پرویز جاهد
قطعاً باید بین فیلمهای ساب ژانر «تجاوز/انتقام» و یا «اکسپلویتیشن موویز» (exploitation movies) با فیلمهایی که موضوع آنها تجاوز دستهجمعی به زنان در جنگهاست تفاوت قائل شد. در دسته اول که بیشتر مربوط به فیلمهای هالیوودی است، روایت عمدتاً به این شکل پیش میرود:
زنی مورد تجاوز یک نفر یا دستهای از آدمها قرار میگیرد و تا سرحد مرگ شکنجه میشود.
زن زنده میماند و خود را برای انتقام گرفتن آماده میکند.
زن بعد از پیدا کردن آمادگی جسمی و روحی لازم وارد عمل شده و به سراغ متجاوزان میرود و آنها را به سزای اعمالشان میرساند.
در فیلمهای این ژانر، قهرمان که معمولاً زن است از جایگاه یک سوژه منفعل به جایگاه یک کنشگر ارتقا مییابد و موفق میشود با کشتن متجاوزان، به آرامشی نسبی برسد. به عنوان مثال در فیلم «میس ۴۵» ساخته ابل فررا، دختر کر و لالی در راه بازگشت به خانه از محل کار، مورد تجاوز قرار میگیرد و بعد سعی میکند از تجاوزگران انتقام بگیرد. در برخی فیلمها مثل «سگهای پوشالی» ساخته سم پکین پا، شوهر زن به جای او وارد عمل شده و از متجاوزان انتقام میگیرد. این نوع انتقامجویی با اینکه ظاهراً انگیزهای شخصی دارد اما در عین حال حاوی درسی اخلاقی به مردانی است که نتوانستهاند خود را با جامعه مدرن تطبیق دهند و همچنان روحیه وحشی و غیرمتمدنانه خود را حفظ کردهاند.
اما آیا زنهایی که در دوران جنگ، به وسیله سربازان یا افسران دشمن مورد تجاوز قرار گرفته و میگیرند نیز میتوانند یا توانستهاند انتقام خود را از سربازان و افسران متجاوز بگیرند یا مجبورند از ترس جان یا آبروی خود سکوت کرده و با خاطره تروماتیک تجاوز و کابوسهای ناشی از آن، تا آخر عمر سر کنند؟ آیا سینما توانسته با بیان و نمایش این تروما (زخم روحی التیامناپذیر)، زن مورد تجاوز واقع شده را از اختلال و رنج روانی شدید نجات داده یا اندکی از اندوه او بکاهد؟
واقعیت این است که بر خلاف سینمای آمریکا که تجاوز به زنان در آن عموماً در سطح یک بزهکاری اجتماعی و انتقامجویی فردی مطرح شده و دستمایهای برای فیلمهای اکشن بوده (جز در برخی فیلمهای مربوط به جنگ ویتنام مثل فیلم «بهشت و زمین» الیور استون که در آن یک دختر ویتنامی نه به وسیله سربازان فرانسوی یا آمریکایی بلکه به وسیله سربازان همنژادش مورد تجاوز قرار میگیرد)، این سینمای اروپا بوده که موضوع تجاوز به زنان در جنگ و پیامدهای روانی و تروماتیک آن را به شکل عمیقتر و جدیتری تصویر کرده است.
تجاوز به مثابه یک استراتژی جنگی
در اغلب جنگها، از تجاوز و خشونت جنسی علیه زنان به عنوان یک حربه نظامی و به مثابه یک استراتژی جنگی برای تحقیر زنان استفاده شده است. به نوشته لیوسیندا مارشال در مقاله «نظامیگری و خشونت علیه زنان دو روی سکه دیگریسازی»، خشونت علیه زنان، جزو خصلت ذاتیِ میلیتاریسم است. به نوشته او، در جنگها غالباً بدن زنان بخشی از زمین جنگی محسوب میشود که نیروهای متخاصم برسر آن یا بر روی آن نبرد میکنند. بدن زنان اغلب جزو غنایم جنگی به حساب میآید و یا تحت عنوان کلی «خسارات فرعی» جنگ نادیده گرفته میشود.
به عنوان مثال برهنه کردن زنان در مقابل تودههای سربازان و تجاوز به آنها، به عنوان بخشی از استراتژی نظامیان علیه نیروهای مقابلشان در جنگ در فیلمهای میکلوش یانچو، سینماگر بزرگ مجار (به ویژه «محاصره» و «سرخ وسفید») تصویر شده است. به نوشته گراهام پتری (سینمای یانچو- ترجمه ایرج کریمی)؛ «برهنگی در فیلمهای یانچو به معنی تحقیر زنان و مردان است. وقتی مردان وادار میشوند که لباسهایشان را درآورند، عموماً قصد آن است تا آنان در متن خشونت و ستیزه، آسیبپذیرتر و بیدفاع بنمایند. اما در مورد زنان، تحقیر (برهنگی) آشکارا جنبه جنسی دارد و پیامد آن معمولاً تجاوز یا قصد تجاوز و یا در بهترین حالت، دستدرازی موذیانه و فاصلهدار است که در فیلم «سکوت و فریاد»، سرجوخه نسبت به دو خواهر اعمال میکند. در فیلم «سرخ و سفید» یک افسر قزاق بعد از تجاوز به یک زن روستایی به وسیله افسران مافوقش اعدام میشود.»
در فیلم «باد زمستانی»، تروریستها علاوه بر برهنه کردن زنان، آنها را وامیدارند که در برابر چشمان آنها با هم معاشقه کنند. اما در «سرود سرخ» هیچ اجباری از سوی نظامیان برای برهنه شدن زنان در کار نیست بلکه برهنگی زنان، امری نمادین و کاملاً داوطلبانه و به نشانه صلحطلبی و حرکتی مسالمتجویانه است در حالی که در فیلم «الکترا» برهنگی زنان، به مثابه مکافات آنها به جرم خیانت است.
زنان و ترومای تجاوز در جنگ
در برخی از فیلمهای مربوط به جنگ، زنانی را میبینیم که با ترومای تجاوز در دوران جنگ زندگی میکنند و با یادآوری خاطرات و کابوسها و ترسهای ناشی از آن عذاب میکشند. در یکی از اپیزودهای فیلم «کائوس» ساخته برادران تاویانی که بر مبنای داستانهایی از لوئیجی پیراندللو ساخته شده، با زنی مواجهایم که با خاطره تروماتیک یک تجاوز زمان جنگ زندگی میکند. این زن، داستان زندگیاش را در ۳۰ سال قبل روایت میکند و میگوید که چگونه شوهرش که هوادار گاریبالدی بود در جنگ کشته شد و او مورد تجاوز فرمانده دشمن قرار گرفت. او پسری به نام روکو دارد که چوپان مهربانی است و به او محبت بسیار میکند اما مادر چشم دیدن او را ندارد چرا که او ثمره تلخ یک تجاوز و رویدادی تروماتیک است. این زن در عین حال، نمادی از سرزمین مادری سیسیل است که به او تجاوز شده، و فرزندانش او را تنها در فقر رها کرده و به امید خوشبختی به سرزمینهای دیگر گریختهاند.
فیلم مصری «گناه» ساخته هنری برکت که در سال ۱۹۶۵ ساخته شده نیز چنین مضمون تراژیکی دارد. در آنجا نیز زن دهقانی که بعد از تجاوز یک افسر ارتش، باردار شده، این موضوع را از شوهرش مخفی نگه داشته و بعد از به دنیا آمدن کودک، او را از بین میبرد و خود نیز بعد از آن میمیرد. فیلم «لاکپشتها هم پرواز میکنند» ساخته بهمن قبادی نیز موضوع مشابهی را دنبال میکند. در این فیلم که شاید تنها فیلمی است که به موضوع تجاوز سربازان عراقی به زنان کرد در جریان جنگ ایران و عراق میپردازد، دختر نوجوانی که مورد تجاوز سرباز عراقی قرار گرفته، در پایان فیلم فرزند ناخواستهاش را در دریاچه غرق کرده و با پرت کردن خود از پرتگاه خودکشی میکند.
بیشترین قربانیان تجاوز در جنگهای سالیان اخیر مربوط به جنگ بوسنی بوده که بین سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۵ در دل اروپای متمدن اتفاق افتاده است. بر اساس منابع معتبر و گزارشهای منتشر شده سازمان ملل، در طی جنگ بوسنی بین ۲۰ تا ۵۰ هزار زن مسلمان بوسنیایی به وسیله سربازان و افسران صرب مورد تجاوز دسته جمعی و سیستماتیک قرار گرفتند.
فیلم داستانی «گرباویکا» (Grbavica) ساخته جاسمیلا ژبانیک که برنده خرس طلایی جشنواره فیلم برلین در سال ۲۰۰۶ شد نیز به موضوع کودکان حاصل تجاوز در جنگی دیگر و در سرزمینی دیگر میپردازد. این فیلم داستان زنی بوسنیایی است که در جریان جنگ بوسنی، قربانی تجاوز یک سرباز صرب بوده و حالا با دخترش که حاصل این تجاوز است در سارایوو زندگی میکند. فیلم از زاویه دید سارا، دختر این زن روایت میشود که به دنبال کشف هویت واقعی پدرش است. پدری که مادرش به دروغ او را یک سرباز شجاع بوسنیایی معرفی کرده که در جنگ کشته شده است.
تجاوز سیستماتیک به زنان در جنگ بوسنی
بیش از ۲۵ سال از جنگ بوسنی میگذرد اما هنوز پرونده متجاوزان صرب در دادگاههای بینالمللی تحت بررسی است و مجرمان این فجایع به سزای اعمالشان نرسیدهاند. به اعتقاد مارگوت والستروم، نماینده سازمان ملل در زمینه خشونت جنسی در جنگ، از میان ۵۰ هزار مورد تجاوز به زنان در جنگ بوسنی، تنها ۱۲ پرونده در سال ۲۰۱۰ در دادگاه تشکیل شده است.
علاوه بر فیلم «گرباویکا»، موضوع تجاوز دستهجمعی سربازان صرب به زنان بوسنی، دستمایه فیلمهای داستانی و مستند زیادی بوده است. فیلم مستند «فراخوان ارواح» (داستان تجاوز، جنگ و زنان) ساخته مندی جاکوبسن و کارمن جلینسیک، به زندگی دو زن بوسنیایی میپردازد که در دوران کودکی به وسیله سربازان صرب دستگیر و به اردوگاه اومارسکا برده شده و در آنجا مورد تجاوز و آزار جنسی این سربازان قرار گرفتند.
«آمدهام شهادت بدهم» نیز مجموعهای مستند از تولیدات شبکه تلویزیونی «پیبیاس» است که با صدای مت دیمن بازیگر سرشناس هالیوود روایت میشود و روایتهای شخصی ۱۶ زن بوسنیایی است که در زمان جنگ بوسنی، مورد تجاوز گروهی سربازان صرب در شهر فوکا قرار میگیرند. آنها بعد از سالها سکوت خود را شکسته و به افشای جنایتهای سربازان صرب میپردازند. زنانی که خواستهاند هویت آنها مخفی بماند و میگویند که صربها با آنها مثل حیوان رفتار کردند. به گفته آنها، هدف صربها، شکستن غرور آنها بود و این کار با تجاوز و آزار جنسی صورت گرفته است. در سریال «مرگ یوگسلاوی» ساخته آدریان پنیک (از تولیدات بیبیسی) نیز به موضوع تجاوز زنان بوسنیایی پرداخته شده است.
هالیوود نیز به جنگ بوسنی بیاعتنا نبوده است. در میان فیلمهای جنگی هالیوود در مورد جنگ بوسنی، فیلمی است به نام «در سرزمین خون و عسل» که انجلینا جولی، ستاره هالیوودی آن را ساخته و موضوع تجاوز و آزار زنان بوسنیایی را در قالب داستانی رمانتیک بین سربازی صرب و دختری مسلمان روایت کرده است. اما این فیلم بیشتر از آنکه روی جنایات صربها در زمان جنگ بالکان و تجاوز به زنان بوسنیایی متمرکز باشد، روی ماجرای عاشقانه این زوج متمرکز شده است. انجلینا جولی در گفتوگو با کریستین امانپور گفت که این فیلم را برای جلب توجه بین المللی به وضعیت بازماندگان جنگ بوسنی ساخته است. به گفته او، این بدترین نسلکشی تاریخ معاصر بعد از جنگ جهانی دوم بود که در اروپا صورت گرفت: «ما آن زمان چه میکردیم؟ آیا به اندازه کافی تلاش کردیم؟ و چرا به اندازه کافی درباره آن حرف نزدیم؟ این جنگ، جنگی نابرابر بود. کسانی هستند که نمیخواهند این چیزها گفته شود و برخی حتی وقوع آن را انکار میکنند.»
در زمان ساخت این فیلم، شایعاتی در مورد اینکه این فیلم راجع به عشق یک زن بوسنیایی است که عاشق تجاوزگر خود میشود به راه افتاد که باعث اعتراض زنان قربانی بوسنیایی گردید اما این شایعات به وسیله گروه سازنده فیلم تکذیب شد. همچنین در سال ۲۰۱۱ جوزپ نژویک نویسنده کروات، ادعا کرد که آنجلینا جولی از رمان او به نام «روح از هم پاشیده»، سرقت کرده است اما انجلینا جولی این موضوع را انکار کرد.
تجاوزهای متفقین در جنگ جهانی دوم
بر مبنای اسناد تاریخی منتشر شده، اشغال برلین به وسیله ارتش سرخ اگرچه به منزله پایان کار هیتلر و انهدام ماشین جنگی فاشیسم بود اما برای بسیاری از مردم آلمان به ویژه زنان آلمانی، آغاز دورانی وحشتناک و دردبار محسوب میشد. نیروهای روسی در حالی برلین را فتح کردند که از دو میلیون و ۷۰۰ هزار آلمانی باقی مانده در این شهر، دو میلیون نفرشان زن بودند. به نوشته آنتونی بیور در کتاب «سقوط برلین در سال ١٩۴۵»، روسها بعد از ورود به خاک آلمان، تجاوز سازمان یافته خود به زنان را آغاز کرده و در برخی روستاها تمام زنان بین ۱۰ تا ۸۰ سال را مورد تجاوز قرار دادند. بسیاری از این قربانیان به صورت مکرر (تا ۵۰ بار) مورد تجاوز قرار گرفته بودند. به نوشته آنتونی بیور، ۷/۳ درصد کودکانی که در برلین در سالهای ۱۹۴۵ و ۱۹۴۶ به دنیا آمدند، پدران روسی داشتند. به نوشته این محقق، بعد از فتح برلین، هزاران زن آلمانی برای نجات از تجاوز روسها خودکشی کردند. هنگامی که انگلیسیها به برلین رسیدند، افسران انگلیسی با دیدن دریاچههای مملو از زنانی که پس از تجاوز خودکشی کرده بودند، شوکه شدند.
مارتا هیلرز، روزنامهنگار آلمانی نیز در کتابش با عنوان «زنی در برلین» که در سال ۱۹۴۵ منتشر شد، خاطرات خود از اشغال برلین و تجاوز به زنان از سوی ارتش سرخ را به ثبت رسانده است. فیلم «زنی در برلین» (۲۰۰۸) ساخته ماکس فاربر باک، داستان همین زن روزنامهنگار (با بازی نینا هوس بازیگر زن برجسته سینمای آلمان) است که بعد از هجوم روسها به برلین، نه تنها شاهد تجاوز سربازان روسی به زنان آلمانی است بلکه خود نیز مورد تجاوز آنها قرار میگیرد. حرف زدن در مورد تجاوزها و جنایتهای سربازان ارتش سرخ تا زمان سقوط دیوار برلین ممنوع بود و پس از آن بود که اسناد و اطلاعات زیادی در این زمینه منتشر شد. خاطرات این زن با اینکه در سال ۱۹۴۵ منتشر شده بود برای مدت نیم قرن در حاشیه بود تا اینکه در سال ۲۰۰۳ دوباره منتشر شد و به کتابی پرفروش در آلمان تبدیل گردید.
کتاب «بازی» نوشته روزنامهنگار آلمانی، اینگبورگا جاکوبز از گزارشگران تلویزیون زد دی اف (ZDF) آلمان، در واقع تاریخ شفاهی زنانی است که پس از فتح برلین مورد تجاوز سربازان روسی قرار گرفته بودند. در گزارشهای این نویسنده آمده که ابعاد این جنایتها را نمیتوان مشخص نمود چرا که بسیاری از زنان مورد تجاوز قرار گرفته حاضر نیستند درباره تجربههای دردناکشان حرف بزنند. برخی گزارشها نیز حاکی از آن است که نیروهای دیگر متفقین، تنها نظارهگر نبوده و گاهی آنها نیز شریک جرم روسها بودهاند.
بر اساس مطالعات منتشر شده رابرت جی لیلی در طی جنگ جهانی دوم، ۱۴ هزار زن انگلیسی، فرانسوی و آلمانی مورد تجاوز سربازان آمریکایی قرار گرفتند. کتاب «با تجاوز به زنان اروپا فتح شد» نوشته دکتر آستین جی آپ، استاد ادبیات انگلیس در آمریکا که در سال ۱۹۴۶ منتشر شد، منبع معتبر دیگری در این زمینه است. اما ظاهراً تاکنون جز فیلم «پوست» (La peau) ساخته لیلیانا کاوانی، هیچ فیلم دیگری در این مورد ساخته نشده. در فیلم «پوست»، که بر اساس رمانی از کورتزیو مالاپارته (با بازی مارچلو ماسترویانی) ساخته شده و ماجرای آن در زمان جنگ جهانی دوم در ایتالیا و در ناپل تحت اشغال متفقین میگذرد، جنون و ویرانگریهای سربازان متفقین در این شهر به تصویر کشیده شده است. جنون سربازان آمریکایی تا حدی است که به همقطار زن خود که یک خلبان آمریکایی است تجاوز میکنند.
از طرف دیگر سربازان مراکشی که در زمان جنگ جهانی دوم تحت فرماندهی فرانسویان میجنگیدند، بعد از اشغال ایتالیا، مرتکب تجاوزهای دستهجمعی به زنان ایتالیایی شدند. در فیلم «دو زن» (۱۹۶۰) ساخته ویتوریو دسیکا نیز زن بیوهای (با بازی سوفیا لورن) که به همراه دختر ۱۲ سالهاش در زمان جنگ جهانی دوم، به خاطر ترس از بمباران رم به وسیله نیروهای متفقین، از این شهر میگریزد، در راه مورد حمله و تجاوز دستهجمعی سربازان مراکشی ارتش فرانسه قرار میگیرند.
بدن زن به مثابه میدان نبرد
آیا سینما توانسته با بیان و نمایش ترومای تجاوز جنسی به زنان در جنگها، به واقعیت چنین جنایتی نزدیک شود و چه بسا حتی از اندوه قربانیان بکاهد؟
در برخی از فیلمهای مربوط به جنگ، زنانی را میبینیم که با ترومای تجاوز در دوران جنگ زندگی میکنند و با یادآوری خاطرات و کابوسها و ترسهای ناشی از آن عذاب میکشند. در بخش نخست این جستار از فیلم «کائوس» ساخته برادران تاویانی، فیلم مصری «گناه»ساخته هنری برکت، فیلم داستانی «گرباویکا» (Grbavica) ساخته جاسمیلا ژبانیک و همچنین از فیلم «در سرزمین خون و عسل» ساخته انجلینا جولی و «دو زن» (۱۹۶۰) ساخته ویتوریو دسیکا به عنوان فیلمهایی که بخشی از واقعیت تجاوز جنسی در جنگ جهانی دوم و جنگ بوسنی را بیان کردهاند یاد کردیم. اکنون این بحث را پی میگیریم:
تجاوز ارتش سرخ در لهستان
به گفته نورمن نیامارک، مورخ آمریکایی و استاد دانشگاه استنفورد، اگر آمار زنان مورد تجاوز قرار گرفته در کشورهای اروپای شرقی به وسیله ارتش سرخ را به آمار قربانیان خشونت جنسی در زمان جنگ جهانی اضافه کنیم، آمار زنان قربانی بالغ بر دو میلیون خواهد بود.
فروزینا اسکرابسکی، مستندساز لهستانی در فیلم مستند «شرم خفته» (Silenced Shame)، به سراغ زنان لهستانی رفته که در زمان جنگ جهانی دوم مورد تجاوز سربازان روسی قرار گرفتند. به گفته اسکرابسکی، بیش از ۸۰۰ هزار زن لهستانی در زمان اشغال لهستان به وسیله ارتش سرخ، مورد تجاوز سربازان روس قرار گرفتند و آمار حاملگی زنان تجاوز شده آنقدر بالا بود که دولت لهستان، ممنوعیت سقط جنین در این کشور را برای مدتی کوتاه لغو کرد. به گفته این فیلمساز، تنها زنان لهستانی قربانی این خشونتها نبودند بلکه مردان لهستانی نیز بار یک شرم و گناه تاریخی را که ناظر این فجایع بوده و نتوانستند کاری بکنند، بر دوش دارند. به گفته اسکرابسکی، در دوران کمونیسم، این زنان و مردان قربانی نه تنها حق حرف زدن درباره این ترومای تاریخی را نداشتند بلکه موظف بودند که همیشه در مراسم بزرگداشت سربازان ارتش سرخ به عنوان نیروهای نجاتدهنده ملت لهستان شرکت کنند.
در مورد تجاوز سربازان و افسران آلمانی به زنان یهودی در کمپها نیز روایتهای متعددی وجود دارد. بر مبنای یکی از این روایتها، نظامیان آلمان از طرف حزب نازی دستور داشتند که به زنان یهودی یا اسیر تعرض نکنند اما گزارشهای منتشر شده اخیر (حاصل افشای اعترافات ضبط شده اسرای جنگی آلمانی) در مورد تجاوز به زنان یهودی در اردوگاههای آلمانی، خلاف این ادعا را نشان میدهد. این صحنهها البته در فیلمهای مربوط به هولوکاست کمتر تصویر شده است.
تجاوز به زنان در فیلمهای سامورایی ژاپنی
جنگهای خونین قبیلهای و فئودالی، بستر بسیاری از فیلمهای ژانر «چن بارا» (اصطلاح ژاپنی برای فیلمهای سامورایی) به ویژه فیلمهای کوروساوا، کوبایاشی وکانه تو شیندو است.
فیلم «راشومون» (۱۹۵۰) ساخته آکیراکوروساوا، شاید معروفترین فیلم از نظر تمرکز روی موضوع تجاوز زن به عنوان ماجرای اصلی فیلم باشد که به شکل ماهرانه و پیچیدهای از منظرهای گوناگون روایت میشود. این فیلم که بر پایه داستانی از ریونوسوکه آکوتاگاوا ساخته شد، به کمک فلاش بکهای مکرر، ماجرای تجاوز یک راهزن به زنی جوان و قتل شوهرش را در جنگل از چند زاویه دید روایت میکند و از این نظر در زمان خود، بدعتی در شیوه روایتگری بود و الهامبخش بسیاری از فیلمسازان دیگر گردید. در فیلم، چهار روایت مختلف از یک رویداد ثابت به وسیله چهار راوی مختلف شنیده میشود که هر کدام با دیگری متفاوت و حتی متناقض است. کوروساوا با این شیوه روایی، در واقع مطلق بودن حقیقت (در اینجا تجاوز به یک زن) را زیر سؤال برده و از تماشاگر میخواهد با شنیدن روایتهای مختلف، نتیجهگیری کرده و برداشت خود را از حقیقتی که نسبی است داشته باشد.
در فیلم «گربه سیاه» (۱۹۶۸) ساخته کانه تو شیندو، تجاوز به زنان، محرک نیرومندی برای انتقامجویی زنان علیه ساموراییهای تجاوزگر است. این فیلم که بر اساس متون کهن ژاپنی مثل «کونجاکو مونوگاتاری» ساخته شده، داستان دو زن روستایی است که ساموراییهای گرسنه و حریص گریخته از جنگ، آنها را بعد از تجاوز دستهجمعی به قتل میرسانند اما نیروهای غیبی بعد از مرگشان آنها را به شکل گربههایی سیاه و شیطانی درمیآورند تا در دروازه «راجومون» که پناهگاه دزدان و راهزنان است در کمین ساموراییها نشسته، آنها را اغوا کرده و به دام انداخته و از پا درآورند. در واقع روحهای سرگردان این فیلم، انتقام تاریخی همه رعایا و دهقانان فقیر از فئودالها، مباشران و ساموراییها را که سالها به آنها ظلم کرده و مورد بهرهکشی و تجاوز قرار دادند را میگیرند.
نسلکشی و تجاوز در ننکینگ چین
ماجرای قتل عام و تجاوز دستهجمعی سربازان ژاپنی به شهر ننکینگ، پایتخت سابق چین در زمان جنگ جهانی دوم نیز دستمایه فیلمهای بسیاری بوده است.
فیلم داستانی چینی «شهر زندگی و مرگ» (۲۰۰۸) ساخته لو چوان نیز روایت دراماتیزه شده تجاوز گروهی سربازان ژاپنی به زنان چینی در شهر ننکینگ و قتل عام مردم این شهر است. همچنین دن استورمن و بیل گوتن تاگ در فیلم «ننکینگ» (۲۰۰۷)، روایت داستانی دیگری از این قتل عام و تجاوزهای جنگی هولناک تاریخی ارائه کردهاند.
مستندهای افشاگرانه در مورد تجاوز
مستند «جنگ نامرئی» ساخته کربی دیک از آمریکا نیز مستندی جسورانه و افشاگرانه درباره تجاوز و آزار جنسی در ارتش آمریکا و ترومای جنسی زنان نظامی قربانی تجاوز در ارتش این کشور است.
این فیلم، یکی از نخستین فیلمهایی است که روی موضوع حساس فرهنگ تجاوز در ارتش آمریکا انگشت گذاشته و به افشای سیاستهای ارتش آمریکا در جهت سرپوش گذاشتن بر جرایم صورت گرفته در محیطهای نظامی پرداخته است. مستندی که توانسته در ظرف مدت کوتاهی که از اکران آن میگذرد، تأثیر عمیقی بر سیاستهای دولت آمریکا در این زمینه گذاشته و باعث تغییر برخی قوانین نظامی و قضایی شود.
سازنده این فیلم تکاندهنده، جرایم صورت گرفته و نرخ بالای تجاوز در ارتش آمریکا را از سال ۱۹۹۱ تا سال ۲۰۱۰ دنبال کرده است. بر اساس این فیلم، ۲۰ درصد نیروهای زن آمریکایی، هنگام خدمت در ارتش، مورد تجاوز و آزار جنسی قرار گرفتند. ۳۳ درصد قربانیها نیز تجاوز خود را گزارش ندادهاند چرا که اغلب، تهدید به مرگ یا اخراج از ارتش شدهاند. از هر پنج زنی که تجاوز خود را گزارش داد، چهار نفر از آنها تنبیه و اخراج شدند.
کربی دیک در این فیلم نه تنها با زنانی که در ارتش به وسیله همقطارانشان مورد تجاوز قرار گرفتند، گفتوگو کرده بلکه به سراغ شمار وسیعی از اعضای کنگره آمریکا، فرماندهان رده بالا در شاخههای مختلف نظامی، و برخی مقامات رسمی وزارت دفاع آمریکا، روزنامهنگاران، روانشناسان و وکلای حقوقی رفته است.
داستانهای این زنان قربانی، همگی دارای درونمایهای مشترک است: آنها نه تنها مورد تجاوز همراهان نظامیشان قرار گرفتند، بلکه قربانی بیعدالتی سیستم قضایی آمریکا نیز بودهاند چرا که محاکمه نظامیها تنها در صلاحیت دادگاههای ارتش بوده و آنها نیز به بهانههای مختلف، نه تنها عدالت را در مورد متجاوزان اجرا نکردهاند بلکه اغلب، قربانیان تجاوز را مجازات کرده و حکم اخراج آنها از ارتش را صادر کردهاند.
«جنگ نامرئی» از سوی انجمن منتقدان فیلم شیکاگو به عنوان بهترین فیلم مستند سال گذشته انتخاب شده است.
بیشتر فیلمهای مستندی که به وسیله مستندسازان زن ساخته شدهاند جنبهای افشاگرانه و حقیقتجویانه دارند و با هدف جلب توجه مجامع بینالمللی به وضعیت قربانیان تجاوز ساخته شدهاند. برخی از سازندگان آنها مثل لیزا اف جکسون سازنده فیلم مستند «سکوت بزرگ: تجاوز در کنگو» خود قربانی تجاوز در جنگها بودهاند. فیلم لیزا جکسون که برنده جایزه ویژه هیئت داوران جشنواره ساندنس ۲۰۰۸ گردید، به موضوع تجاوز و خشونت جنسی به عنوان یک حربه نظامی در جنگ داخلی کنگو میپردازد. در جریان این جنگ، صدها هزار تن از زنان و دختران جوان کنگویی، به وسیله سربازان ربوده شده و مورد تجاوز قرار گرفتند. فیلمساز که خود قربانی این تجاوز دستهجمعی بوده، با دوربین خود به سراغ نظامیان و قربانیان آنها رفته و حقایق هولناکی را افشا کرده است.
در فاصله دو دهه کشمکش نظامی بین نیروهای هوادار حکومت و شورشیان مخالف کنگو، بیش از ۱۵۰ هزار زن کنگویی قربانی تجاوز و خشونت جنسی نظامیان در این کشور شدند. فمکه و ایلزه ون ولزن از سینماگرانیاند که در فیلمهای مستند خود روی موضوع تجاوز به زنان کنگویی در جریان جنگهای داخلی این کشور تمرکز کردهاند. در فیلم مستند «اسلحه جنگ» ساخته این دو فیلمساز، وضعیت زنان قربانی تجاوز در جمهوری دمکراتیک کنگو به شکل دردناکی ترسیم شده است. آنها همچنین در مستند دیگری به نام «عدالت برای فروش»، موضوع تجاوز یک سرباز کنگویی به یک زن روستایی را از دید وکیلی به نام کلوداینکه که این پرونده را دنبال میکند، بررسی کردهاند. آنها نشان میدهند که نه تنها سیستم قضایی فاسد کنگو، نمیتواند عدالت را اجرا کند بلکه جوامع بینالمللی نیز با سکوت خود بر این جنایات سرپوش گذاشتهاند. «نبرد با سکوت» مستند دیگری از این دو مستندساز است که در آن به موضوع تجاوز به زنان کنگو پرداخته شده است.
کارترین اولمر در فیلم مستند «بعد از تجاوز» به زندگی مختار مای، زن روستایی پاکستانی میپردازد که قربانی انتقامجویی و کینهتوزی قبیلهای بوده و به شکل بیرحمانهای مورد تجاوز گروهی از مردان قبیله متخاصم قرار میگیرد. اما مختار به جای سکوت و ادامه زندگی با شرم، تصمیم میگیرد به افشاگری در این مورد پرداخته و تجاوزگران را به دادگاه بکشاند و خواهان اجرای عدالت شود. او که زنی بیسواد است، به تدریج درمییابد که تنها راه پایان دادن به این خشونتهای قبیلهای، تغییر فرهنگ و ذهنیت مردم عقبمانده روستایی است.