گفتوگو با روحالامین امینی، معاون بنیاد آرمانشهر و یکی از برگزارکنندگان جشنواره بینالمللی فیلم زنان-هرات
با توجه به فعالیتهایی که تاکنون آرمانشهر داشته٬ سه سال است که فستیوال بینالمللی فیلم زنان را برگزار میکند. این فستیوال چه اشتراکی با دیگر فعالیتهای آرمانشهر دارد؟
در آغاز می خواهم بگویم جشنواره بین المللی فیلم زنان – هرات کار مشترکی است که آرمان شهر و خانه فیلم رویا راهاندازی کرده اند و خوشبختانه تداوم این جشنواره در سه سال گذشته و هم چنین توجه زیادی که توانست به خود جلب کند ما را بسیار امیدوار کرده است که بتوانیم در سال های آینده آن را به صورتی گسترده تر برگزار کنیم. ما به استمرار این همایش فرهنگی دل بسته ایم امیدواریم و این اراده را داریم که جشنواره بین المللی فیلم زنان مرکزی برای گرد هم آمدن اهل هنر هفتم و وجدانهای آگاه سراسر منطقه باشد.
آرمان شهر به عنوان سازمانی مستقل و غیردولتی که متمرکز بر ترویج حقوق بشر و رفع تبعیض نسبت به زنان در قلب آسیا است بسیاری از فعالیت هایی را که در طول تقریبا ۲۰ سال عمر خود انجام داده، فعالیت های فرهنگی بوده و همواره خواسته از این رهگذر شهروندی آگاهانه و روندهای دموکراتیک را تقویت کند.
برای ما تعریف جشنواره فیلم در کنار برگزاری جایزه صلح سیمرغ که امسال قرار است چهارمین دوره آن برگزار شود که در دوره های گذشته از شاعران و نویسندگان، ناشران مستقل و اهل موسیقی تقدیر کرد؛ چاپ بیش از صد و هشتاد هزار جلد کتاب در خدمت به آگاهی جمعی، برگزاری بیش از صد و چهل جلسه گفتگو و امثال این فعالیت ها کار سختی نیست و در واقع مجموعه این کارها را قطعات پازلی می دانیم که تصویر نهایی آن چیزی نیست جز رسیدن به صلحی پایدار و شکل گیری جامعه ای که نه تنها در قوانین بلکه از نگاه فکری معتقد به دموکراسی، مساوات بین زنان و مردان و حقوق برابر شهروندی باشد. با وصف همه این حرف ها می دانیم تلاش هایی از جنس فعالیت های آرمان شهر، خانه فیلم رویا و دیگر کوشندگانی که با این ابزار وارد کارزاری شده اند که هر آن پاسخ شان می تواند گلوله و انفجار و سرکوب باشد تلاش بسیار سخت و خطرناکی است و در عین حال رسیدن به نتایج مطلوب چنین تلاش هایی بسیار زمان بر و در عین حال عمیق است.
برای ما ترویج احترام به حقوق زنان و رفع هر گونه خشونت نسبت به زنان و حذف و یا محدود سازی زنان در حوزه های سیاسی و اجتماعی، یک وظیفه است. یعنی ما نمی توانیم در دل، جامعه ای آزاد و ارمانی ترسیم کنیم بدون آنکه پنجاه درصد جامعه یعنی زنان، دوشادوش مردان در آن به طور کامل سهیم نباشند. به نظر ما استفاده از فرهنگ به عنوان یک امر مقدس وقتی قابل توجیه است که در خدمت رسیدن به نتیجه ای مقدستر به کار گرفته شود و ما فرهنگ را وسیله ای قرار داده ایم برای این که انسان ها بتوانند انسانی زندگی کنند، حرمت و کرامت شان حفظ شود و مهربانی و دوستی جایگزین خشونت و تنفر شود.
با توجه به شرایط جنگ و ناامنی گسترده ای که اکنون در افغانستان برقرار است٬ فکر میکنید برگزاری این جشنواره چه پیامی دارد؟
پیام این جشنواره به صورت بسیار روشنی پیام صلح است. برگزاری چنین جشنواره ای در افغانستان پیام مشخصی برای ساکنان دیگر این کره خاکی دارد ساکنانی که ده ها سال است وقتی رادیو و تلویزیون های شان را روشن می کنند سر خط خبرهایشان از افغانستان چیزی جز خون، تعصب و جنگ نیست، ما با برگزاری چنین جشنواره ای در این کشور می خواهیم بگوییم مردم این سرزمین از جنگ بیزارند و به خوبی معنای مهربانی و مودت را می دانند و به قول شاعر می خواهیم بگوییم “زاده شهر سیه موی و جلالی هستیم/ عاشقی باب دل ماست اگر بگذارند”
از سوی دیگر ما آگاهانه با دعوت از فیلمسازان جهان و دریافت بیش از هزار فیلم در سه دوره، و نمایش آن ها آشکارا می گوییم که من درد مشترکم، مرا فریاد کن. وقتی عده ای گرد هم جمع می شوند و با اشتیاق فیلمی را تماشا می کنند که همه آن ها را یا به شدت غمگین می کند یا خوشحال؛ نقطه مشترک خویش را در رنجها و مقاومتهای دیگران می بینند و این چیزی نیست جز تبلور عقل و عواطف انسانی؛ این همنشینی و ظاهرا گریستن به دردهای دیگران اما در واقع خویشتن را به جای آن ها گذاشتن نمی تواند پیامی جز همبستگی، همدلی، صلح و دوستی داشته باشد.
چرا فرهنگ در راستای اعتلای جامعه است؟ آیا برگزاری این جشنواره میتواند به فرهنگسازی در افغانستان و کشورهای همسایه کمک کند؟
پاسخ این سوال در عین بدیهی بودن، دشوار هم هست. من کشوری را در جهان نمی شناسم که بدون داشتن پشتوانه فرهنگی و غنی سازی پیوسته آن، توانسته باشد به وضعیت مطلوبی دست پیدا کند؛ اما بر عکس این مساله صادق است. جوامعی هستند که با وصف داشتن پشتوانه فرهنگی درگیر آَشوب و تشنج شده اند و نزدیک ترین نمونه آن به من سرزمین مادر من است سرزمینی که شکوه فرهنگش شکوه مولانا و فردوسی و رودکی و سعدی و حافظ است. ما در این سرزمین تلاش مان فرهنگ سازی نیست بلکه غبار روبی از فرهنگی است که هر روز بیشتر از دیروز غبار جهالت، تحجر، جنگ و دود باروت بر آن می نشیند و در زیر خرواری از گرد و غبار پنهان می شود.
من فکر نمی کنم در این کشور نیازی به هویت سازی داشته باشیم چرا که به میراث فرهنگی چندین هزار ساله ای تکیه داده ایم، اما یقین دارم نیاز به گرد گیری و تمیز سره از ناسره داریم. این فرهنگ به ما می گوید: “خشک مغزی و تعصب خامی است/ تا جنینی کار خون آشامی است”، و به ما می گوید: “بنی آدم اعضای یک دیگراند/ که در آفرینش ز یک گوهراند” . اما متاسفانه امروز رشته کار به انحصار سیاه فکرانی متعصب افتاده است که هر روز به ما می گویند اعضای یک دیگر نیستیم. ما نیاز داریم یک بار دیگر فرهنگ خودمان را بازخوانی کنیم و در آن فضا نفس بکشیم. باید ریز و درشت آن را بدانیم تا فضولاتی که خود را به عنوان فرهنگ به ما قالب کرده اند دور بریزیم اندیشه های ناب انسانی را جلا بدهیم تا بفهمیم اعلامیه جهانی حقوق بشر اعلامیه جهانی حقوق بشر است.
ــــــــــــــ