد تا بتواند در حوزه های مختلف سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کار و فعالیت داشته باشد. اگر به زنان موقعیت و فرصت تبارز ندهید؛ نمی توانند جایگاه خود را ارتقا بخشند. البته زنان خود نیز باید در این راستا بسیار تلاش کنند و در احقاق حقوق خود کوشا باشند ولی باید موقعیت و فرصت این تبارز به زنان داده شود.
با توجه به فضای سنتی ای که در این جامعه حاکم است آیا ما این حق را داریم توقع داشته باشیم خود زنان بتوانند به تنهایی این حریم های سنتی را بشکنند و فضایی برای خود ایجاد کنند و وارد عرصه های اجتماعی شوند؟
من با بحثی تاریخی جواب سوال شما را خواهم داد. در قرن هجده زنان در کشورهای اروپایی و به خصوص در امریکا و باظهور جنبش تازه ای به نام «فمینیسم» توانستند در خیلی از حوزه ها به حقوق اولیه و اساسی خود دست پیدا کنند. درست است که در جامعه امریکا در آن دوران جامعه ای مذهبی نبود ولی به شدت جامعه ای سنتی بود و زنان در وضعیت بسیار بدی زندگی می کردند و از کمترین حقوق و مزایا برخوردار بودند. اما زنان امریکا با دستان خود و به تنهایی توانستند تمام موانع را از جلوی خود بردارند. به نظر من زنان افغانستان هم باید خودشان آزادی خود را به دست آورند و متکی به این و آن نباشند.
منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
یکی بحث شعاری است که دولت به منظور احقاق حقوق زنان به راه انداخته و یکی هم عمل گرایی خود زنان است. به نظر من زنان تا خودشان به همبستگی و همگرایی روی نیاورند هیچ کس هیچ کاری نمی تواند بکند. زنان باید به نیروی خود متکی باشند. بزرگترین منبع قابل اتکا برای پیشبرد مطالبات زنان، فعالیت های مدنی خود زنان برای کسب حقوق شهروندی است. من به حمایت دولت بدبینم؛ برای این که کارهای دولت در حوزه زنان بیشتر جنبه شعاری و حالتی سمبولیک دارد.
شما در حوزه خصوصی و یا عمومی یعنی فعالیت های مدنی و حرفه ای خود برای رفع موانع ذکر شده از جمله تبعیض چه کرده و چه می کنید؟
ما در فامیل خود اصلاً زن بی سواد نداریم. زن خانه دار هم نداریم. همسرم و دو خواهرم و همسر برادرانم همگی معلم هستند. یعنی هیچ گونه قیوداتی یا موانعی برای پیشرفت زنان فامیل نگذاشته ایم و سعی کردیم همه موانع سد راه آن ها را ازبین ببریم. مثلا شعار عجیب و غریبی را در فامیل رایج کرده ام با این عنوان که ما در مساله خواستگاری نه چیز دادنی داریم و نه چیزی می گیریم. هیچ ممانعتی برای تحصیل زنان فامیل ایجاد نمی کنیم و از حضور زن در اجتماع دفاع می کنیم و به حقوق زنان احترام قایلیم.
فعالیت هایی که در حوزه عمومی انجام داده اید؛ چه بوده است؟
شعار همیشگی من تساوی بین زن و مرد بوده و خواهد بود. در تمام مقالاتی که نوشته ام به حضور مهم زنان و جایگاه خاص آنان در مسایل سیاسی و اجتماعی اشاره کرده ام. من با موضوع زنان در حوزه سیاسی، ادبی و اجتماعی مقالات زیادی نوشته ام. از نظر تاریخی نیز مقاله بلند بالایی دارم به نام تاریخ زن در افغانستان.
اگر پیام خاصی دارید، بفرمایید؟
فقط این را می خواهم بگویم، مخصوصا به کسانی که در داخل افغانستان به خاطر یک جامعه مترقی، بلند پایه و هدف عالی کار می کنند؛ ما باید تمام این کارها و فعالیت ها را با احساس مسوولیتی دقیق و با احساسی تاریخی انجام دهیم. دست اندرکاران دولتی، فعالین جامعه مدنی و از همه مهم تر خود زنان باید باهم هماهنگی خاصی به وجود آورند تا افغانستان از این شرایط خارج شود و به رفاه همگانی و پیشرفت دست یابد.
-
«افغانستان به روایت دیگر» کمپینی است که به وسیله آرمان شهر OPEN ASIA و فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشرFIDH به مدت ۱۰۰ روز تا انتخابات ریاست جمهوری در افغانستان جریان دارد. در این کمپین شخصیت های برجسته اجتماعی، سیاسی و فرهنگی با گفتگو در مورد جامعه ای که دربرگیرنده حقوق زنان و حقوق انسان باشد، صدای مترقی افغانستان را به گوش میرسانند.
شما می توانید روزی یک مصاحبه از کمپاین «افغانستان به روایت دیگر» را در روزنامه ۸ صبح و انگلیسی آن را در وبسایت روزنامه هافینگتون پست (Huffington Post) بخوانید. همچنین این مصاحبه ها در وبسایت فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر (FIDH) نیز قابل دسترس است.
وبسایت فدراسیون بین المللی حقوق بشر: www.fidh.org
وبسایت روزنامه هافینگتون پست: www.huffingtonpost.com/unveiling-afghanistan