صد و شصت و پنجمین برنامه گفتگوی آرمان شهر به سمینار ولایتی یک روزه تحت عنوان “ جنگ، اعتیاد و فقر ما را می کشد: سیاست دولت از شعار تا عمل” اختصاص داشت که با همکاری موسسه “تهمینه” در شهر هرات در تاریخ ۱۲ نوامبر ۲۰۱۶ برابر با ۲۲ عقرب ۱۳۹۵ در سالن اتاق تجارت این شهر برگزار شد. در این سمینار بیش از چهل نفر از فعالان حقوق بشر، فعالان مدنی، جوانان و منتقدان سیاسی اجتماعی از سطح ولسوالی ها و بیست نفر از شهر هرات شرکت داشتند که نیمی از آنها، زن بودند.
این سمینار در دو میزگرد برگزار شد:
پنل اول: بیسوادی، کم سوادی، اعتیاد، اشتغال و فقر
در این میزگرد، عبدالقیوم افغان رییس کار و امور اجتماعی ولایت هرات درباره سیاست ها و سرمایه گذاری دولت در زمینه ایجاد اشتغال و فقر زدایی برای زنان و جوانان، عبدالرزاق احمدی رییس معارف ولایت هرات در خصصوص رابطه متقابل جنگ و بیسوادی در کشور؛ از بی سوادی تا جنگ از جنگ تا بی سوادی، سمیه رامش نماینده مردم هرات در شورای ولایتی با پرداختن به عامل اعتیاد: جنگ و ناامنی یا فقر و بی سوادی؟ با گسترش اعتیاد چه باید کرد؟ و یما سالک خبرنگار و فعال مدنی در ارتباط با آسیب شناسی عملکرد حکومت در مقابله با بحران های اجتماعی (آموزش و پرورش، اعتیاد، اشتغال و فقر) سخنرانی کردند.
پنل دوم: ناامنی، مشارکت سیاسی زنان و جوانان، عدالت و صلح پایدار
این میزگرد نیز با سخنان سید عظیم کبرزانی نماینده مردم هرات در شورای ولایتی درباره رابطه تأمین عدالت و صلح پایدار، ماریا بشیر حقوق دان و فعال زنان با محور اقدامات عملی حکومت وحدت ملی در زمینه افزایش مشارکت سیاسی زنان، داوود عرفان استاد دانشگاه و فعال مدنی پیرامون مذاکرات صلح و جایگاه زنان و جوانان و محمد یعقوب مشعوف نویسنده و پژوهشگر در خصوص حقوق مدنی زنان و جوانان زیر سایۀ جنگ و ناامنی ادامه پیدا کرد. – گفتوگو گردان: عبید الهی خبرنگار و فعال مدنی –
برنامههای دولتی باید متوازن به پیش رود
در نخستین میزگرد، عبدالقیوم افغان رئیس اداره کارواموراجتماعی، به عنوان اولین سخنران این برنامه با موضع گیری دولت و شرح برنامه های دولتی در راستای اهداف کلی دولت گفت: برنامه های دولتی باید با انکشاف متوازن به پیش رود. دولت توانست در پانزده سال اخیر تا حدودی با انکشاف متوازن مطابق اهداف کاری خود قدم بردارد و اینکه چرا موفق نشد تا به صورت صددرصد به اهداف دست یابد به این خاطر است که تمام پروژه ها از سوی دونر به موسسات خاص داده می شد وحتی ادارات دولتی اجازه نظارت از روند اجرای پروژه ها را نداشتند.
رییس کار و امور اجتماعی ولایت هرات ادامه داد: من به عملکرد دولت از شعار تا عمل نمره هشتاد میدهم اما میلیون ها دالر کمک های خارجی به دلیل عدم نظارت دولت حیف و میل شد. جنگهای تحمیلی، ترورهای سازمان یافته، ایجاد گروههای مسلح موازی با دولت و غفلت روشنفکران باعث شد که شعارها به عمل نیانجامد.
امروز فقر و بیکاری مردم را ناامید ساخته است با این همه درادارات دولتی سیستمهای منظم به وجود آمده و باید با یکپارچگی، وحدت، همدلی تفاهم وسازش رهبران حکومت وحدت ملی شعارها را پیاده کرد. من نسبت به آینده خوشبین هستم. حکومت برای بحران زدایی برنامه دارد و نیازمند حمایت جامعه جهانی وهمگرایی اقشار مختلف جامعه است تا به اهداف بلند نائل شویم.
رنج افغانستان از مرکزگرایی
سید عظیم کبرزانی، نماینده مردم هرات در شورای ولایتی که در رابطه با تأمین عدالت و صلح پایدار سخنرانی کرد، گفت: وضعیت کنونی کشور خوشایند نیست. افغانستان از مرکز گرایی بیش از حد رنج می برد و نیاز مبرم به تغییر سیستم ونظام دارد، نظامی که متاسفانه رهبرانش تمام قدرت را در دستان خویش محدود کرده و از تقسیم قدرت و تفویض صلاحیت به ادارات محلی سخت در هراس اند، تمرکز گرایانی که نه تنها نتوانسته اند وضعیت را بر مبنای وعده های دوران کمپاین های خویش بهبود بخشند، بل وضعیت را خراب تر کردند. اگر نگاهی به وضعیت هرات بیاندازیم با اینکه این ولایت از بیکاری رنج می برد اما عدم مصرف بودجه پروژه های انکشافی و ناامنی سخت رنج می برد. کابل و ارگ نمی خواهد بودجه را در زمان معینش به دسترس واحدهای مربوطه قرار دهند وتنها زمانی به فکر انتقال بودجه می شوند که سال مالی رو به آخر است. شما خود از بروکراسی موجوده سیستم تداراکات، آمدن فصل سرما با فساد گسترده، بهتر می دانید که هیچ اداره ی قادر نخواهد بود در زمان باقی مانده، بودجه خویش را به مصرف برساند. با این وضعیت شما چگونه توقع دارید که با مصرف نکردن بودجه ما زمینه کار، انکشاف، بهبودی اوضاع و نزدیکی ملت با دولت و اقتدار حکومت را شاهد باشیم.
انچه که ما این روزها شاهد آن هستیم اختلافاتی است که عمیقا بین رهبران سیاسی مملکت به چشم میخورد. رهبرانی که متاسفانه مفاد تفاهم نامه سیاسی حکومت وحدت ملی را کنار گذاشته و در مواردی فقط چسبیده اند به تقسیم پنچاه، پنجاه قدرت و پستها. در حالیکه ایشان در تفاهم نامه سیاسی بحث بر گزاری لویه جرگه، تعدیل قانون اساسی،ت وزیع تذکره های الکترنیکی و غیره را داشته اند.
اما در اخر، پشنهادم بیداری و اگاهی مردم هرات است. شهروندانی که رای دادند، مالیه می پردازند، پول آب و برق خود را به زمانش تحویل می دهند، مدنی الطبع اند، همکار دولت اند و صدها خصایل دیگر، بنابراین باید بر اساس یک اجماع سیاسی و جمع شدن بر محور منافع همه شهروندان ، خواستار فشار بیشتر بالای حکومت مرکزی شوند. حکومتی که بپذیرد همه حق دارند و می توانند از حقوق خویش دفاع کنند. بعد از آن رفتن به سمت یک سیستم و نظام غیر متمرکز بحث دیگری است که بیگمان موثریت بیشتری نسبت به وضعیت نظام متمرکز کنونی به دنبال خواهد داشت.
لزوم جدی گرفتن مبارزه با مواد مخدر
سمیه رامش نماینده مردم هرات در شورای ولایتی معتقد است: معضل کشت، تولید و قاچاق مواد مخدر در افغانستان و به سایر کشورها سال هاست که دامنگیر افغانستان شده. برنامه های زیادی برای مبارزه با این پدیده انجام شده؛ چه از سوی نهادهای داخلی و چه از سوی نهادهای بین المللی. اما این برنامه ها تاکنون موفقیت زیادی نداشته است. در ارتباط با مواد مخدر، معضل دیگر هم که اضافه، و به یک نگرانی بزرگ تبدیل شده یعنی افزایش تعداد معتادان به مواد مخدر در افغانستان که نگرانی ها را تشدید کرده است.
پدیده اعتیاد در این اواخر تعداد زیادی از شهروندان افغانستان را قربانی کرده که بیشتر آنها جوانان هستند. نه تنها افغانستان، بلکه تمام کشورهای منطقه و جهان باید برای مبارزه با مواد مخدر تلاش کنند، زیرا این پدیده تهدیدی جدی برای تمام کشورها بهویژه کشورهای منطقه محسوب میشود. گفته می شود که مبارزه با کشت خشخاش و تولید تریاک در کشور، از برنامه های پرهزینه جامعه جهانی است. حکومت و جامعه جهانی مدعی هستند که ادامه نا امنی ها در جنوب و شرق کشور موجب افزایش کشت خشخاش و قاچاق موادمخدر شده است.
به باور این نماینده مردم، گروه طالبان و سایر گروه های مخالف حکومت، از تجارت مواد مخدر برای هزینه های جنگی خود سود هنگفتی را به جیب می زنند: متاسفانه با آغاز بحران در کشور، به ویژه در جنگ های داخلی که حاکمیت مرکزی ازهم فرو پاشید، افغانستان عنوان “بزرگترین” کشور تولید کننده و صادر کننده مواد مخدر جهان را به خود اختصاص داد و هنوز این صدرنشینی را برای خود حفظ کرده است.
استفاده از مواد مخدر نیز بحران های زیاد اجتماعی را به دنبال داشته است. هم اکنون میلیون ها نفر ازمواد مخدر استفاده میکنند که در ایجاد بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی نقش دارند.
پیامدهای جنگ بر دو قشر زنان و جوانان
محمد یعقوب مشعوف نویسنده و پژوهشگر در این میزگرد اظهار داشت: افغانستان طی چهار دهه پسین (۲۰۱۶ – ۱۹۸۰) که دنیا شاهد تحولات، تغییرات وپیشرفتهای بس عظیم سیاسی، اقتصادی و به خصوص تکنالوژیکی بوده است، بحیث یگانه کشور درگیر جنگ در جغرافیای سیاسی جهان باقیمانده است، گرچه کشورهای دیگری چون عراق، سوریه، مصر، لیبی، یمن، سودان شاهد جنگ های خونینی بوده اند که به مرور زمان از شدت و حدت جنگها به نحوی کاسته شده و دورنمای صلح در آنها پدیدارشده است. اما افغانستان همچنانکه در گذشته درگیر جنگ بود، در شرایط فعلی، ضمن اینکه آینده بدون جنگ را در آن سراغ کرده نمیتوانیم، شاهد ادامه جنگ نیز در آن هستیم.
مردم ما در گذشته دو نوع جنگ را با دو ماهیت و محتوای مجزا از هم، یعنی جنگ ضد تجاوز علیه اشغالگران (۱۹۹۲ ۱۹۸۰) و جنگ داخلی (۱۹۹۲-۲۰۰۱) را تجربه کرده اند و امروز هم درگیر جنگ تدافعی علیه هراس افکنی و افراطی گری که زندگی سیاسی و اجتماعی شان را مختل کرده هستند و از ادامه زندگی در پناه امنیت و صلح ناامید شدهاند.
از پیامد ها و نشانه های بس منفی جنگ، ضمن بهم ریختن ساختارهای سیاسی و اداری و زیربناهای اقتصادی کشور ما، فرو ریختن نظام اجتماعی جامعه است. جنگ باورهای ملی ما را مخدوش ساخت، پیوندهای ملیتی مان را گسست و ساختارهای قومیتی ما را خدشه دار کرد. در جنگ های گذشته، سه نسل پانزده ساله کشور از تعلیم و تعلم بی بهره ماندند. یا در داخل افغانستان در خدمت طرفین جنگ قرار گرفتند یا در کشورهای بیگانه به هجرت و غربت تن به کار اجباری دادند که اثرات ناخوشایند آن سالهای سال بر جامعه ما مستولی خواهد بود.
پسامد های زشت و برآمدهای پلشت جنگ، زیاد تر بر دو قشر زنان و جوانان بحیث دو ستون اصلی جامعه که امروز مورد بحث ما است متبارز بوده است. واقعیت امر این است که گمان اکثریت آگاهان سیاسی و نظریه پردازان امور اجتماعی بر این میرفت که با وجود حمایت های مالی و معنوی کشورهای حامی افغانستان در بهبود وضعیت زندگی مردم افغانستان، به خصوص دو قشر زنان وجوانان مفید واقع شود. ضمن اینکه در وضعیت کنونی مردم افغانستان موثر واقع نشد، اعاده کننده شخصیت اجتماعی این دو قشر پویای جامعه هم نشد، بل حقوق مدنی ایشان را نیز نتوانست تامین و تعمیم کند. حقوق مدنی به معنای تامین حقوق شهروندی است که باید برای تمامی اتباع جامعه، بدون تبعیض جنیست به طور همه جانبه تامین شود. زنان نیم بیشتری از پیکره فعال جامعه و نیروی انسانی را در کشورهای عقب مانده اقتصادی چون افغانستان را تشکیل میدهند که در بسیاری از حالات دوشادوش مردان، به کار فیزیکی مشغول اند، یا غیر مسقیم مردان را در کارهای فیزیکی همراهی دارند که به هر دو صورت مکمل کار در پهلوی مردان قرار میگیرند.
واضح است که صلح در شرایط بعد از جنگ برای اتباع جامعه، نه اینکه ایده آل است، بلکه خوشایند و دور از ملال خواهد بود، چرا که زندگی در حالت عادی بر اساس معیارهای سیاسی واجتماعی حاکم بر جامعه پیش میرود و زمینه کار و فعالیت را برای اتباع جامعه اعم از مرد و زن فراهم میسازد و شاخص های شخصیتی اتباع براساس معیارهای انسانی و تخصصی مورد محک قرار میگیرد و هویت پیدا میکند و به اتباع جامعه بحیث عاملان و محرکان زندگی اجتماعی رویت میدهد. بدین صورت فعالیتها در جایگاه تامین و تعیین معشیت بصورت عموم بدون تبعیض برای تمام اتباع مساعد میشود، که البته همه وهمه تحت حاکمیت قانون میتواند شکل گیرد که متاسفانه دوام جنگ و تبعات آن یعنی عدم حاکمیت قانون، حقوق مدنی زنان افغانستان را از حیث پیکره فعال جامعه ضایع ساخته و ایشان را از حقوق اساسی آنها دور کرده که به طور مختصر به بعضی از چالش ها و معضلات فرا روی زندگی زنان افغانستان که ناشی از ادامه جنگ و عدم موجودیت قانون است اشاره میکنم:
تحقیر زنان از حیث جنس دوم: در اینجا لازم میبینم به این نکته هم اشاره داشته باشم که زنان خیلی دور از امروز برای تامین حقوق و آزادیهای سیاسی خویش دست به مبارزه زده بودند که تا امروزحداقل هویتی را برای کسب آزادی های سیاسی و مدنی خود به دست آورده اند. چنانچه در کشورهای پیشرفته هم تا دهه ۶۰ قرن بیستم تقسیمات جنسیتی کارایی داشت که عنوان کتاب زن فریب خورده اثر بتی فرایدان موج دوم آزادی زنان را متبارز ساخت و زنان توانستند به حقوق اساسی خویش نائل آیند. در قسمت تحقیر زنان درافغانستان به این مثال اکتفا میکنم که بسیاری از زنان اندیشمند و فرهمندی هستند که طی زندگی سیاسی، فرهنگی و اداری خویش خدمات بسیاری را به جامعه ارزانی داشته اند. رتبه های علمی را طی وهزاران شاگرد در ساحه آموزش به جامعه تقدیم کردند. اما در وقت مردن از گرفتن نام ایشان هم خودداری میشود و آنها را به نام والده فلانی یا همسر آقای فلانی که شخصیتی هم به تناسب با شخصیت زن ندارند، یاد می کنند. این موضوع را در همین شهر علم و فرهنگ خودمان هرات، آموزشگاه گوهرشاد و زادگاه مهری به وضاحت دیده میتوانیم.
خشونت از لحاظ جنسیت که عمدتا بر زنان از جانب مردان اعمال میشود که شامل خشونت آزار جنسی، خیابان آزاری، حبس در خانه ها و حتی در ادارات دولتی که ما شاهد ادعای بسیاری از اراکین بلند دولتی در این مورد در روزهای معین از حمایت زن مثل روز جهانی زن در رسانه ها بوده ایم. لت و کوب تا حد و سطح قطع کردن گوش، بینی و انگشت نوع دیگری از اعمال خشونت علیه زن است که نه تنها حقوق مدنی، بلکه حقوق بشری شان را نیز از بین برده است. که در ساحه جنگ و بدون حاکمیت قانون بر زنان بیشتر اعمال میشود.
خشونت های اقتصادی: کار نکردن زنان، غرض مرفوع شدن مایحتاج مادی شان باعث شده است که مردان بر زنان به گونه ایی حاکمیت داشته باشند یا زنان تحت الشعاع اوامر مردان قرار گیرند که به نحوی میتوان آنرا درمحوریت عدم قانون که ناشی از استمرار جنگ است برشمرد.
اجازه فعالیت زنان فقط در محیط های خاص: فرهنگ پایین ناشی از جنگ باعث شده است که زنان باوجود توانایی ها و تخصصی که دارند، نتوانند درمحیط های تخصصی خود هم دست به کار شوند. عمدتا در این جوامع کوشش بر آن است که زنان با زنان کارکنند یا در محیط های بسته زنان مشغول به فعالیت شوند. چنانکه ساحه معلمی، اشتغال در ساحه تعلیمی زنان را بر کار کردن در دیگر محیط ها ارجیت میدهند که دربسیاری حالات عواقب منفی را به بار آورده است، آنهم در مرکز ولایات وتحت اداره قانون و حاکمیت، نه درساحات دور دست.
– فشار بی حد و حصر بر زنان از جانب مردان در اثر نبود فرهنگ اعاده شخصیت زنان، مورد دیگری است که باعث شده است زنان زیاد تر به خودکشی و خود سوزی دست زنند.
با وجودی که قانون اساسی افغانستان به تاسی از وضعیت پیش آمده برای زنان میدان فعالیت چون ۲۵%حضور اجباری در مجلسین شورای ملی و شورای ولایتی؛ حداقل فیصدی حتمی در کابینه و ازهمه مهمتر تخصیص وزارتی به نام امور زنان و ده ها موسسه حمایوی دیگر تداعی کرده، با آنهم زنان افغانستان در سایه جنگ و در محور قانون شکنی از حقوق مادی، معنوی، شخصیتی و حیثیتی خود به دور مانده اند. چنانچه خانمها ماریا بشیر و سمیه رامش در نشست روز سه شنبه در هرات حکومت را در راستای استخدام زنان درادارات دولتی و بخشهای خصوصی متهم به بی توجهی کردند و از حضور کم رنگ زنان در ادارات دولتی و سکتور خصوصی اظهار نگرانی کردند.
و اما جوانان!
جوانان در تمامی جغرافیای جهان از جمله افغانستان، نسل با شور امروزی، آینده سازان فردا و مدیران پس فردای جامعه اند که با استعداد و توانایی های خاص جسمی وذهنی خود پایه های اجتماعی، ساختارهای اقتصادی و اساسات تکوینی جامعه را استحکام میبخشند. چنانکه گفته اند در جوانی بیاموز تا در پیری بیاموازنی، در جوانی کار کن تا در پیری از آن لذت ببری. که باز هم جنگ و اثرات ناشی از آن شخصیت سازنده جوانان را زیر بار خود کج کرده و خلاقیت و نبوغ و استعداد شان را ذایل و باطل ساخته است.
با در نظر داشت اینکه ۶۵% نفوس افغانستان را جوانان یعنی بین سنین ۱۵ تا ۲۶ تشکیل میدهد که به نوع و ذات خویش پایه های اساسی و زیر بنای جامعه توسط نیروی جوان بازسازی و نوسازی خواهد شد که در اثر جنگها و پیامد های منفی ناشی از آن، که بیشتر از تمامی اقشار جامعه، جوانان آسیبب پذیرتر بوده ومصائب بس بزرگی دامن گیر حال شان است که تاثیرات منفی امروزی شامل حال شان در نسل های بعدی نمایان خواهد شد. به طور عمده اثرات منفی جنگ بر جوانان افغانستان را میتوان چنین به اختصار گرفت:
بیکاری: کار با تعریف به کار انداختن نیروی فکری و جسمی انسان، جهت امرار معشیت از مبرم ترین ضروریات انسان است که میشود آینده انسانها را در راستای رشد، توسعه و انکشاف اجتماعی و به خصوص اقتصادی متبارز سازد. نسل جوان از حیث پایه ترین قشر فعال، به تناسب سن خویش موثر ترین ابزار کار هستند که میتوانند آینده جامعه را در همه ابعاد و ساحات آن رقم زنند. بیکاری امروز برای جوانان افغانستان یک معضل خیلی بزرگ بشمار رفته که از یک سو آینده و دورنمای زندگی فردای شان را مخدوش و مغشوش کرده و از سویی هم بنابر کمین گیری نیروهای مفسد چون حراس افکنان و قاچاقیان مواد مخدر و انسان ایشان را به لجنزار فرو برده و به فساد میکشانند.
بیسوادی: جنگهای گذشته طوریکه قبلا هم گفته شد، عامل عمده بیسوادی در افغانستان است که تاثیرات آن امروزه در جامعه مان به کلی مشهود و نمایان است و جنگ امروزی در بعضی از مناطق افغانستان چون کندز، هلمند، فراه، و بسیاری از ولسوالی های دور دست جوانان ما را از کسب تحصیل باز داشته است. این مساله منجر به عدم ارتقا ظرفیت های علمی و ضیاع استعداد های موجود در آنان شده است.
فساد: فساد از حیث اصلی ترین پدیده منفی، زاده و محصول جنگ است که امروزه جامعه ما را فراگرفته است. فساد اهم از اخلاقی، اداری و اجتماعی باعث شده است که جوانان نتوانند مسیر اصلی زندگی خویش را پیدا کنند که به موجودیت بیکاری منجر میشود که جوانان به کارهای ناشایست و ناپسندی چون دزدی، ضعف اخلاقی و روی آوردن به کارهای سیاه غیر مثمر و غیر مفید دست بزنند.
اعتیاد: تاثیرات منفی جنگ در همه ابعاد میتواند مشهود باشد. به خصوص اینکه در جامعه بدون قانون جنگ به طور مدیریت نشده ادامه پیدا میکند. بیکاری که منبع فساد است، امروز بسیاری جوانان افغانستان را به کام اعتیاد کشانیده است.
امنیت از حیث بستر تمام فعالیت های سیاسی، اجتماعی و به خصوص اقتصادی، تاثیر منفی تری بنا بر نیازمندیهای جوانان مطابق به سن شان داشته است. آینده جوانان به تناسب سایر اقشا رجامعه، منوط به فعالیت اقتصادی به تناسب نیازمندی های شان است و ضعف اقتصادی ناشی از ناامنی میتواند بر جوانان تاثیر بیشتر و نمایان تری داشته باشد.
مهاجرت: مهاجرت یکی از رویکردهای اساسی دوره جنگ است که در پهلوی ناامنی و بیکاری انسان را وادار به ترک خانه و کاشانه اش میکند که امروزه دامنگیر جوانان افغانستان هم شده است. تنها و تنها براساس آمار طی نیمه سال ۲۰۱۵ و نیمه اول ۲۰۱۶ در حدود ۱۸۰ هزار نفر در اثر بیکاری و فساد ناشی ازجنگ مهاجر کشورهای بیگانه شده اند. که از یک سو نقدینگی ها و سرمایه های کشور را به صورت غیرقانونی باخود به خارج انتقال داده اند و از سوی دیگر نیروی کار باالفل و باالقوه که میتوانست در عمران و آبادی کشور شان مصدر خدمت واقع شوند، در خارج از کشور عاطل و باطل مانده و با بی سرنوشتی به زندگی بدون امید روی آورند.
سواستفاده شعاری حکومت افغانستان از حقوق زنان و جوانان
داوود عرفان استاد پوهنتون ومنتقد سیاسی به عنوان سخنران بعدی، در زمینه «مذاکرات صلح و جایگاه زنان و جوانان» گفت: متاسفانه حکومت افغانستان در تمام مذاکرات و برنامه های خود از حق زن و جوان تنها به عنوان شعار استفاده سو کرده تا بتواند همکاری سازمان ها ی بین المللی را جذب کند. دولت افغانستان اصلا همانطور که به حقوق بشر اعتقادی ندارد به حقوق زن باور ندارد و تنها در برنامه های سمبلیک از آن استفاده می کند. وزارتخانه ای که در راس آن مسایل مربوط به زنان قرار دارد – وزارت امور زنان- از ضعیف ترین وزراتخانه هاست.
همچنان در بخش جوانان نیز حکومت هیچ برنامه مشخصی برای جوانان ندارد و هنوز نسبت به جوانان دیدگاه قبیله ایی وجود دارد. جوان تنها به عنوان حرف گوش کن بزرگ خانواده و این که باید دستان بزرگان را بشورد مطرح هستند و جایگاه خاصی در دیدگاه قبیله ای ندارد. در سیاست ها و برنامه های دولتی امروز، جوانان و زنان جایگاهی در تصمیم گیری ها ندارند و فعال و کنشگر نیستند.
ناتوانی حکومت وحدت ملی در تثبیت جایگاه سیاسی زنان
ماریا بشیر فعال حقوق زنان و اولین دادستان زن افغانستان در سخنرانی خود با انتقاد از مردان گفت: متاسفانه مردان نیکتایی پوش تنها حق و حقوق را برای زن همسایه قبول دارند نه زن و فامیل خود. حکومت وحدت ملی با تقسیم قدرت پنجاه پنجاه نتوانست فعالیت مثبتی را برای جایگاه سیاسی زنان داشته باشد.
حکومت تنها چهار زن را نه از لحاظ لیاقت و شایستگی بلکه تنها به خاطر بازی های سیاسی در وزارت خانه ها گمارد. پروژه پرموت – از پروژه های دولتی با حمایت مالی آمریکا برای ترفیع جایگاه و بهبود وضع زنان- تنها نقش سمبولیک دارد و به معنای واقعی در وضعیت زنان و جوانان تغییری نخواهد اورد.
حتی زنان در بخش صلح نیز حضور سمبلیک دارند و به معنای واقعی جایگاهی ندارند. در مذاکرات سیاسی اصلا برای زنان اهمیت داده نشد و اینده زنان نیز مورد بحث قرار نگرفت. با این همه تا ما زنان به شعور سیاسی نرسیم و حق خود را دادخواهی نکنیم به موفقیت نخواهیم رسید.