“نقش اجتماعی ادبیات” عنوان صد سی و پنجمین گفتگوی آرمان شهر در هشتمین سال برگزاری این جلسات بود.
در این جلسه که روز دوشنبه ۱۹ جوزای ۱۳۹۳ برابر با ۹ جون ۲۰۱۴ در دفتر هرات بنیاد آرمان شهر برگزار شد آقای یامان حکمت (استاد دانشگاه) به عنوان سخنران حضور پیدا کرد و جمعی از شاعران و نویسندگان جوان نیز در این برنامه شعرهای شان را دکلمه کردند.
آقای حکمت با اشاره به این که در ادبیات معاصر فارسی همیشه دو رویکرد نسبت به زمینه اجتماعی ادبیات وجود داشته گفت یکی از این رویکردها رویکرد چپ هایی بود که مبتنی بر تئوری چپ در جغرافیای فارسی زبانان دست به تولید ادبی می زدند و دیگری ادبیات متعهد ژدانوفی بود که مایه از شوروی می گرفت و آن ها همیشه این را می گفتند که شاعران و نویسندگان باید آن چیزی را بگویند که ما می خواهیم و این گونه آثار مبتنی بود بر شعارهای کمونیستی مانند خلق، پرچم، مبارزه، خون و نشانه ها و نمادهایی از این دست.
آقای حکمت معتقد بود که این نوع ادبیات ادبیاتی به شدت شعاری بود و در برابر هر چیز تلاش می کرد بیانی بسیار مستقیم و شعارگونه داشته باشد.
وی با نگاهی به این گونه آثار ادبی و بحثی گذرا نسبت به آن معتقد بود که مثلا در ایران بر علاوه کارهایی که به آن ها اشاره شد آثار ادبی دیگری نیز خلق شد که باز شاعران و نویسندگان آن ها کسانی بودند که به جریان های چپ اعتقاد داشتند اما تفاوت این دسته با دسته قبلی در این بود که این شاعران و نویسندگان خوراک فکری شان را به صورت مستقیم از متن آثار کسانی مانند مارکس می گرفتند و دیدگاه شان در مورد ادبیات هم بر علاوه نگاه جدی به زمینه اجتماعی آثار این بود که یک اثر ادبی پیش از این که باید تعهد اجتماعی داشته باشد گونه ای دیگر از تعهد را نیز باید در آن جست و آن تعهد به هنر است. آقای حکمت از فروغ فرخزاد به عنوان نمونه بارز این گونه شاعران و نویسندگان یاد کرد و گفت این اتفاق به خصوص در مجموعه های “تولدی دیگر” و “ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد” افتاده است.
آقای حکمت در قسمت دیگری از سخنان خود گفت ادبیات معاصر ما وقتی با شکل های دیگری از هنر مانند سینما و نقاشی پیوند می خورد و با فضای سایبر همراه می شود مسأله ای به نام تعهد اجتماعی به مرور زمان کنار می رود و آن وقت خود تعهد ادبی هست که برجسته می شود.
در دهه هفتاد رضا براهنی از این نظر معروف والتر بنیامین که می گفت ما به دنبال انقلاب در محتوا نیستیم بلکه به دنبال انقلابی کردن ابزار بیان هستیم بسیار استفاده می کرد و می گفت من باید ابزار بیانم در واقع زبان را انقلابی کنم تا بتوانم دم از تعهد ادبی و تعهد هنری بزنم. به مرور زمان این موضع در حوزه ادبیات فارسی کمی رادیکال شد چون این گفتمان حاکم شد که دیگر زمان صحبت کردن و حرف زدن در ادبیات گذشته است برای این که امروز رسانه های مختلف دیگری هستند که می توانند این وظیفه را انجام بدهند.
آقای حکمت اعتقاد داشت که در حوزه ادبیات بین داستان و شعر یک جابجایی صورت گرفته است و امروز آن چه بحث برانگیز است و بازار گرمی دارد داستان کوتاه است نه شعر. او یادآور شد که اگر دنیای کلاسیک ما دنیای شعر بود و دنیای مدرن ما دنیای رمان دنیای پسامدرن دنیای داستان کوتاه است.
وی معتقد بود شاگردان براهنی در دهه هفتاد بحث تعهد ادبی و گریز از تعهد اجتماعی در شعر را رادیکال کردند آن ها معتقد بودند که وقتی یک شعر به مباحث اجتماعی بپردازد تبدیل به یک گزارش ادبی خواهد شد.
اما آقای حکمت گفت من معتقدم که اجتماع و مسایل مربوط به آن همواره بخشی از محتوای شعر ما بوده است ولی نه صرفا یک موضوع مشخص اجتماعی بلکه موضوعات انسانی یعنی موضوعاتی که ارتباط دارد به دغدغه ها و تجربیات مشترک انسانی از یک مفهوم یا یک واقعه و اتفاق این جا هست که باعث می شود ما ادبیات را همیشه اجتماعی بدانیم.
او در جمع بندی صحبت هایش گفت شاعر اجتماعی بودن راه رفتن بر لبه تیغ است و این کار از عهده هر کسی بر نمی آید مگر این که هستی خود را در قالب ادبیات بریزد باید کسی باشد که خودآگاه این کار را انجام دهد و هم به تئوری ها تسلط داشته باشد و هم به هنرهای دیگر تا بتواند یک اثر قابل توجه اجتماعی ارایه کند که امضای شخصی خودش را داشته باشد.
این برنامه با شعرخوانی تعداد از شاعران جلسه نقد سیمرغ به پایان رسید.