کانون زنان ایرانی– ترانه بنییعقوب:
فرخنده، «عدالتخواهی به درازنای تاریخ» عنوان برنامهای بود که دیروز به همت جمعی از فعالان افغانستانی مقیم ایران در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد .
به گزارش کانون زنان ایرانی، این برنامه که به همت جمعی از فعالان افغان مقیم ایران تدارک دیدهشده بود با پخش یک ویدیو کلیپ آغاز شد. نماهنگی که در آن فرخنده شهید نامیده شده بود، همچنین در این کلیپ کوتاه تصاویر اعتراضهای مختلف به فاجعه مرگ فرخنده نیز نمایش داده شد.
صندلیهای سالن شهید مطهری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران کاملاً پرشده بود و دانشجویان مشتاق برگزاری مراسم.
فرخنده ۲۷ ساله در واپسین روزهای زمستان گذشته در مرکز شهر کابل با ضربههای سنگ و چوب شماری از مردان کشته و سپس جسدش سوزانده شد. این مردان خشمگین ادعا میکردند که فرخنده قرآن را سوزانده است.
پسازاین فاجعه، تعداد زیادی از مردم کابل و فعالان مدنی و اجتماعی به آن اعتراض کردند و خواستار اجرای عدالت و رسیدگی به این جنایت شدند. این حادثه در روز روشن در خیابان و مقابل چشمان پلیس افغانستان رخ داد.
این برنامه که به همت جمعی از فعالان افغان مقیم ایران تدارک دیدهشده بود با پخش کلیپی آغاز شد. نماهنگی که در آن فرخنده شهید نامیده شده بود، همچنین در این کلیپ کوتاه تصاویر اعتراضهای مختلف به فاجعه مرگ فرخنده نیز نمایش داده شد.
صندلیهای سالن شهید مطهری دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران کاملاً پرشده بود و دانشجویان مشتاق برگزاری مراسم.
فرخنده به دلیل زن بودنش کشته شد
علی معظمی، استاد فلسفه دانشگاه تهران و نویسنده اولین سخنران این جمع بود. او سخنانش را با طرح این سؤال آغاز کرد وقتی از خشونت و تعلق خشونت به خودمان حرف میزنیم منظورمان چیست؟
او از تماشای گزارشی سخن گفت که او را به طرح این سؤال کشانده است: «وقتی فیلمهای مربوط به تشییعجنازه فرخنده را دیدم این سؤال برایم ایجاد شد. در این مراسم خبرنگار سراغ یکی از شرکتکنندگان در مراسم که خانمی بود رفت و آن زن گفت این روزها از همه مردها میترسم، از همه اینها که الان دوروبر من را گرفتهاند و ممکن است حتی با ما در مورد فاجعه کشته شدن فرخنده همنظر باشند، از همه اینها میترسم. او با انگشت تمام مردانی را که در مراسم تشییعجنازه فرخنده شرکت کرده بودند نشان داد. من همان موقع فکر کردم اگر در کابل بودم حتماً در مراسم تشییع بودم و آن خانم به من هم اشاره میکرد. من نمیتوانم بگویم ترس این خانم بیهوده و غیرموجه بوده است چراکه دیدن ماجرای کشته شدن فرخنده، دیدن آن جمعیت زیاد و کسانی که با خونسردی از کشته شدن فجیع او فیلم میگرفتند و حضور پلیس درصحنه جنایت واقعاً غیرقابلتوجیه است.»
این نویسنده با اشاره به اینکه قربانی به دلیل زن بودنش با آن خشونت کشتهشده است تأکید میکند: «بعداً با شواهد بیشتر مشخص شد که اگر قربانی یک زن نبود کشته نمیشد. ایشان دانشآموخته مدرسه دینی بودند و گرایش مذهبی داشتند و دیندار بودند و به گفته کسانی که او را میشناختند همواره مردم را موعظه میکردند. فرخنده در آن ماجرا هم از ملای دعانویس میخواسته خرافات دینی را رواج ندهد. حالا بیایید جای این شخصیت را با همین مشخصات با یک مرد عوض کنید مردی که مردم را از خرافات دور و به دین خوب فرامیخواند. این مرد میتوانست بهعنوان یک طلبه دینی حتی از موضع بالاتری با همه صحبت کند اما در این ماجرا با زنی مواجهیم که برای یک موعظه دینی با آن خشونت از میان میرود. زن بودن قربانی در قربانی شدنش تأثیر اساسی داشته است و اگر قربانی زن نبود ماجرا کاملاً تغییر میکرد.»
او در ادامه سخنانش با اشارهای دوباره به حرفهای آن زن در مراسم تشییعجنازه فرخنده که گفته بود از همه مردهای افغانستانی میترسد میگوید: «درست است که همه آن مردها در ماجرای مرگ فرخنده مسئول نبودند وقتی مسئولیت را از دوش عاملان مشخص واقعهای برمیدارید و بر دوش فاعلان جمعی میاندازید که در واقعه مشارکت نکردند به نحوی محتوای مسئولیت را تغییر میدهیم. کسانی مسئول هستند که مشارکت کردهاند اما بهنوعی باز آن خشونت به همه آنها که مورداشاره بودند هم برمیگردد من میخواهم دراینباره بیشتر حرف بزنم.»
خونی که در پنجره اتاق ماست
او دراینباره بیشتر توضیح میدهد: «بهطورمعمول قدرتمند و صاحبمنصب است که میتواند خشونت کند اما لزوماً همیشه این اتفاق نمیافتد و از این نظر خشونت امری خنثی است و مسئله تحمیل است که در این میان تعیینکننده است. وقتی از شکل فردی خشونت بیرون بیاییم و به شکل جمعی خشونت بهعنوان ابزار اراده در جامعه بپردازیم بهطور مشخص میتوانیم بگوییم با یک سیاست طرفیم سیاستی که عاملانی میخواهند اراده و خواست خودشان را بر عاملان دیگری تحمیل کنند بدون اینکه اجازه بدهند آنها خواست خودشان را پیش ببرند، یعنی نقطه مقابل گفتگو. خشونت از یک وضعیتی برمیآید که یا در بطن خودش نابرابر هست یا میخواهد نوعی نابرابری را تحمیل و تثبیت کند و جریان آزاد گفتار را از بین میبرد. در جریان فرخنده هم ابتدا گفتگو درباره دعا شکل میگیرد اما یکطرف این جریان را متوقف و ماجرا را به سمت دیگری میبرد. ماجرایی که شاید کسی نمیتوانست تصورش را بکند.»
او اضافه میکند: «در انتهای سال ۹۳ اتفاقهای بدی افتاد و ما به شنیدن و دیدن گزارشهای مربوط به خشونت در دنیا عادت کردیم ما باسیل اخباری که روزانه درباره خشونت میشنویم و مشخصاً اخبار مربوط به منطقه خودمان از داعش تا اصفهان و کابل و.. مواجهیم و این تلاقی ایدئولوژیک ما را از اینکه فکر کنیم و درباره این ماجراها گفتگو کنیم بازمیدارد؛ یعنی انقدر این اتفاقات وحشتناک است که ما را از فکر کردن بازداشته و ماجرای فرخنده هم یکی از آنها بود و هدف عاملانش آن بود که مخاطبانش را پس بزند که اصلاً این چه اتفاقی بود؟ یعنی فکر ما را نسبت به اتفاقی که افتاد فلج کرد. پس لازم است که ما این خون را از پنجره اتاقمان کنار بزنیم و دقیقاً ببینیم با چه طرفیم. بخشی از قضاوتهای ما را این حجم از خشونت گرفته است چون بیرون از ما نیست.»
به گفته او عاملان کشته شدن فرخنده در روز روشن و مقابل کاخ ریاست جمهوری این عمل را مرتکب شدند چه چیزی این عمل را برای آنها توجیه میکند. این فرض قوت میگیرد که عامل مشترکی بین آنهاست که آنها را در آن جمع نگه میدارد، زنی در میان است که به گفته آنها بدترین هتک حرمت را کرده این توجیه است؛ اما نکته مهمتر اینکه این آدمها نمیخواهند بدانند چه اتفاقی واقعاً رخداده یعنی تلاشی برای کشف حقیقت نمیکنند.
او میگوید: «فصل مشترک خشونتهای اخیر مانند موضوع فرخنده از سوی منتسبانی از نوعی ایدئولوژی است که برای قدرت گرفتن و یا جلوگیری از زوال موقعیتی که در انتظارشان است تلاش میکنند. در مورد فرخنده شاید این جلوگیری از رهایی زنان باشد.»
سرکوبگر از قربانی انسانیت زدایی میکند
بانو صدیقه بختیاری، شهروند افغانستانی و کارشناس ارشد جامعهشناسی دیگر سخنران این برنامه بود. او سخنانش را با اشاره به تاریخ خشونتبار چهار دهه گذشته افغانستان و خشونتهای ۳ ماه اخیر و با اشاره به روانشناسی اجتماعی سرکوبگر آغاز میکند: «افرادی که خشونت میکنند از قربانی انسانیت زدایی میکنند، یعنی سرکوبگر قربانی را به عنوانشی و بدون حس میبیند و برای ستمپیشگی خود توجیه اخلاقی میآورد.»
او ادامه میدهد: «در این شکل سرکوبگر از مسئولیت فرا میکند، در حادثه فرخنده هم نوعی فرار از مسئولیت وجود دارد و مسئول ویژهای ندارد؛ یعنی مسئولیت بین یک جمع تقسیمشده است. در اینجا یک جابهجایی مسئولیت رخ میدهد و خشونت گر خود را مأمور میداند و نه مسئول. در این وضعیت مقایسه سودمحور رخ میدهد و خشونت گر تلاش میکند رفتار خود را در مقایسه با دیگران کمتر خشن جلوه دهد و پیامدهای واردشده به قربانی را کمارزش ببیند.» به گفته او بهعبارتدیگر انسانیت زدایی برای سرکوبگر بهترین توجیه است و موجب میشود احساس عذاب وجدان و همدردی نداشته باشد.
او به نوشتههای فیسبوکی قاتلان فرخنده در فیسبوک اشاره میکند: «قاتلانی که به سرزنش قربانی دستزده بودند و عذاب و شکنجه او را عادی قلمداد میکردند. در ماجرای فرخنده انسانیت زدایی رخ داد و پلیس افغانستان هم در روز قتل فرخنده تحت تأثیر این گفتهها با قاتلان همدردی کرد؛ یعنی مجریان قانون دچار قضاوت زودهنگام و هیجانی مجرمان شدند.»
او در ادامه سخنانش به طبقهبندی انواع خشونت در جامعه افغانستان اشاره کرد و از هرکدام مثالی آورد: «خشونت نژادی مانند گروگانگیری هزارهها، خشونت سیاسی مانند سربریدن سربازان توسط طالبان و خشونت اعتقادی ایدئولوژیک مانند ماجرای فرخنده که در هر سه انسانیت زدایی دیده میشود.»
این پژوهشگر اجتماعی در ماجرای فرخنده تلاشهای فعالان مدنی افغانستانی را بسیار مهم قلمداد کرد: «اگر تلاش آنها نبود وضعیت فرخنده هم مانند دیگر خشونتها در افغانستان فراموش میشد امیدوارم با همین تلاشها دیگر در چرخه انسانیت زدایی قرار نگیریم.»
فرخنده از یک نام فراتر است
ضیا صبوری، دیگر شهروند افغانستانی و فارغالتحصیل روابط بینالملل نیز در ادامه این جلسه گفت: «درباره ماجرای فرخنده بهتر است کمپینی تشکیل شود و چرخه خشونت در جوامع سنتی بیشتر بررسی شود. من این ماجرا را رویدادی میدانم که قابل تحقیق اجتماعی است و جریانی را خلق می کندو شوری از حرکتهای مهم را در پی دارد.»
او همچنین از تأثیر جنبش زنان در افغانستان یادکرد و تأکید کرد: «جنبش زنان افغانستان نتوانسته نیازهای واقعی زنان را در طبقات مختلف تأمین کند ولی پتانسیل تغییر را دارد و امیدوارکننده است.»
او در ادامه به مسئله رشد تکنولوژِی در توسعه اجتماعی جوامع اشاره کرد موضوعی که به بحث اصلی جلسه چندان ارتباطی نداشت.
بانو لیزا غبار، فعال حوزه افغانستان در ایران آخرین سخنران جمع بود که در سخنانی کوتاه تأکید کرد: «فرخنده از یک نام فراتر است. او قربانی خشونتی از جنس جهل و نادانی است. من از مردان افغان میپرسم که آیا شما در دامن عایشه، لطیف، کبری و دیگر زنان نامدار افغانستانی بزرگ نشدهاید که اینگونه خشونت میکنید؟ آیا مادران شما زن نبودند. من از ماجرای فرخنده شرمسارم.»
در انتهای برنامه هم تریبون آزاد انجام شد و تعدادی از شرکتکنندگان در مراسم نظر خود را درباره فاجعه فرخنده و ابعادش اعلام کردند. ازجمله یکی از شهروندان افغانستانی با تحلیل علی معظمی درباره زنستیزی جامعه افغانستان در ماجرای فرخنده مخالفت کرد و معتقد بود هر کس دیگری ازجمله یک مرد هم اگر در این جریان حضور داشت قربانی میشد. او تأکید کرد دراینباره خرد جمعی جامعه افغانستان باید موردبحث و بررسی بیشتر قرار بگیرد.