رانتلاین/ پریانکا باغانی ترجمه: معصومه عرفانی (اطلاعات روز)
پسر ۱۷ سالهی افغان، درحالی که تفنگی در دست دارد و آن را به جلو و عقب حرکت میدهد، میگوید: «ما در افغانستان، جنگجویان را میبینیم. ما از آنها میآموزیم». او در زمان گفتوگو، ارتباط چشمی برقرار نمیکند. «اگر خواست خدا باشد، ما میخواهیم مانند آنها باشیم».
نام او نعمتالله است و میگوید برای انجام یک مأموریت انتحاری آموزش داده شده است. او حتا یک هدف مشخص دارد، یک جنگسالار محلی طرفدار دولت افغانستان که فرماندهاش قصد دارد او را بکشد.
فرماندهی ولسوالی چپه دره، که قَسم وفاداری به دولت اسلامی عراق و سوریه ادا کرده است، میگوید نعمتالله و همچنین یک پسر ۱۳ سالهی دیگر به نام بشرالله، برای انجام حملات انتحاری آموزش دیدهاند.
نعمتالله میگوید: «فرماندهان ما از داعش دستور میگیرند. اگر آنها یک خودروی بمبگذاری شده آماده کنند، هرجایی که آنها بگویند من آن کار را انجام خواهم داد».
نعمتالله جزو بزرگسالان بهحساب میآید، اما در مستند جدید «فرانتلاین» بهنام «داعش در افغانستان»، جنگجویان داعش ادعا میکنند که آموزش کودکان درمورد جهاد را از سن ۳ سالگی آغاز میکنند.
در کشوری که تقریباً بهطور مدام، بیش از ۳۰ سال تجربهی جنگ و درگیری دارد، کودکان افغان بهطور منظم بهعنوان نیروی خدمت جذب شده و به گروههای شبهنظامی پیوستهاند که شامل طالبان، شبکهی حقانی، شبهنظامیان تحت حمایت دولت و نیروهای ملی و پولیس محلی افغانستان میشوند.
اما ظهور شبهنظامیان طرفدار داعش در افغانستان، احتمال پیوستن کودکان به مبارزات را بسیار بالا برده است. کارشناسان میگویند که با افزایش خشونت و ناامنی، محافظت از کودکان از چشماندازی که در آن آنها بهعنوان پیک، جاسوس، جنگجو و حتا گاهی اوقات بمبگذار انتحاری استفاده میشوند، دشوار شده است.
آنها چهگونه استخدام میشوند؟
چارو لاتا هاگ، مدیر سیاستگذاری و اجرایی گروه حقوق بشری «سازمان بینالمللی کودکان سرباز» میگوید: «استخدام و استفاده از کودکان در بسیاری از نقاط، از جمله در افغانستان، باید در زمینهی فقر گسترده، نبود فرصت، عدم دسترسی به آموزش و اشتغال، و شکست کامل در حاکمیت قانون، بررسی شود».
دولت دسترسی اندکی به مناطقی دارد که توسط طالبان، نیروهای وابسته به داعش، و دیگر گروههای شورشی در افغانستان کنترل میشوند. این گروههای مسلح، روشهای مختلفی برای جذب و استخدام کودکان استفاده میکنند – از جمله اجبار، کمکهای مالی، یا پیشنهاد حفاظت از کودک یا خانوادهاش.
میا بلوم به «فرانتلاین» میگوید: «طالبان در افغانستان و پاکستان این قدرت را دارند که مردم را با گفتن «شما یا این مقدار پول –که معمولاً بیشتر از حقوق و دستمزد سالیانهی آنهاست- را به ما پرداخت میکنید، یا میتوانید یکی از کودکانتان را به ما بدهید» مجبور به تسلیم کودکشان کنند… و از آنجا که خانوادهها بسیار بزرگ هستند، پدر و مادر در مقابل این انتخاب دشوار قرار میگیرند که کدام یک از کودکانشان را به آنها تسلیم کنند».
بلوم که استاد ارتباطات در دانشگاه گرجستان است، درحالحاضر در نوشتن کتابی به نام «سلاحهای کوچک: کودکان و ترور» همکاری میکند که به بررسی استخدام و استفاده از کودکان توسط گروههای تروریستی میپردازد. او میگوید که در بعضی موارد، ممکن است به خانوادههایی که یک کودک را به یک گروه شورشی مسلح مانند طالبان میدهند، پولی پرداخت شود. درواقع، یکی از بچهها برای رفاه خانواده قربانی میشود.
انواع مزیتها و غرامتهایی که به خود این کودکان پیشنهاد میشود نیز، امروز بسیار بیشتر از گذشته هستند. هاگ میگوید: «در گذشته تنها یک موبایل و تفنگ، و سطح اعتباری بود که از آن ناشی میشد. اما اکنون پول نقد واقعی دستبهدست میشود».
راه دیگر برای پیوستن کودکان به گروههای مسلح، ازطریق خانواده یا روابط اجتماعی است. اگر پدر یا برادر این کودکان متعلق به گروهی باشند، احتمال بیشتری وجود دارد که آنها نیز به همان گروه ملحق شوند.
لی فارل، از اعضای گروه مطالعات ضدتروریسم دانشگاه سیدنی، میگوید: «اگر این گروهها بر یک قلمرو مسلط شده و در سیستم آموزشی آن نفوذ کنند، این نیز میتواند از دیگر راههایی باشد که میتوانند از آن طریق کودکان را استخدام کنند». بهنظر میآید این همان اتفاقی است که در روستای شیگل رخ داده است؛ جایی که نجیبالله قریشی از کارمندان «فرانتلاین»، جنگجویان داعش را دیده بود که با زندگی ساکنان محلی ادغام شدهاند و درحال آموزش ایدئولوژی خود در مدرسهی محلی هستند.
به گفتهی بلوم، گروههای شورشی و تروریست «در محیطهایی سرمایهگذاری میکنند که در آن ناامیدی وجود دارد و مردم احساس نمیکنند آیندهای در پیش روی آنها وجود دارد، بنابراین، آنچه آنها وعده میدهند یک زندگی پس از مرگ است که در آنجا همهچیز عالی است. ازآنجا که کودکان، خوردسالتر از آن هستند که درحقیقت به افراطگرایی رو بیاورند، یا ایدئولوژی خاصی را بپذیرند، آنها اغلب با مواد غذایی یا شکلات اغوا میشوند و گروهها این تصور را در کودکان تقویت میکنند که آنها درحال انجام کاری با هدفی بزرگ هستند».
به گفتهی سازمان بینالمللی کودکان سرباز، «حس عمیقی از مسئولیت فرزندی و قدر و منزلت» و میهنپرستی، تاحدی در پیوستن کودکان به پولیس ملی افغانستان یا پولیس محلی افغانستان نقش دارد. اما برای پیوستن کودکان به پولیس محلی یا پولیس ملی افغانستان، هنوز هم فقر انگیزهی اصلی است. حقوق ماهیانه برای پولیس محلی افغانستان بین ۱۰۳ تا ۱۵۵ دالر و حقوق پولیس ملی افغانستان بین ۱۷۲ تا ۳۱۰ دالر است.
پیکها، جاسوسان، بمبگذاران انتحاری
زمانی که کودکان استخدام میشوند، ممکن است برای طیف وسیعی از فعالیتهای مربوط به جنگ استفاده شوند. براساس گفتههای سازمان ملل متحد، طالبان از سال ۲۰۰۷، بهعنوان گروهی که کودکان را استخدام میکند، شناخته شده است. کودکانی که توسط طالبان و دیگر گروههای شورشی در افغانستان جذب میشوند، بهعنوان پیک، دیدهبان و همچنین برای جاسوسی و حتا در موارد شدیدتر، در حملات انتحاری مورد استفاده قرار میگیرند. در فبروری ۲۰۱۴، یک پسر ۱۴ ساله مواد منفجرهی خود را در نزدیکی یک ایست بازرسی پولیس در ولایت پکتیکا منفجر کرد که به کشتهشدن خودش، شش غیرنظامی و زخمیشدن پنج افسر پولیس منجر شد.
باتوجه به گزارش تهیهشده توسط دبیرکل سازمان ملل درمورد کودکان و درگیریهای مسلحانه، درکل، ۲۰ پسربچه در حملات انتحاری از سپتامبر ۲۰۱۰ تا دسامبر ۲۰۱۴ کشته شدهاند. شاهدانی که در گزارش به آنها استناد شده است، حادثهای را توصیف کردهاند که در آن، فردی مظنون به عضویت طالبان «پسربچهای را مجبور کردند تا دوچرخهای را که مواد انفجاری به آن بسته شده بود، بهسمت یک وسیلهی نقلیهی ارتش ملی افغانستان ببرد که به قتل خودش و هشت غیر نظامی انجامید». در موارد دیگر، در سال ۲۰۱۴، پسربچههایی درحدود سن شش سال، برای انتقال ندانستهی مواد منفجره استفاده شدند و دو نفر از سه نفر آنها زمانی که پس از انفجار این مواد، کشته شدند. در سال ۲۰۱۳، پسران شش سالهی دیگری درحال آمادهسازی یک بمب دستساز زخمی شدند.
درحالیکه تحقیقات در این زمینه ناکافی هستند، برداشت کلی درمیان کارشناسان این است که گروههایی مانند طالبان، از کودکان برای چنین بمبگذاریهایی استفاده میکنند، چراکه احتمال کمتری وجود دارد که کودکان باعث برانگیختهشدن سوءظن شوند.
بهگفتهی هاگ، «کودکانی که عملیاتها را انجام میدهند، کمتر از بزرگسالان هدف بازرسی قرار میگیرند، آسانتر استخدام میشوند، قابل انعطافتر هستند، و آموزش آنها سادهتر است. استفادهی آنها برای بمبگذاریهای انتحاری راحتتر است، که در آن آنها قربانیان بهرهکشی میشوند، چراکه آنها بیشتر تحت تاثیر قرار میگیرند».
به گفتهی بلوم، زمانی که ستیزهجویان کودکان را برای انجام چنین حملاتی آماده میکنند، «به کودکان خواهند گفت که اگر آنها شهید شوند، هیچ دردی در لحظهی انفجار احساس نمیکنند… آنها حتا از حرکتهایی استفاده میکنند که در آن، کودکان بزرگتر آنها را زنده زیر خاک میکنند تا به این ایده باور بیاورند که آنها بعد از مرگ دوباره زنده میشوند، یا اینکه با گلولههای جعلی به آنها شلیک میکنند تا نشان بدهند که آنها شکستناپذیر هستند».
به گفتهی فارل، استخدام کودکان همچنین به ساختن «طولعمر و انعطافپذیری» گروه کمک میکند. داعش مرکزی، مستقر در عراق و سوریه، و رقیب آن جبههی نصرت که هوادار القاعده در سوریه است، هر دو در رابطه با تلاشهایشان برای آموزش کودکان تبلیغات میکنند. آنها ادعا دارند که درحال آموزش نسل بعد جهادیها هستند. این بهاصطلاح «کودکان خلافت» بخشی از برنامهی استراتژیک بلندمدت برای ایجاد چیزی است که آنها یک ارتش «از لحاظ ایدئولوژی، خالص» میدانند.
بلوم، که درمورد استفاده از کودکان توسط گروههای مسلح ازجمله ببرهای تامیل، کودکان سرباز در لیبریا، سیرالئون، و جمهوری دموکراتیک کنگو تحقیق کرده است، میگوید: «اینکه شما چهگونه کودکان را آموزش میدهید، نشان میدهد که شما آنها را بهعنوان نسل بعدی میبینید یا خوراک توپ (بهمعنای سربازان و وسایلی که تنها برای قربانیکردن در جنگ استفاده میشوند)».
درمیان گروههای متحد با دولت، ممکن است کودکان پیش از آنکه درنهایت برای سلاح بدست گرفتن آموزش داده شوند، بهعنوان آشپز و پاککار کار کنند. سازمان بینالمللی کودکان سرباز اشاره کرد، گزارشهایی دریافت کرده است که فرماندهان در برخی از نقاط افغانستان، در طول روز از کودکان به عنوان محافظ استفاده میکنند و در طول شب آنها را مورد سوءاستفادهی جنسی قرار میدهند.
آیا راه نجاتی وجود دارد؟
هیچ برآورد روشنی از اینکه چه تعدادی از کودکان درحالحاضر در افغانستان درحال جنگیدن هستند وجود ندارد. نزدیکترین تخمین توسط سازمان ملل فراهم شده است که استخدام و استفاده از ۵۵۶ پسر و ۴ دختر را در دورهی زمانی سپتامبر ۲۰۱۰ تا دسامبر ۲۰۱۴ ثبت کرده است. ۷۵ درصد آنها توسط گروههایی که علیه دولت مبارزه میکنند، استخدام شدهاند. اما سازمان ملل تذکر میدهد که نگرانیهایی جدی نسبت به اینکه برآورد گزارش کمتر از میزان واقعی است وجود دارد.
در سال ۲۰۱۱، افغانستان یک طرح عملی با سازمان ملل متحد بهمنظور پایاندادن به استخدام و استفادهی افراد زیر سن قانونی امضا کرد و سال گذشته، دولت آغاز به اجرای برنامهای کرد که شامل مجرمانهشمردن استخدام و استفاده از کودکان توسط نیروهای امنیتی میشد. بااینحال، در خلاصهای از وضعیت که توسط سازمان بینالمللی کودکان سرباز در ماه جون ارائه شد، این سازمان اشاره کرده است که «توانایی دولت برای اجرای تعهدات بینالمللیاش و پایبندی آن به قوانین و سیاستهای ملی خود، ناکافی است».
چالش دیگر در غیاب هرگونه چارچوب برای جرمانگاری استخدام و استفاده از کودکان، عدم وجود برنامههای توانبخشی برای کسانی است که بهعنوان گروههای مسلح آموزش دیده یا مبارزه کردهاند. همانطور که هاگ یادآوری میکند، «در آنجا هیچ حمایتی برای تجدید قوا و توانبخشی آنها وجود ندارد، چه ازلحاظ روانی، جسمی، عاطفی یا آموزشی. درحالحاضر، هیچگونه خدماتی در آن منطقه موجود نیست».