مصاحبه  اختصاصی آرمان‌شهر با حسیبا ابراهیمی٬ بازیگر فیلم «چند مترمکعب عشق»

hassiba

 

شما بازیگر نقش اول «چند متر مکعب عشق» هستید که جوایز بسیاری برنده شده. چه شد که به سینما روی آوردید؟

من حسیبا ابراهیمی متولد ۱۳۷۵  در مزار شریف هستم و سالها در مهاجرت زندگی کردم. اکنون صفنه ۱۱ مکتب هستم. فعلا مدت ۱۱ ماه است که در کابل زندکی میکنم. در سال ۱۳۸۶ به خاطر علاقه ای که درشته  تیاتر داشتم به این هنر روی اوردم. در سال ۱۳۹۱ فیلم چند متر مکعب عشق بازی کردم که در سال ۹۳ کاندیدای بهترین نقش مکمل نقش اول زن برای جایزه سیمرغ بلورین شد. فعلا در کابل هم‌بازی خانم لینا اعلم در فیلم شیرین هستم.
با توجه به خبرهایی که در دوران مهاجرت از افغانستان می شنیدیم همیشه تصورم از سرزمین‌مان کشوری نا امن بود که به هیچ وجه جای زندگی نیست. همیشه فکر می کردم که اصلا نمی شود در افغاسنتان زندگی کرد وهمواره تصویری منفی از این کشور داشتم؛ کشوری ناامن و وحشت زده ولی اکنون خیلی خوشحالم که در افغانستان زندگی و فعالیت می‌کنم.

آیا به عنوان یک زن در افغانستان که در عرصه هنر فعالیت می‌کند با مشکلات و مصائب مخصوص زنان نیز مواجه هستید؟

برای بازیگری در فیلم هنوز هم مشکلات زیادی دارم. در بسیاری از مواقع نمی‌توانم خودم را معرفی کنم و بگویم که بازیگر هستم. خانواده‌ام نیز نگران هستند و هنوز به بازیگری من راضی نیستند. آن‌ها می‌گویند که اینجا افغانستان است و باید مراقب خودت باشی. اما من نگرانی آن‌ها را درک نمی‌کنم. خطراتی را که آن‌ها می‌گویند را نمی‌بینم و درک نمی‌کنم ولی می‌دانم که نگرانی آن‌ها به جا است. خیلی از مسایل هنوز از درک من خارج است. اما درک می‌کنم که محدودیت‌های زیادی این‌جا وجود دارد و باید در چهارجوب‌های مشخص شده‌ای زندگی کنم. فقط این را خوب می‌دانم که اگر خانواده‌ام مرا حمایت کنند می‌توانم رشد کنم و دست‌آوردهای بزرگی داشته باشم. بزرگ‌ترین قوت و حامی برای همه خانواده است. وقتی خانواده من را حمایت کند فکر می‌کنم که جرات‌ام بیشتر می‌شود. در حال حاضر تشویق‌ها و محبت و حمایت مردم برایم خیلی ارزشمند است.

چه شد که برای بازی در نقش اول فیلم «چند مترمکعب عشق» انتخاب شدید٬ فکر می‌کردید که این فیلم به موفقیت برسد و حتی کاندیدای جایزه اسکار شود؟‌

زمانی‌که در این فیلم بازی کردم به هیچ‌وجه فکر نمی‌کردم که بتواند فیلم موفقی در حد کاندیداتوری جایزه اسکار شود. بازی من در این فیلم بسیار اتفاقی بود چون در واقع خانواده‌ام چنین اجازه‌ای به من نداده بودند. اما روزی که یکی از دوستانم قرار بود برای بازی در این فیلم تست بدهد با او همراه شدم. او از من خواست که من هم تست بدهم ولی اول قبول نکردم تا در نهایت بعد از اصرارهای زیاد برای بازی در این فیلم تست دادم. بعد از تست من٬ همه را بیرون کردند و گفتند که ما می‌خواهیم که تو در این فیلم بازی کنی. مشکلاتم را به آن‌ها گفتم و قرار شد که آن‌ها با خانواده‌ام صحبت کنند تا راضی شوند. حتی تلاش کردم که از تیم فرار کنم و در این فیلم بازی نکنم. حتی یک شب در مهمانی آقای محمودی – از دست‌اندر کاران این فیلم – هم حضور داشتند سعی کردم چهره‌ام را بپوشام تا متوجه حضورم نشوند و آهسته اتاق را ترک کردم. اما کارگردان فیلم بیرون از سالن مهمانی من را دید و تاکید کرد که نگران نباش٬ ما رضایت خانواده‌ات را جلب می‌کنیم.
صحبت‌های آن‌ها با خانواده‌ام بالاخره باعث شد که آن‌ها رضایت دهند. هرچند که رفتن مقابل دوربین آن‌هم برای اولین بار و در حلبی‌آباد که خیلی از شهر دور بود٬ برایم بسیار سخت بود. دست‌اندرکاران فیلم می‌گفتند که فقط خودت باش و اصلا نیاز نیست که بازی کنی. این نکته برای من خیلی خوب بود اما سخت‌ترین بخش اولین دیالوگ بود که باید به پسر مورد علاقه‌ام حرفی عاشقانه می‌گفتم. این مساله برایم بسیار سخت بود و حتی رفتم گوشه‌ای نشستم و گریه کردم. کارگردان آمد و گفت که من به تو اعتماد دارم و باورم به توانایی تو باعث شد که تو را انتخاب کنم. پس خوب است که یک‌بار دیگر امتحان کنیم. رفتم و این صحنه را بازی کردم. همان‌جا بدون هیچ‌تکراری این صحنه ثبت شد و بعد از آن راحت‌تر با این نقش کنار آمدم.

الان چه حسی از شرکت در فستیوال بین‌المللی فیلم زنان دارید؟ برگزاری این جشنواره چه کمکی به جامعه افغانستان می‌کند؟ چه آیند‌ه‌ای برای خود و عرصه سینما در افغانستان تصویر می‌کنید؟

اکنون که در فستیوال بین المللی فیلم زنان در هرات افغانستان هستم بی نهایت هیجان زده‌ام. اصلا باور نمی کردم چنین برنامه‌ای در کشوری مانند افغانستان دایر شود. مخصوصا تحت عنوان جشنواره بین المللی فیلم زنان. این مساله من را به اینده این کشور و زنان خصوصا در عرصه هنر امیدوار می سازد و انگیزه ام را برای تلاشی بیشتر افزایش میدهد. خیلی خوشحالم که در کشورم چنین فرصت هایی وجود دارند و نهادهای هستند که یقینا شبانه روز برای برگزاری این جشنواره زحمت کشیده‌اند. جا دارد از این نهادها صمیمانه تشکری کنیم و خسته نباشید بگویم.
برگزاری چنین برنامه هایی انگیزه خوبی برای کسانی چون من خلق می کند و ما را به عنوان زنانی که در دنیای پر از خشونت به هنر روی اوردیم تشویق می کند  تا قوی تر از گذشته گام برداریم. در شرایطی که کشور نا امن جلوه داده می شود و زنان هم همواره مورد خشونت قرار می گیرند؛ دایر کردن چنین برنامه هایی نشان دهنده قدرت و توانایی زنان است و رد کردن هر نوع جنگ و خشونت.

آن‌طور که گفتید شما مهاجر بوده‌اید و چند سالی است که به افغانستان برگشته‌اید. مهاجرت برای شما چه داشت که از آن صرف‌نظر کردید و به سرزمین خود برگشتید؟

ما زنان و دختران سال‌ها مهاجرت را با سختی سپری کردیم. در ایران برخوردهای بسیار نامناسب و توهین‌آمیزی نسبت به افغان‌ها صورت می‌گیرد. هرچند که در هر جای دنیا انسان‌های خوب و بد وجود دارد اما به افغان‌ها همواره به عنوان انسان‌های کثیف٬ قاتل٬ جانی و طالب نگاه می‌شود و این بسیار دردآور است. در حالی‌که همه دنیا باید افغان‌ها را باور کنند و با آن‌ها انسانی برخورد کنند.
در ایران خیلی‌ها باور نداشتند که من افغان هستم. مخصوصا در جشنواره کسی ملیت من را نمی‌دانست وگرنه اصلا اسم من را شامل لیست جایزه نمی‌کردند.
در خانه سینمای ایران همه بلااستثنا جایزه گرفتند اما من چون افغان بودم هیچ‌جایزه‌ای دریافت نکردم. خوشحالم که از طریق آن فیلم پیام خود را در خصوص مشکلات و مظلومیت و برخورد نامناسب با افغان‌ها به گوش خیلی‌ها رساندم. این تبعیض بایستی برداشته شود. در خیلی از جاها جرات نکردم که بگویم افغان هستم چون می‌دانستم مورد توهین قرار خواهم گرفت. اما بخش سینماگران ایرانی عالی و محترم‌اند. هیچ‌گاه بین آن‌ها خود را تنها احساس نکردم. خیلی از آن‌ها من را تشویق کردند و گفتند که ما به تو افتخار می‌کنیم و باید برای آینده‌ات تلاش کنی. تشویق‌های آن‌ها من را خیلی امیدوار ساخت.
این‌ها را گفتم تا دخترانی که در سن و سال من هستند بدانند که هیچ‌ دست‌آوردی به آسانی به دست نیامده. باید برای آن مبارزه و تلاش کرد. نبایستی ناامید شد. باید برای گرفتن حق مسلم خود تلاش کرد و به آینده امید داشت. درست است که مشکل‌های زیادی وجود دارد اما به این معنا نیست که ما تلاش نکنیم و دست از مبارزه برداریم.

مختصری از فیلم «چند مترمکعب عشق»