پله هایی برای زنان – در پی بروز رویدادهایی مثل جنگ، زلزله و یا پیروزیهای ملی شکلی از هیجان عمومی بروز میکند، وضعیتی که آن را به همبستگی اجتماعی تعبیر میکنند. در عین حال هر فاجعهای میتواند در بطن خود وضعیتی سیاسی/اجتماعی باشد چرا که چگونگی پاسخدهی به آن، گویای ابعادی از روابط قدرت حاکم قبل از بروز فاجعه است. این همبستگی گاه کوتاهمدت و عمدتا عاطفی است و غالبا بدون جهتگیری های خاص سیاسی، قومیتی و حتی جنسیتی است. اما تجربه زلزله «مرمره» ۱۹۹۹ در ترکیه وجه متفاوت و درسآموزی را روبروی ما میگذارد. تجربهای که از بسیج صِرف نیرو و کمکرسانیهای مرسوم فراتر رفت و زمینه شکلگیری تعدادی از مهمترین سازمانهای جامعه مدنی ترکیه را فراهم کرد. زلزله ۷٫۴ درجه در مقیاس ریشتر، منطقه صنعتی مرمره در شمال غرب ترکیه را در سال ۱۹۹۹ ویران کرد. وسعت این مناطق در حدود دوهزار کیلومتر مربع بود و پسلرزهها برای شش روز مداوم ادامه داشت. مرگ بیش از ۱۷هزار نفر تایید شد و بنابر گزارشهای غیررسمی ۲۰هزار نفر نیز مفقود شدند که در ردیف فوتشدگان قطعی قرار گرفتند. فروپاشی لایهلایه هزاران ساختمان غیرمهندسیساز دلیل گستردگی ابعاد مرگبار این زلزله بود، مجتمعهای مسکونی مثل لایههای «کیک» روی هم تلنبار شدند. [ناگفته پیداست که ساکنان به چه سرنوشتی دچار شدند]. زلزله دربدترین زمان ممکن یعنی ساعت سه نیمهشب رخ داد که ساکنان شهر خواب بودند.
زلزله مرمره از مرگبارترین زلزلههای قرن اخیر ترکیه بوده است. اما این فاجعه ملی برای ترکیه دو تاثیر شگرف در تاریخ اجتماعیاش بر جای گذاشت. اول اینکه باعث شد بحث مدیریت بحران به شکلی اصولی و کارآمد میان دولت و جامعه مدنی جا باز کند و مفهوم «مدیریت بحران» به دور از دعواهای بیخاصیت سیاسیون و حواله کردن وظایف این سازمان به دیگری، شکلی حرفهای به خود بگیرد و موجب بالارفتن امنیت انسانی شهروندان در کشوری بشود که زلزله در هر دهه بطور متوسط بخش مهمی از زندگی شهروندان را میبلعد.
اما تاثیر دوم زلزله مرمره پا گرفتن سازمانهای مردمنهاد و بخصوص سازمانهایی شد که تا پیش از این فعالیتهای مشاورهای و تخصصی محدودی داشتند. این سازمانها در جریان زلزله، با تامین کمکهای امدادی و تفکیک این کمکها برای ایجاد دسترسیهای بهتر [در بعضی موارد برای تسهیل امکانات ویژه برای زنان] تدریجا کمکرسانی تخصصی را درباره گروههای مختلف و بویژه زنان زلزلهزده انجام دادند. زنان در بزنگاه فجایع طبیعی معمولا نیازهای خود را در لابلای آوار فاجعه پنهان میکنند و «رویی» برای طرح نیاز ضروریشان ندارند. با توجه به چنین مشکلاتی بود که گروهها و سازمانهای مردمی سعی کردند بر رفع نیازهای زنان تمرکز کنند. یکی از این سازمانها «بنیاد همبستگی زنان» یا «کاداو» بود که توانست برپایه تجارب پراکنده خود در دهه ۱۹۹۰ که برگزاری کارگاهها و نشستهای ضدخشونت علیه زنان بود، سازوکار حمایتگری حرفهای را در مناطق زلزلهزده ساماندهی کند. امدادگرها و داوطلبان وابسته به «کاداو» بر خرابههای ساختمانهای فروریخته چادرهای ویژه زنان را برپا و سعی کردند بطور ویژه فعالیتهایی را بر کمکرسانی به زنان و کودکان ساماندهی کنند. تجربه این سازمان در دهه ۱۹۹۰ عمدتا و همچنان بر مبارزه با خشونت استوار است، اما این سازمان توانست به فراخور نیاز ضروری زنان زلزلهزده، جهتدهی مناسبی به فعالیتهایش داشته باشد و در فاز کمکهای امدادی نیز قوی حاضر شود. «کاداو» همانند هر سازمان مستقل مردمی دیگری بعد از اتمام مرحله کمکهای امدادی، مورد بیمهری دولت قرار گرفت و مجبور به ترک منطقه زلزلهزده شد اما «کاداو» توانست از پوسته همبستگیهای ساده سنتی بیرون بیاید و فاز کمکهای امدادی را به فعالیت بلندمدت سازمانی پیوند دهد. داوطلبان این سازمان در عین فراهم کردن نیازهای آنی و ویژه در پوسته سنتی فعالیتهای خیریهای کوتاهمدت، خدمات روانشناسی و حمایتگری بلندمدت را نیز شکل دادند. این سازمان با تکیه بر اهداف اولیه، تجربه سازماندهی چادرهای ویژه زنان در مناطق زلزلهزده گافی فراتر از فراهم کردن نیازهای اولیه و امدادی-اورژانسی برداشت و در مسیر مبارزه با خشونت علیه زنان به سازماندهی جدید سازمانی رسید.
«کاداو» تبدیل به یک سازمان زنان در ترکیه شد که تا به امروز بعد از زلزلههای طبیعی و سیاسی مختلف در این سرزمین به شکلی فعال و جاندار به حیاتش ادامه داده و توانسته است به سازماندهی و قوتبخشی شبکههای مختلفی از زنان در ترکیه یاری برساند. تلاشهای این سازمان در مبارزه علیه خشونت، کمک به حضور سندیکایی زنان، تلاشهای قانونی برای مبارزه با خشونت خانگی، آموزش و ارتقا موقعیت زنان کارگر بسیار قابل تامل است.
تجربه پرفرازونشیب «کاداو» برای تجربههای پراکنده ما در سازمانسازی و حفظ سازمانهای مدنی بویژه در حوزه زنان میتواند بسیار درسآموز باشد.