عباس سلیمی آنگیل
منبع: پارسی انجمن
شکستهنویسی، یعنی به کار گیری گونه گفتاری زبان در نوشتار. یا به عبارت دیگر، محاورهنویسی. آنچه در این جستار آمده، نگاهیست گذرا به علل و پیامدهای شکستهنویسی و حاکمیت زبان گفتار.
همه زبانهایی که دارای پیشینهای درخشاناند و دست کم دارای یک هزاره آثار فکری و هنریاند، امروزه دو گونه نوشتاری و گفتاریشان با هم فرق میکند؛ برای نمونه، زبانهای عربی و فارسی. هر چه شکاف میان این دو گونه بیشتر شود، زمینه برای زایش زبانی تازه آمادهتر میشود.
پیشینه شکستهنویسی در زبان فارسی را باید در آثار داستانی نویسندگان معاصر جستوجو کرد. به ویژه نویسندگانی که به گویش اقلیمی و بومی خود نوشتند؛ مانند برخی از آثار صادق چوبک، احمد محمود و … اما آنچه از نظر من خطری است برای زبان فارسی، به دو دهه اخیر بازمیگردد.
آمدن گوشیهای تلفنهای همراه به بازار، نقطه عطفی در تاریخ زبان فارسی بود. این گوشیها، ایرانیان را مجبور کرد تا روزانه چند سطری بنویسند و پیامک بفرستند. زبان فارسی روی هیچ کدام از گوشیهای اولیه وجود نداشت. فینگلیشنویسی آغاز شکستهنویسی بود. پس از آن، رایانههای نخستین هم به یاری فینگلیشنویسی آمدند و دست کم ذائقه نوشتاری یک نسل از ایرانیان دگرگون شد. این روزها اگر بخواهی نوشتههای جوانان و نوجوانانی که زاییده دهه ۷۰ به این سو هستند را بخوانی، مشکل خواهی داشت. حجم انبوهی از نوشتههای جوانان و نوجوانان ایرانی در شبکههای اجتماعی و … به زبان شکسته و با الفبای فینگلیش است.
نیمه دوم دهه ۷۰ خورشیدی تا نیمه نخست دهه ۸۰، بزنگاه تاریخی زبان فارسی بود. گوشیهای همراه و رایانهها بر گفتار و نوشتار زبان فارسی چنان تاثیری گذاشتند که در هزاره اخیر بیسابقه بود. در چنین زمانی، همه نهادهای مربوطه، دست روی دست گذاشته بودند و البته هنوز هم گذاشتهاند!
چرا شکستهنویسی برای زبان فارسی خطرناک است؟
زبان فارسی تنها زبان رسمی مردم ایران نیست. در کشورهای دگر هم، فارسیزبانان بسیاری زندگی میکنند. شکستهنویسی، آن هم به گویش تهرانی، پیوندهای زبانی و فرهنگی فارسیزبانان را مختل میکند.
از سویی دیگر، زبان گفتاری در برخی موارد تا حد زبانی مستقل، از زبان رسمی فاصله دارد. رواج آن در نوشتار، به خلق زبانی تازه در کنار زبان فارسی منجر میشود. زبان گفتاری، فاقد پیشینه علمی و هنری است. این زبان ناقصتر از آن است که برای بیان نیازهای معمولی به کار رود چه رسد نیازهای روحی و عاطفی. رواج این زبان در نوشتار میتواند نسلهای آینده را بیسواد و بیهویت کند. در گذشته، زبان گفتار تنها در گفتوگوهای روزمره کاربرد داشت و حتی نامههای دوستانه به زبان نوشتار بود. امروزه دیدهایم که برخیها حتی مطالب علمی را هم به زبان گفتار مینویسند.
در اینجا به برخی ویژگیهای زبان گفتار و گویش تهرانی اشاره میشود. رسانهها و زیرنویسهای هولناک فیلمهای خارجی، چشم و گوش نسلهای تازه را چنان با این ویژگیها آمُخته کردهاند که نوشتن به زبان معیار فارسی برایشان سخت شده است. بارها شاهد بودهام که نوشتن برخی جملهها به زبان معیار برای دانشآموزان سخت و گاهی ناممکن بوده است. البته کسانی که با نسل جوان و نوجوان کمتر سر و کار دارند، به این زودی به عمق فاجعه پی نخواهند برد. شاید تا یک دهه آینده که این جوانان و نوجوانان مدیرانِ کشور شوند.
حال بپردازیم به پارهای از ویژگیهای گویش تهرانی که زبان گفتار را، تا حد یک زبان مستقل، از زبان معیار فارسی جدا میکند. این ویژگیها در زبان معیار فارسیگویان جهان وجود ندارد و دردا که عادت کردن ذهن و زبان نسل جوان و نوجوان به شکستهنویسی، آنان را میخکوب و مقهور این ویژگیهای خاصِ زبان گفتار میکند. تا جایی که نوشتن به زبان معیار برایشان سخت و جانکاه میشود و از نوشتن یک انشا به زبان معیار مینالند و حتی پاسخ برگههای آزمون خود را گاهی شکسته مینویسند!
چند نمونه
– حذف حروف اضافه و انتقال متمم به پایان جمله.
نمونه: تا یه ساعت دیگه میرسم خونه.
– نشانه معرفه به صورت کسره.
نمونه: گربههه. اسبه.
– ماضی نقلی. ماضی نقلی در زبان فارسی از صفت مفعولی با شناسههای ام، ای، است و… ساخته میشود. در زبان گفتار به جای «الف» که نماینده فتحه است، تکیه (از واحدهای زبرزنجیری کلام) به کار میرود.
نمونه: منم غذا خوردهم؛ یعنی: من هم غذا خوردهام.
نوعی ماضی نقلی دیگر هم در زبان گفتاری وجود دارد که برای تاکید به کار میرود که مسئلهای تخصصی است و در این مقال نمیگنجد.
– چسباندن ضمایر شخصی پیوسته به ماضی نقلی.
نمونه: بُردهتش؛ یعنی: آن (هر چیز مورد نظر) را برده است.
– شکاندن و تغییر شکل نوشتاری برخی کلمات.
نمونه: فک، نیس، اصن و… (فکر، نیست، اصلا و…)
– تبدیل «را» مفعولی به «و».
نمونه: کتابو دیدی؟
– همانندیِ زمان ماضی ساده با ماضی نقلی.
نمونه: داشتین. هم به معنای داشتید و هم به معنای داشتهاید.
کاری داشتین؟ (ماضی ساده)
عجب! شما هم از این کتاب داشتین؟ (ماضی نقلی)
از آنجا که در زبان فارسی علامتی برای نشان دادن تکیه وجود ندارد، راهی برای نشان دادن تفاوت این دو زمان در زبان گفتاری وجود ندارد. حتی با فینگلیش!
و دهها مورد دیگر که زبان گفتار را از نوشتار جدا میکند. با این ویژگیهای زبان گفتار، بیگمان شکستهنویسی خورهای است که از دل زبان فارسی، زبانی دیگر علم میکند.
اگر قرار باشد زبان گفتاری شهرهای تهران، کابل، دوشنبه، بخارا و … هر کدام به زبان نوشتار تبدیل شود، زین پس با زبانهای فارسی سر و کار خواهیم داشت نه زبان فارسی. هر عامل یا نهادی که در همگراییِ زبانی و فرهنگی فارسی زبانان خدشه وارد کند، آب بر آسیابِ پیامدهای استعمار روس و انگلیس ریخته است.
صدا و سیما و شهرداری
کم کردن فاصله زبان گفتار و نوشتار به سود زبان نوشتار، از وظایف نویسندگان، رسانهها و نهادی چون فرهنگستان زبان فارسی است. اکنون نمیخواهم درباره نویسندگان شلختهقلمی بنویسم که زبان فارسی را نمیشناسند یا درباره خواب زمستانی فرهنگستان؛ در اینجا روی سخن من با صدا و سیمای ملیست که از بیتالمال مردم ایران استفاده میکند و ردیف بودجه دارد. طبعا اگر این رسانه خصوصی میبود، داستان فرق میکرد. رسانهای که از بیتالمال استفاده میکند، نمیتواند و حق ندارد به زبان گفتاری پر و بال بدهد. زبان معیار، سالها زبان گویندگان اخبار در صدا و سیما بود. مدتیست که این رسانه در رقابت با شبکههای ماهوارهای، زبان برخی بخشهای خبری را گفتاری و مثلا خودمانی کرده است! غافل از آنکه رسانه ملی است و نیز غافل از آنکه تاثیر سخن در مخاطب، به عوامل دیگری هم بستگی دارد. این رسانه همچنین مدتی است به تقلید از شبکههای ماهوارهای، زیرنویسهایش را به صورت شکسته مینویسد. (برای نمونه، زیرنویس برنامهای از شبکه سه، ساعت ۱۸ و ۱۵دقیقه، روز جمعه، ۲۴/۸/۱۳۹۲ و دهها برنامه دیگر).
آگهینماهای شهرداری در سطح شهر و نیز تبلیغات در ایستگاههای مترو به شکل فزایندهای گفتاری شده است و شکستهنویسی بر در و دیوار شهر خودنمایی میکند. اگر یکی از دانشجویان زبان و ادبیات فارسی یا هر زبانآموز بیگانهای وارد ایران شود، بیگمان از نوشتههایی که بر سطح شهر خودنمایی میکنند چیزی نخواهد فهمید. این یعنی که نهادهای دولتی در حال کندن گور زبان فارسی با دستان مبارکشاناند.
متولیان زبان فارسی نتوانستند این زبان را با رویدادهای دنیای معاصر همگام کنند. تاثیر این بیخیالی را در ورود گوشیهای همراه و رایانهها و ناآمادگی زبان فارسی دیدهایم. در آینده هم خواهیم دید. به قول تاجیکان: گپ بسیار است رفیق!