لطفاً خودتان را معرفی کنید.
آمنه صفی افضلی هستم؛ استاد دانشکدهی ساینس دانشگاه کابل و فعلاً وزیر کار و امور اجتماعی و شهدا و معلولین افغانستانم.
یک یا دو خاطره مهم را که در آن حقوق بشری شما نقض شده و در زندگیتان تأثیرگذار بوده تعریف کنید.
زمانی تحصیلاتم را به پایان رساندم که تاریخ افغانستان با سطح عظیمی از اختناق و سرکوب روبهرو بود. زمانی که دولت دستنشاندهی شوروی سابق در کشور روی کار بود، تحصیلاتم را تمام کردم و وارد عرصهی خدمت به ملت شدم. علاقهی زیادی به تدریس داشتم. با اینکه تمام شرایط و معیارهای کدر علمی دانشگاه را در اختیار داشتم، به دلیل علایق سیاسیای که داشتم و از آنجا که این علایق، چندان همخوانیای با نظام حاکم نداشت، مرا به حیث معلم به ولایت هرات تبدیل کردند؛ اما بعداً به عنوان معلم نیز از دست دستگاه جاسوسی حکومت خلاصی نداشتم. آنها میدانستند از یک خانوادهی جهادیام؛ به همین دلیل با بهانهجویی فراوان ازجمله اینکه چرا عضویت سازمان را قبول نکردی، مرا از حق تدریس در مکتب محروم ساختند. نظام مرا از یک لیسهی دخترانه به یک مکتب ابتدایی پسرانه تبدیل کرد؛ اما چون دید در آنجا هم به نحو احسن مشغول تدریسم، مرا به مدیریت معارف ولایت هرات به عنوان کاتب فرستادند. بیست ساله بودم. هیچ گاه در هنگام تدریس هیچ بحث سیاسیای را پیش نمیکشیدم؛ فقط شوق تدریس و عشق یادگرفتن و یاددادن در سرم بود؛ اما نظام تاب و تحمل این وضعیت را نداشت.
سه دستاورد مهم دوران جدید چه بوده است؟
طی این ده سال با درنظرداشت مشکلات فراوانی که بوده، دستاوردهای زیادی داشتهایم. یکی از بزرگترین دستاوردها قانون اساسی کشور است. ساختن این قانون، طی مراحلش و توشیحش، دستاورد بزرگی محسوب میشود. پدیدهی انتخابات و این مسأله که حق انتخاب شدن و انتخاب کردن را داریم، یکی دیگر از دستاوردهای مهم است. آزادی بیان و احیای حقوق زنان نیز دستاورد بزرگی است. تا چند سال پیش نه تنها دختران از حق تحصیل محروم بودند، بلکه پسران نیز با مشکلات و محدودیتهای فراوانی روبهرو بودند. امروز نزدیک به پنج میلیون دانشآموز دختر در کشور داریم. این دستاورد عظیمی است.
چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و آن را به عنوان نوآوری، ابتکار مثبت و یک چیز خوب ارزیابی میکنید؟
امیدوارم تمامی دستاوردهای ما به این دلیل که بر اساس نیاز بوده و اساسات نظام ما را ساخته، ماندگار و همیشگی باشد؛ چون به باور ما تمامی این دستاوردها لازم و ملزوم یکدیگرند. وقتی ذهنیت جامعه نسبت به حرکتهایی همچون آموزش و پرورش دختران تغییر کرده و مردم نسبت به این تغییر و تحولات حسن نظر دارند، پس این دستاورد نیز ماندگار و پایدار خواهد ماند. هم باورمندم و هم امیدوار که هیچ کدام از این دستاوردها پامال نخواهد شد و ماندگار خواهد بود.
مهمترین نگرانی شما چیست؟
هیچ ترس و نگرانی ندارم. مطمئنم هیچ دستاوردی را از دست نخواهیم داد. ما بر روی اصلاح وضعیت امنیتی، محو فساد اداری، محو خشونت علیه زنان و… فکر میکنیم. میخواهم بگویم ما همیشه به بدست آوردن فکر میکنیم، نه به از دست دادن.
از نظر شما سه چالش بزرگ ساختاری، اجتماعی و فرهنگی پیش روی افغانستان چیست؟
یکی از چالشها بیسوادی و کمسوادی است. باید در تلاش باشیم که سطح سواد و دانش عمومی را ارتقاء ببخشیم. چالش دیگر فقدان تطبیق قانون است. هنوز هم در کشور ما روابط بر ظوابط حاکم است. باید به تدریج بر این مشکل فائق آییم. پذیرش سنتهای غلط و خرافی از طرف جامعه نیز میتواند یکی از چالشها باشد. همهی این مسائل سبب شده دستاوردهای ما شکننده شود. البته بسیار امیدوارم که بتوانیم روزی از این موانع عبور کنیم و این سدها را بشکنیم.
آیا فکر میکنید جامعهی افغانستان امروز اجازه خواهد داد دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و نبود حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
نه؛ هرگز. در آن زمان هم که این اتفاق افتاد، صرفاً یک امر تحمیلی بر روی مردم بود، نه چیزی خودخواسته. مردم افغانستان الحمدالله مردمی مسلمان هستند. در گذشتههای دور نیز که در این کشور دانشگاه یا مکتب نبود، دختران برای تحصیل درس و آموزش و پرورش به مساجد میرفتند. ما در گذشته گوهرشادها و سلطانراضیهها داشتیم. این زنان بزرگ و باتدبیر از دل و بستر همین جامعه و همین محیط سر برآوردند و درخشیدند. مردم ما خوب میدانند که آموختن علم و دانش بر هر مرد و زن فرض است. آنها هیچ گاه جلوی کودکان خود را برای کسب علم و دانش سد نخواهند کرد.
یک خاطره را که در آن حقوق بشری یکی از اعضای زن خانواده یا آشنایان شما نقض شده، تعریف کنید.
نه تنها در خانه و خانوادهی ما، بلکه در تمامی خانوادهها و در کل جامعهی افغانستان، اگر دید ذرهبینی داشته باشیم، خواهیم دید امکان ندارد که بالاخره یک قسمت از حقوق حقهی زن افغانستانی تلف نشده باشد؛ به این دلیل که هنوز زنان ما به حقوق اساسی خود دست نیافتند و حقوقی را که اسلام بر سر آن تأکید کرده را به دست نیاوردند. منی که اکنون وزیر هستم، در محدودیت دارم زندگی میکنم. ما زنان داریم طوری رفتار میکنیم که برای خیلیها حساسیت برانگیز نباشد. البته باید بعضی از شئونات و خواستههای جامعه را هم در نظر گرفت تا بتوان حضور اجتماعی داشت؛ اما به طور صریح میتوانم به یک خاطره که باز به دورهی حکومت کمونیستی برمیگردد اشاره کنم: دخترعمهی من دانشآموز سادهی مکتب بود. او صرفاً به خاطر اینکه در یکی از اعتصابهایی که علیه حکم اخراج هفت معلم از مکتب برگزار شده بود، شرکت کرده بود، یک سال از جوانی خود را در زندان گذراند.
سه عامل بازدارندهی ساختاری، اجتماعی و فرهنگی در مقابل مشارکت زنان در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
فرهنگ مردسالاری، ترویج و گسترش عنعنهها و سنتهای خرافی و ناپسند و همچنین پایین بودن سطح سواد و آگاهی زنان از حقوق و امتیازاتشان، از عوامل عمدهی بازدارنده شناخته میشود. البته باید این نکته را هم واضح ساخت که سطح سواد و آگاهی زنان همیشه در طول تاریخ توسط مردها پایین نگه داشته شده، نه اینکه زنان خود نخواستند همگام با مردان در هر عرصهای رشد کنند. فکر میکنم این موانع موقتی است و روزی میرسد که زنان تمامی این عوامل بازدارنده را از بین ببرند و در عرصههای مختلف اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، جایگاه خود را به دست آورند.
سه مطالبهی عمده زنان به طور کلی چیست؟
نه تنها زنان افغانستان بلکه تمام زنان جهان هنوز هم برای برابری و حقوق مساوی مبارزه میکنند. یکی از خواستههای زنان این است که بتوانند در سطوح بالای تصمیمگیری نظام نقش داشته باشند. زنان افغانستان در سطوح پایین و مراکز و بخشهای اداری پستهایی دارند، ولی هنوز نقش آنان در سطوح تصمیمگیری ملی بسیار ناچیز است. زنان در شورای ملی از تناسب خوبی با مردان برخوردارند، ولی در بخشهای مهمی چون سیستم قضایی، کابینه و احزاب، تعداد زنان انگشتشمار است. دولت باید برای رشد و تعالی زنان زمینهسازی و در این راستا سیاست مشخصی را پیگیری کند. زنان هم باید با ارادهای محکم، برای احقاق حقوق خود از هیچ تلاشی دست برندارند.
منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
در افغانستان نهادهای گوناگونی برای احیای حقوق زنان ایجاد شده است. مؤسسات دولتی و غیردولتی به گونهای در این زمینه کارهایی انجام دادهاند و این پروسه هنوز ادامه دارد. خوشبختانه در دولت وزارتی به نام وزارت امور زنان داریم که میتواند نقش بسیار اساسی ایفا کند. تمامی این نهادها و مؤسسهها و وزارتها میتوانند منابع و مراکز مهمی برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان باشند.
برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟
نه تنها برای دختران خودم، بلکه به تمام دختران افغانستان آرزویم این است که در فضایی آرام و دور از هرگونه خشونت زندگی کنند. اگر بتوانیم مطابق با موازین و شرایط اسلامی زمینهها را برای زنان مساعد سازیم و همان حقی را که اسلام به زنان بخشیده به آنها بدهیم، جایگاه زنان کشور بسیار بالاتر و والاتر از زنان غربی خواهد بود؛ زیرا دین اسلام هیچ تبعیضی را به رسمیت نمیشناسد و مشروع نمیداند.
در حوزهی خصوصی و عمومی یعنی فعالیتهای مدنی و حرفهای برای رفع موانع ذکر شده منجمله تبعیض، چه کردهاید و چه میکنید؟
خوشبختانه در یک خانوادهی متدین، روشنفکر و بافرهنگ بزرگ شدهام. همه در خانوادهی ما دوست داشتند ما درس بخوانیم و بتوانیم حضور مثبتی در جامعه داشته باشیم. در خانواده از تمام حقوق و امتیازاتی که باید یک زن دارا باشد، برخوردار بودم. هیچ گاه از اصول اسلامی خانواده تخطی نمیکردم در عوض پدرم نیز تمامی آزادیهایی را که سبب رشد و پیشرفت من میشد مهیا میکرد. فکر میکنم یکی از موفقیتهایم که توانستم تا به این موقعیت برسم، همین بوده که هیچ گاه سعی نکردم از اصول دینی و خانوادهی خود پا فراتر بگذارم و از آزادیهایی که دارم سوءاستفاده بکنم. در تمام این دوران، چه در دروهی جهاد و چه در دورهی مقاومت، بسیار تلاش کردم تا موقعیت اجتماعی زنان را ارتقاء بخشم. در آن دوران تشکلی ساخته بودم که هدفش آموزش و آگاهیدهی به زنان بود. کورسهای آموزشی بخشی از این تشکل بزرگ بود. در این کورسها صنفهای سوادآموزی و آموزش حرفه و فن و مضامین ساینسی داشتیم. این کورسها ابتدا در افغانستان بود و پس از مدتی در دوران مهاجرت در ایران این صنفها را برپا کردیم. بیش از پنج هزار صنف دخترانه در ایران داشتیم. امروزه خیلی از زنان موفق ما در عرصههای گوناگون دستپرورهی همان فضا و همان شرایط هستند. نشریههای گوناگونی نیز در دوران مهاجرت به چاپ رساندیم. نشریهی رهروان سمیه، المؤمنات و نشریهی مادر از جلمه نشریاتی بود که خودم به طور مستقیم مدیریت آنها را به عهده داشتم.
اگر پیام یا صحبت خاصی دارید بفرمایید.
به عنوان یک زن دردمند و رنجدیده که بیش از سی سال از عمر و جوانی خود را وقف مبارزه برای آزادی و عدالت افغانستان کردم، از صمیم قلب به این جملهی همسرم شهید صفیالله افضلی باورمندم. او همیشه میگفت: «من وقتی آرامم که مردمم آرام باشند.» من اکثر خانواده و فامیلم را در این راه از دست دادم. اما باز هم بر این باورم زمانی میتوانم آرام زندگی کنم که مردمم در فضایی آرام و دور از هر نوع تهدید و تشویش و هراس زندگی کنند.
نام مصاحبهگر: عتیق اروند
تاریخ و محل ثبت مصاحبه: یکشنبه ۱۲/۵/۱۳۹۳ برابر با ۳/۸/۲۰۱۴