qqqCapture

مقدمه

در مواردی که فجایع و سرکوب عمومی نظام ‏مند یا گسترده است، ‏کودکان از جمله کسانی هستند که در معرض تأثیرهای منفی ناشی از پیامدهای عظیم جسمانی، روانی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی قرار دارند.

در سال ۲۰۱۰، بیش از یک بیلیون کودک در کشورها یا مناطق در حال جنگ جهان زندگی می‏‏‏کردند و بیش از یک چهارم آن‏ها کمتر از پنج سال داشتند. بسیاری از کشورهای جنگ‏ زده دارای هِرَم سنی بی‏ تناسبی هستند. در نتیجه، بیش از ۴۲ درصد مردم در کشورهای متأثر از جنگ، کودکان یا جوانان (زیر ۱۹ سال) هستند و ۵۱ درصد آن‏ها کمتر از ۲۵ سال دارند.‏ این بدین معناست که در ‏این کشورها، قربانی غیرنظامیِ ‏‏‏«متوسط» ـ شخصی که کشته یا زخمی ‏‏‏شده یا ناگزیر از خانه اش فرار کرده است ـ بیش‏تر احتمال دارد کودک یا جوان باشد تا نباشد.

کودکان ممکن است در بحبوحه‏ خشونت‏‏ گیر بیفتند و اغلب هم به ‏طور مشخص مورد حمله قرار می‏‏‏گیرند، به‏ ویژه در جنایت‏ هایی هم‏چون تجاوز، شکنجه، برده‏ داری یا سربازگیری غیرقانونی، دقیقاً به خاطر ‏این‏که به‏ عنوان کودک آسیب ‏پذیر هستند. بی ‏عدالتی علیه کودکان تنها در کشورهای در جریان جنگ یا پساجنگ، مثل کلمبیا، جمهوری دمکراتیک کنگو، لیبریا یا نپال رخ نمی‏‏‏دهد؛ بلکه، برای نمونه، در کانادا و استرالیا نیز رخ می‏‏‏دهد که در آن‏ها از طریقِ نظامِ مدارس شبانه‏ روزی ‏ایجاد شده‏ی بر اساس سیاست دولت، پیوندهای خانوادگی و اجتماعی کودکان بومی ‏‏‏به ‏عمد کاهش یافته یا قطع شده ‏اند.

با همه‏ ی این‏ها و با وجود گستردگی نقضِ حقوق بشر و جنایت‏های علیه کودکان، راه‏کارهای عدالت در دوره‏ گذار ـ که کمیسیون‏های حقیقت ‏یابی، عدالت کیفری، تأمینِ غرامت و اصلاحات نهادی را در می‏‏‏گیرند ـ اغلب منافع و چشم‏ اندازهای کودکان را نادیده گرفته ‏اند و کنش‏گرانِ محلی فقط به تازگی اهمیتِ مشارکت کودکان را در‏ این اقدامات پذیرفته‏ اند. بخشی از ‏این قصور ناشی از ناتوانمندسازی کودکان به‏ طور کلی و کودکان قربانی به‏ طور ویژه است که در اثر نبودِ نمایندگان آن‏ها در مجموعه ‏های سیاسی و سازمان‏های جامعه مدنی پیچیده‏‏ تر شده است.

از دهه‏ ۱۹۸۰ به بعد که واژه‏ «عدالت در دوره‏ گذار» اولین بار ‏ایجاد شد، ‏این موضوع تکامل یافته و با زمینه‏ های مختلف وفق یافته است.  ‏این واژه که ابتدا در مورد وضعیت‏های گذار، از حاکمیت اقتدارگرا تا دمکراسی در آمریکای لاتین (به ‏ویژه در مخروط جنوبی آن)، اروپای شرقی و آفریقای جنوبی به کار می‏‏‏رفت، بیش‏تر و بیش‏تر درباره‏ وضعیت‏های گذار از نوع متفاوت به‏ کار می‏‏‏رود، به‏ ویژه در مورد وضعیت‏های پسادرگیری (هم‏چون سی‏یِرا لیون، تیمور شرقی، لیبریا، نپال یا پرو) و به تاز‏گی در درگیری‏های جاری (هم‏چون کلمبیا، افغانستان و جمهوری دمکراتیک کنگو).

عدالت در دوره‏ گذار به مشکلاتی می‏ پردازد که جوامع در حال گذار ـ از جنگ به صلح یا از حکومت استبدادی به دمکراسی ـ در طلبِ پاسخ‏گویی برای نقض گسترده حقوق بشر با آن‏ها روبرو هستند. هدف آن شناسایی رسمی ‏قربانیان و ترویج اعتماد مدنی در راه اهداف بلندمدت تسهیل دمکراسی و آشتی است. فرض بنیادی ‏این است که برای بناکردن‏ آینده‏ای با ثبات، پرداختن به گذشته‏ ضایعه‏ بار ضروری است. یکی از اصول اساسی عدالت در دوره‏ گذار ‏این است که تلاش برای پرداختن به میراث نقضِ حقوق بشر باید قربانی‏ محور باشد و از طریق استراتژی درهم‏ تنیده‏ ای شامل محاکمه، فعالیت‏های حقیقت‏ یابی، تأمینِ غرامت و اصلاحات نهادی دنبال شود.

به‏ عنوان بخشی از ‏این رهیافتِ قربانی‎محور، عدالت در دوره‏ گذار باید اهداف، روش‏ها و رویه ‏های‏ اش را با چشم ‏اندازی حساس‏ به‏ کودک‏ مورد بازنگری قرار  دهد تا نیازهای مشخص و حقوق قربانیان کودک را ارزیابی و تحلیل کند. ‏این کار باید با در نظر داشتن ‏این‏که پسرها و دخترها ممکن است سرگذشت متفاوتی در جنگ داشته باشند و بر اساس آسیب‏ پذیری‏های خاص خود مورد حمله قرار‏‏گیرند، انجام شود.

عدالت در دوره‏ گذار می‏تواند و بایستی نقشی در افزایش آگاهی درباره‏ی قربانی شدن کودکان بازی کند و به پایان دادن به معافیت از مجازات برای ‏این جنایت‏ها کمک کند. با نگاه از‏ این زاویه، کنش‏گران عدالت در دوره‏ گذار باید قربانی بودن کودکان، نقش آن‏ها به‏ عنوان ناظر و مشارکت کننده، تأثیر جنایت‏ها بر آن‏ها و توان آن‏ها در پیش‏بُرد درس‏ های گذشته را در نظر بگیرند. به ‏کارگیری نگاهِ حساس ‏به‏ کودک برای تحلیل چارچوب، شناسایی نیازها و تقویت وظایف و ویژگی‏های عدالت در دوره‏ گذار مهم است. ‏این چشم‏ انداز به طرح پرسش‏های تازه کمک می‏کند، از جمله: آیا کودکان در معرض نقضِ حقوق قرار گرفته ‏اند، اگر گرفته ‏اند، چگونه؟ آیا کودکان مستقیم یا غیرمستقیم قربانی شده ‏اند؟‏ آیا نقشی در جلوگیری از جنایت بازی کرده ‏اند و دیگران را از نقضِ حقوق‏شان محافظت کرده ‏اند؟ آیا کودکان و جوانان در ارتکاب نقضِ حقوق شرکت داشته ‏اند؟

کودکانِ تأثیرگرفته از نقض گسترده حقوق بشر باید از فرصت مشارکت در فرایند عدالت در دوره‏ گذار برخوردار باشند. هم‏چنان‏که گراسا ماچل اظهار کرده است: «کودکان نقش مهم و یگانه ‏ای در فرایند حقیقت‏ یابی، عدالت و آشتی دارند. بزرگ‏سالان می‏توانند از طرف کودکان و با در نظر داشتن منافع عالی آن‏ها اقدام کنند، ولی اگر کودکان طرف مشورت نباشند و در فرایند شرکت نکنند، کار ناقص خواهد بود و امکان پیگیری مناسب‏‏ترین و پایدار‏ترین راه حل‏ها تضعیف خواهد شد.»

مشارکت دادن کودکان به ‏خاطرِ کودکان قربانی و جوامع خود آن‏ها مهم است و می‏تواند به جلوگیری از تکرار نقضِ حقوق کمک کند. از آنجا که کودکان در سن شکل‏ گیری و تأثیرپذیرتر هستند، زمانی که در معرض جنایت قرار می‏‏‏گیرند، ممکن است مبنای تشخیص در مورد رفتار قابل‏ پذیرش با افراد و سطح اجتماعی را از دست بدهند. بعضی از آن‏ها ممکن است در رویارویی با شرایط ناعادلانه منطق خشونت را تشخیص دهند. برای نمونه، بعضی از آن‏ها ممکن است سوزاندن در برابر دیده ‏گانِ مردم ‏یا اعدام بدون رعایت موازین قضایی را راه حل‏ های مناسبی برای مقابله با خشونت در اجتماع‏ شان بدانند و استفاده از آن‏ها را برای رفتار با مجرمان در دوره پسامنازعه توصیه کنند. به ‏این خاطر، چرخه ‏های درگیری بینِ‏ نسلی و مرزهای بالقوه‏ خشونت آینده دغدغه ی نسبت به کودکان را به بخش مهمی ‏از تلاش در راه عدالت در دوره‏ گذار تبدیل می‏کند. ‏این موضوع در گزارش نهایی کمیسیون حقیقت و آشتی لیبریا تکرار شده است: «این نسل از جوانان، که بسیاری در میان آن‏ها اسلحه برداشته بودند، باید از فرصت مشارکت در اصلاح‏‏ نظم اجتماعی و نهادی که نسبت به آن‏ها در گذشته قصور کرده، برخوردار باشند. اگر ‏این شرایط کلی برآورده نشود، احتمال بازگشت به خشونت قوی باقی می‏ماند.»

علاوه بر ‏این، کوتاهی از پرداختن به تجربه‏ کودکان، از جمله کودکانِ قربانی، ظرفیت و توانایی جوانان برای عمل به مثابه‏ واسطه‏ آشتی و صلح‏ سازی در میان مردم خود را به هدر خواهد داد. «در نهایت، صلح واقعی بر روی یک تکه کاغذِ دیپلماتیک به دست نمی‏‏‏ آید، بلکه در زند‏گی امن و سالم دختران و پسران به دست می‏آید.»

این گزارش بخشی از پروژه‏‏ گسترده‏‏ تر مرکز بین‏ المللی عدالت انتقالی (ICTJ) برای بررسی گستره و ویژگی‏های مشارکت و فعالیت کودکان در راه‏کارهای عدالت در دوره‏ گذار است که از سال ۲۰۰۸ آغاز شده است. موازی با تهیه‏ ‏این گزارش و فعالیت‏های جاری در چند کشور، برنامه‏ کودکان و عدالت در دوره‏ گذارِ مرکز بین‏ المللی عدالت انتقالی در اشتراک با یونیسف کتابچه ‏ای درباره‏ کودکان و کمیسیون‏های حقیقت نوشته است، در تدوین «اصول اساسی برای کودکان و عدالت در دوره‏ گذار» در پیوند با یونیسف مشارکت کرده است و در نشریه‏ای با عنوان کودکان و عدالت در دوره‏ گذار سهم داشته است.  هدفِ گزارش حاضر، بر اساس چهار ارزیابی میدانی که در سال ۲۰۱۰ انجام شد، کمک بیش‏تر به پرده برداشتن از رنج کودکان و فراهم کردن‏ تریبون و فضایی برای آن‏ها برای پذیرش و عدالت است.‏ این گزارش پیشنهادهایی را برای آسان‏‏تر کردن مشارکت کودکان در راه‏کارهای عدالت در دوره‏ گذار در میان می‏گذارد.

تحقیقات در کلمبیا، منطقه‏ ‏ایتوری در جمهوری دمکراتیک کنگو، لیبریا و نپال انجام شده است. ‏این چهار کشور که هر یک دارای زمینه‏ های متمایز و در مراحل مختلف فرایند رسیدگی به جنایت‏های بین‏ المللی یا موارد عظیم نقضِ حقوق بشر هستند، گُستره ‏ای از چشم‏ اندازها و رهیافت‏ها به عدالت در دوره‏ گذار را پیش رو می‏گذارند که کمیسیون‏های حقیقت، استفاده از راه‏کارهای قضایی محلی و بین‏ المللی، تأمینِ غرامت و اصلاحات نهادی را در بر می‏‏‏گیرند.  با وجود تفاوت‏های مهم بین ‏این چهار کشور، همه آن‏ها در گذشته دچار درگیری مسلحانه بوده‏اند یا در حال حاضر هستند وکودکان یا به اصطلاح کودکان سرباز نیز در آن‏ها در ارتباط با نیروهای مسلح و گروه‏ های مسلح بوده ‏اند. با وجود ‏این‏که چندین نمونه ‏ی مشارکت کودکان در مسایل مربوط به عدالت در دوره‏ گذار که در ‏این گزارش مورد اشاره قرار گرفته، به «کودکانِ مرتبط با نیروهای مسلح و گروه‏ های مسلح» مربوط می‏شود، «کودکانِ مرتبط با نیروهای مسلح و گروه‏ های مسلح» فقط بخش کوچکی از کودکان تأثیرگرفته از درگیری را تشکیل می‏دهند. بسیاری از کودکان در معرض گستره‏ وسیعی از موارد نقضِ فاحشِ حقوق بشر قرار داشته‏ اند یا هنوز دارند و هنوز با پیامدهای آن به‏ سر می‏برند.

در طول ‏این تحقیق کوشش‏ های آگاهانه ‏ای به کار رفت و روش شناسی ویژه ‏ای برای ارزیابی میدانی طراحی شد تا از نمایندگی متناسب بر اساس گروه‏ های سنی، جنسیت و مکان جغرافیایی اطمینان حاصل شود، اما وضعیت در محل، به‏ ویژه در زمینه‏ ی امنیت و دسترسی دغدغه‏ ای همه‏ جانبه بوده است. یکی از مشکلات مشترک در هر چهار کشور دست‏ یافتن به خودِ کودکان، به ‏ویژه دختران، و مصاحبه با آن‏ها در شرایطی با ‏ایمنی و محافظتِ کافی بود. در نتیجه، یافته‏ های ‏این گزارش مقدماتی است و امیدواریم به تحقیق بیش‏تر، به‏ ویژه درباره‏ تأثیر عدالت در دوره‏ گذار بر کودکان و جوامع آن‏ها بیانجامد.

این گزارش نتایج فرآوری شده ‏این ارزیابی‏ها را با آغاز از بحثی درباره‏‏‏‏ درک از کودکی ارائه می‏کند. سپس به بررسی شیوه و میزانی می‏پردازد که رهیافت‏های عدالت در دوره‏ گذار کودکان را در این فرایند مشارکت داده ‏اند، و پیش از بررسی مسایل فراگیر از جمله اهمیت دسترسی به کودکان و ضرورت افزایش هم‏کاری  بین نهادهای حمایت از کودک و کارورزانِ عدالت در دوره‏ گذار، به تحلیل راه‏کارهای حقیقت‏ یابی، عدالت کیفری، تأمینِ غرامت و اصلاحات نهادی می‏پردازد.

پیوست‌ها: