BBC

BBC PERSIAN
امیر رستاق/ روزنامه نگار حوزه فرهنگ و هنر

تبعید احمد زیدآبادی، روزنامه نگار و فعال سیاسی در ایران به گناباد در خراسان جنوبی، بعد از سال ها بحث تبعید را در میان افکار عمومی و جامعه زنده کرد. آقای زیدآبادی، پنج شنبه ۳۱ اردیبهشت، بعد از شش سال حبس، از همان راه زندان با فرزند بزرگترش به گناباد رفت.
برخی از ناظران و کارشناسان معتقدند اگرچه آقای زیدآبادی دور از جامعه مورد نظرش قرار دارد و حتی طبق حکمی که گرفته امکان بحث و گفت وگو و تحلیل سیاسی را ندارد، اما تحولات فناوری و فضای مجازی شرایطی را فراهم کرده تا اطلاع‌رسانی درباره وضعیت او روندی متفاوت با آن چیزی داشته باشد که مسئولان قضایی جمهوری اسلامی به دنبال آن بودند.
انتشار عکس‌هایی از زیدآبادی در فضای مجازی که بر خلاف رسانه های دارای مجوز، از کنترل دولت و نهادهای ناظر خارج است، در آینده تناقض‌های بیشتری را درباره این حکم و کارکردهای آن پیش چشم افکار عمومی خواهد نهاد و تبعید او را با تمامی تبعیدیان دوره‌های پیش، متفاوت جلوه خواهد داد.
تاریخ ایران از دوره‌ای که پایه‌های زندگی مدرن در آن گذاشته شد، چهره‌های سیاسی چندی را به خود دیده که مورد غضب حکومت وقت قرار گرفته و تبعید شدند. متن زیر نگاهی گذرا دارد به ده تبعیدی سیاسی در ایران معاصر.

امیرکبیر؛ تبعید به کاشان و قتل

حضور میرزا محمد تقی‌خان فراهانی (معروف به امیرکبیر) در ساختار قدرت دستگاه پادشاهی قاجار را باید به نوعی آغاز دوران تازه‌ای در ایران به شمار آورد که سبب تحولات بسیای را در عرصه‌های مختلف فرهنگی و اجتماعی و سیاسی شد. امیرکبیر در مقام صدارت دوام چندانی نیاورد و بعد از گذشت سه سال و اندی، مخالفان توانستند حکم عزل او را از ناصرالدین‌شاه جوان بگیرند و به کاشان تبعیدش کنند.
او در واپسین روزهای آبان ۱۲۳۰ و به دلیل احساس خطری که شاه از ناحیه او می‌کرد، از تمامی مناصب خلع و در مقام یک زندانی به کاشان تبعید شد. دوره تبعید امیرکبیر بسیار کوتاه بود. هراس از زنده بودن و امکان بازگشت امیر به قدرت مخالفان را به سمتی سوق داد تا کار او را یکسره کنند. امیر کبیر ۴۰ روز بعد از تبعید و با دستور ناصرالدین‌شاه در حمام فین کاشان رگ زده شد و به قتل رسید.

میرزا ملکم‌خان؛ تبعید به عراق و سفارت بریتانیا

میرزا ملکم‌خان ناظم الدوله، اندیشمند ایرانی دوره ناصری، از دیگر شخصیت‌هایی بود که طعم تبعید را چشید. علت تبعید او تاسیس فراموشخانه بود.

میرزا ملکم‌خان

جلا‌ل‌الدین مدنی در کتاب “تاریخ سیاسی معاصر ایران”، از ملکم‌خان به عنوان “اولین موسس لژ فراماسونری در ایران” یاد کرده است. حجت‌الله اصیل که زندگینامه‌ای تحقیقی برای ملکم‌خان نوشته است، اهداف و مرامنامه فراموشخانه را “ترویج و تبلیغ اصول آزادی و انتقاد از استبداد و آشنا کردن روشنفکران با راز پیشرفت مغرب زمین” عنوان کرده است.
همین مسئله و اینکه “ترکیب اعضای فراموشخانه، فعالیتها و آموزه‌های آنان آمیخته با پنهانکاری بود”، ناصرالدین شاه را نسبت به فعالیت‌های‌ آنان نگران ساخت.
شاه قاجار در مهرماه ۱۲۴۰ شمسی دستور برچیده شدن بساط فراموشخانه را صادر و ملکم‌خان را به عراق تبعید کرد. دولت عراق نیز از آنجایی که افکار ملکم‌خان را خطرناک یافت او را اخراج و نهایتا او به استانبول رفت. او بعدها با وساطت مشیرالدوله به صحنه سیاست ایران بازگشت و سفیر ایران در لندن شد.

حسن تقی‌زاده؛ تبعید به پاریس و بازگشت به ایران

سید حسن تقی‌زاده نماینده مجلس و چهره‌ سیاسی و فرهنگی از دیگر چهره‌هایی بود که طعم تبعید را چشید با این تفاوت که حکومت وقت برایش مقرری تعیین کرد و به او اجازه داد بعد از یک سال به کشور برگردد.

حسن تقی‌زاده در زمان اقامت در اروپا

او در دوره حکومت محمدعلی شاه از سردمداران مشروطه به شمار می‌رفت و در تدوین متمم قانون اساسی نیز سهم و نقشی ویژه داشت. تلاش‌ها و نطق‌های‌ آتشین او در مجلس و فعالیت‌های قلمی‌اش سبب شد تا محمدعلی شاه از او کینه به دل گیرد و در جریان به توپ بستن مجلس و استبداد صغیر شخصا دستور دستگیری‌اش را صادر کند.
تقی‌زاده به همراه گروهی دیگر از فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران به سفارت انگلیس پناه برد و همان سفارت بود که وساطت کرد و دستور تبعید یک ساله او و چند تن دیگر از جمله علی اکبر دهخدا را برای یک سال از دستگاه وقت گرفت.
به نوشته ناظم الاسلام کرمانی در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان، قرار شد “ماهی صد و پنجاه تومان بدهند و غلام سفارت آنها را ببرد به سرحد برساند و رسید گرفته مراجعت کند، تا یک سال در خارجه باشند. پس از یک سال مختارند به هر جا بخواهند بروند یا مراجعت کنند به ایران.”

علی اکبر دهخدا؛ دوران مشقت‌بار تبعید در پاریس

علی اکبر دهخدا در همان گروه تقی‌زاده بود اما سرنوشتی متفاوت‌ یافت. تقی‌زاده و گروهی دیگر به دعوت ادوارد بروان به لندن رفتند اما دهخدا دعوت براون برای انتشار مجله صوراسرافیل را در تبعید نپذیرفت و در پاریس ماندگار شد.

در عوض او با محمد قزوینی، ادیب و محقق نامدار همنشین شد و شاید همین همنشینی بود که جرقه‌های اولیه کار سترگی چون لغت نامه را در ذهن او زد. سرودن مسمط معروف ” یاد آر ز شمع مرده یاد آر” در همین ایام حادث شد. حتی روایت است که زمانه و زندگی به قدری بر دهخدا تنگ آمد که به فکر خودکشی و گرفتن تابعیت بیگانه هم برآمد، در نهایت اما، یک سال بعد به استانبول ترکیه رفت و مدتی بعد به ایران بازگشت.

سید حسن مدرس؛ تبعید به خواف و قتل

با پایان کار مجلس ششم مصونیت سیاسی سید حسن مدرس به عنوان نماینده پایان یافت. او نامزد دوره هفتم مجلس شد اما حتی یک رای هم برایش منظور نشد. بعد از اعلام نتایج، جمله‌ای گفت که تقلبی بودن انتخابات را برای افکار عمومی آشکار ساخت:

حسن مدرس

“من یک رأی برای خودم نوشتم، آن رأی کجاست؟”

رضا شاه به او پیشنهاد داد نامش را به عنوان یکی از نمایندگان شهرستان‌ها بنویسند و وارد مجلس کنند اما او مخالفت کرد. حضور سنگین رضاشاه و فشار او بر منتقدان، شیخ حسن مدرس را نیز بی‌نصیب نگذاشت و نتیجه آن شد که شهربانی او را شبانه در منزلش دستگیر و به خواف خراسان تبعید کرد.
از متن مکاتبات مدرس با برخی از دوستان (از جمله ملک‌الشعرای بهار) بر می‌آید که او در دوره تبعید ممنوع الملاقات بود و اجازه مراوده با مردم را نداشت و روزگار سختی را پشت سر گذاشت. در نهایت بعد از گذشت ۹ سال مدرس را به کاشمر منتقل کردند و ۱۰ آذر ۱۳۱۶، هنگام غروب، در حالی که روزه داشت، به دست دو مامور به نام‌های مستوفیان و حبیب الله خلج کشته شد.

رضاشاه؛ تبعید به موریس و ژوهانسبورگ و مرگ

عدم تمکین رضاشاه پهلوی به دستورات و نامه‌های مقامات انگلیسی در جنگ جهانی دوم و گرایشش به آلمان سبب شد تا او تخت وتاجش را فرو نهد و باالاجبار ابتدا به جزیره موریس و سپس به ژوهانسبورگ آفریقای جنوبی تبعید شود.

رضاشاه به همراه داماد و فرزندانش در جزیره موریس (شمس پهلوی، فریدون جم، غلامرضا پهلوی، احمدرضا، عبدالرضا و محمودرضا پهلوی)

بعد از عزل، رضا شاه در هشتم مهرماه ۱۳۲۰ با ۲۰ مسافر، با کشتی انگلیسی “باندرا”، ایران را به سوی بمبئی ترک کرد. در بمبئی اما “سرکلرمونت اسکراین” کنسول سابق انگلیس در مشهد وارد اقامتگاه رضا شاه شد و به او و همراهانش با زبان فارسی تأکید کرد حق خروج از کشتی را ندارند.
در موریس شرایط برای پادشاه سابق ایران چندان راحت نبود و با تقاضای او برای سفر به کانادا مخالفت شد؛ ارسال و دریافت نامه برای او ممنوع شد و تنها می‌توانست اخبار را از رادیو لندن بشنود. این محدودیت‌ها بعد از امضای پیمان سه جانبه روس و انگلیس و‌ آمریکا برداشته شد.
در فروردین سال ۱۳۲۳ رضاشاه را به دوربان آفریقای جنوبی تبعید کردند اما آب و هوای نامساعد این شهر بندری موافق طبع رضاشاه نبود و دو ماه بعد او را به ژوهانسبورگ فرستادند. جایی که پایان کارش رقم خورد و در ۴ مرداد ۱۳۲۳ درگذشت.

مصدق در تبعید؛ از خراسان تا احمدآباد

محمد مصدق در کنار راننده‌اش در حال انتقال از زندان به تبعید

اگر بگوییم واژه تبعید در تاریخ معاصر ایران نام دکتر محمد مصدق را به خاطر می‌آورد سخن بیراهی نگفته‌ایم. مصدق دوبار تبعید شد. بار نخست در سال ۱۳۱۸ رضاشاه او را به خراسان تبعید کرد که با پی‌گیری فرزند مصدق و وساطت ارنست پرون و درخواست محمدرضا پهلوی از رضا شاه، او را از خراسان به احمد آباد فرستادند.

مصدق که سخت بیمار بود در کتاب خاطرات و تالمات از این کار ولیعهد وقت به نیکی یاد کرده است. نوبت دوم تبعید معروف ۱۲ ساله، تا لحظه مرگ، به احمدآباد بود که بعد از کودتای ۲۸ مرداد و محاکمه مصدق اتفاق افتاد.

در واقع او بعد از تحمل سه سال زندان باید آزاد می‌شد اما به احمدآباد تبعید شد. روایت مصدق و فرزندش از این دوران حکایت از محدودیت‌های بسیار برای مصدق دارد. برای نمونه خانواده او تنها هفته‌ای یکبار می‌توانستند به دیدارش بروند و ماموران دولتی مدام از دور و نزدیک تحرکات او و حتی ملاقات‌هایش را کنترل و گزارش می‌کردند. خاطرات مصدق و نیز فرزندش و برخی از دوستان و همراهان سیاسی او از این دوران خواندنی است.

مهدی بازرگان؛ تبعید ۵ ساله به زندانی در برازجان

تنفیذ حکم نخست وزیری مهدی بازرگان

بعد از انتشار اطلاعیه و اعتراض نهضت آزادی به انقلاب سفید محمدرضا شاه در سال ۱۳۴۱، سران نهضت آزادی دستگیرشدند و مدتی بعد به اتهام اقدام بر ضد امنیت کشور، ضدیت با سلطنت مشروطه و اهانت به شاه در سال های ۴۲ و ۴۳ محاکمه شدند.
بازرگان به ده سال زندان محکوم شد اما ماندگاری او در زندان قصر چندان به درازا نکشید و او را به شهر برازجان در استان بوشهر تبعید کردند. بازرگان در خاطرات خود آورده است که “دستبند به دست و سوار بر اتوبوسی و بعد از طی بیش از دو شبانه روز راه پرپیچ و خم به زندان برازجان رسید و از هفته دوم هم جز خانواده درجه اول به کسی دیگر اجازه ملاقات ندادند.” بازرگان ۵ سال بعد از زندان و تبعید توامان آزاد شد.

روح‌الله خمینی؛ تبعید به عراق

آیت‌الله خمینی در تبعید در نوفل لوشاتو

سخنرانی آیت‌الله خمینی در آبان ۱۳۴۳ کلید تصمیم‌گیری درباره تبعید او شد. او در این سخنرانی به مخالفت با قانون کاپیتولاسیون پرداخت و سحرگاه روز ۱۳ آبان ماموران او را به فرودگاه مهرآباد بردند و با یک هواپیمای نظامی به بورسای ترکیه تبعید کردند.
آقای خمینی نزدیک به یک سال در ترکیه ماند و مهرماه ۱۳۴۴ ابتدا به بغداد و سپس سامرا و کربلا و در نهایت به نجف رفت و به مدت ۱۴ سال در این شهر به تدریس پرداخت. در دوره تبعید، آقای خمینی در نجف و بر خلاف سایر تبعیدیان تاریخ معاصر، ارتباطات گسترده‌ای با داخل و خارج از ایران داشت و همان محل مکانی شد برای برنامه ریزی و سازماندهی نیروهای وفادار به او.
او دهم مهر ۱۳۵۷ به کویت رفت و سه روز بعد با تصمیم شاه به فرانسه تبعید شد. دوران تبعید آقای خمینی در فرانسه فضایی را فراهم آورد تا او آزادانه به تبلیغ دیدگاه‌های خود بپردازد و بهمن ماه همان سال به ایران بازگشت.

علی خامنه‌‌ای؛ تبعید به ایرانشهر

تبعید آیت‌الله خامنه‌ای به ایرانشهر یک سالی قبل از تبعید ‌آقای خمینی به پاریس رخ داد. بر اساس روایت سایت آقای خامنه‌ای، رئیس ساواک، حکم تبعید “سید علی خامنه‌ای” به ایرانشهر را بیستم آذرماه ۱۳۵۶ امضا می‌کند. ۸ روز بعد او به همراه سه نظامی وارد ایرانشهر می‌شود و به علی حجتی کرمانی می‌پیوندد که در همان شهر در تبعید بود.

آیت‌الله خامنه‌ای یک سال بعد از انقلاب

بر اساس روایت‌هایی که از خاطرات آقای خامنه‌ای و نیز سرگذشت او در کتاب شرح اسم آمده است، دوران تبعید او در ایرانشهر با سخت‌گیری چندانی همراه نبود و دوستان و همراهان او از دور ونزدیک می‌توانستند آزادانه به ملاقاتش بیایند و خود آقای خامنه‌ای هم برای مردم منطقه سخنرانی و وعظ می‌کردند؛ حتی پس سیل ایرانشهر در آن زمان، به ابتکار او “پایگاهی به نام کمک به سیل‌زدگان در مسجد آل‌رسول ایرانشهر” دایر شد.
دوران تبعید آقای خامنه‌ای سه سال بود اما یک سال بعد که تحولات انقلاب اوج گرفت به مشهد بازگشت.
مدتی بعد با پیشنهاد آقای هاشمی رفسنجانی به آیت‌الله خمینی، آقای خامنه‌ای به عضویت شورای انقلاب درآمد و به تهران رفت.