گفتگوی گیسو جهانگیری نایب رییس فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق بشر با

رودلفو دومینگز مارکز وکیل و مختصص قوانین حقوق بشری و خشونت جنسیتی علیه زنان

برگردان از انگلیسی: شورانگیز داداشی

Photo: Afsaneh SALARI

گیسو جهانگیری: درحال حاضر در مکزیک چه کاری انجام می دهید؟

رودلفو دومینگز مارکز: درمکزیک یک سازمان مردم نهاد را مدیریت می کنم. ما به طور خاص پرونده های فمی ساید را در مکزیک بررسی می کنیم. ما دادخواهی انجام می دهیم. هم چنین حامی سازوکارهایی هستیم که از زنانی که در شرایط بسیار خشن به سر می برند، حفاظت می کند و هم چنین مقامات را آموزش می دهیم تا بتوانند پروتکل های تحقیقات و پیگرد قضایی فمی ساید را اجرا نمایند و هم چنین مدل هایی را برای اجرای قوانین حفاظتیبرای زنان در شرایط خشونت جنسیتی ایجاد می‌کنیم.

شما از واژه فمیساید استفاده کردید. فمیساید (زن کشی) را چگونه تعریف می کنید؟

 دست کم در مکزیک ما فمیساید را به عنوان قتل یک زن صرفا به خاطر زن بودن تعریف می کنیم. منظور ما در جرایم مبتنی بر خشونت جنسیتی، جرایم نفرت آمیزی است که درآن زنان به خاطر تبعیض برپایه جنسیت کشته می شوند، درجامعه ای که زنان را به عنوان اشخاص پست تر محسوب می کند.

 آیا این مساله، درمکزیک یک پدیده اجتماعی است؟

 بله پدیده ای اجتماعی است که درسراسر کشور دربستر عام خشونت مرتبط با جرم انگاری گسترش یافته اما دراین بستر، خشونت جنسیتی جایگاه خاص دارد به خاطر خشونت عام برضد زنان که درمکزیک با آن روبرو هستیم. بنابراین شرایطی داریم که هرسال وضع بدتر وبدتر می شود چون خط مشی های لازم را برای جلوگیری و حذف مصونیتی که بر این پرونده ها احاطه دارد نداریم.

 قوانین فعلی درخصوص حفاظت از زنان کدام است؟

 قوانین فعلی مکزیک در رابطه با فمیساید طی ۱۰ سال گذشته درحال تغییر بوده است. جنبش حقوق بشری حقوق زنان تلاش وافری درجهت پذیرش فمیساید به عنوان یک جرم صورت داده است. ۱۰ سال پیش ۲۰ سال پیش واقعیتی به نام فمیساید نمی شناختیم؛ بنابراین خشونت طبیعی شده بود و فمیساید به عنوان خشونت خانوادگی درنظرگرفته می شد و این نوع خشونت به واسطه قانون هیچ گونه بازدارندگی نداشت. جنبش زنان به ویژه درجهت به رسمیت شناختن این واقعیت با نام گذاری آن کوشش کرد و ما برای ساختن مفهوم حقوقی برای فمیساید کارکردیم بنابراین درحال حاضر درقوانین کیفری مکزیک ما فمیساید را به عنوان یک جرم داریم این قوانین به ما کمک می‌کند این تعریف را اجرایی کنیم تا عدالت را در این پرونده ها تضمین کند. به عنوان مثال سعی کردیم هدف تعریف فمیساید را گسترش دهیم بنابراین درمکزیک فمیساید کشتن یک زن به دلایل جنسیتی است و ما به صورت عینی این دلایل جنسیتی را تعریف کرده ایم. وقتی درباره دلایل جنسیتی حرف می زنیم منظورمان توضیح خصوصیاتی است که ما دربسیاری از موارد که از آن اگاه بودیم مستند کرده ایم؛ مثلا یکی از این خصوصیات، خشونت جنسی مرتبط با جرم است. زنان زیادی که کشته می شوند و مورد آزار جنسی قرار می گیرند شاید مورد تجاوز قرار می گیرند؛ اینها خصوصیات این جرایم مبتنی بر جنسیت است. خشونت جنسی یکی از افراطی ترین اشکال خشونت های جنسیتی است. پس ما از تعریف علایم جنسی به عنوان دلیل جنسیت مربوط به فمیساید استفاده می کنیم.

دلیل دیگر شیوه هایی است که با آن زنان کشته می شوند جراحت هایی که ما روی جنازه ها پیدا می کنیم، بی رحمی قاتلان را در برخورد با جنازه ها می بینیم. گاهی اوقات آنها را مثله می کنند، تکه تکه می کنند. گاهی اوقات خفه شده اند، گاهی اوقات با نیروی جسمی کشته شده اند. گاهی اوقات از چاقو یا چنین سلاح هایی استفاده می کنند و بی رحمانه قربانیان را سیلی می زنند. درنتیجه جراحت های زیادی مربوط به این گونه صدمات می یابیم. بسیاری از خصوصیاتی که ما درک می کنیم  ناشی از بی رحمی است و بر پیکر زنان نمود پیدا می کند.

عنصر دیگری که ما در این تعریف مدنظر قرارمی دهیم بستر خشونت است. بستری که بسیاری از زنان درآن زیست می کنند. پس ما همیشه سعی در شناخت بستر و چارچوبی که خشونت درآن صورت می گیرد داریم. در رابطه با خشونت های جنسیتی، دست کم با دو بستر خشونت خانوادگی  و خشونت عمومی مواجهیم.

به خصوص ما درمکزیک مشکل نفوذ سازمان های مجرمانه را داریم. بسیاری از موارد فمیساید مربوط به الگوی این سازمان هاست. به عنوان مثال الگوی اصلی که ما شناسایی کردیم ناپدید شدن زنانی است که قرار است مورد بهره کشی جنسی قرار بگیرند به خصوص دختران کم سن بین ۱۱ تا ۱۷ سال بسیاری از آنان قبلا از این که مرده پیدا شوند ناپدید می شوند و زمانیکه الگوها را مورد تحلیل قرار می دهیم می فهمیم که آنان مورد بهره کشی جنسی قرار می گیرند.

الگوهای دیگر مربوط به رابطه میان قربانی و متجاوز است. عمدتا ما رابطه های نزدیک را داریم که درآن قربانی و متجاوز یک نوع رابطه خانوادگی دارند مثلا شوهر، دوست پسر. در چنین خانواده هایی که زنان را می کشند ما درک می کنیم که این الگوها هم مربوط به فمی ساید هستند.

الگوهای دیگر مربوط به نمایش جسد در محیط های عمومی است. این پیامی است که به زنان مخابره می شود که آنان دست کم در محیط های عمومی احساس امنیت ندارند. وقتی یک جنازه در خیابان می اندازید این جنازه به عنوان زباله محسوب می شود بنابراین شما پیامی ارسال می کنید که زنان و بدن زنان از زباله پست تر است . ما این را عنصر مهمی از فمیساید درنظر می گیریم.

هم چنین گاهی زنانی که مرده پیدا می شوند اول ناپدید می شوند پس ما برقراری ارتباط را به عنوان عنصر فمیساید به حساب می آوریم. اگر یک زن پیش از فمیساید پیدا نشود ما آن را به عنوان عنصری از خشونت جنسیتی و علت جنسیتی برای فمیساید درنظرمی گیریم. و گاهی اوقات زمانی که زنان به خاطر شرایطی که درآن هستند نتوانند از خودشان دفاع کنند ما این را نیز به عنوان عنصری از فمیساید محسوب می کنیم. بنابراین سعی داریم این تعاریف عینی را ایجاد کنیم تا عناصری برای پیگرد قانونی جرم و عناصری برای رسیدن به عدالت در این پرونده ها داشته باشیم.

 قتل ناموسی در مکزیک به چه معناست؟

 قتل ناموسی در مکزیک یعنی جرم تنفرآمیز، یک جرم مربوط به تبعیض و خشونت علیه زنان که برمبنای تبعیض جنسیتی صورت می گیرد. ما دیگر درباره قتل ناموسی صحبت نمی کنیم. این قتل ها را هم فمیساید می نامیم. طی چند سال گذشته در مکزیک  مقامات قضایی جرم ناموسی را توجیه قتل می دانند بنابراین آنان جرائم ناموسی را به عنوان جرم تلقی نمی کنند و میزان توجه به اندازه انواع دیگر جرم نیست بنابراین از نظر آنان چیزی نیست که مستحق ضمانت اجرای کیفری باشد.

بنابراین طی سال های گذشته جنبش فمینیستی به مفهوم سازی این جرایم دست زده است و دیگر آنان را به عنوان جرائم ناموسی نام گذاری نمی کنند و به عنوان فمیساید به عنوان شکل شدید خشونت علیه زنان می شناسند.

 چرا تغییر شیوه تعریف مفاهیم اهمیت دارد؟ چرا دریک جامعه یا کشور مهم است که آنچه که درگذشته جرم ناموسی نامیده می شد حالا به فمیساید تغییر نام دهد؟ چرا این فرایند اهمیت دارد؟

 نام گذاری چیزها و تغییر مفاهیم اهمیت دارد. زمانی که از مفهوم جرم ناموسی استفاده می کنیم داریم یک رفتار را نادیده می گیریم به ویژه وقتی شوهر همسرخود را عمدتا با یک مرد دیگر می بیند که روابط جنسی دارند و شوهر کشتن زن را توجیه  می کند. برای ما اهمیت دارد که مسائل را همانطورکه هستند نام گذاری کنیم. این اقدامات خیلی خطرناک است چون براساس این نگرش و تلقی، زن به عنوان مایملک مرد است. پس ما این اقدامات را به عنوان شرایط تبعیض مفهوم سازی می کنیم. داریم درمورد خشونت جنسیتی صحبت می کنیم و سعی داریم تلقی زن را به عنوان شی ای که می تواند مورد استفاده مردان قرار بگیرد متحول کنیم، و سعی داریم برای این شرایط با شناسایی خشونت برپایه جنسیت بازدارندگی ایجاد کنیم. اگر واقعیت را نام گذاری نکنید نمی توانید این واقعیت ها را متحول کنید. پس به عنوان مدافعان حقوق بشر سعی داریم همه قوانین حقوق بشری را اجرایی کنیم که برابری و آزادی را به عنوان اساس قوانین بین المللی حقوق بشری درنظر می گیرند باید بفهمیم که این شرایط نقض فاحش قوانین حقوق بشری است پس باید این واقعیت را همان طور که هست نام گذاری کنیم؛ یک خشونت برپایه جنسیت که باید برچیده شود تا حقوق بشر برای همه زنان تضمین شود.

 

 چگونه توضیح می دهید که مکزیک این قدر خشونت سیاسی دارد؟ یعنی خشونت به عنوان ابزار تعامل بین افراد، چرا مکزیک به عنوان یک جامعه خشن به حساب می آید؟

 مکزیک یک جامعه خشن علیه زنان محسوب می شود چون ما یک جامعه پدرسالار هستیم. از زمان باستان مکزیک به عنوان یک جامعه وطن دوست ساخته شده است “مچیزمو”، “مچومن” شیوه نرمالی از زیستن است بنابراین “مچو “مردی است که زن را مطیع خود می سازد، که زن را به عنوان شی می‌داند، که زن را مورد سواستفاده جنسی قرار می دهد و هیچ اتفاقی نمی افتد. بنابراین جامعه ای هستیم که کاملا این خشونت های برپایه جنسیت را نرمال کرده است . در نتیجه در بسیاری مواقع این خشونت ها را خطرناک نمی دانیم یا آنان را به عنوان جرم درنظر نمی گیریم. بنابراین با توسعه قوانین حقوق بشری با پیوستن به قوانین حقوق بشری بین المللی ،اکنون مکزیک متعهد است که خشونت برضد زنان را ریشه کن کند. یک راه مهم انجام دادن این کار با نام گذاری این واقعیت های خشن به واقعیتی که حداقل سعی در بررسی و ریشه کن کردن این خشونت های جنسیتی علیه زنان دارد، است.

 آیا مطالعات ملی یا مطالعات درحال انجام می تواند به ما درجهت مشخص کردن تعداد قربانیان کمک کند؟ می توانید کمی درباره آن توضیح دهید؟

 بله ما مشکلی درمکزیک داریم و آن مستندسازی پرونده های این نوع خشونت است. اما به عنوان سازمان های حقوق بشری ما متعهد به مستند کردن همه این پرونده ها هستیم. بنابراین به عنوان مثال درحال حاضر دیده بان ملی فمیساید شهروندی شبکه وسیعی از حداقل ۴۳ سازمان حقوق بشری دارد. ما کارهای زیادی برای مستند سازی پرونده ها در مکزیک انجام داده ایم. می توانم به شما بگویم که طی حداقل سه سال گذشته تقریبا ۸۶۸۰ مورد فمیساید را در مکزیک مستند کرده ایم. پس اگر این زمان کم را که ما مستند سازی کرده ایم، درنظر بگیرید این عدد عظیمی است، نمونه ای از واقعیتی است که ما درحال حاضر در مکزیک با آن روبرو هستیم.

 آیا درمکزیک وزارت امور زنان دارید؟

 درمکزیک ما موسسه ملی زنان را داریم که باید یک سازمان فدرال باشد که برروی توسعه سیاست ها با دیدگاه جنسیتی کار می کند و هدف آن این است که تضمین کند کل حکومت دیدگاه جنسیتی را به عنوان یک دیدگاه سراسری خواهد داشت و در توسعه سیاست ها در مکزیک مدنظر قرار می گیرد. بنابراین طی ۱۴ سال گذشته درحال توسعه قوانین زیادی راجع به حقوق بشر حقوق زنان بوده ایم. بنابراین دست کم در قوانین ابزارهای مهمی برای تضمین یک زندگی بدون خشونت برای زنان، تضمین حقوق سیاسی برای زنان، تضمین و به رسمیت شناختن حق باروری داریم. پس بصورت مکتوب، قوانین خوبی داریم. مشکل این است که این قوانین به راحتی اجرا نمی شود. چون مقامات هنوز هم نگرش های تبعیض آمیز دارند. نسبت به شرایط خشونت جنسیتی حساسیتی ندارند. بنابراین ما سخت کارمی کنیم که آنها را آموزش دهیم، به آنان ابزاردهیم و مکانیزم های مختلفی برقرار کنیم تا قوانین را به درستی اجرا کنیم. تا سعی کنیم که خشونت علیه زنان را در کشورم مجازات کنیم.

 فکر می کنید چگونه می توانیم به تغییر ذهنیت دست پیدا کنیم؟ چون مکزیک یک کشور دموکراتیک است که قوانین آن کم و زیاد درسطحی است که تعهدات بین المللی الزام می کند. اما همانطورکه گفتید چالش نحوه اجرای آن است قوانین خوبی داریم اما چگونه اجرا می شوند؟ آیا به خاطراین است که برخی نمی خواهند اجرا شود؟ یا برخی سازوکارها مانع اجرایی شدن آن می شود؟ شما به آموزش اشاره کردید نمی دانم ایا مایلید درباره نحوه استفاده از آموزش و پروش صحبت کنید. ایا گروهی از افراد دارید که بروی سرفصل دروس کارکنند که ببینند تا چه حد بچه ها در مدرسه می آموزند این قواعد جنسیتی را مورد سوال قرار می دهد یا اغماض می کنند و … بطور کلی نقش فرهنگ چیست؟ می خواهم بدانم آیا تلاش هماهنگی بین شما اعضای جامعه مدنی در تغییراین ذهنیت وجود دارد؟

 تغییر ذهنیت ها یک هدف بزرگ است باید شیوه درک مردم از نقشی که مرد وزن در جامعه ایفا می کنند متحول شود. تحول فرهنگی هدف اصلی است. اما اصلا آسان نیست، سعی ما برای ایجاد استراتژی است اما آسان نیست چون ما یک جامعه واقعا محافظه کار هستیم؛ ما نهاد مذهب را داریم؛ نهادهای زیادی داریم که مفاهیم پدرسالارانه را حفظ می کنند. واقعا دشوار است که همه این نهادها را متحول کنیم؛ فکر می کنم خیلی زمان می برد. هدف بزرگی است که باید روی آموزش، فرهنگ و تغییر نهادهای زیادی که در جامعه ما ریشه دارند کارکنیم. می توانیم مردم را نسبت به تبعیض علیه زنان حساس تر کنیم نسبت به خشونت علیه زنان و شرایطی که اکنون با آن روبرو هستیم. متاسفانه نمی توانم بگویم دراین زمینه موفق بوده ایم سعی کردیم که از رسانه و دیگر ابزارها و مکانیزم ها استفاده کنیم تا برجوانان تاثیرگذاریم تا ایده دیگری درباره جنسیت داشته باشند؛ درکی نسبت به خشونت برپایه جنسیت، تا بتوانیم این واقعیت را تغییر دهیم. این کارعظیمی است که درآینده باید انجام شود باید با نهادهای زیادی کارکنیم با مدارس با دانشگاه ها؛ فکرمی کنیم به خصوص لازم است که با کودکان کارکنیم تا آنان که کوچک هستند یک جامعه غیرپدرسالار بنا کنند. باید به آنان ابزارهایی دهیم که به آنان دیدگاهی نسبت به جنسیت می دهد؛ که به آنان اجازه می دهد تنوع را بین مردم درک کنند. برای من درک تنوع واقعا مهم است چون اجازه می دهد تفاوت میان افراد را درک کنیم، فقط هم در مورد  تفاوت زنان و مردان صحبت نمی کنم. ما دیگر دو قطب متضاد نیستیم یک رنگین کمان عظیم از احتمالات متنوع هستیم که به ما کمک می کند جامعه ای برابرتر بنا کنیم.

 آیا عنصر قومیتی وجود دارد مثل بومیان، وقتی داریم درباره عرصه عمومی صحبت می کنیم؟ آیا روندی هست که شما دیده باشید به عنوان مثال وقتی درباره جرائم سازمان یافته صحبت می کنیم آیا به نظر شما قومیت خاصی یا افراد بومی هدف جرائم سازمان یافته هستند زمانی که دختران قربانی فحشا یا بردگی جنسی می شوند؟

 دیدگاه قومیتی در مکزیک اهمیت دارد چون بخش بسیار زیادی از جمعیت ما افراد بومی هستند و آداب فرهنگی و سنتی زیادی داریم یا رسوم بومی که از خشونت علیه زنان استفاده می کنند. پس درارتباط با این سنتها معضل زیادی داریم چون تحول آن ها مشکل است .چون درمکزیک سنتها توسط قانون اساسی حمایت می شوند. بنابراین سعی داریم از تغییر همه رسوم منفی و تبعیض آمیز وخشن، از ریشه حمایت کنیم تا به حقوق بشراحترام بگذارند.

 می توانید مثال بزنید؟

 بله به عنوان مثال دربسیاری از جوامع رایج است که دختران کوچک درسنین ۱۲ ، ۱۳ یا ۱۴ سالگی به دیگران فروخته می شوند تا ازدواج کنند این معضل بزرگی است که خشونت جنسی علیه زنان را عادی جلوه می دهد.

 آیا برای ازدواج است یا برای کارهای خانه یا کار درمزرعه است؟

 نه، اغلب برای ازدواج است .حداقل سنتها به نفع این فروختن به خاطر ازدواج عمل می کنند.

 که تصور می کنم از نظر قانونی ممنوع است؟

 نه ما درحال فعالیت برای ممنوعیت ازدواج زیر سن قانونی هستیم.

 قانون راجع به سن ازدواج چه می گوید؟

 قانون فدرال اخیرا اصلاح شده و ازدواج میان کودکان زیرسن قانونی را ممنوع می کند ولی قوانین محلی قانون مدنی درارتباط با ازدواج صلاحیت محلی دارد. هنوز بسیاری از قوانین محلی ازدواج زیرسن قانونی را مجاز می دانند. به ویژه ازدواج دختران زیر ۱۴ سال و پسران زیر ۱۶سال که ممنوع است. بنابراین سعی داریم قانون را تغییر دهیم تا دیگر ازدواج زیر سن قانونی نداشته باشیم. ولی هنوز باید کار زیادی برای تغییر همه قوانین صورت گیرد. ولی اصلاح قانون فدرال یک گام بزرگ است کمک می کند بقیه قوانین را تغییر دهیم که درآینده ازدواج زیرسن قانونی را ممنوع کنیم.

 خیلی جالب است چون برای ما که در کشورهایی کار می کنیم که شریعت اسلامی حاکم است و ازدواج براساس قوانین اسلامی است شاید تحت تاثیر این تلقی باشیم که این مشکل تنها برای کشورها یا جوامع مسلمان وجود دارد اما مثال شما نشان می دهد که گستره این مشکل خیلی وسیع است و صرفا محدود به یک دین خاص نیست. مربوط به سنتها است. حالا سوال من این است که شما به جرائم سازمان یافته اشاره داشتید باید کمی این مبحث را بسط دهیم مخصوصا زمانی که صحبت از قاچاق انسان و فحشا می شود و این که چرا این کار یک کار سود آور است و آیا محدود می شود یا فراتراز آن؟

 همانطورکه گفتید مشکل سازمان های مجرمانه مکزیک یک مشکل عظیم است. از سال ۲۰۱۲ یک سیاست امنیتی داریم که به جنگ سازمان های مجرمانه رفته است. اما این جنگ در مقابه با این مشکل واقعا ناموفق بوده است. به جای ریشه کنی مشکل، درحال حاضر مشکل عظیمی دررابطه با سازمان های مجرمانه داریم. چون این سازمانها درمکزیک قدرت بالایی دارند و نفوذ زیادی در محدوده های بسیاری در مکزیک و هم چنین در حکومت دارند. فساد الان درخصوص مقابله با آن یک مشکل بزرگ است چون تقریبا درکل حکومت نفوذ کرده اند.

حالا مواد مخدر بازار اصلی و کاراصلی سازمان های مجرمانه نیست. الان مهمترین بازار برای سازمان های مجرمانه قاچاق انسان است مخصوصا برای بهره کشی جنسی

قبل از ۲۰۱۲ بازار اصلی مرتبط با جرائم سازمان یافته قاچاق مواد مخدر بود اما حالا مواد مخدر بازار اصلی و کاراصلی سازمان های مجرمانه نیست. الان مهمترین بازار برای سازمان های مجرمانه قاچاق انسان است مخصوصا برای بهره کشی جنسی. بنابراین درحال حاضر مشکل بزرگی در رابطه با قاچاق انسان داریم مخصوصا با دختران و پسران کم سن و سال که ربوده می شوند و مورد بهره کشی قرار می گیرند نه تنها در مکزیک بلکه در کشورهای دیگر. ما یک ایالت در بخش مرکزی مکزیک داریم به نام کلاسکال و به خاطر فاحشه گری شناخته شده است و اکنون کارتل های فاحشه گری داریم که نه تنها درمکزیک بلکه در کشورهای دیگر کار می کنند. بنابراین قاچاق انسان ریشه عمیقی دارد که از مکزیک تا ایالات متحده تا جاهای دیگر در آسیا و اروپا امتداد دارد. بنابراین درحال حاضر مشکل بزرگی در ارتباط با قاچاق انسان وجود دارد ما مواردی از بچه ها را مستند سازی کرده ایم از پسرها و دخترهای تازه متولد شده تا ۷ و ۸ ساله که مورد بهره کشی جنسی قرار خواهند گرفت و یک شکاف بزرگ میان دخترهای ۷ تا ۱۷ ساله داریم که از طریق قاچاق انسان درمکزیک و کشورهای دیگر مورد بهره کشی جنسی قرار می گیرند.

 شما یک بار به من گفتید که به عنوان یک وکیل و یک کنشگر علیه فمی ساید گاهی احساس می کنید که نقش شما فقط شمردن اجساد است.

به عنوان مدافعان حقوق بشر و به عنوان سازمانی که به ریشه کنی فمی ساید متعهد است اول کاری که باید می کردیم مستند سازی پرونده ها بود ما شمارش مرگ و میرها را شروع کردیم. شمارش مردگان یک مشکل است چون گاهی آنها به عنوان اعداد درنظرگرفته می شوند وقتی تعداد مرده ها را درنظر می گیریم، داستان بی رحمانه ای را که درپشت این جرائم است، فراموش می کنید. وقتی پرونده ها را مستند سازی می کنیم داستان این دختران و این زنان را متوجه می شویم که دارند به قتل می رسند و درک می کنیم که هر عدد یک زندگی است. بنابراین وقتی می فهمید که هرروز ۸ زن کشته می شوند می فهمید که هر روز، زندگی ۸ نفر نابود می شود. کل آینده نابود می شود و این تفاوت بزرگی ایجاد می کند. چون درد و رنج و خشونت فاحشی که این جرایم دارند را  درک می کنیم. وقتی می فهمید که نیمی از این جرائم مربوط به دختربچه هایی می شود که مورد بهره کشی جنسی قرار گرفته اند، ابعاد مشکل وحشتناک می شود. باید بفهمید که یک دختر یا یک پسربچه یا یک زن که قراراست مورد بهره کشی جنسی قرار بگیرد مجبور می شود هرروز ۱۷-۱۸ رابطه جنسی داشته باشد، که همه آنها اجباری خواهد بود. امید به زندگی یک زن یا دختر که مورد بهره کشی جنسی قرار گرفته است یک تا دو سال است. پس وقتی ابعاد این وضعیت را می بینید خیلی وحشتناک است. وقتی پرونده بچه هایی که مرده پیدا می شوند را مستند سازی می کنید و وقتی کالبد شکافی انجام می دهند در شکم کوچک آنان اسپرم پیدا می کنند می دانید! فقدان بشریت را دراین حوادث درک می کنید. بنابراین وضعیت دردناک است و ریشه کنی این شرایط خیلی دشوار است. چون نه تنها با سازمان های مجرمانه می جنگیم که خیلی قدرتمند هستند و نواحی زیادی را تحت کنترل دارند بلکه با فساد مقامات هم روبرو هستیم و این ما را به عنوان مدافعان حقوق بشر درخطر بزرگی قرار می دهد.

 درواقع می خواهم بدانم نقش دولت چیست؟ چون دربسیاری از کشورهای جهان ما با معضل فساد و جرائم سازمان یافته یا مافیا یا گروههای ذی نفوذ روبرو هستیم که بازیگران غیردولتی یا بازیگران خشن هستند دولت ها درموردش صحبت می کنند و می گویند چه می خواهید این جرایم سازمان یافته و خارج از اختیارات ما است. اما مسئولیت دولت چیست؟

 فکرمی کنم وقتی درباره این خشونت های برپایه جنسیت حرف می زنیم باید درباره افراط گرایی حرف بزنیم و باید دولت متعهد به ریشه کنی این افراط گرایی باشد اما درمکزیک متاسفانه مقامات برای ریشه کن کردن این شرایط کاری انجام نمی دهند.

چون درآن منفعت دارند؟

 بله آنها دراین کسب و کار قاچاق انسان منفعت دارند و همانطورکه فساد یک مشکل عظیم در کشوراست این فساد زمینه ساز مصونیت نیز است. حداقل درمکزیک موارد مرتبط با خشونت برپایه جنسیت و خشونت شدید برپایه جنسیت، ناپدید شدن، بهره کشی جنسی و فمی ساید ما ۹۹ درصد مصونیت و فرار از مجازات داریم .مصونیت برمبنای دو وضعیت فقدان تحقیقات قضایی نامطلوب و فقدان پیگرد قضایی جرایم و مشکلاتی که با قوه قضاییه داریم، قضاتی که دراین پرونده ها به شکایت ها رسیدگی نمی کنند، به نتیجه نمی رسیم، نمی توانیم این نوع خشونت را جنبه غیرمدنی بدهیم. پس زمانی که تحقیقات خوب و رسیدگی خوب ندارید مصونیت دارید و مصونیت یک پیام تساهل مخابره می کند. پیامی که به زنان می گوید به قتل می رسند، مورد خشونت قرار می گیرند و هیچ اتفاقی نمی افتد. و این زندگی زنان را درخطربزرگی قرار می دهد. اگر ما با این مصونیت مقابله نکنیم هرگز مشکل را ریشه کن نخواهیم کرد و این درمکزیک به کرات اتفاق می افتد و مشکل هربار بدترو بدتر می شود.

می خواهم خواهم جمع بندی کنم اما قبل از آن مایلم درمورد نقش جنبش زنان یا جنبش جامعه مدنی (به عنوان مثال) صحبت کنیم یا موج هایی که به صورت بین المللی رهبری می شوند مثلا جنبش Me Too، آیا اینها تاثیری دارند؟ آیا شما موارد مشابهی دارید که افکار عمومی را بسیج کند؟

 درمکزیک جنبش حقوق بشری به ویژه جنبش فمینیستی برای تغییر واقعیت اساسی بوده است. کاری که سازمان های حقوق بشری به ویژه آنهایی که به وسیله زنان رهبری می شوند بسیار اهمیت دارند چون اکثر کارها را آنان انجام می دهند که دولت انجام نداده است. به عنوان مثال ما درحال توسعه یک سری مکانیزم های واقعا جالب توجه بوده ایم که از خشونت جلوگیری کند. مثلا هشدار خشونت جنسیتی که یک مکانیزم خیلی جدید درمکزیک است که در قانون برای حذف خشونت علیه زنان آمده است تا زندگی بدون خشونت را تضمین نماید که درآن سازمان های حقوق بشری می توانند از حکومت بخواهند و می توانند دولت را مجبور کنند که شرایط خشونت شدید درزمان ها و مکان های معین درکشور را کنترل کند. بنابراین این مکانیزم به ما اجازه می دهد تا وضعیت خشونت را آشکار کنیم و کمک می کند تا خط مشی هایی که نتیجه ندارند را متحول یا اصلاح کنیم. خشونت علیه زنان را پیشگیری، مهار و تعیین مجازات کنیم. می توانین روی سیاست های امنیتی، سیاست های قضایی یا سیاست های پیش گیرانه کار کنیم تا این خشونت ها علیه زنان را ریشه کن کنیم. بنابراین به خاطر جنبش حقوق بشری است که توانستیم این مشکل را طی چند سال گذشته، غیرمتمدنانه  معرفی کنیم. زمانیکه که تاریکی حاکم بود به خاطر این جنبش بود که توانستیم آن را به سمع و نظر مقامات برسانیم و حالا به خاطر این جنبش، مشکل خشونت علیه زنان یک از مهمترین موضوعات در دستورکارهای عمومی است. پس درحال حاضر این ها به ما کمک می کند عناصر بیشتری داشته باشیم. حامیان واقعی با مقامات داشته باشیم، تا سازوکارهای جدید برقرار کنیم تا ازاین خشونت ها پیشگیری کنیم.

 شما یک وکیل هستید می توانید راهنمایی کنید وضعیت جنگی یعنی چه؟ وضعیت جنگی را چگونه تعریف می کنید؟

 حداقل برای من به عنوان یک وکیل شرایط خشونت عمومیت یافته دریک قلمرو، جنگ است. جنگ می تواند اشکال زیادی داشته باشد، لازم نیست جنگ میان دو دولت باشد. می تواند جنگ میان گروه های قدرتمند باشد. مثلا در مکزیک فکر می کنم جنگ سازمان های مجرمانه علیه مردم داریم و دولت و حکومتی داریم که برضد مردم است. چون خط مشی هایش راجع به امنیت، بیشتر به نفع ایجاد یک شرایط جنگی است تا ایجاد یک شرایط صلح. ما کارنمی کنیم یا حداقل مقامات کارنمی کنند تا صلح برقرار کنند، درمکزیک کارمی کنند تا تقابل داشته باشند و ما آن را به عنوان شرایط جنگی درک نمی کنیم. بنابراین برای من جنگ شرایط یک کشوری است که یک بحران بشردوستانه دارد، که برجامعه مدنی تاثیر می گذارد چون می تواند شبکه اجتماعی را قطع کند و وضعیت عدم امنیت و مصونیت از مجازات ایجاد می کند و خون ریزی که باعث نابودی جامعه می شود.

 بدون این که بخواهیم آنچه را که نام گذاری می کنیم احتمالا خشونت برپایه جنسیت به شیوه ای لطیف تر و یک فرمول بندی آرامش بخش است مطمئن نیستم که لزوما به طورکامل آنچه را که درحال وقوع است دربرمی گیرد اشتباه است چنانچه بگوییم علیه زنان جنگی درجریان است؟

 بستگی دارد که از کدام منظر این واقعیت را درک می کنید. اگر ازمن بپرسید من آن را جنگ علیه زنان نام گذاری می کنم مثل جنگ مردان علیه زنان و این ریشه در ساختاریک جامعه پدرسالار دارد که زنان را به عنوان شهروند درجه دوم می شناسد. بنابراین یک جنگ باستانی بوده است که زنان را تبدیل به اشیا جنسی و مایملک مردان کرده است و درحال حاضر می توانیم این جنگ را به عنوان نمود خشونت فاحش علیه زنان محسوب کنیم. ما آن را فمی ساید می نامیم سایرین آن را جرائم ناموسی می نامند. ولی وقتی شما شرایط زنان را در سراسر جهان درک می کنید می فهمید که این یک وضعیت رایج برای همه زنان است درهرجایی که شما تقابل و جنگ می بینید، می بینید که مردم بدترین وضعیت را به خاطر خشونت برپایه جنسیت دارند. می توانید به اردوگاه های پناهندگان بروید و ببینید که بسیاری از زنان مورد بهره کشی جنسی قرار گرفته اند. تجاوز و خشونت جنسی علیه آنان وجود دارد. واقعا دربقیه جاها رایج است ازدواج به دختران کم سن تحمیل می شود مورد تجاوز قرارمی گیرند چون فرصتی ندارند که به آن ازدواج ها رضایت دهند. بنابراین اگر شرایط زنان را درسراسر جهان درک کنیم، می توانیم ببینیم که این یک جنگ علیه آنان است. جنگی است که آنان را نابود می سازد بدن ها و وجودشان را نابود می سازد و این یک مشکل عظیم در فرهنگ ماست. متاسفانه سطح خشونت گسترده است. خشونت جنسیتی در فرهنگ ما کاملا عادی شده است سیاست تمایل دارد این نوع خشونت را عادی نماید. دربسیاری از موارد این نوع خشونت را ترویج می کنند. بنابراین باید ذهنیت مردم را عوض کنیم، باید جوامع خود را تغییردهیم باید تبعیض و خشونت برپایه جنسیت را درک کنیم تا بتوانیم یک جامعه بهتر، فارغ از این نوع خشونت ها، بنا کنیم.

WATCH  Interview with Rodolfo Domínguez Márquez, Human Rights lawyer and feminist By Guissou Jahangiri FIDH Vice-President and Exec.dir of Armanshahr | OPENASIA