عمران خان مسعودی، رییس موزیمهای ملی افغانستان از بیتوجهیهایی که به موضوع فرهنگ صورت میگیرد ناراضی است. او میگوید اگرچه کارهای فرهنگیای هم انجام شده است، درکل میشود گفت به فرهنگ بیتوجه بودهایم و نتوانستهایم آسیبهای فرهنگی سه دهه جنگ را جبران کنیم. به باور وی باید به دستاوردها و تثبیت آنها فکر کرد، نه اینکه فریفتهی گفتمانها شد. او در نهایت میگوید: «از نگاه ساختاری و اجتماعی نیز امیدوارم اهل سیاست و نخبهها، فرهنگ را از یاد نبرند. نباید فرهنگ را به صورت کل در خدمت سیاست قرار دهند؛ چون اگر ارزشهای جامعهی خود را نادیده بگیریم، فکر نمیکنم ارزشهای سیاسی به جایی برسد؛ زیرا باعث ایجاد تضاد میشود و راه پیشرفت را میبندد. باید بیشتر تلاش شود که در روشنی ارزشهای مثبت جامعه، راهبردهای سیاسی مطرح شود.»
این گفتوگو در ادامه کمپین «افغانستان به روایت دیگر» منتشر شده است.
س: لطفاً خودتان را معرفی کنید.
ج: من در یک خانوادهی دهقان و بیسواد در ولایت لوگر به دنیا آمدم. مکتب ابتدائیه را در زادگاهم و لیسه را در کابل خواندم و از دانشگاه کابل فارغ شدم. خوشبختانه پدر و مادرم با وصف بیسوادی و فقر خودشان، همهی فرزندانشان را به تحصیل تشویق کردند. در مجموع برادرانم درسخواندهاند، اما خواهرانم بهدلیل نبود بستر، بیسواد ماندند. نخست در وزارت معارف کار کردم، بعد ۳۶ سال در وزارت اطلاعات و فرهنگ بودم و فعلاً ریاست موزیمهای ملی را به عهده دارم. در کنفرانسها، سمپوزیمها، کورسهای مختلف در داخل و خارج کار کردهام. خوشبختانه در سال ۲۰۱۳ دکترای افتخاری از طرف دانشگاه نیویورک به دست آوردم.
س: یک یا دو خاطرهی مهم را که در آن حقوق بشری شخص شما نقض شده و در زندگیتان تأثیرگذار بوده، تعریف کنید.
ج: متأسفانه حقوقی که باید میداشتم را نداشتم که دلیل آن نامیمون بودن شرایط اجتماعی و نبود مصونیت حیات انسانها بوده است. درکل مشکلات زیادی را دیدهام. شرایط بهگونهای شد که کارم را از دست دادم؛ مدتها معاش برای ما نمیرسید و مجبور میشدیم به کارهای شاقه رو بیاوریم و در کنار کارهای رسمی، در بازار کار میکردم؛ کارهایی مثل چوبفروشی، پوقانهفروشی، پیاز و کچالوفروشی و کار در مارکیتها؛ درحالیکه باید در کارهای اساسیتری که تجربه داشتم میبودم.
س: سه دستاورد مهم دوران جدید چه بوده است؟
ج: بهصورت کلی از کمکهایی که جامعهی بینالمللی کرد به صورت لازم استفاده نشد؛ ولی با آنهمه بعضی دستاوردها محسوس است. یکی از دستاوردها بعد از ادارهی موقت قانون اساسی است که به حیث قانون مادر، در بخشهای مختلف رهگشای مشکلات شده است. آزادی رسانهها و مطبوعات دستاورد دیگری است که به آن میبالیم. همچنین پیشرفتهایی که در بخشهای مختلف مثل صحت، معارف، امنیت، تحصیلات عالی و سایر بخشها به دست آمده، قابل قدر است. بخش فرهنگ در سه دههی جنگ صدمههای شدیدی دیده است، ولی متأسفانه در طی یک دههی گذشته به فرهنگ کمتر توجه شده است و آن صدمات را نتوانستیم جبران کنیم؛ البته کارهایی که در این بخش هم شده، قابل قدر است.
کلاً در زندگی مردم تغیرات زیادی آمده، اعم از معارف، حقوق بشر و حقوق زنان، تغییرات فاحشی آمده است که قبل از ایجاد ادارهی موقت نبود. در آن زمان مکاتب بسته بود، بهخصوص دختران و زنان اجازهی مکتب رفتن و کارکردن در بیرون از خانه نداشتند؛ اما امروز بیش از ۴۰ درصد پسران و دختران به آموزش و پرورش دسترسی دارند که از لحاظ حقوق بشری و حقوق شهروندی دستاورد بزرگی است.
س: چه چیزی در دوران جدید اعتماد شما را جلب کرده و آن را بعنوان یک نوآوری، ابتکار مثبت و یک چیز خوب ارزیابی میکنید؟
ج: پیشرفتها در وضع قوانین و پیشرفتها و دستاوردها در وضعیت زندگی قابل درک است، اما سیاستمداران و شهروندان ما از اینها به گونهی درست استفاده نکردند. باید دستاوردها نهادینه شود؛ صرف نباید به گفتار اکتفا شود. باید آنچه که در راهبردها مطرح میشود، در عمل نیز تطبیق شود. در روی صفحههای کاغذ مسائل خوب مطرح شده است، ولی در تطبیق آن، نهادهای مربوط و مقامهای ذیصلاح عاجز بودهاند و رابطهی دولت با مردم و مردم با دولت ضعیف بوده است. حرکتها باید بهگونهای تنظیم شود که بین مردم و دولت اعتمادسازی صورت گیرد تا زمینه برای صلح و امنیت بهوجود بیاید. باید تمام مواد قوانین تطبیق شود.
س: مهمترین ترس امروز شما چیست؟
ج: باید شالودهی وحدت ملی تحکیم پیدا کند؛ رابطهی دولت و مردم بیشتر این شود تا زمینه برای امنیت سرتاسری تأمین شود. تا زمانی که امنیت نباشد، فعالیتهای انجام شده در عرصههای مختلف نتیجهی مطلوب نخواهد داشت. اگر امنیت داشته باشیم و خدمتگذاری به مردم به مثابه عنصر اساسی باشد و ارگانها در همین راستا همت بگمارند و وظایفشان را در برابر وطن و هموطنان انجام دهند، یقیناً نقطهی پایانی به همهی نابسامانیها خواهد بود. آنچه برای رسیدن به این نقطه مهم است، سپردن کار به اهل کار است؛ چون در همهی بخشهای دولتی و خصوصی چنین ایجاب میکند. امکاناتی که زمینهی پیشرفت کار را فراهم میکند، استفاده از دانش و تمدن جدید است که ما از آن هنوز عقب ماندهایم، ولی نسل جوان ما پرتحرک و متجسس است. باوجود نبود زمینهی کار، توانمندی و اعتماد به نفسشان که میخواهند با شرایط زمانه خود را عیار بسازند، درخور ستایش است و بااهمیت. اگر برای این نسل زمینه فراهم شود، میتوانند وضعیت کشور را تغییر دهند.
آرزویم برای جوانها این است که رسالتمندانه بیندیشند و به گرایشهای قومی، سیاسی و مذهبی اهمیت ندهند و منافع علیای کشور را در مسیر حرکت جهانی که ما بخشی از آن هستیم، حرکت دهند. جوانها باید با استفاده از پیشرفتهای جهانی و تعلمات جدید جهانی، خود را با جهان همراه بسازند، ولی مسائل دینی و عقیدهای خود را هم نباید فراموش کنند. جوان ما نباید کورکورانه چیزی را بپذیرد؛ باید با دید و سیع مسائل دینی و دنیایی خود را حفاظت کند.
س: از نظر شما سه چالش بزرگ ساختاری، اجتماعی و فرهنگی پیش روی افغانستان چیست؟
ج: نظر به تجاربی که از گذشته دارم، در جامعهی امروز تفاوتهای فاحشی میبینیم. با وجود دستاوردها، ما بخشهای عالی فرهنگ خود را از دست دادهایم و آن عبارت از احترام متقابل است. احترام به ارزشهای معنوی بسیار ضعیف شده است. جهات مثبت فرهنگ خود را ضرورت داریم که باید حفظ کنیم و از جهات منفی آن رو برگردانیم. در این شکی نیست که هنوز یک جامعهی بسیار عقبمانده هستیم. در اینجا احزابی اسلامی وجود دارد که در نام اسلامیاند، اما در عمل اسلامی نیستند؛ وقتی در چنین جامعهی کوچکی ۱۰۰ حزب سیاسی ثبت میشود، برای من غیرقابل مفهوم است. در اینجا احزاب باید محدود باشد، ولی برای تمام بخشهای زندگی برنامه داشته باشد، طبق اقتضای زمان حرکت کنند، حکومت شوند، اوپوزیسیون شوند، پارلمان منظم باشد، سه قوه که روی کاغذ هستند، باید وظایف خود را مسئولانه درک کنند. از نگاه ساختاری و اجتماعی نیز امیدوارم اهل سیاست و نخبهها، فرهنگ را از یاد نبرند. نباید فرهنگ را به صورت کل در خدمت سیاست قرار دهند؛ چون اگر ارزشهای جامعهی خود را نادیده بگیریم، فکر نمیکنم ارزشهای سیاسی به جایی برسد؛ زیرا باعث ایجاد تضاد میشود و راه پیشرفت را میبندد. باید بیشتر تلاش شود که در روشنی ارزشهای مثبت جامعه، راهبردهای سیاسی مطرح شود.
س: آیا فکر میکنید جامعهی افغانستان امروز اجازه خواهد داد که دوباره سناریوی بسته شدن مکاتب به روی دختران و نبود حضور اجتماعی زنان تکرار شود؟
ج: بدون شک در جاهایی که امنیت نیست و مخالفان مسلح حاکمیت دارند، نهتنها دختران، بلکه پسران هم نمی توانند به مکتب بروند؛ اگر مکاتب در آنجاها باز هم باشد، دارای کیفیت بالا نیست. تصور نمیکنم به صورت کل دروازههای مکاتب به روی دختران بسته شود؛ چون آگاهی مردم بهویژه نسل جوان زیاد شده است و اینها اگر بهعنوان یک نیرو قد علم کنند، هیچگاه اجازهی بستن مکاتب را در سراسر کشور نخواهند داد. امروز باید بسترسازی شود که نباید زنی در هیچ گوشهی افغانستان از تعلیم و تحصیل محروم شود. در گذشته ضربالمثلی بود که میگفت وقتی دروازهی مکتب باز میشود، دروازهی زندان بسته میشود. یا میگفتند: اگر سرباز در میدان تعلیم عرق میریزد، در میدان جنگ جلو خونریزی را میگیرد. امروز هر قدر بستر برای تعلیم و معارف مساعد شود، بیشتر به مشکلات فائق خواهیم آمد.
س: یک خاطره را که در آن حقوق بشری یکی از اعضاء زن خانواده یا آشنایان شما (خواهر، مادر، همسر، خاله، عمه) نقض شده، تعریف کنید؟
مسائل زیادی است. اگر به مسائل کوچک اشاره بکنیم، اصلاً درست نیست. در فرهنگ ما هنوز آزادی برای مردم نهادینه نشده است. حقوق شهروندی طوریکه ایجاب میکند وجود ندارد. هر قدر در بخشهای مختلف پیشرفت داریم، در بخش وسیع کشور حق انتخاب برای دختر جوان که شریک زندگی خود را انتخاب کند وجود ندارد؛ چون جامعه کاملاً سنتی است. در این بخش اصلاً حرکتی صورت نگرفته است؛ وظیفهی علمای دین است که حقوقی را که شریعت اسلامی برای نسل جوان اعم از پسر و دختر در نظر گرفته است، برای مردم معرفی کنند.
امروز نمونههای برجستهی بسیاری وجود دارد که تجاوز جنسی، لت و کوب زنها، مجبور کردن به ازدواج زیر سن و بد دادن کودکان از آنجمله است. به بیوهها حق انتخاب همسر، بیرون از فامیل شوهر گذشتهاش نمیدهند؛ مثلاً یک دختر جوان مجبور میشود با پیرمرد بالای ۵۰ یا ۶۰ سال عقد شود. موارد نقض فاحش حقوق بشر جزء زندگی روزمره مردم افغانستان است که نه شریعت اجازه میدهد، نه حقوق شهروندی و نه مدنیت؛ اما اینها بخش وسیعی از زندگی مردم افغانستان هستند. این مسائل وقتی از بین میرود که حقوقی را که شریعت اسلامی برای مردم داده است و قوانین را، به صورت درست تطبیق کنیم.
س: سه عامل بازدارندهی ساختاری، اجتماعی و فرهنگی در مقابل مشارکت زنان در عرصههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی چیست؟
ج: به نظر من دلیل اساسی بیسوادی است. میدانید که بیش از ۵۰ درصد مردم ما در قرن بیست و یکم از سواد بیبهرهاند. من مردم را ملامت نمیکنم، چون زمینه برایشان فراهم نبوده است. وقتی بیش از ۵۰ درصد یک جامعه بیسواد باشد، چه توقع از آن میتوان داشت. عامل دوم بیباوری مردم به قوانین نافذه است. نبود تطبیق قانون زمینه را برای لگامگسیختگیها و تجاوز ها عیار ساخته است.
از نگاه ساختاری نیز تفاوتهای زیادی است. اگر از هر نگاه امروز وضعیت جاری را بنگریم، اجازهی پیشرفت نمیدهد. برای نمونه تفاوتهای بسیار زیاد طبقاتی وجود دارد که بحرانزاست. کثیری از مردم زیر فقر زندگی میکنند. به یاد دارم که پیش از شروع جنگها کمتر افراد مستعد داشتیم که صاحب یک میلیون افغانی باشد، اما امروز جایدادهای برخی کسان بهطور غیرقابل تصور، با میلیونها دالر، انباشته شده است.
میخواهم خاطرهای را بگویم: وقتی دانشجوی سال اول بودم یک استاد به صنف آمد و پیش از معرفی خود شعری بر تخته سیاه نوشت که هنوز هم یادم است:
هرکه افزوده سیم و زرش
زاسمان نبارید بر سرش
مگر یا خودش دزد بوده یا پدرش
این برای ما درس عبرت بود. پیدا کردن رزق حلال راههای معین دارد. تجارت منفعت میآفریند، اما نه اینکه با یکصدهزار افغانی در مدت کوتاهی صد میلیون دالر کسی پیدا کند؛ این غیرممکن است. به یاد دارم در دوره شاهی و داوودخان هم در بین تجارها ۱۰+۱ معمول بود؛ یعنی اگر در ده افغانی یک افغانی مفاد میگیری شایسته است. اما امروز جنسی با ده افغانی خریداری میشود و به صد افغانی فروخته میشود؛ چنین وضعیتی ظلم را نهادینه میسازد.
س: به نظر شما سه مطالبهی عمدهی زنان بطور کلی چیست؟
ج: پیشتر عرض کردم که باید معارف برای زنان تعمیم یابد. وقتی به پیشرفتها در کل کشور نگاه کنیم، فقط در شهرها، یک درصد بسیار کم، زنان پیشرفت داشتهاند. وقتی به پیشرفت امیدوار خواهیم بود که زنان در سراسر کشور پیشرفت داشته باشند؛ چون آنها نیمِ پیکر جامعهی ما را تشکیل میدهند؛ اینها باید حقوق خود را درک کنند، هم از نگاه دینی و هم از دید جامعهی بشری. زنها باید حقوق شهروندی خود را بگیرند. حقوق گرفته میشود، داده نمیشود. امروز در رسانهها اخباری را میشنویم که شرمآور است: تجاوز به کودک، تجاوز به دختر جوان، تجاوز گروهی و… واقعاً غیرقابل پذیرش و تحمل برای همهی انسانها است، چه رسد به مسلمانان. به نظر من علت اساسی محروم بودن جامعه از سواد، محروم بودن قشر محروم و ناتوانی آنها است. در جامعهی ما مردان هم محروماند؛ چه رسد زنان. البته محرومیت زنان بیشتر است. به برداشت من راه حل، افزایش سواد در کشور است، اعتماد به نفس است و تطبیق قانونهایی است که در روی کاغذ بسیار زیبا هستند، ولی در عمل نیستند.
س: منابع و مراکز قابل اتکا در داخل افغانستان برای پیشبرد حقوق و مطالبات زنان چه کسانی هستند؟
به نظرم وقتی کار به اهل آن سپرده شود، انسانهای متعهد به کار گماشته شوند، آنها با وجدان پاک میتوانند راهی را باز کنند. انسان آلودهای که عمل و گفتارش یکی نباشد، هیچ وقت نمیتواند پیشرفت ایجاد کند. خطوط قرمز وجود دارد؛ قوانین هست؛ باید افراد خود را مکلف به قانون بسازند. کسی که چنین تعهد داشت میتواند راه پیشرفت را باز کند، هم برای زن و هم برای مرد.
س: برای دختر خودتان چه آرزویی دارید؟
ج: فرزندانم به ثمر رسیدهاند؛ تا حدی که امکانات داشتم تربیتشان کردم؛ تحصیلاتشان به پایان رسیده است و هرکدام در خدمت مردم هستند. آرزوی من برای هر هموطنم در هر جای افغانستان، در کنرهار، نیمروز، بدخشان، دایکندی یا هر جای دیگر کشور، این است که از حقوق لازم برخوردار باشند و زمینهی تحصیل، تعلیم، کار و زندگی برایشان فراهم باشد. خدمات باید مساویانه بین مردم افغانستان وجود داشته باشد. هیچ کابلی به هیچ بدخشانی، هیچ بدخشانی به هیچ غوری و هیچ کنری برتری ندارد. نباید برای برخی زمینه باشد ولی برای برخی دیگر نباشد. وقتی خدمات مساویانه در اختیار همه قرار گرفت هرکس راه خود را پیدا میکند.
س: در حوزهی خصوصی و عمومی، یعنی فعالیتهای مدنی و حرفهای خود، برای رفع موانع ذکر شده منجمله تبعیض چه کردهاید و چه میکنید؟
ج: در هر محیطی که زندگی میکنم چه خانواده، روستا یا دفتر و اجتماع، چیزی که وجدانم برداشت کرده است طبق آن حرکت و کار کردهام. در حد صلاحیت و توانم برای نسل جوان بسیار سرمایهگذاری کردهام. من یکی از اعضاء جامعهی مدنی هستم؛ یکی از بنیانگذاران بنیاد فرهنگ و جامعهی مدنی از سال ۲۰۱۳ به این سو بودهام؛ عضویت بورد آن را دارم. در حد توانم نه تنها در نظر بلکه در عمل ثابت کردهام و حرکت میکنم. به انسانیت احترام و باور دارم، بهخصوص برای زنان به دلیل آسیبها و ضررهایی که همواره متوجهشان بوده است بیشتر توجه داشتهام.
س: اگر پیام یا صحبت خاصی دارید، بفرمایید.
ج: آنچه خاصاً برای زنان عرض میکنم این است که تنها به گفتار و زبان چیزی ساخته یا بنا نمیشود؛ توانمندیِ کاری خود را بالا ببرند. تا آنجا که دیدهام هیچ زنی از مردان عقب نمیماند؛ در خانه، مزرعه و جاهای دیگر کار میکنند. گاهی موفقانهتر از مردان پیش میروند، اما باید به توانایی خود باور داشته باشند و توانایی خود را در عمل ثابت کنند.