دویچه ووله – علی صدرزاده، کارشناس کشورهای عربی در یادداشتی برای صفحه “دیدگاه” دویچه وله از دشواریهای بازگشت آوارگان سوری و نیز تلاشهای دولت اسد برای پاکسازی قومی و تقویت موقعیت علویان در این کشور سخن میگوید.
بشار اسد در آستانه پیروزی کامل است. با کمک نیروی هوایی روسیه ارتش سوریه اکنون کنترل گذرگاه نصیب در مرز اردن را پس از انجام یک عملیات زمینی بار دیگر به دست آورده است. منابع وابسته به مخالفان مسلح سوری اعلام کردهاند که سلاحهای سنگین و نیمهسنگین را زمین میگذارند و کنترل استان درعا را به دولت دمشق وامیگذارند.
استان درعا جایی بود که هفت سال پیش شورش سوریها آغاز شد و ظاهرا حالا در همین جا هم این خیزش خونین به پایاناش نزدیک میشود.
در این جنگ خانمانسوز بیش از یک سوم مردم سوریه آواره شدند. پنج میلیون آنها به کشورهای دیگر پناه بردند و ده میلیون هم در درون کشور سرگردانند. آیا این آوارگان به خانه و کاشانه خویش بر خواهند گشت؟ آیا اصولا بشار اسد خواهان بازگشت آنها ست؟ و اگر آوارهای بخواهد به هر بهایی هم که شده باز گردد باید از چه هفت خوانی بگذرد؟ کم نیستند ناظرانی که معتقدند بشار اسد با شرایط سختی که برای بازگشت آوارگان سوری گذاشته درحقیقت در پی پاکسازی قومی است.
اولین گامهای بازگشت
لبنان ظاهرا اولین کشوری است که شاهد بازگشت آوارگان سوری است. ولی در همین گامهای نخستین میتوان دید که رژیم اسد در راه بازگشت پناهندگان چه راهبردی پی میگیرد. نه عفو عمومی در کار است و نه امکان بازگشت آزادانه و دستهجمعی. هر آوارهای باید نخست شخصا و بطور فردی تقاضانامهای پر کند، این در خواست به دمشق فرستاده میشود و پس از بررسیهای امنیتی، ممکن است که این در خواست با موافقت روبرو شود و یا اینکه بی جواب بماند.
در ناحیه مرزی عرسال در شمال شرق دره بقاع ، با جمعیتی نزدیک به سی وپنج هزار نفر حدود سه سه سال است که بیش از هفتاد هزار سوری پناه گرفتهاند. این آوارگان یا در خود عرسالاند و یا در آبادیهای اطراف آن ولی به هر روی در شرایطی بس دشوار. بارها سازمانهای بینالمللی از فاجعه انسانی که بر این اردوگاهها حاکم است سخن گفتهاند. بیشتر این آوارگان از دهات و آبادیهای آن طرف مرزند.
از این هفتاد هزار انسان سرگردان تا به حال نزدیک به سه هزار نفر تقاضانامه بازگشت پرکردهاند. متقاضی باید در این برگ درخواست نخست وفاداریاش را به رژیم اسد اعلام کند و اگر مردی است که سناش بین هجده تا چهل وپنج سال است متعهد شود که آماده خدمت سربازی است. با این همه مقامات لبنانی میکوشند که روند بازگشت سوریها را شتاب بخشند. سازمانهای بینالمللی اما میگویند که هنوز زود است تا بتوان از یک موج واقعی بازگشت سخن گفت. آنها فعلا فقط نام کسانی را که بازمیگردند به ثبت میرسانند. اما این سازمانها کار چندانی ندارند، چرا که دولت سوریه به درخواستهای بازگشت به کندی و پس از بررسیهای امنیتی فراوان پاسخ میدهد.
از هفتاد هزار سوری سرگردان تاکنون فقط سه هزار نفر تقاضانامه بازگشت پرکردهاند و تاکنون از بازگشت تنها سیصد نفر گزارشهایی به دست رسیده است. مقامات سوری معمولا به درخواست زنان زودتر از مردان پاسخ میدهند. و چون زنان هم از برگشت بدون شوهر ویا دیگر مردان خانوادهشان بیمناکاند به همین علت شمار بازگشتگان همچنان ناچیزباقی خواهد ماند. در سر مرز هم هر یک از این آوارگانی که درراه خانه و کاشانه خویش است باید از هفتخوان بازرسیها و بازجوییهای امنیتی دقیق سازمانهای اطلاعاتی سوریه بگذرد.
قانون شماره ده
تمام آوارگان سوری زیر فشار قانونی هستند که در بهار گذشته به تصویب رسیده است و به قانون شماره ده معروف است. بر اساس مواد این قانون همه آوارگانی که خانه خود را ترک کردهاند، چه آن ده میلیونی که در داخل کشور سرگردانند و چه آن پنج میلیونی که به خارج کوچ کردهاند باید یک بار دیگر شخصا در اداره ثبت واسناد ملک خود را به ثبت برسانند. در ابتدای تصویب این قانون مهلتی که برای صاحبان این املاک پیشبینی شده بود بسیار کوتاه بود، ولی حالا این مهلت قانونی به یک سال رسیده است. ملک آن کس که در این مهلت قانونی مجددا به ثبت نرسیده باشد به تصرف دولت در میآید . تقاضای ثبت ملک از خارج و از راه وکالت هم تقریبا غیرممکن است. بسیاری از ناظران معتقدند که این قانون چنان تنظیم شده که سر انجام بسیاری از این خانه و زمینها به تصرف دولت و طرفدارانش در خواهد آمد.
علاوه بر این بسیاری از آوارگان سوری بیم آن دارند که پس از بازگشت در چنگال نیروهای مخوف امنیتی گرفتار شوند. چه به این دلیل که واقعا از مخالفان اسد بوده و هستند و چه فقط به این دلیل که قبل از فرار در مناطقی بودهاند که زیر کنترل مخالفین بوده است. و همین ترس ازتعقیب و شکنجه نیز خود مانع بزرگی درراه بازگشت است.
سوریها فلسطینیان آینده؟
مجموعه این دلایل باعث خواهد شد که اکثریت نزدیک به تمامی آوارگان سوری از بازگشت به سرزمین مادری خود سرباز زنند و به همین علت بسیاری از این آوارگان میگویند: «ما فلسطینیان آیندهایم». منظور از این سخن آنست که آوارگان سوری و فرزندان ونوادگان آنها برای دهههای آینده به کانون ناآرامی در کشور های اطراف تبدیل خواهند شد؛ همچنان فلسطینیان آوارهی بدون گذرنامه و بی هیچ حقوق شهروندی که هفتاد سال است در کشورهای عربی شب را به صبح میگذرانند و دستآویز گروههای متفاوت سیاسی شدهاند. طرفه آن که قانون شماره ده اسد هم چندان بیشباهت به آن قانونی نیست که اسرائیل در سال ۱۹۴۸ در مورد فلسطینیانی صادر کرد که از خانه و کاشانه خود رانده شده بودند.
علویسازی کامل سوریه؟
در این پنجاه سالی که خانواده اسد بر سوریه حکم میراند علویها ارتش، اقتصاد و نیروهای امنیتی را تقریبا بطور کامل به انحصار خود در آوردهاند. در اکثر شهرهای بزرگ سوریه محلههای علوینشین وجود دارد که اغلب ازمناطق اعیاننشیناند و در آنها معمولا استاندار، مقامات ارتشی و امنیتی همراه با محافظین و خانوادههایشان زندگی میکنند .همچون جامعهای در بسته و جدا. در طول جنگ هفت ساله این مناطق تقریبا سالم به جا ماندهاند، چرا که از حمله و محاصره نیروهای دولتی مصون بودهاند. اگر خساراتی هم دیده میشود ناشی از حملات گاه و بیگاه شورشیان است. به همین علت اغلب ساکنین این مناطق نفرت و کینهای عمیق نسبت به مخالفین اسد و اصولا به سنیها دارند. حس انتقامجویی میان علویان وسنیها چنان عمیق است که بازگشت آوارگان به این شهرها را تقریبا غیرممکن میسازد. علویها در این پنجاه سال موطن اصلی خویش یعنی جبل علوی را رفته رفته گسترش داده و بر تمامی منطقه و دشتهای حاصلخیز در امتداد دریای مدیترانه، یعنی بر مناطق بین لاذقیه و طرطوس تا بطرف دره العاصی مسلط شدهاند. آوارگان سوری بیم آن دارند که دوری نسبتا طولانیشان از سوریه، وجود دشمنی پایدار میان علویان و سنیان وسرانجام پیآمدهای قانون شماره ده، این همه بالاخره به آنجا خواهد انجامید که سنیها برای همیشه ازخانه و کاشانه خویش محروم شوند. به همین علت مدتهاست که آوارگان سوری آشکارا از پاکسازی قومی سخن میگویند که اسد و طرفدارانشان با سرعت و شدت به پیش میبرند. وهمین حس پاکسازی قومی است که نفرت و دشمنی میان سنیها و علویها را بیشتر و عمیقتر میکند و راه را بر هر نوع آشتی ملی میبندد.
روسها چه میخواهند؟
شواهدی در دست است که روسها در سوریه در پی آشتی ملیاند و نه پاکسازی قومی. دلیل آنهم روشن است. روسها میخواهند از سوریه متحدی با ثبات و قابل اعتماد بسازند، تا بالاخره روزی بتوانند نیروهای خود را از سوریه خارج کنند و خود را از چنگال این جنگ پرهزینه برهانند. و این هدف با شرایط پاکسازی قومی مغایرت دارد. حفظ دراز مدت دستآوردهای مداخله نظامی، خروج هر چه زودتر از گرداب جنگ سوریه و همزمان یافتن راهحل سیاسی نسبتا معقولی برای نظام آینده سوریه، اینست آنچه پوتین میخواهد هر چه زود تر بدان دست یابد. آیا این اهداف با خواستهای اسد و علویها هم همخوانی دارد؟
مساله بسیار پیچیده بازگشت نزدیک به نیمی از مردم سوریه به خانه و کاشانهشان و عواقب قانون شماره ده که در عمل به معنای سلب مالکیت از آوارگان است همه با مشکل بزرگتر دیگری درهم تنیده است و آنهم مساله بازسازی دوباره سوریه است. آیا در چنین شرایط ناروشنی میتوان اصولا برای بازسازی مجدد سوریه برنامهای داشت و چه کسی و با چه پولی قرار است این مخروبه دوباره ساخته شود که روزی سوریه نام داشت؟