اکبر گنجی _ زنان ایران سهم مهمی از جنبش دموکراسیخواهی را بر دوش میکشند. این کنشگری نتیجه شایستگیهای آنان است.
اینک حدود ۵۰ زن در ایران به اتهام سیاسی،عقیدتی و امنیتی زندانی هستند. نام برخی از آنان به قرار زیر است: نسیم اشرفی، سونیا احمدی، سیما اشراقی، نسیم باقری، شهین بایزیدپور، سوسن تبیانیان، زینب جلالیان، نگار حائری، فاران حسامی، نوشین خادم، نیکا خلوصی، نوا خلوصی، زهرا رهنورد، زهرا زهتاب چی، فریده شاهگلی، نغمه شاهی سوندی شیرازی، مریم شفیع پور، ریحانه طباطبایی، ساجده عرب سرخی، شبنم عیسی خانی، ساقی فدایی، الهام فراهانی، معصومه قلیزاده، غنچه قوامی، زهرا کعبی، مهدیه گلرو، زهرا منصوری، مهناز محمدی، فرحناز مقدم، شمیس مهاجر، ثریا نخعی، مریم نقاش زرگران، بهره هدایت و …
زنان حدود ۶۰ درصد دانشجویان ایران را تشکیل میدهند. اکثریت فارغ التحصیلان دانشگاهها را زنان تشکیل میدهند. ۲۲.۵ درصد اعضای هیأت علمی تمام وقت دانشگاه را زنان تشکیل داده و حدود ۳۰ درصد افراد تحت پوشش بنیاد ملی نخبگان را زنان تشکیل میدهند. با این همه، حدود ۴۰ درصد زنان تحصیل کرده بیکار هستند.
راساس گزارش اسکوپوس ایران در تولید علم (تعداد مقاله) در رتبه هفدهم جهان قرار داشته و از نظر تعداد ارجاع به مقالهها در رتبه بیست و هشتم جهانی قرار دارد. این رتبه محصول مشترک فعالیت علمی زنان و مردان ایرانی است. سهم زنان در تولید علم قابل توجه است.
زنان در همه بخشهای سینما (تهیهکننده، کارگردان، بازیگر، نویسنده و…) حضور فعال داشته و جوایز بسیاری بردهاند. برخی از آنان به چهرههای شناخته شده جهانی تبدیل شدهاند.
بیش از ۳۰۰ رماننویس زن در ایران وجود دارد و شش تن از آنان (دا، زهرا حسینی. بامداد خمار، فتانه حاج سیدجوادی. چراغها را من خاموش میکنم، زویا پیرزاد. شب سراب، ناهید پژواک. سو و شون، سیمین دانشور. سهم من، پرینوش صنیعی) رمان هایشان جزو ۱۰ رمان پر فروش کشور است.
نویسندگی زنان به حوزه ادبیات منحصر نمیشود. فعالیتهای زنان روزنامهنگار و زنان مترجم را هم باید در نظر گرفت.
ورزش حوزه دیگری است که زنان در آن حضور دارند. زنان ورزشکار ایرانی در مسابقات آسیایی و جهانی- از جمله المپیک- شرکت دارند و تا به امروز مدالهای قهرمانی مختلف کسب کردهاند. در آخرین مورد، حمیده عباسقلی در مسابقات جهانی کاراته در آلمان، به مدال نقره جهانی دست یافت.
زنان محروم از ورود به ورزشگاهها
اگرچه رژیم حقوقی تبعیضآمیز بوده و در عمل نیز تبعیض جنسیتی بسیار است، با این همه، زنان همه جا حضور دارند.
ه سینما رفته و در تاریکی به تماشای فیلم مینشینند، اما آنان را به استادیومهای ورزشی برای تماشای مسابقات مردان راه نمیدهند. آنان در این زمینه هم در حال مبارزهاند تا از حق حضور در استادیومها برخوردار شوند. محافظهکارانی که به شدت مخالف حضور زنان در ورزشگاهها هستند، هرگز با خود نمیاندیشند که سالنهای تاریک سینماها خطرناکتر است یا استادیومهای روشن؟ در کدامیک احتمال وقوع مسائل «خلاف شرع» مد نظر فقیهان بیشتر است؟
با این که بیش از سه ماه از دستور حسن روحانی برای بررسی راههای ورود زنان به استادیومها میگذرد، هنوز هیچ اقدامی در این زمینه صورت نگرفته است. برای این که محافظهکارانی که قوه مقننه و قضائیه و دیگر نهادهای قدرتمند را در اختیار دارند، به کلی با این امر مخالفند. آنان طرح تفکیک جنسیتی را در دستور کار قرار داده و حتی با «اختلاط» زنان و مردان در آگهیهای تبلیغاتی سیمای جمهوری اسلامی مخالفت کرده و آن را نوعی استفاده ابزاری از زنان به شمار آوردهاند.
لغو برگزاری والیبال قهرمانی نوجوانان جهان
قرار بود مسابقات قهرمانی والیبال نوجوانان جهان در ایران برگزار شود، ولی به دلیل ممانعت از حضور زنان در استادیومها، فدراسیون جهانی والیبال FIVB آن را از ایران پس گرفت.
ورزشدوستان – خصوصاً طرفداران ورزش در حال پیشرفت والیبال- به شدت ناراحت شدهاند که این موقعیت خوب ملی و جهانی به دلیل محافظهکاری و قشریگری از ایران گرفته شد، اما تا حدی که من میفهمم، این یک نمونه از تحریم اخلاقاً قابل دفاع است.
تحریمها بر دو نوعند: اول- تحریمهایی که موجب افزایش درد و رنج مردم ایران میشوند. این گونه تحریمها اخلاقاً و از نظر حقوقی ناموجه هستند. نمیتوان به دلیل عملکرد رژیم جمهوری اسلامی، مردم ایران را به طور جمعی مجازات کرد. «مجازات جمعی مردم ایران» – به علت سیاستهای هستهای رژیم- خود نقض حقوق بشر به شمار میرود.
دوم- تحریمهایی که نه تنها موجب افزایش درد و رنج مردم ایران نمیشوند، بلکه راه دستیابی آنان به حقوق اساسیشان را تسهیل میکنند. به عنوان نمونه، تحریم کلیه افرادی که در سرکوب مردم ایران مستقیماً نقش داشتهاند و دارند، مصداقی از تحریم اخلاقاً موجه است که نه تنها زیانی برای مردم ایران ندارد، بلکه ممکن است به سود آنان تمام شود.
در مورد حق ورود زنان به استادیومهای ورزشی و تماشای مسابقات مردان، فدراسیونهای ورزشی جهانی میتوانند به کمک زنان ایرانی بشتابند. اقدام فدراسیون جهانی والیبال یکی از موارد خوب کمکرسانی به زنان برای دستیابی به حقشان است.
کلیه فدراسیونهای ورزشی جهانی میتوانند به جمهوری اسلامی اطلاع دهند که در صورتی مسابقات ورزشی در ایران برگزار خواهد شد که زنان هم بتوانند در استادیومها حضور یابند. این حکم باید شامل کلیه ورزشها شود. بدین ترتیب، اگر جمهوری اسلامی همچنان از ورود زنان به استادیومها ممانعت به عمل آورد، تیمهای ورزشی ایرانی مجبور خواهند بود تا مسابقات خود را در زمین حریف بازی کنند.
مزایای این کنش
میدان مبارزه با رژیم دیکتاتوری باید گستره شود. محدود کردن مبارزه به مبارزه نیروهای سیاسی شاید به تنهایی ره به جایی نبرد.
باید همه اقشار اجتماعی وارد مبارزه شوند. هر قشری که منافع خود را در خطر ببیند، به دفاع از منافع خاص خویش برخواهد خاست. منافع پزشکان آنان را به عکسالعمل وادار خواهد کرد.
در مورد ورزش، خوشبختانه قوانین بین المللی به گونهای است که دست دولتها را تا حدودی بسته است. آنان مجاز نیستند در امور فدراسیونها دخالت کنند. محروم کردن ایران از میزبانی، به دلیل سیاستهای رژیم، فشار جامعه ورزشی بر دولت را به دنبال خواهد داشت.
بدین ترتیب، فشار اجتماعی بسیاری بر نظام وارد خواهد شد. برای این که در تمامی کشورها، طرفداران ورزشکاران دهها برابر طرفداران سیاستمداران هستند. به عنوان مثال، وقتی تیم ملی فوتبال ایران در استادیوم آزادی در برابر یک تیم خارجی بازی میکند، یکصد هزار نفر برای تماشای مسابقه به استادیوم میروند. میلیونها نفر هم از منازلشان- از طریق تلویزیون- مسابقه را تماشا میکنند.
فرض کنید که در مسابقات رفت و برگشتی، ایران مجبور شود تا هر دو مسابقه را در زمین حریف بازی کند. این وضعیت جامعه ورزشی و طرفدارانشان را به سوی فشار بر رژیم خواهد راند. گفتار و رفتار جامعه ورزشی با گفتار و رفتار جامعه روشنفکری و جامعه سیاسی تفاوت دارد.
سیاستهایی که منافع جامعه ورزشی را به خطر میاندازد، آنان را به تقابل با آن سیاستها خواهد کشاند. ضمن آن که از دست دادن حق میزبانی مسابقات ملی، برای جمهوری اسلامی نیز آسان نیست. این میدان مبارزهای است که نتیجه اش به سود حقوق زنان تمام خواهد شد.
آزادی زنان امری حاشیهای در جنبش دموکراسی خواهی نبوده است و نیست. اگر منطق دموکراسی خواهی ایجاب میکند که همه میدانها به میدان مبارزه با رژیم دیکتاتوری تبدیل شوند، زمین ورزش هم میتواند به فضای مبارزاتی تبدیل شود.
درست است که اگر حق حضور زنان در ورزشگاهها به رسمیت شناخته شود، اکثریت آنان در ورزشگاهها برای دیدن مسابقات مردان حاضر نخواهند شد، اما برابری حقوقی مبنای حداقلی نظام دموکراتیک است. به رسمیت شناختن برابری حقوقی به معنای تحقق برابری واقعی نیست، اما این برابری- که مارکس آن را «صوری» میخواند- شرط لازم تحقق نظام دموکراتیک و برابری همه جانبه واقعی است.