روشن رحمانی، سعید عارف پژوهشگران از تاجیکستان و افغانستان

برگزاری جشن نوروز در کُندوز به جشنها در مناطق دیگر شباهتهایی دارد. اکثر مراسم شاد نوروزی که در مناطق دیگر افغانستان و تاجیکستان وجود دارند، در کُندوز هم به مشاهده می‌رسند. این ولایت با تاجیکستان هم‌مرز است و بین آنها رود آمو قرار دارد. مساحت این ولایت ۸۰ هزار کیلومتر مربع بوده و از شش ولسوالی امام صاحب، دشت ارچی، خوان آباد، چهاردره، علی‌‌آباد و قلعله زال متشکل شده است.

dfrtghy

در این ولایت مناطق سرسبز فراوان است. در فصل بهار از ولایات و مناطق دیگر نیز مردم برای سیر و گشت به اینجا می‌آیند. مزارع کُندوز حاصل خیز است. از میوه‌ها انواع مختلف انگور، خربزه، تربز، توت، زردآلو، آلوبالو، بهی، شفتالو، ناک، سیب و امثال این فراوان است. مردم به دام داری نیز مشغولند و نیازهای خود را با گوشت و شیر جانوران اهلی تأمین می‌کنند.

در اوایل قرن ۲۰ مردم بسیاری از آسیای میانه‌ در اثر بحرانهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، از جمله سقوط امارت بخارا به دست بولشویکها در سال ۱۹۲۰، به کُندوز پناه بردند. بسیاری از مردم کُندوز می‌گویند که پدرانشان از کولاب و خجند، بخارا و سمرقند و حتی قزاقستان و قرقیزستان به آنجا مهاجرت کرده‌اند.

در ولایت کُندوز اقوام مختلفی چون تاجیکها، پشتونها، هزاره‌ها، ازبکها، ترکمنها، ایماقها، عرب‌ها زندگی می‌کنند. هر کدام از آنها فرهنگ خاص خود را دارند. ولی در عین زمان، به دلیل زندگی مشترک در طول تاریخ رسم و آیینهای مشترکی بین آنها شکل گرفته است. زبان غالب در این ولایت فارسی است که در مکتبها تدریس می‌شود. قومهای دیگر زبان فارسی را خوب بلد بوده، در گفتار و نوشتار از آن استفاده می‌کنند.

متون نظم شفاهی که از گوشه و کنار ولایت کُندوز گردآوری شده اند، هر کدامی از چندین نسخه عبارت است و برخی از آنها در مناطق دیگر افغانستان نیز رایج هستند. این گواه آن است که نه تنها رسم و آیینهای بهاری و نوروزی، بلکه نظم شفاهی مردمان حوزه نوروز هم با تفاوت بعضی کلمه‌ها یا مصراعها شباهتهای زیادی به هم دارند.

اشعار بهاری و نوروزی گردآوری شده در ولایت کُندوز را می‌توان به دو دسته جدا کرد: اول، اشعاری که از آمدن بهار و نوروز نوید می‌دهند؛ دوم، اشعاری که در ستایش بهار، نوروز و رسم و آیینهای مربوط به آن سروده شده‌اند. اشعاری که از آمدن بهار و نوروز نوید می‌دهند، پیش از همه به شکفتن اولین گلهای بهاری ربط دارند. در کُندوز برابر پایان یافتن زمستان و شکفتن اولین گلهای بهاری، مانند زردگل، قاقو، لالک (سوسن) و غیره رسم “گل گردانی” برگزار می‌شود.

در ولایت کُندوز رسم “گل گردانی” امروزها غالباً از سوی بزرگسالان اجرا می‌شود، اگرچه در جریان آن خردسالان نیز شرکت می‌کنند. با شکفتن اولین گلهای بهاری درویشی یا ملنگی (گدایی) یا فرد محتاجی گلها را چیده و با خواندن سرودهای گوناگون خانه به خانه مردم می‌گردد و از آمدن بهار و نوروز مژده می‌دهد. در بعضی روستاها اگر گلهای بهاری نشکفته باشد، افراد گل گردان از کاغذهای رنگی گل ساخته، برای چیدن رزق و روزی خود با سرودن ترانه‌های بهاری خانه به خانه مردم می‌گردند.

طبق مشاهده و پرسشها، آیین گل‌گردانی اگرچه در اکثر مناطق به هم شبیه است، ولی تفاوتهایی نیز دارد. این تفاوتها هم در اجرای مراسم گل‌گردانی و هم در متن سرودها مشاهده می‌شود. گروهی از بچه‌ها برای خود رهبری انتخاب می‌کنند که سرود و ترانه‌های زیادی را بلد است و آنها را می‌سرایند. بعضی از این متنها خرد است و بعضی حجماً بزرگ:

سرخوان:

به نام خدا گویم،

درود به مصطفی گویم،

به همه باز ثنا گویم.

همراهان:

بوهار نو مبارک باد!

سرخوان:

گل گلها معطر شد،

به صحرا لاله زیور شد،

بهار از فضل د‌اور شد.

همراهان:

بهار نو مبارک باد!

نسخه هایی از این سرود و سرودهای دیگر “گل گردانی” در جنوب تاجیکستان نیز مروج است. یک متن این سرود در ولسوالی امام صاحب ولایت کُندوز، منطقه‌ای هم‌مرز با تاجیکستان، خیلی مشهور است:

سرخوان:

گل سیه‌گوش سه قوشه،

میان گندم و غوزه،

دلت بر ما نمی‌سوزه.

دیگران:

بهار نو مبارک باد!

هر متنی ویژگیهای خود را دارد و در محیط گوناگون مطابق واقعیتهای آن محیط جذاب تر می‌شود. با توجه به محیط، سراینده بداهتاً مصراعها را عوض می‌کند یا کلمات نو وارد می‌سازد، یا صدای آهنگین خود را دیگر می‌نماید. بارها مشاهده شده که لحن خواننده در آغاز حزین است، ولی با جمع شدن مردم در اطراف او عوض می‌شود و خردسالان به نوبت می‌رقصند.

در آخر برخی از سرودهای “گل گردانی” سرایندگان با شوخی از خانواده‌ای که نزد در او سرود می‌خوانند، هدیه می‌خواهند. این درخواست در آخر سرود “بیا، بیا، بلبلک” به طور زیرین آمده است:

سرخوان:

بیا، بیا، بلبلک،

وخت زمستان گذشت،

صندلی برداشته شد،

مرگ غریبان گذشت.

دیگران:

بهار نو مبارک باد!

سرخوان:

بیا، بیا، بهار شد،

وخت گل انار شد،

بچه تیرانداز شد،

دختر گودیباز شد.

دیگران:

بهار نو مبارک باد!

این سرود بیشتر در روستاهای کُندوز رایج است. این سرود از درویشی ثبت شده که در پس دروازه‌ای می‌سرود و در آخر سرود “دسته ده کندو کو”- گویان از صاحبخانه چیزی طلب می‌کرد. این متن را بچه‌ها به یاد دارند. صاحبخانه هم با شنیدن این سرود به خواننده هدیها می‌دهد.

معمولاً گل گردانها روزهای آفتابی را انتخاب می‌کنند. در این روزها در بعضی جایها آدمان شوخ آیین گل گردانی را به بزم رقص و سرود تبدیل می‌دهند. و در این مراسم سرودهای شادمانی می‌سرایند که بیشتر در ستایش بهار، خدا، پیغمبر، گلهای نوشکفته، پرنده‌ها، مهمان نوازی و هر آن چه مربوط به بهار و کشت و کار است، می‌باشد.

برخی از اشعار شفاهی در ستایش بهار، نوروز و رسم و آیینهای آن گفته شده‌اند. این گونه سرودها میان مردم روستاهای ولایت کُندوز زیاد است. به محض این که بهار رسید و سبزه دمید، از یک طرف کشت و کار، از طرف دیگر میله‌ها شروع می‌شود. موضوع سرودهای بهاری بیشتر توصیف سبزه و گلهای بهاری و زیبایی‌های طبیعت است. مردم نیز برابر رسیدن بهار و نوروز خوشحال می‌شوند. نه فقط خانه و در و دیوار خود را تمیز می‌کنند، بلکه لباسهای تازه در بر نموده، چندین روز با خانواده‌های خویش به صحرا و دشت و دمن می‌روند و بزم‌آرایی می‌کنند.

اکثر سرودهای مربوط به بهار و نوروز شادی‌آور است. در این سرودها توصیف طبیعت، سرسبزی آن، به حرکت درآمدن تمام جانداران مشاهده می‌شود. مثلاً، در سرود “مژده ده، آمد بهار” که آوازخوانهای محلی در شهر کُندوز و مناطق دیگر می‌سرایند، بهار چنین توصیف شده است:

مژده که آمد بهار،

سبزه و گل بی‌شمار.

آب فراوان به باغ،

گشته روان هر کنار.

کوکوزنان فاخته،

نشسته بر شاخسار،

به شاخ سرو بلند،

ناله کند زار زار.

تو، ای پسر هوشیار،

برو تویم پشت کار.

در فصل بهار فعالیت کشاورزان بسیار مهم است. چون به دلیل زحمت آنهاست که دسترخوان مردم از نعمتهای زندگی فراوان است. از بس کشاورزی مایه رزق و روزی مردم است، در سرودهای مردمی به کار دهقانان و اهمیت آن تأکید می‌شود. یکی از چنین سرودها که در ولایت کُندوز و اطراف آن رایج است، سرود “بهار آمد، بهار آمد” است. پاره‌ای از آن چنین است:

بهار آمد، بهار آمد،

به دهقان وقت کار آمد.

به دوستان گل قطار آمد،

بهار نو مبارک باد!

این سرود سراپا از ستایش بهار عبارت است. این گونه بهارانه‌ها در بین مردم ولایت کُندوز، نه فقط میان تاجیکان، بلکه پشتونها، هزاره‌ها، ازبکها، ترکمنها، عربها و دیگر قومها، رواج دارند. مردم کُندوز، صرف نظر از قومیتشان، بیشتر ترانه‌های عامیانه فارسی را می‌سرایند.

با رویش اولین سبزه‌های بهاری مردم کُندوز به پختن سمنو آمادگی می‌بینند. سمنو را هم پیش از نوروز، هم در روزهای جشن نوروز و هم پس از آن می‌پزند. از بس پختن سمنو وقت زیادی می‌خواهد، در گرد دیگ سرود و رقص، شوخی و بذله‌، فکاهی گویی، نقل و روایت و دیگر فعالیتها برای “ساعت تیری” (وقت‌گذرانی) برگزار می‌شود.

یکی از مشهورترین سرودها “سمنک در جوش، ما کفچه زنیم” است. این سرود قریب در همه مناطق افغانستان و در بین قوم و ملتهای دیگر حوزه نوروز رایج است و در هر جا نسخه‌های گوناگونی دارد. هنگام سرودن این ترانه دختران و زنان با نوبت رقص می‌کنند. یکی از متنهای این سرود چنین است:

همه:

سمنک در جوش ما کفچه زنیم،

دیگرا ده خواب ما دفچه زنیم.

خواننده:

سمنک نذر بهار اس(ت)،

میله شب‌زنده‌دار اس(ت)،

دلخوشی سالی یک بار اس(ت)،

سال دیگر یا نصیب.

همه:

سمنک در جوش ما کفچه زنیم،

دیگرا ده خواب ما دفچه زنیم.

خواننده:

موسم عیش و بهارس(ت)،

موجب تخت و شعار اس(ت)،

دخترا دورش قطار اس(ت)،

سال دیگر یا نصیب.

محقّقان فرهنگ عامیانه نمونه‌های گوناگونی از این سرود را ثبت کرده‌اند. حتی آوازخوانهای حرفه‌ای آن را با همان آهنگ، با مهارت، از طریق رادیو و تلویزیون می‌سرایند.

در باره نوروز و بهار دوبیتی، رباعی و انواع دیگر سرودهای مردمی نیز در ولایت کُندوز رایج است. از جمله سرودهای “بهار نو مبارک باد!”، “پیراهن زردوز”، “نوروزی”، “مه که بازار بروم”، “مژده که آمد بهار”، “روز نوروز اس خداجان، جنده بالا می‌شود”، “بیا بریم به مزار، ملاممدجان”، “گل گل انار است، فصل بهار”، “نوروز نو مبارک”، “بهار آمد” و باز چند دیگر که زیبایی‌های بهار و نوروز را توصیف می‌نماید.

سرودهایی هم رایج است که اگرچه به بهار مربوط است، ولی در آنها واقعیتهای روزگار مردم، مشاهده پرنده‌ها، محیط زیست، درخت، آب و امثال اینها منعکس شده است. بعضی از این اشعار منظوم در بین خردسالان معروف است و بعضی را هم کلانسالان می‌سرایند و هم نوجوانان. سرودهای “قو قو قو برگ چنار”، “آب آمد و آب آمد”، “من آب روان هستم”، “غوچی، غوچی بهار شد”، “بر سیاه”، “یا رب بته تو باران” از جمله آنهاست.

در بین مردم دوبیتی‌های زیادی نیز در باره بهار و نوروز مروج است. در هر کدامی از این دوبیتی‌ها یک لحظه مربوط به نوروز و بهار یا روحیه شخص در آن لحظه منعکس شده است:

بهار آمد، بهار آمد، خداجان،

گل من ام مزار آمد، خداجان.

همه قتی من نوروزی می‌کرد،

سر من روزگار آمد، خداجان.

بهار آمد و گلها چیدنی شد،

لبای دختران بوسیدنی شد.

لبای دخترا شکر و شیرین،

به مثل نیشکر جوشیدنی شد.

به این ترتیب، در ستایش بهار و نوروز اشعار زیاد عامیانه در ولایت کُندوز رایج است که آنها بازگوکننده زندگی مادی و معنوی مردمند.