منبع: الجزیره، نویسنده: کریشما ویاس؛ برگردان: حمید مهدوی
برگرفته از روزنامه اطلاعات روز
در افغانستان جنگ زده، بزرگترین تهدید علیه زنان طالبان نه؛ بلکه خانوادههای خودشان هستند.
سیزده سال پس از سقوط رژیم طالبان، زنان در افغانستان همچنان ظلم و بدرفتاری را تحمل میکنند. تحقیقی که توسط گوبل رایتس انجام شده است، نشان میدهد که تقریبا از هر ده زن افغان نه زن با خشونت فزیکی، جنسی یا روانی مواجه اند یا به ازدواج اجباری وادار میشوند.
در اکثریت موارد، عزیزترین افراد، افرادی که این زنان بیش از هرکس دیگری به آنها اعتماد دارند، اعضای خانوادههای شان، با آنها بدرفتاری میکنند. در حالی که خانههای امن تلاش میکنند از برخی این زنان محافظت و حمایت قانونی کنتد؛ بسیاری زنان به خانههایی بر میگردند که در آنها با بدرفتاری مواجه اند؛ چون انتخاب دیگری ندارند. برخی از آنان که قادر به فرار از این شرایط نیستند، به اقدامات زنندهای چون خودسوزی رو میآورند تا به درد و رنج شان پایان بدهند.
پس از سقوط رژیم طالبان، آیا حقوق زنان در افغانستان به اندازه کافی پیشرفت کرده است؟
«مریم»، زمانی که آخرین بار نزدیک بود شوهرش او را بکشد، هفت ماهه حامله بود. او بهخاطر ندارد که چه باعث این حمله شد، آنچه که او بهخاطر دارد، این است که روی اتاق کشانده شد و لگد شوهرش گردن او را شکست. وی گفت: «خون از بدنم جاری شد.» «تمام بالشهای روی اتاق با خون من تر شده بودند.»
مریم، که نام واقعی او نیست، در دو ماه گذشته در یک خانهی امن زنان در کابل پنهان شده است. او با حدود ۲۰ زن دیگر زندگی میکند که از سراسر افغانستان به اینجا آمده اند؛ زنانی که هرکدام داستان وحشتناک از بدرفتاری با خودش را دارد.
برخیهای شان شوهران خشن شان را ترک کرده اند و دیگران یا مورد تجاوز قرار گرفته اند یا از ازدواج اجباریای که توسط والدین شان ترتیب شده است، فراری اند. همه آنها وحشت زده اند که توسط اعضای خانوادههای شان کشته خواهند شد. این در حالی است که نظر به، نظرسنجی بنیاد تامپسون رویترز، افغانستان در رده خطرناکترین کشورها برای زنان قرار دارد. در زمان حاکمیت طالبان، زنان از رفتن به مکتب و کار منع شده بودند. آنها اجازه نداشتند که بدون همراهی یکی از اقارب مرد خانههای شان را ترک کنند یا بدون پوشیدن برقع در معرض دید عوام قرار بگیرند. زنان بهخاطر سرپیچی از قوانین سرکوبگر این رژیم، آشکارا شلاق زده شده یا اعدام میشدند. اما سیزده سال پس از سقوط رژیم طالبان و با وجود سرازیر شدن میلیاردها دالر کمک توسعهای، بسیاری از زنان افغانستان هنوز در دهشت به سر میبرند.
یک گزارش گلوبل رایتس نشان میدهد که نزدیک به ۹۰ درصد زنان بدرفتاری فزیکی، جنسی یا روانی را تجربه میکنند یا به اجبار به شوهر داده میشوند. کلا، این اعضای خانوادههای آنهاست که این جرایم را انجام میدهند.
سیما سمر، فعال برجستهی حقوق زنان و رییس کمیسیون مستقل حقوق بشر افغانستان گفت: «مسئله، مسئلهی کنترول و قدرت است.» «برای حفظ قدرت و کنترول، از دین، فرهنگ، سنت و جنسیت استفاده میشود.» وقتی مریم ۲۵ ساله پنج سال قبل ازدواج کرد هرگز تصور نمیکرد سر از خانهی امن در بیاورد. وی، در حالیکه روی اتاق نشسته بود و سرش را با یک روسری سیاه پوشانده بود، گفت: «وقتی برای اولین بار شوهرم را دیدم فکر کردم او مردی است که من میخواهم.» «فکر کردم اوکسی خواهد بود که درد و اسرارم را با او در میان خواهم گذاشت.»
اما او میگوید که بدرفتاری بلافاصله آغاز شد. بدون هشدار، شوهرش به خشم خشونت آمیز رو میآورد، گاهی با اسلحه پر او را تهدید میکرد یا از موهایش روی اتاق میکشید. وقتی او تلاش کرد از پولیس کمک بجوید، آنها شوهرش را پس از ساعات اندکی آزاد کردند. حتا پدر و مادرش از کمک به او خودداری کردند و پس از اطمینان یافتن از این که دیگر لت و کوب نخواهد شد، او را به خانه خسرش بازگرداندند. مریم میگوید که شوهرش بیمار روانی تشخیص داده شده و برایش دوا تجویز شده بود. اما زجر دادنها ادامه یافت.
او، در حالی که هیچ احساسی نشان نداد، گفت: «در مورد کشتن خودم فکر کردم؛ اما این کار را نتوانستم چون حامله بودم. بسیار خسته بودم. بسیاری اوقات حتا انرژی دفاع از خودم را نداشتم و کسی هم نبود که از من دفاع کند.»
مریم و دیگر زنان خانهی امن خوش شانس اند. حد اقل، در حال حاضر آنها در امان اند. اما در سرتاسر افغانستان صرف ۱۴ مرکز محافظت [از زنان] وجود دارند و بیشتر در مناطق شهری واقع اند. بسیاری از زنان به این مراکز رسیده نمیتوانند.
اما همین خانههای امن محدود نیز در معرض تهدید قرار دارند. کشورهای خارجی و کمک کنندهها با خروج جامعه جهانی از افغانستان، کمکهای شان را قطع میکنند و حکومت ملی نمیتواند این خلا را پر کند. هم چنان رهبران قدرتمند در داخل کشور میخواهند این خانههای امن مسدود شوند.
نذیر احمد حنفی، عضو برجستهی پارلمان افغانستان که از ولایت غربی هرات نمایندگی میکند، گفت: «این، به اصطلاح خانههای امن، بسیار بد اند.» «آنها از افرادی محافظت میکنند که کارهای خراب میکنند و به آنها مصئونیت میدهند. آنها دروازه را به روی مشکلاتی اجتماعیای چون ایدز باز میکنند.» هم چنین حنفی و دیگر قانونگذاران علیه قانونی که مجازات جرایم علیه زنان را سنگینتر میکند، مبارزه کردند. در سال ۲۰۰۹، قانون محو خشونت علیه زنان ازدواج قبل افراد زیر سن و اجباری، تجاوز جنسی، فحشای اجباری و دیگر بدرفتاریها را ممنوع کرد و جریمههای جدیدی را برای آن تعیین کرد. اما این قانون صرف با حکم ریاست جمهوری تصویب شد.
سیما سمر گفت: «این یک ذهنیت محافظه کارانه و خودخواهانه مردان است. آنها باور دارند که برتری مرد بودن و داشتن ریش دراز را دارند. آنها فکر نمیکنند که تمام انسانها با هم برابر اند.»
در خانه امن، مریم بین ایستادگی برای حقوق خود و تامین آیندهی کودکانش گیر مانده است. پسر یک سالهی او هنوز با شوهرش زندگی میکند و در حال حاضر او نه ماهه حامله است. شوهرش پذیرفت که او را لت و کوب کرده است و تلاش کرد با گفتن این که بدرفتاریها هرگز جدی نبودند، لت و کوبها را توجیه کند.
وی گفت: «زنم بسیار لجوج است. همیشه با پدر، مادر و خواهرانم مشاجره میکرد. بنابر این، یک روز من او را زدم.» وکیل مریم در خانهی امن میگوید که با توجه به این که مریم درآمد یا محلی برای زندگی ندارد، احتمالا دادگاه حق حضانت از کودکان آنها را به شوهرش خواهد داد؛ هرچند او گذشتهی خشونت آمیز دارد. پدر و مادرش نیز او را نپذیرفتند و او دیگر گزینهای ندارد. این مشکلی است که تقریبا تمام زنان موجود در این خانهی امن با آن مواجه است. آنها شجاعت ترک خانوادههای شان را که با آنها بدرفتاری میکردند، داشته اند؛ اما فعلا آنها کجا خواهند رفت؟ مریم گفت: «من اینجا هرگز زندگی خوشی نداشتهام. نه به عنوان یک دختر، نه به عنوان یک زن و نه حتا به عنوان یک مادر.»