آرمانشهر |چهلگیس
شهلا رستمی
“کوره ایدا” با “قتل سوم” باز هم روابط خانوادگی و عدالت را زیر پرسش می برد. “هیروکازو کوره ایدا”، سینماگر ژاپنی، که از او فیلم های بسیار خوبی چون “هیچ کس نمی داند”، “امیدوارم “، “یک چنین پدر و یک چنین پسری” و … شماری فیلم های جالب دیگر دیده بودیم، بار دیگر با “قتل سوم” به پرده سینما ها باز می گردد و فیلم اضطراب آور پر معنائی ارائه میدهد.
این درام پلیسی که چرخ های یک دستگاه عدالت پیچیده، پر زور و خشک را نشان می دهد، باز هم از روابط خانوادگی و پدر و فرزندی چندان دور نمی شود. در فیلم “قتل سوم” ما با پدری به نام “میسومی” روبرو هستیم که پس از سی سال زندان به اتهام قتل و در حالی که دخترش دیگر نمی خواهد او راببیند و هیچ چیز او را به زندگی پیوند نمی دهد، بار دیگر به اتهام قتل کار فرمایش زندانی و مورد محاکمه قرار می گیرد. او به جرم خود اعتراف میکند. وکیلش که در آغاز مجرم بودن او را باور دارد و به آسانی پایان محاکمه یعنی اجرای حکم اعدام را پذیرفته، کم کم احساس می کند که واقعیت چندان ساده و روشن نیست. این پیچیدگی و حتا این که از نیمه فیلم به بعد، داستان تا حدودی قابل پیش بینی می شود، بازهم از تنش آن نمی کاهد چون هر آن ماجرا با اعتراف ضدو نقیض متهم، رنگ دیگری به خود می گیرد.
پافشاری وکیل برای به حرف آوردن وی و تلاش برای نجاتش از اعدام، همراه می شود با رو در روئی با دستگاه عدالت، ترسناک بودن آن، فساد سرمایه داران و دشواری های خانوادگی. این کند و کاو گر چه به کندی و بدون هیجان فیلم های مشابه آمریکائی پیش می رود، اما کم کم در ذهن بیننده می نشیند و هر آن به تردید او می افزاید.
“کوره ایدا” در گفتگوئی که در پاریس با جراید انجام داد، در پاسخ به این پرسش که چگونه توجه اش به دنیای عدالت کشیده شده و در نگاهی کلی از تم های محبوب خود، روابط خانوادگی، دور شده است، می گوید که وکلای مشاورش به هنگام ساختن فیلم “یک چنین پدر و یک چنین پسری” به او می گفتند که صحنه های محاکمه قاتلان در سینما چندان باور کردنی نیست، چرا که در آنها قاضی هائی را می بینیم که می خواهند به حقیقت دست یابند و اما آن گونه به نظر می آید که جلسات محاکمه بیشتر برای تعیین حکم است. در واقع آنها می خواهند بد را از خوب جدا سازند و ببینند آیا حکم با جرمی که متهم انجام داده هم خوانی دارد یا نه؟ اما اگر واقعیت چیز دیگری باشد ؟…”
برای یافتن پاسخ به پرسشی که فیلم مطرح می کند، یعنی وکیلی که بیگناهی متهم را باور دارد در حالی که متهم به جرم خود اعتراف کرده، “هیروکازو کوره ایدا”، که به هنگام انجام پژوهش های دراز مدتش با ۵ قاضی آشنا شده بود- که دو تای آنان ادعا می کردند می توانند واقعیت را در پرونده های جنائی به خوبی تشخیص دهند – ۷ وکیل را برگزید که می دانستند ویژگی هر قاضی در چیست، در دفاع یا اتهام و … او سپس سالنی را به مدت چند ماه در یک دانشگاه اجاره کرد و آن را به صورت یک دادگاه در آورد. در این دادگاه موارد جنائی بازسازی شدند و محاکمات صوری انجام گرفت. “هیروکازو کوره ایدا” سپس نتیجه این تجربه را در سناریوی فیلم خود به کار بست.
او به گفته خود در این فیلم با دشواری دیگری روبرو بوده که فیلم های دادگاهی دچارشان هستند: نبودن امکان حرکت. بدین معنا که فیلم های دادگاهی هنر میزآنسن را نفی می کنند که در واقع دنبال کردن حرکت شخصیت ها در یک فضاست. این مسئله در ژاپن باز هم پر رنگ تر است چرا که دادگاههای ژاپنی، به گفته وی، بی تحرک تر از دادگاههای اروپائی و آمریکائی هستند.
در کنار جلسات دادگاه، صحنه های ملاقات با زندانی در سلول های کوچک هم کمکی نمی کند که چندان حرکتی جز کار با دوربین و چهره هنرپیشگان در آن ممکن نیست. در این صحنه ها “کوره ایدا” نخست سه نفر، سپس دو و سرانجام تنها وکیل مدافع را قرار می دهد. در این بخش است که با استفاده از انعکاس تصویر وکیل در دیوار شیشه ای که او را از متهم جدا می سازد، بدون نیاز به چرخاندن دوربین، هر دو چهره را هم زمان نشان می دهد و این ترفند بسیار کارآ و جذاب است.
سرانجام این که “کوره ایدا”، به توصیه فیلمبردارش در این فیلم از تکنیک سینما اسکوپ استفاده می کند که فضا را باز تر می سازد.”کوره ایدا” در این باره می گوید که این تکنیک وسترن های اسپاگتی را به یاد او آورده است و برخلاف آنچه تصور می کرد، سینما اسکوپ که بیشتر برای گرفتن تصاویر خوب از فضائی گسترده استفاده می شود، به گرفتن تصاویر خوب از نزدیک کمک کرده، یعنی پرهیز از قرار دادن سه شخصیت در یک ردیف و تمرکز بر چهره و دست های آنان.
به گفته “کوره ایدا” این تکنیک نمی توانست در دیگر فیلم های وی به کار رود چون می بایستی شخصیت هایش را در محیط زندگی شان قرار می داد، در حالی که در یک فیلم جنائی، هدف جدا کردن شخصیت از محیطش و تمرکز بر جزئیات بود. در عین حال با سینما اسکوپ می توان پیشانی و چانه شخصیت را برید و تنها چشم های او و آن چه را که در آن می گذرد نشان داد…
به هر رو “هیروکازو کوره ایدا” در فیلم “قتل سوم” به گونه ای حکم اعدام و نبود اطمینان صد در به یک رای را زیر پرسش می برد و فیلمی در آغاز طولانی اما بسیار متأثر کننده می سازد.
حال باید در انتظار فیلم تازه “هیروکازو کوره ایدا”، “دزد پیشخوان”، باشیم که در بخش مسابقه ای فستیوال کن امسال گنجانده شده است .