پژوهـشگر- سید محسن مهرابی
منبع: پایگاه مجلات تخصصی نور
نوروز، فـرهمند و مـاندگار در انـدیشهی ایرانی
نوروز در پهلوی نوکروچ گفته میشود که به معنای روز نو است و نام امروزی آن معرب شده واژه پهلوی آن میباشد. آنچه در شناخت و مـطالعهی آیـینهای نـوروزی اهمیت فراوان دارد، قانونمندی آن است. علامهی دهخدا، قدمت نـوروز را شـش هزار سال دانستهاند و این دلیلی محکم بر ماندگاری آن است. در این گفتمان سعی میشود ریشهی نوروز و چگونگی آیینهای آن بـهطور خـلاصه بـیان شود. استاد ابو القاسم فردوسی جشن نوروز را یادگاری از پادشاهی جـمشید میداند و بیان میکند که جمشید پادشاه ایرانیان پس از شکست دادن دیو که وزیدن باد را مانع میشد و برکت را از مردم زایل مـیکرد. بـر تـخت زرین خود سوار شد مردم که تخت و پادشاه را بر دوش گـرفته بـودند آن روز را که هرمز فرودین بود نوروز خواندند:
سرِ سالِ نو،هرمزِ فرودین
برآسوده از رنج رویِ زمین
بـزرگان بـه شـادی برآراستند
می و جام و رامش گران خواستند
چنین جشنِ فرخ از آن روزگار
به مـا مـاند از آن خـسروان یادگار۱
اما جشن نوروز از آغاز تاکنون در یک روز خاص نبوده است. مثلا در زمان ساسانیان و پادشـاهی یـزدگرد سـوم، نوروز در شانزدهم حزیران رومی یعنی نزدیک اول تابستان بوده اسـت و از آن تـاریخ به بعد نوروز هر چهار سال یک روز به عقب برگشته تا در حدود سـال ۲۹۳ هـجری بـه اول برج حمل رسید. سالها بعد یعنی در زمان تدوین تقویم جلالی، نوروز را در این روز ثابت نـگه داشـتند.
از دلایل ثابت نگه داشتن نوروز در اول برج حمل میتوان به یافتن تقویم خورشیدی تـوسط ایـرانیان اشـاره کرد. حکیم عمر خیام در نوروز نامه مینویسد: «آفتاب هر ۵۰۳ روز یک چهارم از شبانه روز به یکمین دقـیقه حـمل بازمیگردد» میتوان برابری روز و شب و ترازمندی بهاری را که از دیرباز مورد توجه اقوام آریـایی بـوده دلیـلی دیگر بر این ادعا دانست. خاقانی شروانی میگوید:
آهویِ آتشین روی چون بره در برافتد
کافورِ خـشک گـردد بـا مشکِ تر برابر۲
نصرت الله فروهر در این باره نظری دیگر ارائه میدهند. ایشان بـرای آغـاز سال انقلاب صیفی را انتخاب میکنند:«انقلابین را از اعتدالین بهتر میشود به یاری آلت و چشم اطلاع یافت، زیـرا انـقلابین اول انقلاب خورشید است به یکی از دو قطب کل و همچنین اول ادبار آفتاب است بـه یـکی از دو قطب کل و چون ظل منتصب را در انقلاب صـیفی و ظـل بـسیط را در انقلاب شتوی، در هر موضعی از زمین رصد کـنند، روز انـقلاب بر راصد پوشیده نخواهد ماند. اگرچه خیلی از علم هیأت و هندسه دور باشد. اما اعـتدالین را نـمیشود شناخت مگر پس از آنکه انسان در آغـاز، عـرض(جغرافیایی) بـلد و مـیل کـلی را بداند۳».
ابو ریحان بیرونی معتقد اسـت کـه پنج روز اول نوروز، جشن همگانی و عمومی بوده و از روز ششم به بعد این جشن بـرای نـزدیکان پادشاه برگزار میشده است. روز ششم را نـوروز خاصه میگفتند.
اینکه چـرا جـشنهای نوروز از روز اول فروردین شروع میشود و ۲۱ روز بـه طـول میانجامد و مردم روز سیزدهم آن را نحس میدانند به باوری کهن برمیگردد:
«در باورشناسی کهن ایران، چرخه یـا دورهـای از هـستی، به گفتهای دیـگر، سـال اسطورهای و آسمانی، همچون سـال زمـینی چهار زینه (مرحله) یا بخش دارد و هر بخش سه هزاره را در برمیگیرد. فصل اول زمانی است کـه هـنوز آفرینش به نمود نیامده است و پیـکرینه نـشده. فصل دوم بـندهشن اسـت و پیـکرینه شدن آفرینش را بیان مـیکند. فصل سوم را گومچشن (آمیزش) گویند و زمانی است که اهریمن به آفرینش پاک درمیتازد و فصل چهارم ویـچارشن یـا جدایی است که پیراستگی و پالودگی آفـرینش اسـت. بـدینسان، سـال اسـطورهای پایان میپذیرد و جـهان بـه آغاز برمیگردد.۴٫»
ایرانیان معتقد بودند که با آغاز سیزدهمین هزاره، جهان به نابسامانی میرسد و آن را نحس و شـوم مـیدانستند. طـبق علاقهی جزء به کل میتوان چرخش زمـین را بـه دور خـورشید کـه یـک سـال خورشیدی است بر این اساس به دوازده قسمت سی روزه تقسیم کرد که با احتساب ۵ روز مسترقه ۵۶۳ روز میشود. ایرانیان دوازده روز اول ماه فروردین را نمادی برای ماههای دوازدهگانه میدانستند و معتقد بودند کـه روز اول فروردین نماد ماه فروردین و روز دوم آن نمادی بر ماه اردیبهشت است و این حالت را تا روز دوازدهم صادق میدانستند. پس با شادمانی و جشن در دوازده روز اول فروردین سالی خوش و نیکو را انتظار میکشیدند.
«نخستین پادشاهی که نوروز عامه و خـاصه را بـه هم پیوست و همهی ایام مابین آن را جشن گرفت، هرمز پسر شاهپور بود. از آن پس ایام برگزاری این جشن با توجه به همان باور کهن عمر دوازده هزار ساله جهان به ۲۱ روز مـنحصر شـد و چون بنابر اعتقادات و باورها آغاز هزاره سیزدهم هنگام آشفتگی کیهانی و درهم ریختن نظم جهان هست، روز سیزدهم فروردین را که سیزده بدر(به در) نام دارد بـه بـیرون از خانه میروند و با بهجا آوردن آداب خـاص، جـشنهای آغاز سال را پایان میبخشند۵٫»
درباره نحس بودن عدد سیزده نظریهی دیگری وجود دارد:
«زرتشتیان معتقدند در نخستین سال رصد زردشت سیزدهم فروردینماه و سیزدهم ماه قمری بـاهم بـرابر شدند و از آنرو که منجمین تـقارن مـاه و خورشید را نحس میدانستند، این روز نحس قلمداد گردیده و از آن پس عدد سیزده و روز سیزده در باورهای مردم نحس بوده و برای بیرون بردن هرج و مرج و بینظمی از خانهی خود در آن روز از خانه بیرون میرفتند. نمونهی این بینظمی را مـیتوان در دورهـ صفویه مشاهده کرد. چون در روز سیزده بهدر زنان برخلاف عرف و عادت روزهای پیش بدون روبند و نقاب و چادر به صحرا و دشتها میرفتند و به جشن و پایکوبی میپرداختند۶٫»
چهارشنبه سوری
شب آخرین چهارشنبه سـال اسـت و در این روز ایـرانیان باستان به خاموش کردن و شعلهور ساختن دوباره آتشها میپرداختند. درباره اهمیت آتش در ایران باستان و آیین زرتشت مـیتوان گفت که شعلههای آتش همیشه رو به بالا میل میکنند و هیچگاه بـه سـوی پایـین نمیآیند و این راهنمایی است برای انسانها که به سوی پاکی، پرهیزگاری و عالی شدن و پرواز به سوی عالم بـالا گـام بردارند و از خواهشهای نفسانی بپرهیزند. آتش پاککننده اجسام ناپاک است و با هرچه برخورد کـند آن را نـیز چون خود درخشان میسازد و اساس حیات و فعال و بیقرار است۷» البته افروختن آتش در ایران امروز بـه روزهای مختلفی برمیگردد، بهطور مثال در بسیاری از نقاط استان کرمان چون سیرجان، آتش افـروزی در جشن سده بسیار پررونـقتر از چـهارشنبه سوری میباشد. مردم برخی از نقاط کرمانشاه چون ایلات گوران و سنجابی در شب پیش از نوروز بر بام خانه آتش میافروزند تا فروهر برفراز آسمانها جشن آنها را بهتر نظارهگر باشد. یکی دیگر از رسمها چـهارشنبه سوری شکستن کوزهای است که در طول سال در آن سکههایی را پسانداز میکردند و در روز چهارشنبه سوری برای جلوگیری از چشم زخم و کمک به نیازمندان آن کوزه را چشمارو نام داشت و روی آن تصویر میکشیدند از بام بر کوی پرتاب میکردند.
آخـرین جـمعهی سال
طبق باوری کهن ایرانیان معتقدند، چند روز قبل از عید نوروز، روح مردگان وارد خانهی آنان میشود و باید با برگزاری مراسم جشن و دادن طعام به فقیران رضایت و خشنودی ارواح را فراهم آورد. بخش فروردین یشت کتاب اوسـتا مـعرف این اعتقاد است «مردم چند روز پیش از عید نوروز بر سر مزار مردگان حاضر شده و بر قبور آنان چراغ و شمع میافروزند. در منطقهی ممسنی این مراسم را علفه یا جشن مردگان گـویند۸٫»
فـرستاف یا فرستافه
شب پیش از نوروز را فرستاف یا فرستافه میگفتند و در آن شب پارسیان برای نزدیکان خود ماده خوشبوی نافه را میفرستادند تا در هنگام تحویل سال خانه و محفل و لباسهای خود را با آن مـعطر نـمایند این مراسم در روزگار ما بـرگزار نـمیگردد.
بـهروذا
ایرانیان معتقدند که روز اول فروردین به بهروذا فرشتهی آب متعلق است پس به این دلیل است که در سپیده دم این روز با آب قنات و حوض خود را پاکـیزه مـیکنند. ایـن رسم هنوز هم در بین ایرانیان برگزار میشود.
پینوشتها:
————–
(۱)-شاهنامهی فردوسی،چاپ مسکو،ج اول.
(۲)-گزیده دیوان خاقانی به تصحیح دکتر سیدضیاء الدین سجادی.در این بیت منظور خاقانی از آهوی آتـشین روی،خـورشید و از بـره،برج حمل است. هنگامی که خورشید در برج حمل فرود آیـد این روز اولین روز نوروز و مصادف با اعتدال بهاری است.شاعر روز را از نظر سفیدی به کافور خشک و شب را از نظر سیاهی بـه مـشک تـر تشبیه کرده است.مفهوم کلمی بیت،بیان اعتدال بهاری و برابر شـدن شـب و روز است.مصرع اول اینگونه نیز آمده است:«آهوی آتشین روی چون در بره درآید…
(۳)-فروهر:دکتر نصرت الله کیهان فـرهنگی،شـماره ۳۷۱٫
(۴)-کـزازی،دکتر حلال الدین،پرنیان پندار،چاپ اول ۶۷۳۱،انتشارات روزنه،ص ۹۱.
(۵)-محمدی،دکتر هـاشم،روزنـامهی خـبر جنوب،پنجشنبه ۸۲ اسفند۶۷٫
(۶)-محمد،دکتر هاشم،روزنامهی خبر جنوب،پنجشنبه ۸۲ اسفند ۶۷.
(۷)-رضایی،عبد العـظیم،تـاریخ ده هـزار سالهی ایران،جلد اول.
(۸)-محمدی،دکتر هاشم،روزنامهی خبر جنوب.