مروری بر کتاب «همجنسگرایی در اسلام: تاملی انتقادی درباره گیها، لزبینها، و ترنسجندرهای مسلمان»
مهرداد علیپور
منبع: رادیو زمانه
کتاب «همجنسگرایی در اسلام» اثر اسکات سراج الحق کُخل رویکردی الاهیاتی به مقوله همجنسگرایی است.
کخل با این فرضیه میآغازد که، برخلاف تفسیر پدرسالارانه مفسران و فقیهان مسلمان از این مساله، همجنسگرایی به مثابه گرایش و کنش همجنسگرایانه از سوی دو مرد یا دو زن که از سر اختیار و اراده خویش و نه صرفا بر پایه شهوت انتخاب شده باشد، روادید شرعی دارد و هیچ منعی از جانب خدا یا پیامبر اسلام در این زمینه وجود ندارد. کخل سعی میکند تا دیدگاه خویش را به صورت دروندینی و البته روشمند اثبات نماید. در این مرور میکوشم تا منطق حاکم بر روش دروندینی کخل را تحلیل و نشان دهم.
گزارش تحلیلی کتاب
اگرچه در دو دهه اخیر پژوهشهای اجتماعی در زمینه همجنسگرایی در کشورها و جوامع اسلامی انجام گرفته است اما کتاب «همجنسگرایی در اسلام: تامل انتقادی درباره گیها، لزبینها، و ترنسجندرهای مسلمان» اثر اسکات سراج الحق کخل تا آنجا که نگارنده آگاه است نخستین کتاب پژوهشی آکادمیک در این زمینه و از منظر الاهیاتی است.
اکنون نزدیک به دو دهه است که بسیاری در این مساله قلم میزنند و کارهای آکادمیک چندی نیز منتشر شده است اما اثری با این حجم و در قالب یک کتاب پژوهشی تاکنون سابقه نداشته است. کخل این بخت را داشته است که نخستین اندیشمندی باشد که در این باب اثر درخوری را متشر نماید.
کتاب کخل در یک مدخل، شش فصل، و یک نتیجه تنظیم شده است. پژوهش مذکور حاصل دو سال پژوهانه «موسسه برای مطالعات اسلام در دنیای مدرن» دانشگاه لیدن هلند است که در اختیار کخل قرار گرفته بود.
زندگی پرخطر همجنسگرایان مسلمان
در مقدمه کخل انگیزههای خویش برای این پژوهش را برمیشمارد؛ ضمن آن از اهمیت اجتماعی و فرهنگی مساله همجنسگرایان مسلمان سخن میگوید؛ مشکلاتی را که اینان در کشورهای خویش با آن دست و پنجه نرم میکنند باز مینمایاند و از خطرهای بسیاری پرده برمی دارد که همواره همجنسگرایان مسلمان را نه تنها به خاطر حکومتهای مستبد و پدرسالار دینی بلکه از سوی فرهنگ جامعه و حتی خانوادههای خود آنان تهدید میکند.
پژوهش کخل قصد دارد در درجه نخست به همجنسگرایان مسلمان و خانوادههای آنان نشان دهد که لزوما تفسیر و فهم پدرسالارانه و سنتی از دین در همه جا و از جمله در مقوله همجنسگرایی فهم درستی نیست و فهمهای روشمند دیگری نیز میتوان داشت که مطابق با آن فهمها همجنسگرایی با دین سازگار است. شاید از این طریق و با این آگاهی بخشی بتوان اندکی از خطرهایی زندگی افراد همجنسگرای مسلمان را تهدید میکنند، کاست (اسکات کخل/ ۲۰۱۰/ ص Vi-Vii).
کخل در مدخل، از محتوای کتاب، روشی که در این تحقیق برگزیده است، و نیز ظرفیتها و محدودیتهای کار سخن میگوید. همچنین توضیح میدهد که با وجود آگاهی و پذیرش اینکه اصطلاح «کوییر» در طول این دو دهه نقل معنایی و محتوایی مثبت یافته است، اما وی ترجیح میدهد که به جای آن از گروههای هدفی که در این پژوهش از آنها سخن میرود، یعنی «گیها، لزبینها، و ترنسجندرها» به طور مشخص نام ببرد، زیرا در عین نقاط مشترکی که بین آنها وجود دارد، تفاوتهای آنها نیز با یکدیگر باید لحاظ گردند (همان/ ص ۱۳). همچنین کخل تبیین میکند که در این پژوهش به «دوجنسگرایان» (bisexuals) نمیپردازد (همان/ ص ۱۰-۱۳).
مهمترین دلیلی که او را بر آن میدارد تا در این کتاب از گروه دوجنسگرایان سخن نگوید سرشت پژوهشی این اثر است که یک تحقیق الاهیاتی براساس منابع اسلامی و به طور خاص فهم قرآنی از همجنسگرایی است و وی در قرآن نگاه مثبتی نسبت به دوجنسگرایان نیافته است (همان/ ص ۱۰).
یک مطالعه موردی
کخل برای نشان دادن اهمیت و ضرورت فوری و فوتی چنین پژوهش هایی و خطرهای در کمین همجنس گرایان مسلمان در کشورهای خود و نیز ضرورت درک بهتر و رواداری بیشتر کشورهای غربی از وضعیت پرخطری که همجنسگرایان مسلمان را تهدید می کند و آنها را وامی دارد تا کشور خویش را ترک کنند و به کشورهای غربی پناه آورند، در فصل نخست کتاب با کخل گزارش از موردی که خود به عنوان شاهد آگاه در دادگاه حضور داشته است بحث را میآغازد.
او وضعیت جوان بیست ساله مغربیای را گزارش میکند که با ویزای موقت در کشور آمریکا میزیسته و مدت ویزای او به اتمام رسیده بود. اداره مهاجرت آمریکا قصد داشت وی را به کشورش بازگرداند. جوان مذکور به حکم بازگرداندن خویش اعتراض میکند و ترس شدید خویش را از بازگرداندنش به کشور مغرب آشکارا بیان کرده، میگوید که بازگرداندن او به کشور زادگاهش خطر جدی جانی برای وی به همراه دارد به این دلیل که او همجنسگرا است و برای همجنسگرایی در کشور او مجازات مرگ در نظر گرفته شده است.
کخل که به عنوان کارشناس مسایل اسلام و جهت تشریح وضعیت جوامع اسلامی در قبال مقوله همجنسگرایی در این دادگاه سخن گفته است، از این نمونه بهره میگیرد تا نشان دهد که مقوله تمایز و تنوع جنسیتی و جنسی همواره در کشورهای اسلامی و میان فرهنگها و خانوادههای مسلمان به عنوان یک چالش جدی مطرح بوده است. کخل برای تبیین بهتر دیدگاه خویش در این باب از چالش «زنان» سخن میگوید که اکنون سالیان درازی است که زنان مسلمان و مدافعان حقوق زنان در جوامع اسلامی با آن دست و پنجه نرم میکنند و در این راه با مشکلات بسیار جدیای رو به رو شدهاند. اما به مدد همین پی گیریها و مبارزه مداوم و خستگی ناپذیر اکنون آنها توانستهاند امتیازات بسیاری گرفته و برخی از حقوق پایمال شده خویش را به دست آورند اگرچه هنوز تا رسیدن به برابری و نقطه مطلوب راه بسیار دارند. کخل نتیجه میگیرد که اگر جنبش زنان، با وجود آنکه زنان گروه حداقلی نیستند بلکه در شماره، دست کم، به اندازه مردان هستند، با چنین مشکلات شدید و تندی رو به رو شد؛ آنگاه طبیعی است که گروههای کوچکتر، مانند همجنسگرایان، برای احقاق حقوق خویش راه طولانیتر و چالشهای جدیتری را در پیش داشته باشند. اما باید برای گرفتن این حقوق و رسیدن به برابری مطلوب کوشش خستگیناپذیر خویش را ادامه دهند.
قرآن رهاییبخش
در فصل دوم تحت عنوان «قرآن رهاییبخش: کتاب مقدس اسلامی» کخل مهمترین و اساسیترین گام برای پاسخ به مقوله همجنسگرایی را، از منظر اجتماعی، اخلاقی، و فقهی-حقوقی، برمی دارد. و به این باور میرسد که همجنسگرایی از دیدگاه آموزهها ی قرآنی غیراخلاقی نیست، به لحاظ اجتماعی نکوهیده نیست، هیچ گونه عذاب آنجهانی ندارد، و به لحاظ فقهی- حقوقی نیز جرم نبوده و مجازاتی برای آن در قرآن نیامده است.
مهمترین دلیلی که وی برای بهرسمیت شناختهشدن همجنسگرایان به مثابه گروهی از جامعه بزرگ انسانی در قرآن عرضه میکند، پذیرش گونهگونی و تنوع جنسیتی و جنسی در قرآن است وی آیه ۱۳ سوره حجرات را دو بار مورد توجه قرار میدهد (ص ۱ و نیز ص ۴۳)، که میگوید: «اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بىتردید خداوند داناى آگاه است».
این آیه ضمن به رسمیتشناختن تنوع و تفاوت آدمیان به لحاظ زبان، جنسیت،نژاد، و گرایشها، تاکید میکند که کسی از مردم بهتر از دیگری نیست. و تنها پرهیزگاری ملاک ارجمندتر و نزدیکتر بودن انسان به خدا شمرده میشود.
کخل ضمن بازشماری اصول هفتگانه تفسیری که خود آن را تفسیر مترقی (prograssive) میخواند و سپس بیان ابزار هفتگانه لازم برای تفسیر، همگام با دیدگاه سنتی، تفسیر قرآن را «جنبهای از اجتهاد» میشمارد (همان/ ص. ۴۲). کخل مدعی است که فرایند مورد نظر او اولا از «تحمیل اندیشههای منسوخ و کهنه گذشتگان جلوگیری میکند» و ثانیا «ارزشهای پدرسالارانه مبنی بر برتری جنسی مرد را مفروض نمیگیرد» (همان/ ص ۴۱).
با این نگاه او ضمن بررسی آیات بسیاری به این نتیجه میرسد که نه تنها همجنسگرایی در قرآن نکوهش نشده و مجازاتی در این دنیا و عقوبتی در دنیای دیگر برای آن در نظر گرفته نشده است، بلکه نگاه قرآن به همجنسگرایان به مثابه بخشی از جامعه بزرگ انسانی مثبت است و ملاک خوبی یا بدی آدمیان نیز تنها پرهیزگاری آنان است نه گرایشها و کنشهای جنسی آنان که به صورت طبیعی در وجودشان نهفته شده است.
کخل معتقد است که فهم و تفسیر الاهیدانان و مفسران سنتی پدرسالار از قرآن مبتنی بر درک توسعه نیافته از نظریههای علمی در باب جهتگیری جنسی آدمیان است؛ نظریههای علمی جدیدی که مبتنی بر شواهد تجربی قوی هستند و نمیتوان در حکمکردن نسبت به جهتگیری جنسی انسانها بدانها بیتوجه بود. با همین نگرش کخل ضمن تحلیلی از داستان لوط، همان گونه که برخی از اندیشمندان پیشین مانند ابن حزم و برخی محققان امروزی، میگویند، آن را ناظر به مقوله همجنسگرایی نمیداند.
سنت شفاهی اسلامی
کخل در فصل سوم تحت عنوان «نقادی حدیث: سنت شفاهی اسلامی» با همان رویکرد تفسیری که پیش از این اصول آن را تنقیح کرده بود پیش میرود.
او زبردستانه و چونان یک حدیثشناس ماهر ضمن دستهبندی و شناسایی گونههای حدیث و سنت، دستههای گوناگون احادیث مربوط به همجنسگرایی را بررسی میکند و نشان میدهد که هیچ گروه از این احادیث، خواه به دلیل ضعف در اسناد یا ضعف در دلالت/ متن، از سندیت و صحت برخوردار نیستند. افزون بر این، خود این احادیث از تعارضهای بیشماری رنج میبرند و سازگاری میانشان به سختی ممکن است.
جدای از نکات فوق، مطالعه سنت شفاهی برآمده از زندگی پیامبر نشان میدهد که وی فردی را به خاطر عمل جنسی همجنسگرایانه مجازات نکرده است، بنابراین رویه عملی (سیره) در باب مجازات عمل جنسی دو همجنس از پیامبر باقی نمانده است و این تنها اصحاب محمد و بعدتر پیروان این اصحاب بودند که براساس یک منطق حقوقی بدان رسیدند.
منطق مذکور مدعی بود که میان زنا و سکس دخولی بین دو مرد تفاوتی وجود ندارد، از این رو، این نتیجه را میتوان گرفت که مجازات سکس دخولی بین دو مرد نیز مرگ است. اما از آنجا که منطق مذکور در مشابهت دادن زنا با سکس دخولی میان دو مرد ناکام است، طبعا اجتهاد آنان را نیز نمیتوان پذیرفت.
ارزیابی فقهی همجنسگرایی
در فصل چهارم، تحت عنوان «ارزیابی فقه: فرایند استدلال حقوقی اسلام»، کخل، همان رویکرد سابق را در جهتگیری و تحلیل فقهی-حقوقی از مقوله همجنسگرایی به کار میبرد.
فارغ از تعارضهای فراوان و جدی در فتاوا و احکام فقیهان، کخل با وارد شدن در کارزار فقهی مدرسههای گوناگون و بررسی ادله و نگاه آنان در باب همجنسگرایی صحت و اعتبار فتاوا و احکام برآمده از این مدرسهها را به تردید میکشاند و میکوشد تا نشان میدهد که آنها با تعالیم قرآن سازگاری ندارند.
از این رو، به فقهیان پیشنهاد بازاندیشی در استنباط و فتوای فقهی خویش در باب همجنسگرایی را میدهد. همچنین سعی میکند تا گذرگاهها و زمینههای این امکان بازاندیشی را در دیدگاه «انسانیت/ آدمیت» (humanness) ابو حنیفه (همان/ ص. ۱۸۴)، و دیدگاه مقاصد الشریعه شاطبی (همان/ ص. ۱۸۵) به آنان نشان دهد.
ازدواج همجنسگرایانه در شرع
فصل پنجم «اصلاح شریعت: اخلاق اسلامی ناظر به ازدواج همجنسگرایانه» نام دارد.
کخل ضمن توضیح نهاد ازدواج در اسلام و تحلیل عشق به عنوان مولفه اساسی در برآمدن این نهاد که از سوی بسیاری از اندیشمندان مسلمان نیز پذیرفته شده است، با عرضه مقوله ازدواج به قرآن چنین استدلال میکند که قرآن از زبان دو گانهای برای یافتن شریک/ جفت بهره میگیرد.
به این معنا که قرآن از یک سو، مسلمانان را فرا میخواند تا هر یک شریک و جفت مناسبی برای خویش برگزینند و از سوی دیگر، برای اشاره به این شریک/ جفت از لفظ عربی «زوج» که مطابق با قواعد عربی مذکر است بهره میگیرد. درواقع، قرآن با این بیان نوع این شریک را به لحاظ جنسیتی مبهم و مطلق باقی گذاشته است. از این رو، این لفظ توان حمل به هر دو جنس مذکر و مونث (مرد و زن) را دارد. این نکته نشان از آن دارد که قرآن نسبت به جنسیتِ شریک مناسبی که هر فرد میتواند برگزیند تبعیضی روا نمیدارد.
رویکردهای اسلامی به تجربه ترنسجندر
کخل در فصل پایانی «احیا کردن روح: رویکردهای اسلامی به تجربه ترنسجندر» ضمن تحلیل مقوله ترنسها در تاریخ اسلام و در سیره پیامبر، به تغییراتی که در نظریهها و فتواهای فقهی فقیهان و قانون کشورهای اسلامی، مانند ایران و مصر، مبنی بر جواز عمل تغییر جنسیت برای ترنسها میپردازد. او این تغییرات در نظریهها و فتواها را از یک جهت حرکتی نو و رو به جلو میشمارد ولی از سوی دیگر هشدار میدهد که نباید با بهره برداریهای نادرست کشورهای اسلامی از این قانون در اجبار ترنسها، یا حتی کسانی که تنها مشابه آنها هستند و درواقع از گونه ترنسها نیستند، به تغییر جنسیت بدون در نظر گرفتن گرایشها و خواستههای آنان، مشکلات دیگری را برای این افراد فراهم ساخت.
کخل گوشزد میکند که همین گردش و دگرگونی فتواها در خصوص ترنسها نشان از آن دارد که اجتهاد، به مثابه روش استنباط و نوآوری اسلامی، هنوز رمق خویش را به کل از دست نداده است و میتوان امید داشت که در آینده شاهد نوآوری اجتهادی در مقولههای مشابه، مانند حکم عمل جنسی دو همجنس یا جواز ازدواج همجنسگرایان، باشیم (همان/ ص. ۲۶۶).
سنجش کتاب
کتاب همجنسگرایی در اسلام بدون شک یکی از بهترین و قویترین نوشتههایی است که من تاکنون در زمینه همجنسگرایی از نظرگاه اسلام خواندهام. متن فنی، جذاب و در عین حال روان اسکات کخل، خواننده را میکشاند تا یک نفس کتاب را بخواند و در عین حال خسته نشود. به گمان من تمام کسانی که به مساله همجنسگرایی از منظر ادیان به طور عام و از منظر دین اسلام به طور خاص گرایش دارند بایسته است که این اثر را با دقت بخوانند؛اندیشههای ناب و ارجمندی را در آن خواهند یافت.
رویکردی الاهیاتی و روش فهم دروندینی
رویکرد کخل به مساله همجنسگرایی در اسلام رویکردی الاهیاتی است که میکوشد تا مساله همجنسگرایی را از جنبههای اخلاقی، اجتماعی، و فقهی/ حقوقی بررسد و با عرضه آن به منابع اسلامی در پی یافتن پاسخ یا پاسخهای احتمالی از این منابع در تمام گسترههای فوق باشد.
چنین رویکردی البته تا پیش از این سابقه نداشته است و در سنت اسلامی، مفسران و فقیهانِ، به قول کخل، پدرسالار تنها به همجنسگرایی در دل دو مبحث «لواط» و «مسحاقه» از جنبه فقهی پرداخته و از مجازات اینجهانی و عقوبت آنجهانی آن سخن گفتهاند.
آنچه اما کخل با پژوهشگران سنتی هم داستان است وفاداری وی به روش فنی دروندینیای است که برای فهم و کشف دیدگاه اسلام در این زمینه برگزیده و پیموده است. و در این مسیر نشان داده است که به اندازه لازم و کافی بر مبانی تفسیر قرآن، حدیثشناسی، و تحلیل منطق فکری حاکم بر مکتب ها/ مدرسههای گوناگون فقهی مسلط و از آنها آگاه است. برای خود من مطالعه بخش مربوط به سنت/ حدیث بسیار جذاب و هیجان انگیز بوده است که کخل در آن چونان حدیثشناسی زبردست ظاهر میشود و تحلیل و ژرف کاوی حدیثی ماهرانهای عرضه مینماید.
در عین حال کخل در آغاز بحث تاکید میکند که وی بر پایه الاهیات آزاد/ رهاییبخش (Liberation Theology Method) (همان/ ص ۱۳ و ۳۷-۳۹) چنین بحثی را به انجام خواهد رساند تا از طریق آن بتواند افقهای تازهای را در تفسیر و کشف از متون و منابع دینی در زمینه همجنسگرایی بگشاید.
کخل الاهیات آزاد یا رهایی بخش را به مثابه روشی برای فهم دین، که «روش متمایز درباره «سخن گفتن درباره خدا»» (همان/ ص ۳۷) است، میشمارد و معتقد است با این روش میتوان از دل فهمهای سنتی گذشت و برخلاف تفسیر پدرسالارانه به فهمی متفاوت و نو از دین دست یازید. با این وصف، آنچه وی در تبیین اصول مترقی تفسیر متن برمی شمارد نکات ویژهای نیستند، جز تاکید وی بر ضرورت سازگاری فهم ما از قرآن / متون دینی با اصل اجتماعی/ معرفتی «پذیرش تنوع و کثرت در موجودات انسانی» و نیز اصول عام اخلاقی، مانند اصل «عدالت» و «برابری». این اصول پیشینی اگرچه میتوانند قدم روشنگری برای فهم تازه باشند اما به تنهایی توان کافی برای یک فهم مترقی را نخواهند داشت. افزون بر اینکه کخل به درستی نشان نمیدهد که چگونه وی این اصول بروندینی را با اصول فهم دروندینی قرآن سازگاری میدهد؛ به ویژه اینکه وی در شمارش ابزار تفسیر قرآن فرق چندانی با ابزار مورد استفاده در روش سنتی و رایج ندارد (همان/ ص ۴۲).
منطق تحلیلی انتخابی
با مطالعه کتاب، خواننده به خوبی درمی یابد که کخل نه تنها با دانشهای کلاسیک مربوط به فهم متون دینی، مانند دانش حدیث، رجال، ادبیات عرب، علم اصول استنباط، به خوبی آشنا است و زبان و ادبیات عرب را تا حدی مسلط است که به او این اجازه را میدهد تا آیات قرآنی که در کتاب از آنها بهره میگیرد را خود ترجمه کند (همان/ ص. ۵) بلکه همچنین با فیلولوژی، زبانشناسی، معناشناسی، و هرمنوتیک نیز تا حدی آشنا است و از آنها در فهم خویش از متون دینی بهره میگیرد.
بیشک این همه از نقاط قوت پژوهش کخل است. اما وی هیچ جا منطق حاکم بر روش خویش در فهم جدید را آشکارا به دست نمیدهد. به گمان من این ضعف نسبتا آشکاری است که دامن گیر کار کخل است و گاه آن را دچار تشتت و دوگانگی نیز کرده است. به عنوان نمونه وی در برخی موارد تنها با استشهاد به قول یک مفسر/ فقیه، مانند «ابن حزم» (۹۹۴-۱۰۶۴)، به یک نتیجه نسبتا قاطع میرسد و دیدگاه اندیشمندان سنتی دیگر را به کل نادیده میگیرد و به بهانه پدرسالارانه بودن نفی میکند.
اینکه چرا باید دیدگاه ابن حزم پدرسالارانه نباشد و فهم دیگران باشد، برای من معلوم نیست. شاید تنها به این خاطر که فهم کخل با فهم ابن حزم در این موارد سازگاری دارد.
نپرداختن به دوجنسگرایان مسلمان
اینکه کخل نخواهد از «دوجنسگرایان مسلمان» در این پژوهش سخن بگوید، طبعا حق او است. اما وی دلایلی برای این مطلب ذکر میکند که دست کم برخی از آنها جای بازاندیشی دارند. من تنها نخستین و مهمترین دلیل او را، که در همین نوشته نیز بدان اشاره کردم، مورد سنجش قرار میدهم.
کخل بر این باور است که در قرآن نگاه مثبتی به دوجنسگرایان نیافته است. درواقع، سخن وی این است که قرآن دوجنسگرایان را به رسمیت نشناخته است. به نظر میرسد با همان منطقی که کخل در سراسر این کتاب دنبال میکند تا نشان دهد که اسلام و به طور خاص قرآن همجنسگرایان را به رسمیت میشناسد، میتوان نشان داد که قرآن دوجنسگرایان را نیز به رسمیت میشناسد.
وی برای نشان دادن اینکه قرآن تنوع و گونهگونی آدمیان را به لحاظ گرایش و کنش جنسی و جنسیتی پذیرفته است، آیات زیادی را بررسی میکند که مهمترین آن آیه ۱۳ سوره حجرات است. اگر محتوای این آیه به اطلاق دلالت بر تنوع جنسی و جنسیتی دارد و اگر براساس منطق درونی آیه نمیتوان درباره کسی صرفا به خاطر گرایش متفاوت جنسیاش داوری کرد، مادامی که هیچ حکم اخلاقی دیگری را زیرپا نگذاشته باشد و تنها برپایه شهوت در پی این امر نباشد، آنگاه به چه دلیلی میتوان دوجنسگرایان را، با فرض اینکه هیچ حکم اخلاقی دیگری را زیرپا نگذاشته و تنها برپایه شهوت در پی این کار نیستند، از دامنه شمول آیه خارج کرد؟
افزون بر این، با همان مبنایی که کخل براساس آن فهم مفسران سنتی پدرسالار از همجنسگرایان را مبتنی بر درک توسعه نیافته از نظریههای علمی در باب جهتگیری جنسی آدمیان میخواند؛ نظریههای علمی جدیدی که مبتنی بر شواهد تجربی قوی هستند و نمیتوان در حکم کردن نسبت به جهتگیری جنسی انسانها بدانها بیتوجه بود، در خصوص دوجنسگرایان نیز دقیقا میتوان به همین معیار سخن گفت و باید در فهم از قرآن در خصوص دوجنسگرایان نیز یافتههای علمی جدید را در نظر داشت و براساس آن به سراغ تفسیر قرآن رفت. گمان میکنم با این فرض کخل میتواند در قرآن نگرش مثبتی در خصوص دوجنسگرایان نیز بیابد؛ فارغ از چالشهای اجتماعی- فرهنگی دیگری که در زمینه دوجنسگرایان ذهن و ضمیر کخل را مشغول کرده است و وی آنها را به مثابه دلایل دیگری برای بحث نکردن از دوجنسگرایان در این پژوهش اشاره نموده است (همان/ ص. ۱۰-۱۱).
عدم توجه به منابع شیعه
کخل در این پژوهش همجنسگرایی را تنها در دستگاه و منابع اسلامی اهل سنت برمی رسد و هیچ نگاهی به منابع و مبانی اسلام شیعی ندارد؛ جز در دو مورد در فصلهای پایانی کتاب یکی در زمینه ازدواج موقت (فصل پنجم) و دیگری در زمینه فتوای جواز تغییر جنسیت ترنسجندرها (فصل ششم). کار کخل بیشک کاملتر میبود اگر وی نگاهی به منابع اسلام شیعی و مدرسه فقهی آن میداشت. منابعی که در موارد بسیاری با منابع اسلام سنّی متفاوت است، به ویژه در گستره سنت/ حدیث و عقل؛ و مدرسهای که مبانی اجتهادی آن به تنهایی با مذاهب گوناگون اهل سنت برابری دارد و گاه غنیتر است.
اگرچه کخل تنها در صفحات پایانی اشاره میکند که پژوهش حاضر ناظر به الاهیات و مدرسه فقهی-حقوقی شیعی نیست (همان، ص. ۲۶۳) اما به نظر میرسد وی میبایست عذر یا توجیه خویش را از به میان نیاوردن دیدگاههای اسلام شیعی در زمینه همجنسگرایی در این پژوهش در مدخل کتاب بیان میکرد همان گونه که به تفصیل دلایل خویش را برای نپرداختن به مساله دوجنسگرایان ذکر کرده است.
همجنسگرایی به مثابه موضوع پژوهش
و نکته آخر اینکه به گمان من عنوان کتاب یعنی «همجنسگرایی در اسلام» دقیق نیست. البته این معضل به این کتاب اختصاص ندارد و اغلب پژوهشهایی که در این عرصه صورت میگیرد با این کاستی روبهرو است.
«همجنسگرایی» پدیدهای است که از میانه/ اواخر قرن بیستم مطرح شد و به لحاظ آکادمیک یک ترم خاص با بار معنایی و ادبیات ویژهای است. عرضه چنین پدیده نوظهوری به ادیان و فرهنگهای گذشته که با آن در تماس نبودهاند و در پی پاسخ از آن منابع برآمدن غریب مینماید.
اگرچه پذیرش این ادعا که ادیان برای تمام زمانها آمدهاند و در تمام زمینهها سخن دارند شاید بتواند اندکی از این غرابت بکاهد، اما مساله اینجا است که خود این ادعا به اندازه کافی غریب و افراطی هست که بشر امروزی و حتی خود دین داران نیز بدان پایبند نباشند. از این رو، به گمان من در این گونه پژوهشها بهتر است به جای همجنسگرایی، از پدیده دیگری سخن بگوییم به نام «گرایش و کنش جنسی دو همجنس» که نوظهور نیست و در تمام دوران زندگی بشر وجود داشته است. سخن از «گرایش و کنش جنسی دو همجنس» در فرهنگها و ادیان گذشته غریب نیست، زیرا آنها نیز چونان ما با این پدیده مواجه بودهاند و ناگزیر واکنشهایی نسبت به آن داشتهاند. میتوانیم با پژوهش در این فرهنگها یا ادیان واکنشهای آنان را نسبت به این مقوله بررسیم و از نتایج آن هم در زمینه «گرایش و کنش جنسی دو همجنس» و هم در زمینه «همجنسگرایی» که مشابهتهایی با آن دارد بهرهبرداری کنیم.
پانویس:
۱. مشخصات کتابشناختی اثر به انگلیسی:
Kugle, Scott Sijaj al‑Haqq. Homosexuality in Islam: Critical Reflection on Gay, Lesbian, and Transgender Muslims. Oxford: Oneworld, 2010. Print.
۲. اسکات سراجالحق کخل (Kugle Scott ) دانشیار دانشکده مطالعات اسلامی و آسیای جنوب شرقی دانشگاه اِموری (Emory) است. وی در زمینه تاریخ اندیشه در تصوف و عرفان اسلامی و ادبیات عرفانی جهان اسلام به طور ویژه پژوهش میکند و آثار چندی منتشر کرده است. همچنین اکنون قریب یک دهه است که در زمینه همجنسگرایی در جهان اسلام و دیدگاه اسلام در زمینه همجنسگرایی و نیز اخلاق سکشوالیته در اسلام به طور جدی به تحقیق مشغول است. اسکات نویسنده نسبتا پرکاری است و تا کنون کتابها و مقالات بسیاری منتشر کرده است. میتوانید با زمینههای کاری و آثار وی در اینجا آشنا شوید.
۳. برگردان فارسی آیه را از ترجمه محمد مهدی فولادوند گرفتهام.