شهلا رستمی
فستیوال تآتر و هنرهای مختلف شهر “آوینیون” در جنوب فرانسه که از زمان بر پا شدنش در سال ۱۹۴۷ توسط “ژان ویلار” به این سو تبدیل به یکی از مهمترین رویداد های فرهنگی فرانسه شده است، امسال نیز برای هفتاد و دومین برگزاری خود، از تاریخ ۶ تا ۲۴ ژوئیه، در دو بخش “این” (درون) و “آف” (بیرون) بیش از ۱۵۰۰ نمایش را ارائه خواهد کرد.
در کنار بخش “این” فستیوال، افزون بر ۴۰ نمایش، برنامه کتابخوانی، مایشگاهها و نمایش فیلم پیش بینی شده است. بدین شکل، هرشب یک نمایش تازه به علاقمندان ارائه می گردد. مشکل گرمای هوا نیز با شماره ای کردن صندلی ها حل شده تا جمعیت ناچار به بستن صف نشوند. جمعیتی که شمارش به ۴۵ تا ۵۰۰۰۰ نفر در طول فستیوال می رسد. گفتنی است که در سالهای اخیر ۹۰ تا ۹۵% حجم فستیوال پر شده است.
پشت این نمایش ها ۳۵۰۰ حرفه ای نمایش های زنده قرار دارند که از سراسر جهان می آیند. ۴۲% از بودجه ۱۲.۶ میلیون یوروئی این فستیوال از راه فروش بلیط و دیگر کالا و خدمات خود فستیوال تامین می گردد که برای شهر ۲۳ تا ۲۵ میلیون یورو در آمد به ارمغان می آورد. این مبلغ البته بدون محاسبه در آمد بخش “آف” یا غیر رسمی و گرد هم آئی های دیگر است. حدود ۱۰۰۰ گروه تآتری هم در این بخش غیر رسمی شرکت دارند. این نمایش ها و رخداد ها در بیش از ۲۰ مکان بسیار جالب جریان خواهند داشت.
امیر رضا کوهستانی و تجربه تازه اش
امیر رضا کوهستانی، یکی از چهره های بسیار مطرح در میان تآتر روهای اروپائی، پس از دوره نمایش های خود، بار دیگر با “بی تابستان” به بخش “این” فستیوال آوینیون باز می گردد.
او این بار در این نمایش ماجرای مدیر مدرسه ای را به صخنه می برد که می خواهد دیوارهای بزرگ حیاط مدرسه را با شعارهای انقلابی اب و رنگ بدهد. او در این راه به شوهر “هنرمند” اما گمنام و به رسمیت نشناخته خود روی می آورد. اما کار بسیار بزرگ است و میل چندانی برای انجامش وجود ندارد. تا این که روزی هنرمند مامور با مادری آشنا می شود که همه روزه برای بردن فرزندش به در مدرسه می آید. این مادر برای رهائی از کسالت وانزوای اجتماعی خویش، همواره زودتر از وقت می رسد. این دو وارد گفتگو با یکدیگر می شوند و این گفتگوهاف غریب پس از مدتی مفهوم نمایش را روشن می کند: فروپاشی دیوارها، آموزش و تمناها…
امیر رضا کوهستانی که در ۱۸ سالگی با دیدن نمایشی در یک پارک، که از تآثیرات جنگ سخن می گفت و هنرپیشگانش با مردم گفتگو برقرار می کردند، به این هنر کشیده شد و به گروه تآتر مهر پیوست، بی درنگ به کار نوشتن نمایشنامه پرداخت. نخستین نمایشنامه اش “و روز هرگز نیامد ” نام داشت که پروانه نمایش نگرفت. امیر رضا کوهستانی پس از رفتن به “منچستر” در انگلستان و فرا گیری “تآتر مستند” ، به تهران بازگشت و پس از آن نمایش هایش از جمله “قصه های در گوشی”، “رقص روی لیوان ها” ،” در میان ابرها” “خون خشک و سبزی تازه” و “کوارتت” نامش را بر سر زبانها انداخت.
بازگردیم به فستیوال . در بخش “این” (درون) و یا رسمی فستیوال که از روز ۶ تا ۲۴ ژوئیه برگزار می گردد، حدود ۴۰ نمایش نیز از تجربه های مختلط یعنی تآتر، رقص، سیرک ونمایش های دیگر گنجانده شده اند. در میان تم هائی که امسال دیده می شوند، مسئله “جنسیت” و همچنین افزایش پوپولیسم (عوام گرائی) و ملی گرائی قرار دارد.
باز هم به رقص و موسیقی جای خوبی در میان نمایش های فستیوال آوینیون داده شده است. در بخش حاشیه ای یا “آف” (برون)، که گروه های تئاتر حرفه ای و آماتور، جدا از مدیریت رسمی فستیوال، آن را برگزار می کنند، امسال بیش از۱۵۰۰ نمایش پانتومیم ، رقص، چیده مان و رویدادهای مربوط به تئاتر پیش بینی شده که شماری از آنها در همه ساعات روز اجرا می شوند.
یکی از حواشی این فستیوال، نامه ای است که وزیر فرهنگ اسرائیل به وزیر فرهنگ فرانسه نوشته و ودرآن خواستار ممنوع ساختن نمایشی شده که آخرین ساعات زندگی ، “محمد مراح”، جهاد گرای فرانسوی را نشان می دهد. او کسی است که سه کودک یهودی را در حیاط مدرسه شان با شلیک گلوله از نزدیک کشت. این نمایش “من همانگونه که شما زندگی را دوست دارید، مرگ را دوست می دارم” نام دارد. در واقع پرسش این نمایش این است که چگونه جوامع ما یک چنین دیو وددهائی را می آفریند… اما آن چه بحث برانگیز شده خرده ایست که نزدیکان خانواده قربانیان از نمایش به دلیل میز آنسن آن می گیرند و می گویند که به گونه ای قاتل را می بخشد.
گفتنی است که از سال ۲۰۰۸ به این سو، فستیوال “آوینیون” با همکاری “انستیتوی عالی تکنیک های نمایش” آثار پایان سال تحصیلی دانشجویان نهاد های مختلف در گیر در آموزش نمایش های زنده را به شرکت کنندگان در فستیوال ارائه می دارند.
فستیوال تئاتر آوینیون، یکی از معتبرترین فستیوال های تئاتر دنیا، توسط “ژان ویلار” و همکاران دیگرش، زیر عنوان “هفته هنرهای دراماتیک در آوینیون” در سال ۱۹۴۷ آغاز به کار کرد و از همان آغاز ایوان “شهر پاپ ها” را صحنه خود قرارداد. این رخداد در واقع هدفش علاقمند کردن جوانان و آن افرادی بود که هرگز به تآتر توجهی نمی کردند و آن را متعلق به نخبگان می دانستند. اعضای گروه تآتر که در میانشان نام چهره فراموش نشدنی این هنر، “ژرار فیلیپ” دیده می شود، با حمایت و همکاری بسیار نزدیک مردم شهر توانستند با بیرون کشیدن نمایش از صحنه تآترهای متعارف و بردن آن به مکان های غیر متعارف، شمار بزرگی از تماشاگران رابه این شهر بکشانند و به این شمار بیافزایند. آنها توانستند مردم را با آثاری چون “سید” اثر “کرنی”، “ریچارد دوم” اثر شکسپیر و “پرنس هامبورگ” اثر “کلیست” آشنا کنند.
از سال ۱۹۶۴ به بعد”ژان ویلار” تصمیم گرفت در های فستیوال را به روی هنرهای دیگر نیز بگشاید. در نتیجه رقص و سینما را هم به آن افزود و از کارگردانان سینما هم برای طراحی صحنه دعوت به عمل آورد. او به شمار مکان های نمایش در شهر افزود و مدت این رویداد هنر را به چهار هفته افزایش داد.
پس از مرگ ژان ویلار در روز ۲۸ مه ۱۹۷۱ ، دستیار او “پل پوو” مشعل را به دست گرفت و اشکال دیگر فرهنگی را به آن افزود. از جمله اجرای آفرینش های موسیقی ، تاتر کودکان، شعر و کتاب خوانی، جلسات بحث…
این خلاصه ای از تاریخ تحول بخش “این” یا درون و یا بخش رسمی فستیوال بود. بخش “آف” یا بخش غیر رسمی با نمایش “ناپالم” اثر “آندره بندتو” در سال ۱۹۶۸ در حاشیه فستیوال آغاز شد. هم زمان ، نمایش ” پایاس با سینه های برهنه” در خیابان اجرا گردید و رسوائی به بار آورد و مقامات شهر را بر این داشت که نمایش آن را ممنوع سازند. اما نظر به اینکه این نمایش ها مصادف شده بود با انقلاب دانشجوئی و کارگری در فرانسه، این بخش اهمیت پیدا کرد و هم اکنون در بیش از ۱۰۰ مکان مختلف برگزار می گردد.