سازمان ثبت احوال ایران اخیرا نمودار ﺗﻮزﻳﻊ سِنی زوجها در زﻣﺎن ازدواج در ۹ ﻣﺎﻫﻪ ﺳﺎل ۹۲ را منتشر کرده است. بر اساس این نمودار ۳۰ هزار و ۹۵۶ نفر از مجموع ۵۷۹هزار و۸۷۱ ازدواج مربوط به ازدواج دختران زیر ۱۵سال بوده که سه و نیم درصد مجموع کل ازدواجها را شامل میشود. بر اساس همین آمار طی هفتسال ۸۵ تا ۹۲ همواره بیش از یکسوم زنانی که ازدواج آنها ثبت شده، زیر ۱۹سال بودهاند. در ۹ماهه سال ۹۲ بیشترین ترکیب ازدواج ثبتشده مربوط به ترکیب سنی مردان ۲۴-۲۰ساله با زنان ۱۹-۱۵ساله بوده که تعداد آن برابر با ۹۸هزار و ۹۸۳ واقعه است. (شرق ۱۶ تیر ۱۳۹۳)
این آمارها به این معناست که ازدواج کودکان و نوجوانان (افراد زیر ۱۸ سال) در ایران امری شایع و گسترده است.
فراتر از دلایل مختلفی که این امر میتواند داشته باشد، ازدواج کودکان در ایران چه پیامدهایی داشته و دارد؟
تجاوز و آزار جنسی
در ازدواجهای کودکان در ایران اکثرا دختران کوچک به عقد مردان بسیار بزرگتر از خود در میآیند.
از حدود ۴۰ هزار دختری که زیر ۱۵ سال در سال ۹۲ ازدواج کردهاند، تنها هفت هزار نفر با پسران زیر ۲۰ سال ازدواج کردهاند و بقیه به مردان بالای بیست سال سپرده شدهاند. گذاشتن یک دختر ۹ تا ۱۳ ساله در اختیار یک مرد ۲۰ سال به بالا برای روابط جنسی چیزی از تجاوز جنسی به او کم ندارد.
تجاوز جنسی عبارت است است رابطهٔ جنسی بدون رضایت یک طرف و رضایت هم با بلوغ جسمی و عقلانی تحقق پیدا میکند. یک دختر ۹ تا ۱۳ ساله هیج تصوری از رابطهٔ جنسی و لوازم و پیامدهای آن ندارد تا بدان راضی باشد و حتی ممکن است اندامهای جنسی وی آمادگی رابطهٔ جنسی را پیدا نکرده باشند. از همین جهت است که در اکثر موارد چنین رابطهای تفاوت چندانی با تجاوز یا آزار جنسی ندارد. البته کسانی که دختر را از سن ۹ سالگی بر اساس یک یا چند حدیث آمادهٔ روابط جنسی میدانند نگاهی به او به عنوان یک انسان ندارند.
مسئول این آزار و تجاوز جنسی هم پدر و مادر دختر و پسر، هم روحانیای که آنها را به عقد هم در میآورد و هم حکومتی است که بر این قرارداد صحه میگذارد. قانونی یا شرعی بودن این عمل شنیع چیزی از زشتی آن کم نمیکند. کودکآزاری با هیچ متن و صیغهای مشروع نمیشود.
دزدیدن کودکی و نوجوانی
پدران و مادرانی که کودکان و نوجوانان خود را (بالاخص زیر ۱۵ سال) به هر دلیل وارد زندگی خانوادگی میکنند کودکی و نوجوانی را از آنها میگیرند. در سنین میان ۱۵ و ۱۸ برخی از جوانان بلوغ جسمانی و فکری بیشتری نسبت به دیگر همسالان خود دارند گرچه امروز همسالان آنها به مدرسه رفته و برداشتن آنها از مدرسه خود ضایعهای سنگین برای آنها به شمار میآید. کودک و نوجوان باید در کنار آموزش با همسالان خود بازی کند، حتما با آنها به نحوی اجتماعی درآمیزد، با آنها بیرون برود و بر روی خود سرمایه گذاری کند. زندگی خانوادگی همهٔ اینها را محدود میکند. این امر در مورد دختران شدیدتر عمل میکند. ازدواج دختران در سنین پایین آنها را تحت سلطهٔ مردانی از خود آنها بزرگتر قرار میدهد که یعنی محدودیت بیشتر آنها در ارتباط گیری و زندگی اجتماعی.
تصمیمات مهمی که دیگران میگیرند
ورود به زندگی خانوادگی در سنین بسیار پایین بر اساس تصمیات بزرگترها انجام میشود. کودکان در این مورد در مقام تصمیم گیری نیستند و نمیتوانند باشند. گروهی دیگر برای آنها تصمیم میگیرند که چه مسئولیتهایی دارند در حالی که از این مسئولیتها آگاهی چندانی ندارند. دختران کوچکی که زود به خانهٔ بخت فرستاده میشوند اکثرا در میانسالی غبطهٔ سالهای از دست رفتاهٔ کودکی و نوجوانی و جوانی خود را میخورند و بر این باورند که زندگی نکردهاند.
نتیجهٔ این نوع واگذاری مسئولیت عدم احساس مسئولیت فردی در برابر تصمیمات و انداختن همیشگی اشتباهات بر گردن دیگران است. این ازدواجها در دوران امروز بسیار ناپایدار هستند و به سرعت در سالهای اولیه به طلاق منجر میشوند. ازدواج در سنین پایین یکی از عواملی است که باعث شده سرعت طلاق در ایران یک و نیم برابر سرعت ازدواج باشد به این معنا که رشد طلاق یک و نیم برابر رشد ازدواج شده است.
کودکانی در نقش پدر و مادر
بزرگترین جنایت در حق کودکانی که توسط خانواده مزدوج میشوند قرار دادن آنها در موقعیت پدر و مادر بدون آمادگی لازم است. یک دختر ۱۱ یا ۱۳ ساله آمادگی ایفای نقش مادری در دنیای امروز را ندارد چون نقش مادری دیگر شیر دادن و عوض کردن کهنهٔ بچه و تغذیهٔ وی و آب و جارو کردن خانه و لباسشویی نیست. مادری بدون آمادگی لازم در این سنین اکثرا کودکان را برای کار در خیابان یا رها کردن مدرسه و درگیر شدن در جرائم خیابانی آماده میکند.
در دنیایی که کودکان در معرض انواع اعتیادها، سوء استفادههای جنسی، ترک مدرسه، مصرف سیگار و الکل، ورود به باندهای جنایتکار، و فرار از خانه هستند نمیتوان مسئولیت پرورش کودکان را به دختری ۹ تا ۱۳ ساله بدون هیچ گونه تجربهٔ اجتماعی سپرد. البته اگر رهبر یک حکومت با دستور بخواهد در عرض یکی دو دهه جمعیت کشور را دو برابر کند بچه دار شدن زنان بالای بیست سال کافی نیست و دختران از سن ۹ سالگی باید در این امر مشارکت داشته باشند. در نتیجه حکومت نه تنها سیاستهای خود را مبتنی بر افزوده شدن فرزند در خانوادهها خواهد گذاشت بلکه تلاش میکند سن ازدواج را به هر طریق ممکن پایین بیاورد.
عقب ماندگی اجتماعی و اقتصادی
یکی دیگر از پیامدهای ازدواج زودهنگام گرفتن فرصت رشد و پیشرفت از افراد است. چه پسران و چه دخترانی که زود وارد رابطهٔ ازدواج میشوند اکثرا فرصت تحصیل در مقاطع تحصیلی بالاتر، راه اندازی کسب و کاری برای خود (که همت تمام وقت میطلبد)، کارآفرینی، ابداع و آفرینش هنری، شبکه سازی و بسیاری دیگر از فرصتهای اجتماعی را از دست میدهند. بالاخص اگر این کودکان و نوجوانان فرزند دار شوند دیگر حتی به طور نیمه وقت هم نمیتوانند تحصیل کنند چون نگه داری از فرزندان بسیار وقت گیر است. در ایران متاسفانه در این مورد مطالعاتی صورت نگرفته اما سنجشهایی که در این مورد در جوامع غربی در باب فرزند دار شدن نوجوانان و جوانان زیر ۱۹ سال صورت گرفته نشان میدهد که اینها اکثرا آیندهٔ شغلی رضایت بخشی برای خودشان پیدا نمیکنند و به مشاغل بسیار کم درآمد تا پایان عمر تن در میدهند.