۲۵ حمل ۱۳۹۰

سخنرانان:آقای سخی منیر (رییس آرشیف ملی)، دکترصاحبنظرمرادی( پژوهشگر در عرصه تاریخ)، آقای علی امیری (استاد دانشگاه)

گفتگوگردان:عزیز الله شیرزاد وپرسشگر: عبدالشهید ثاقب

***

هفتادو دومین گفتگو” پلی میان نخبگان و شهروندان” بنیاد آرمان شهر به تاریخ ۲۵ حمل ۱۳۹۰ برابر با ۱۴ اپریل ۲۰۱۱ با همکاری انستیتیوت فرانسوی افغانستان در تالار این مرکز برگزار شد. موضوع مورد بحث شصت سال تاریخ انگاری در افغانستان که به مناسبت ختم یک دوره کاری کارگاه باز خوانی تاریخ معاصر افغانستان بود. سخنرانان که در این محفل اشتراک کرده بودند آقای سخی منیر رییس آرشیف ملی، دکتر صاحبنظر مرادی پژوهشگر در عرصه تاریخ و آقای علی امیری استاد دانشگاه ابن سینا بودند. در این گفتگو بیش از ۹۰ نفر اشتراک کرده بودند که بیشتر آنها دانشجویان، اعضای جامعه مدنی افغانستان، فعالین حقوق زن، وکلای پارلمان، و عده ی از ژونالیستان بودند.

گفتگو گردان جلسه آقای عزیز الله شیر زاد چنین گفتند: ما در سرزمینی زندگی می کنیم که سخن گفتن، آموزش دادن، «داشتن قلم با خود»، نقد و بررسی، در بسیاری از محلات این سرزمین، جرم است. برای ایجاد فضای سالم انسانی بنیاد آرمان شهر ۷۲ برنامه گفتگو برگزار نموده است. در این گفتگو ها از گروه‏ها و حلقات گونه گون دعوت شده است تا نظریه ها، پیشنهادات، تحلیل ها و انتقادات خود را  در زمینه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ارائه کنند. در پهلوی آن (۴۹ هزار) عنوان کتاب و جزوه برای ترویج و تشویق کتاب‏خوانی را به چاپ رسانده است و به صورت رایگان در اختیار علاقمندان، به ویژه دانشجویان که آینده این سرزمین هستند، گذاشته است.

بحث امروز ما ۶۰ سال تاریخ انگاری در افغانستان است. این برنامه به مناسبت ختم دور دوم برنامه «بازخوانی تاریخ معاصر افغانستان» است. از ۱۰ ماه به بدین سو ما این برنامه را در دفتر بنیاد آرمان شهر  و انستیتوت فرانسوی افغانستان هر هفته در جمعی از دانشجویان و جوانان داشته ایم. دومین بخش برنامه‏ی مطالعاتی ما کرونولوژی وقعات افغانستان از دهه دموکراسی تا امروز بوده است. یعنی  از دهه آخر پادشاهی ظاهر شاه تا ختم دهه اول قرن بیست و یکم. کوتاه ترین تعریف از کرونولوژی: « منظم کردن و چینش وقایع از ابتدا به انتها یا برعکس آن» است.

کرونولوژی شیوه‌ای در تاریخ نویسی است که اخیراً نظر برخی وقایع‌نگاران را به خود جلب کرده است. کتاب‏ها، منابع و آثاری که به این شیوه نگارش می‌شوند منابع بسیار مناسبی برای علاقه‌مندان و پژوهشگران است، زیرا آنان می‌توانند با دقت و سرعت، با تاریخ سیاست، اقتصاد فرهنگ و هنر و جامعه آن کشور آشنا شوند. این قبیل منابع آرشیف مهمی برای ذخیره‌سازی موضوعات پراکنده هستند و می‌توان آن‏ها را به عکس‏هایی فوری تشبیه کرد که از یک دامنه وسیع گرفته می‌شود چرا که در یک زمان کوتاه، اطلاعات زیادی از این قبیل عکس‌ها، به ما منتقل می‌شود. بعضی هم معتقدند گاه‌شمارها این امکان را برای کاربر فراهم می‌کنند که در کمترین زمان، سفری زمانی به گذشته‌ها داشته باشند.

در افغانستان متاسفانه در این زمینه کتاب‏ها و کتابچه‏هایی‏که نگاشته شده، کمتر از انگشتان یک دست است. اکثر این کرونولوژی ها پر از غلطی های نگارشی و محتوای است. اما نفس کار شان قابل قدر است.ما کسانی که از ۵ ماه بدین سو در این بخش کار می‏کنیم به انبوهی از چالش ها و مشکلات روبرو بوده‏ایم:

– اکثر مراکز به خصوص مراکز دولتی مثل بخش تاریخ اکادمی علوم، به عنوان یک نهادی که در این راستا کار می کند با وجودی که بارها از ایشان دعوت شد، اما همکاری در این زمینه با ما نداشته اند. آن ها بر این باورند که زمانی یک واقعه را واقعه تاریخی می دانیم که ۵۰ سال از  عمر آن گذشته باشد.

– هنوز متاسفانه هماهنگی ای میان تاریخ نگاران وجود ندارد. به سختی می توان پیدا کرد که جمعی از تاریخ نگاران در هماهنگی با همدیگر کار کنند. به همین خاطر:

– اکثرکتاب های که در زمینه تاریخ افغانستان نگاشته شده فاقد منابع و رفرنس های معتبر و روش‏های جدید تاریخ نگاری است.

– به کمتر نویسنده ای روبرو شدیم که بی طرفانه واقعات تاریخی را مورد بررسی قرار داده باشد.

– تاریخ زمانی اهمیت پیدا می کند که برای آیندگان به عنوان درس یا عبرت باشد، متاسفانه تاریخ نگاران امروزی ما فقط با شرح حوادث اکتفا کرده اند. و در اخیر سلیقه و نظر شخصی خود را مطرح کرده است. بدون این که برای ادعای خود استدلال قوی داشته باشند.

– آرشیف های دولتی دیگری که دارای اسناد و مدارک دست اول هستند، دست رسی به آن ها برای جوان علاقمند به تاریخ سخت است. به خصوص آرشیف های وزارت خانه ها و این که اسناد در دوران سیاه جنگ های داخلی نابود شده اند.

در جمع بندی می گویم که هنوز تاریخ نگاری در افغانستان به مرحله بلوغ نرسیده است و هنوز در مراحل ابتدایی قرار دارد. اما فرصت های خوبی امروز در اختیار پژوهشگران قرار دارد که امیدواریم از این فرصت ها خوب استفاده شود. تا اشتباهی که گذشتگان ما تکرار کرده اند دو باره ما تکرار نکنیم.

سخنران اول این گفتگو آقای سخی منیر رییس آرشیف ملی افغانستان چنین گفتند: امروز ما به موضوع مهم می پردازیم که آن عبارت تاریخ کشور و تاریخ نویسی می باشید که افغانستان در شرایط فعلی فاقد آن می باشد. آنچه که تذکر رفت این بود که جوانان نمی توانند در آرشیف های کشور جهت تحقیق به اسناد و مدارک دسترسی یابند ولی آنچه که دانسته شود این است که آرشیف های کشور بخصوص آرشیف ملی افغانستان خانه همه ملت افغانستان است. او گفت آرشیف ملی یک صدو هشتاد هزار اسناد و  و هشت هزار نسخه تاریخی در آن موجود است که از جمله معتبر ترین آرشیف های منطقه و جهان است ولی اینکه آسیب پذیر شده بحث جداگانه را می طلبد. او اشاره ی به تعریف از تاریخ داشته و گفت که تاریخ در حقیقت اطلاع ی از گذشته است و تاریخ را بیان کننده تغییرات و تحولات در یک دوران معرفی کرد. او گفت زمانی ما می توانیم تاریخ نویسی کنیم که اصالت تمدن ها، فرهنگ ها و اصالت سیاسی و تاریخ ملی یک کشور با همه حوادث که اتفاق می افتد باید در نظر گرفته شود. آنچه را که در طول این شصت سال تاریخ نویسی مشاهده کردیم مفهوم جامعه و  فرهنگ با در نظر داشت تجدد و نو گرایی در پیوند با فرهنگ سنتی همیشه در جدال بوده است. او افزود که در این شصت سال حرکت افغانستان از نظر تاریخ به سوی نو آوری، حرکت تحصیل کرده ها و حرکت تفکر نوین برای جوانان ایجاد احزاب سیاسی از جمله موارد مفید بوده که در طول این             شصت سال دیده شده است. به نظر آقای سخی منیر به نواقص این شصت سال اشاره ی داشت و گفت که تحصیل کرده ها و روشنفکران ما نتوانستند فرهنگ تجدد گرایی را با فرهنگ سنتی تلفیق بدهند. این خلا و مشکل هنوز هم در جامعه ما حکم فرما است. در او گفت این شصت سال که ما روی آن بحث داریم ختم استعار در آمریکا لاتین و افریقا پایان بوده ولی در افغانستان در همین دوره بالای تاریخ ها خط سیاه زده میشد، اوراق ها پاره میشد و سانسور حکم فرما بود. آنچه در این دوره مورد بحث بوده دوره شاهی مشروطه و قانون اساسی افغانستان بود. و یا اینکه چگونه یک نظام چپی حکومت را به دست گرفته و یا اینکه چگونه اتحاد جماهیر شوروی وقت به افغانستان آمد و به همین ترتیب چگونه جنبش مقاومت و جهاد وبه میان آمد و بحث های دیگر که ما در تاریخ با مواجه هستیم.

آقای صاحب نظر مرادی سخنران دیگر این گفتگو چنین گفتند: تاریخ یک روند است تاریخ حرکت در طول است اگر بخواهیم واقعیت را امروز بیان کنیم لازمه اش این است که آنچه در قبل وجود داشت آنرا هم بدانیم چون در نظر داشت علت ها و معلول ها ما نمی توانیم شرایط که و رخ داد های آن زمان را مورد مطالعه قرار دهیم. یکی موارد بسیار مهم برای نسل جوان و روشنفکران ما این است که حد اقل صد سال تاریخ وطن خود را بداند. او گفت تاریخ معاصر افغانستان که در این شصت دهه به نوشت در آمده تاریخ فاجعه ها، تاریخ کتمان کاری ها، تاریخ تقلب کاری ها و هویت زدایی ها و تاریخ هراج گذاری ها می شود گفت. در طول این تاریخ انسان ها متوجه میشوند که شاهان و حاکم چه کار های نا روایی را به سر این ملت روا داشتند و تا چه حدی این ملت همه این مشکلات و نا برابری ها را متحمل می شود که تا امروز این روند جریان دارد. اما آنچه مهم بود شرایط اختناق تاریخی کشور ما بود که ما و مردم ما آگاه نبودند که روند تاریخی در کشور چگونه میگذرد و چگونه تاریخ شکل می گیرد.  او افزود که تاریخ معاصر کشور ما تاریخ مصلحت ها است و نظام که حکومت می کرد باید تاریخ را در دست خودش می داشت تا در خدمت خودش به نوشت در می آمد. بناً می شود گفت که این تاریخ شصت سال ویرانیگری و پوزوتویست تاریخ کشور ما بوده است. در افغانستان امروز افراد کم هستند که میتودلوژی تاریخ را به رسمیت می شناسند و از آن پیروی می کنند.

آقای علی امیر استاد دانشگاه ابن سینا که سخنران اخیر این گفتگو بودند چنین گفتند: در ابتدا می خواهم روی دو نکته تمرکز کنم یکی آن همین شصت سال است که مخاطب من بنیاد آرمان شهر است می خواهم بدانم که مبنی این شصت سال چی است؟ تاریخ نویسی افغانستان با افغانستان که از سال ۱۷۴۷ آغاز می گردد پیوند دارد اگر ما شصت سال را در نظر می گیریم باید یک مبنی استوار داشته باشیم. در این شصت سال تاریخ کمتر نوشته و یا بیشتر نوشته شده و یا کدام اتفاق خاص افتاده است که باید روشن باشد.

نکته دوم مسله تاریخ انگاری است. در این روز ها استفاده از کلمات فارسی متأسفانه که زیاد شده و من به این مسله خیلی به تردید نگاه می کنم. تاریخ انگاری از کلمه انگلیسی هستوریسیزم آمده است. این مفهوم نه معنی تاریخ سازی بلکه نوع نگاه است به تمام پدیده ها از منظر تاریخ می باشد. بنا براین تاریخ انگاری نه تاریخ نویسی است و نه جعل تاریخ بلکه تاریخ انگاری یعنی به فرهنگ، جامعه، اقتصاد و سیاست یک نوع دید تاریخی داریم این دید را در یک بستر زمانی و مکانی قابل تحلیل می دانیم نه غیر از آن.

او گفت که تمرکز بیشتر من روی صورت نگاری تاریخ افغانستان است و بیشتر روی این مسله تمرکز خواهم کرد. به هیچ عنوان نمی توان گفت که تاریخ نویسی معاصر افغانستان از تاریخ افغانستان منفک باشد این دو با هم ربط دارند. اولین تاریخ افغانستان به نام تاریخ احمد شاهی توسط منشی محمود حسینی نوشته شده است. به این مفهوم که از همان آغاز که دولت افغانستان شکل گرفته تاریخ نویسی هم آغاز گردید. امیری گفت که در تاریخ ما دورغ، جعل، تحریف و سایر موارد دیگر وجود دارد. ولی این همه موارد را ما در تمام تاریخ و در هر جای دیگر می توانیم مشاهده کنیم. اما این را هم می توان گفت که تاریخ بیان کننده ی حقیقت ها بوده و هیچ گاهی حقیقت را کتمان نکرده است. افراد که خواسته اند تاریخ را کتمان کنند و تحریف در آن به وجود بیاورند چندان موفق نبوده اند که نمونه های از دسته هم بسیار وجود دارد. این حرف نا بجای خواهد بود که تاریخ را یک امر بی منطق و بی قاعده به حساب بیاوریم، ویا این که تاریخ را همیشه زور مندان نوشته این هم چندان صحه ندارد.

امیری گفت برای اینکه تاریخ نویسی را در افغانستان بررسی کنیم باید به صورت بندی که از این تاریخ وجود داشته توجه کنیم. بدین ترتیب تاریخ افغانستان را به سه گونه صورت بندی کرده می توانیم: اول تاریخ نویسی ناسیونالیستی و خواستگاه گرا است که از نیمه های قرن بیست این دیدگاه غالب می گردد. ویژگی های این نوع تاریخ این است که شگاف های تاریخی را می پوشاند، تاریخ مجموعه ای از گست ها و انقطاع های است که دوباره یا پیوست می شود و یا مسیر جدید را دریافت می کند. در تاریخ غبار به وضاحت دیده می شود که تاریخ افغانستان از پنج هزار سال پیش نوشته شده و این در حال است که افغانستان عمر بیشتر از قرن ندارد در تاریخ غبار( افغانستان در مسیر تاریخ) شگاف های زیاد پوشیده مانده است در این نوع تاریخ نویسی آنچه اصل است ایدیولوژی است، و تاریخ بر پایه این امر نوشته می شود. که در این نوع تاریخ نویسی می توان از میر غلام محمد غبار، احمد علی کهزاد و حسن کاکر یاد کرد.

دوم تاریخ نویسی ریالیستی یا خرد گرا است. در این جا می شود اشاره به بیهقی کرد که اولین تاریخ خرد گرا را ترویج کرد و در این جا خرد را و رابطه ی آنرا با خرد تبین می کند. او گفت که فیض محمد کاتب هزاره تاریخ نونسی معرف افغانستان بسیار نزدیک با شیوه کار بیهقی داشته و کاتب از جمله کسانی است که در این نوع دسته بندی جا دارد. ویژگی های تاریخ ریالیستی این است که به واقعیت ها امکان ظهور داده می شود، شگاف های تاریخی پوشانده نمی شود بلکه آشکار می شود و تاریخ نویسی در این روش تبدیل به محشر می شود و هیچ چیز از چشم تاریخ نویس پوشیده نمی ماند. سوم تاریخ نویسی برزخی است، که تاریخ افغانستان نمی تواند از یکی اینها خارج باشد. تاریخ نویسی برزخی اندک از گشته و اندک از سنت ها بار میگیرد. در این نوع تاریخ نویسی عبدالحی حبیبی و صدیق فرهنگ سهم و نقش داشته اند. امیری گفت که تاریخ نویسی معاصر افغانستان یک نقد دارد و آن اینکه در این تاریخ نویسی از خرد گرایی انحراف صورت گرفته است.

در بخش پرسش و پاسخ این گفتگو آقای سید جواد دروازایان پرسش را از آقای علی امیری چنین  مطرح کرد. چرا ما نتوانسیتم تاریخ نویسی معاصر افغانستان را در این شصت سال اخیر با توجه به امکانات که وجود داشته به اساس خرد گرایی داشته باشیم بنویسیم؟

آقای علی امیری: بحران که در تاریخ نویسی افغانستان وجود داشته مختص به این سر زمین نمی باشد جوامع دیگری هم هستند که این تجربه را داشته اند. به خاطر رفتن به آینده باید مرور به گذشته داشته باشیم و تلاش بیشتر صورت گیرد تا تاریخ نویسی در افغانستان به اساس و قاعده خرد گرایی شکل بگیرد.

پرسش کننده این گفتگو آقای سید جواد دروازیان بود که پرسش هایی را از سخنرانان مطرح کرد: پرسش من این است که چرا ما در شصت سال اخیر در حالی که فضای باز تر نسبت به گذشته ها وجود داشت ما نتوانستیم روی تاریخ نگاری بر مبنای واقعیت های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی این سرزمین کار کنیم؟

دوم این که چرا هنوز هم حادثاتی که در گذشته ها در افغانستان رخ داده است متاسفانه حافظه ای برای ما خلق نشده و هنوز هم ما به همان راهی روان هستیم که در گذشته بودیم و متاسفانه بحث بازخوانی تاریخ در افغانستان یا باز اندیشی در تاریخ و یا محاکمه تاریخ در افغانستان مطرح نیست و هنوز هم یک نوع ترس و وحشتی وجود دارد که وقتی که فکر می کنیم از گذشته عبور کنیم، فکر می‏کنیم هستی و آنچه که به نام هویت برای خود می سازیم؛ نابود می‏شود؟

جناب مرادی در رابطه به گروه ها صحبتی داشتند که در این رابطه پرسشی دارم و آن این که: با وجودی که در همین سال ها فرصت هایی که بود که باید یک عده تاریخ نگار منسجم تر روی مسایل تاریخی کار کنند و بر مبنای متدلوژی کار هایی را  انجام دهند؛  چرا مجامع و حلقات تاریخ نگاری ای که می بایست به طور مشترک کار کنند؛ چنین کاری را نکردند؟

آقای منیر به تاریخ ملی اشاره کردند. می خواهم بپرسم که منظور شما از تاریخ ملی چه است؟ آیا تاریخ ملی همان تاریخی است که به وسیله دولت و محققان دولتی نوشته می‏شود و یا هم تاریخی که بر مبنای واقعیت ها از درون جامعه؟ و همچنان اگر در باره آرشیف ملی هم اشاره کنید که چرا آرشیف های دولتی هنوز هم تنظیم نشده و پراکندگی در آرشیف اسناد دولتی وجود دارد، عامل اساسی در این روند چه است؟

آقای علی امیری: پرسشی که آقای دروازیان کردند در باره این که چرا فقط یک نفر تاریخ نویس خرد گرا داریم باید بگویم که این پرسش به بسیاری از ابعاد دیگر زندگی ما ربط پیدا می‏کند. باید اشاره کنم که بحران در تاریخ نویسی مختص افغانستان نه، بلکه مختص تمام جوامع پیرامونی است. ما در جهان اسلام تاریخ نویسی آغازینی که داشته ایم به نحوی تاریخ و فقه و الهیات بوده است. نخستین تاریخ اسلام تاریخ طبری بود که به نحوی هم الهیات است و اراده موثر هم در تاریخ هم خداوند بود. به تدریج هم که ابوالحسن مسعودی و چهره هایی مثل رازی و این ها ظهور کردند، خرد گرایی به ضابطه ای در تاریخ مبدل شد تا ما می رسیم به بیهقی و بعدش هم تا خلف بیهقی یعنی کاتب ادامه پیدا می‏کند. اما دنیای متجدد معیار های خاص خود را داشتند که آن ها تاریخ را بر مبنای خاص و مشخص تفسیر می‏کنند. طوری که گفتم تاریخ نویسی افغانستان به نحوی چیزی میان تاریخ نویسی جدید و تاریخ نویسی قدیم است. بنا بر آن تاریخ نویسی نه تنها در افغانستان بلکه در همه جا و حتا جهان اسلام دچار بحران است. ما هنوز نتوانسته ایم تا از دید کاملاً سکولار و عرفی تاریخ بنویسیم، نتوانسته ایم تاریخ نویسی را بر اساس خرد گرایی استوار کنیم. که این خود یک بحران است و این بحران های کلانی که ناشی از برخورد دو تمدن و فرهنگ می‏شود و یک تمدن و فرهنگ می خواهد معیار های خود را حتا در تبیین متن های تاریخی بر تمدن دیگری تحمیل کند؛ چنین بحران هایی به وجود می‏آید که نباید انتظار داشت که خیلی به زودی حل شود..

در مورد این که چرا ما حافظه تاریخی پیدا نکردیم؟ چیزی بسیار مهمی است. بعد از جنگ جهانی دوم یکی از فیلسوفان معروف آلمانی به نام کارل یاس پرس مقاله‏ی خیلی جالبی زیر نام «جرم جرمن» نوشت در آن زمان آلمان ها شروع کردن به اعتراف کردن به خویش تن بازگشتن که ما چه نقصی داشتیم که از بطن تاریخ و فرهنگی ما پدیده‏ای به نازیسم در آورد. ولی متاسفانه در جوامع پیرامونی و از جمله در افغانستان ما اولاً سنت نقد خویشتن و بازگشت به خویشتن را نداریم و ثانیاً بلوغ کافی را نداریم. نقد خویشتن از یک نوع بلوغ عقلانی و بلوغ فرهنگی و خرد تشکیل می‏شود که متاسفانه طوری که من گفتم تاریخ نویسی ناسیونالیستی در این جا ظهور خرد تاریخی را نا ممکن کرده است. بنا بر این ما امکانات لازم را برای تأمل در نفس و خویشتن نداریم. ما به لحاظ ذهنی، عقلی و خرد از بلوغی برخوردار نیستم که خویشتن خویش را نقد کنیم. بنا بر این وقتی که ما تأملی در نفس و نقد خویشتن را تمرین نکرده باشیم واضح است که حافظه تاریخی هم نخواهیم داشت.

 آقای مرادی: در باره سوال آقای دروازیان که گفتند چرا تاریخ نگاران تا حال کار های منسجمی انجام نداده اند باید بگویم: تا حال هر حرف و صحبت هایی که کرده ایم، وظیفه دولت ها را برای این که دولت ها را برای این که فرهنگ را تصدی کنند، امور اجتماع و فرهنگ و تتورات تاریخی را و برنامه ریزی های منظم اقتصادی را تصدی کنند و نشان بدهند که دولت تنها یک نهاد جابر حاکم نیست که بر شانه های مردم سوار شده و حرکت کند، بلکه مفهوم دولت عمدتاً از لحاظ مدنی یک نهاد خدماتی است. دولتی هایی که ما در گذشته داشتیم متاسفانه چیزی که نداشتند، خدماتی بودن آن ها بود در تعریف دولت ها و چیزی که داشتند، حاکمیت جابرانه این ها بر ملت و مردم بود. هر زایش و تولدی یک فرصت تاریخی می خواهد. ما در گذشت ها دیدیم که نهادهایی را به نام اکادمی پشتو یا پشتو تولنه یا پشتو مرکه و یا هم چیز هایی را از این سبک و سیاق به وجود آوردند و وظیفه ایشان این بود که باید دولت برای شان برنامه و مضمون کار بدهد و این ها زیر تاثیر برنامه هایی که از طریق آن معاش می‏گیرند یا امتیاز دولتی به دست می‏آورند، کار کنند. پس فضایی که بتواند مورخین را در کنار هم بنشاند تا مورخین بتوانند تاریخ را بر فطرت و طبیعت تاریخیت آن بتواند تشریح کند میسر نشد.

آقای منیر: در جواب سوال آقای دروازیان باید گفت که تاریخ رسمی تاریخی است که توسط دولت ها، عمال دولت ها و متاسفانه کسانی که بسته به بخش های ایدئولوژیک، قوم گرایی، تعصب و دید بسته دارند، نوشته می‏شود. تاریخ ملی افغانستان باید سه عنصر داشته باشد. عنصر اول مستند نویسی است. چیزی را که من از تاریخ نویسان عصر حاضر می خواهم این است که زمانی که روی شاهانی مانند: عبدالرحمن خان، امان الله خان و سایر کسان می نویسند، به آرشیف ملی تشریف بیاورند تا تمام وقایع تاریخی را با اسناد رسمی و فرمان من در خدمت شان قرار بدهم تا از آن استفاده کنند. تا باشد که نه از نگارش و نه از نظر افتادن به پهلو ها، مورد توجه و یا عدم توجه قرار بگیرند. بخش دیگر تاریخ ملی متدلوژی تاریخ است. یعنی اگر این عناصر با هم جمع شوند، تاریخ ملی یک کشور به وجود می‏آید. در باره کلمه ملی باید بگویم که در شرایط امروز یکی کلمه ملی و دوم استراتیژی خیلی کلمات بی ارزشی شده اند و هر کسی در هر جایی که دلش بخواهد از این کلمات استفاده می‏کند؛ بدون این که بداند آیا جای استفاده چنین کلمات است یا خیر. که این یک مشکل جدی است و من امیدوارم این مشکل در وقت و زمانش در افغانستان از بین برود.

در مورد بخش دیگر سوال آقای دروازیان می خواهم بگویم که به خاطری که از عمر آرشیف ملی در افغانستان به شکل نهادی و هویتی مدتی کمی می گذرد به همین خاطر نوعی عدم انتظام وجود دارد و ما تلاش داریم که قانون آرشیف ملی را بازنگری کنیم و مجموع اسناد و حتا فیلم ها و حتا اوراق دیگری را از تمام وزارت خانه ها جمع کنیم و یک آرشیف ملی سراسری بسازیم.