هرناندو کالوو اوسپینا
Hernando Calvo Osbina
روزنامه نگار کلمبیایی و نویسنده این مقاله دارای چند کتاب از جمله کتاب «گروه ضربت سیا» (آوریل ٢٠٠٩ انتشارات Le Pantin – temps des Cerises) است.
هرچند مشارکت انبوه پناهندگان کوبائی در تلاش نافرجام تسخیر خلیج خوکها در سال ١٩۶١ را به خاطر سپردهایم اما همدستی آنها در عملیات بعدی سازمان سیا را کمتر شناخته ایم. این پناهندگان همواره عمال سازمان سیا در سریترین و مرگبارترین عملیات سیاست خارجی ایالات متحده، چون کودتاها، قتل رهبران و قاچاق اسلحه و مواد مخدر بودهاند که در پهنه ای از شیلی گرفته تا نیکاراگوئه با گذار از ویتنام گسترش یافته بود.
«تنها تقصیر ما پیروی از قوانین خویش و جرم ما آن بود که این قوانین را در قلمرو کمپانی «متحده میوه» هم به کار بستیم.» جکوبو آربنز (Jacobo Arbenz) که در سال ١٩۵١ به مقام ریاست جمهوری گواتمالا برگزیده شد گذشته از اقدامات مترقیانهی دیگر، قانون اصلاحات ارضی را نیز جاری ساخته بود. در تاریخ ۴ مارچ ١٩۵٣ وی مالکیت بخشی از کشتزارهای کمپانی متحده میوه امریکائی را سلب و دست آن شرکت را از بهره برداری از ٨۴ هزار هکتار از مجموع ٢٣۴ هزار هکتار سطح زیر کشت کوتاه کرده بود. در روزهای ١٧ و ١٨ جون ١٩۵۴ لشکری از مزدوران نیکاراگوئه و هندوراس به درون گواتمالا نفوذ و آربنز را در روز ٢٧ جون سرنگون کرد . در آن هنگام جان فاستر دالس وزیر امور خارجه و برادرش آلن رئیس سازمان مرکزی اطلاعات امریکا (سیا) دو سهام دار شرکت متحده میوه بودند! این عملیات با نام رمز BP/Success از همدستی فعال یک گروه «ضربت» سیا برخوردار شد که در گذار دهه ها به خدمت آن سازمان کمر بست.
عملیات BP/Success که پس از برانداختن [دکتر] محمد مصدق رهبر ملی گرای ایران در ١٩ آگست ١٩۵٣ به انجام رسید شهرت شکست ناپذیری به سازمان سیا بخشید و الگوی عملیات مخفیانه آن سازمان در سراسر جهان شد. در ماه مارچ ١٩۶٠ دوایت ایزنهاور رئیس جمهور امریکا اجازه انجام عملیات دیگری را داد که هدف آن این بار به بیثباتی کشاندن کوبا بود که انقلابش در ژانویه ١٩۵٩ به پیروزی رسیده بود. مسئولیت «طرح کوبا» به مأمورانی واگذار گردید که اغلب آنها در سرنگونی آربنز دست داشتند، مشخصا ریچارد بیسل (Richard Bissell) سرکرده گروه و مقام دوم سیا، تریسی بارنز (Tracy Barnes) که وظیفه برپا کردن نیروی دخالت در کوبا را بر عهده داشت؛ دیوید آتلی فیلیپس (David Atlee Phillips) مسئول جنگ روانی، هوارد هانت(Howard Hunt) مأمور تشکیل «حکومت موقت کوبا» را باید نام برد. دو مرد جوان به گروه پیوستند: آقای پورتر گاس (Porter Goss) کارمند رکن ضد جاسوسی ارتش و آقای جرج هربرت واکر بوش [۲](George Herbert Walker Bush). شخص اخیر یاور«استخدام پناهندگان کوبائی برای قشون تهاجم سیا»[۳] بود.
روز ١٧ آوریل ١٩۶١ ، حدود یک هزار و پانصد جنگجوی این قشون با نام تیپ ٢۵٠۶، در خلیج خوکها پیاده شدند. پس از تحمل شکستی در کمتر از هفتاد ساعت نبرد، دالس و بیسل، نفرات اول و دوم سیا وادار به کناره گیری شدند. رئیس جمهور جان اف کندی، آزرده و دلگیر از این شکست و هزیمت، اختیارات بی حد و حصری به این سازمان بخشید که این تصمیم وی دیری بر امور جهان تأثیر نهاد[۴]. رابرت کندی برادر رئیس جمهور و وزیر دادگستری، هدایت تهاجم دیگری علیه کوبا را بر عهده گرفت. میامی، کانون بزرگترین عملیات شبه نظامی به نام JM/WAVE شد که تا آن زمان در خاک امریکا به راه افتاده بود. در رأس این عملیات تئودور «تد» شاکلی (Theodore Shackley) و آقای توماس «تام» کلاینز (Thomas Clines) قرار داشتند. یاوری های ژنرال ادوارد لانز دیل (Edward Lansdale) که از هندو چین بازگشته و از همکاری با دستگاههای سری امنیتی فرانسه درگیر جنگ استعماری تجربه آموخته بود، آقای ریچارد سکورد (Richard Secord) افسر نیروی هوائی ایالات متحده، دیوید سانچز مورالس (David Sánchez Morales)، افسر رکن ضد جاسوسی ارتش، پشتیبان گروه عملیاتی شد.
تعلیم دیدهگان عملیات ضد چریکی
هنگامی که «بحران موشکها» در ١۴ اکتبر ١٩۶٢ در گرفت، واشنگتن مصرا خواستار پیاده کردن موشکهای بالستیکی شد که اتحاد شوروی در کوبا نصب کرده بود. مسکو به شرط آنکه ایالات متحده از فکر تسخیر جزیره [کوبا] و نصب موشکهای خود در ترکیه دست بردارد به این خواسته گردن نهاد. کندی شرط را پذیرفت و دستور داد عملیات JM/WAVE برچیده شود. با اینهمه کمترین تأثیر انقلاب کوبا آن بود که واشنگتن ر ا به دگرگونی بنیادین استراتژی امنیت منطقه ای خود وا دارد. تجدید ساختار ارتشهای کشورهای امریکای لاتین آغاز شد و در منطقه امریکائی کانال پاناما مرکز تعلیم و القاء عقیدهای بنام مدرسه کشورهای قاره امریکا پدید آمد. هنگامی که کندی در روز ٢٢ نومبر ١٩۶٣ در دالاس (تگزاس) کشته شد، آموزه امنیت ملی وی همان وقت هم جایگاهی برای خویش یافته بود. سرنگون ساختن جوآوو گولارت (João Goulart) رئیس جمهور برزیل در روز ٣١ مارچ ١٩۶۴ ، پیش درآمد زنجیرهای از کودتاها شد که آغاز سر به نیست کردنها و شکنجهی مخالفان سیاسی به صورتی گسترده و پیچیده را رقم زد.
این استراتژی تازه نه میتوانست تجربهی مأموران کوبائی طرح JM/WAVE را نادیده انگارد و نه ورزیدگی برخی از هزارو صدوهشتادونه مردی را که هنگام تکاپو برای تهاجم به خلیج خوکها اسیر شده و در دسمبر ١٩۶٢ آنها را به ایالات متحده بازگردانده بودند.[۵] تقریبا سیصد تن از آنان که همگی کم و بیش کوبائی (و سپس با تحصیل تابعیت کشور میزبان شهروند کوبائی – امریکائی) بودند در آکادمیهای عملیات ویژه فورت بنینگ (Fort Benning) واقع در ایالات جورجیا، فورت مییرز (Fort Mayers) در ایالت ویرجینیا ، مدرسه فورت پییری (Fort Peary)، ایالت فلوریدا، و غیره دوره آموزش افسری را گذراندند . دیگران را به مدرسه کشورهای قاره امریکا در فورت گالیک (Fort Gulick) فرستادند تا عملیات ضد چریکی بیاموزند. نام چند تن از آنان خوزه باسولتو (José Basulto)، خورخه ماس کانوسا[۶] (Jorge Mas Canosa)، فرانسیسکو «په په» هرناندز (Francisco «Pepe»Hernández)، لوئیس پوسادا کاریلس (Luis Posada Carriles)، فلیکس رودریگز مندیگوتیا (Mendigutía Félix Rodríguez) و غیره بود. چیزی نگذشت که این مأموران که قرار بود هیچگاه از گمنامی درنیایند، مرتبا نقل گزارشها شدند. «امریکای جنوبی تبدیل به یک «غرب وحشی «خواهد شد که اینها نقش پیشگامان را بر عهده خواهند گرفت[۷] و به یمن عملیات سری خود بسیار فراتر از آن خطه خواهند درخشید»
پیاده کردن آنها در پایان سال ١٩۶٢ در کنگو نمونه آن بود، که از جمله مأموریت فراهم آوردن پشتیبانی هوائی از نیروهای ژوزف دزیره موبوتو، دیکتاتور بعدی مستعمره پیشین بلژیک، به آنها سپرده شده بود. هواپیماها به شرکت تازه تأسیس هوا نوردی امریکا، وابسته به سازمان سیا تعلق داشت. نفرات این گروه، گردان ۵٨ را به منظور عملیات زمینی برپا کرده بودند که مأموریت آن پیدا کردن رد ارنستو چه گوارا و تعقیب وی و گروه کوچک انقلابیون کوبائی بود. البته اینها در این ماجرا ناکام ماندند. در واقع چه گوارا به درخواست لوران دزیره کبیلا، در پایان آوریل به آنجا آمده بود تا رایزن فنون جنگ چریکی رزمندگانی شود که با موبوتو می جنگیدند.[۸]
سرانجام در ویتنام بود که این گروه ضربت جای پای خود را محکم کرد و با تأمین هزینهی عملیات رذیلانه با پول قاچاق تریاک لائوس و برمه (که در این عملیات بازهم هواپیماهای کمپانی هوائی امریکا در خدمت حاضر بودند)، شیوههای نیروهای ویژه شکست خورده فرانسوی را از نو به کار گرفت و گسترش داد. در اینجا بود که همپای آقای دونالد گرگ (Donald Gregg) بازرس مأموران سیا، آقای جان دیمیتری نگروپونته (John Dimitri Negroponte) «رایزن سیاسی کل عملیات»، ژنرال جان سینگلوب (John Singlaub) رئیس پیشین سیا در کره؛ لانزدیل، مأمور پایگاه عملیاتی وزات دفاع (پنتاگون) و آقای الیور نورث (Oliver North) عضو دستگاه اطلاعاتی– امنیتی نیروی دریائی ایالات متحده، مردان عملیات شبه نظامی JM/WAVE را باز مییابیم. شاکلی، کلاینز، سانچز مورالس، سکورد، «اد» دیربورن («Ed» Dearborn) رودریگز مندیگو تیا. در سال ١٩۶٨، ویلیام («بیل») کولبی (William Bill» Colby) را به محل گسیل داشتند تا کارزار شتاب یافته آرام سازی با نام رمز ققنوس (Phoenix) را رهبری کند. هدف رعب و وحشت انداختن در دل غیرنظامیان بود تا مقاومت مردم ویتنام را بی اثر سازند. در ظرف تقریبا چهار سال، نزدیک به چهل هزار تن که به آنها بدگمان بودند کشته شدند.
با این همه در قاره ئی دیگر بود که چشمگیرترین کامیابی نصیب گروه ضربت شد. در ماه مارچ ١٩۶٧ در میان حدود بیست جنگجوی نیروهای ویژه امریکائی که به قصد تعقیب چه گوارا در بولیوی پیاده شدند، رودریگز مندیگوتیای کوبائی نیز دیده میشد. هنگامی که چه گوارای زخمی را روز ٨ اکتبر ١٩۶٧ اسیر کردند هم او بود که دستور کشتن وی را ابلاغ نمود.
با وجود این سه سال بعد از عهده سازمان سیا برنیامد که جلو انتخاب سالوادور آلنده سوسیالیست به مقام ریاست جمهوری شیلی را بگیرد. ناگزیر ریچارد نیکسون به سازمان سیا دستور داد که نگذارند وی دوران زمامداری خود را آغاز کند. هرچند گروهی که بدین منظور به محل گسیل داشته بودند در مأموریت خود شکست خورد، اما به کشتن ژنرال رنه شنایدر (René Schneider) رئیس ستاد نیروهای مسلح وفادار به آلنده نائل آمد. جانشین ژنرال مقتول اوگوستو پینوشه نام داشت. فیلیپس و سانچز مورالس باز در میان همدستان عملیات در محل حضور داشتند. مأموریت بی ثبات کردن دولت به شاکلی واگذار شده بود که به یمن خوش خدمتی در طرحهای مربوط به کوبا و سخت کوشی در ویتنام به مقام رئیس دایره نیم کره غربی سیا منصوب شده بود. وی کلاینز را برگزید تا همکار خویش را «به مورد آلنده»[۹] بگمارد. کولبی، معاون مدیر عملیات ویژه سیا مجموعه طرح را زیر نظر گرفت. سازماندهی بند و بست بین المللی برای هتک حرمت آلنده به آقای بوش سفیر امریکا در سازمان ملل متحد واگذار شد.
انتظار میرفت که با حذف آلنده در سپتمبر ١٩٧٣ و نشاندن پینوشه در مسند قدرت همه چیز به خوبی و خوشی سرانجامییابد… وقتی مطبوعات و کمیسیونهای تحقیق و تفحص پارلمانی چرچ[۱۰] و راکفلر[۱۱] بخش گسترده ای از جنایات این سازمان را فاش ساختند، طشت رسوائی سیا از بام افتاد و خود را در موقعیتی یافت که پر و بالش را چیده بودند. با این همه جای نگرانی نبود. سازمان بخش بزرگی از عملیات خود را به دستگاه هائی «واگذارد» که در چهار چوب عملیات «Condor» با آن همکاری میکردند و نیز مأموران کوبائی سازمان در یکان کماندوئی سازمانهای انقلابی متحده[۱۲] (CORU)که در ماه می ١٩٧۶ به دستور سیا، که آقای بوش از ٣٠ ژانویه ١٩٧۶ تا ٢٠ ژانویه ١٩٧٧ آنرا رهبری میکرد، در جمهوری دومینیکن پایه گذاری شده بود.
در رأس یکان کماندوئی سازمان انقلابی متحده (CORU) که منبع تأمین هزینههای آن بیش از هر چیز قاچاق مواد مخدر بود[۱۳]، آقایان اورلاندو بُش (Orlando Bosch) و پوسادا کاریلس قرار داشتند. آنها سؤقصدی را از کاراکاس (ونزوئلا) سازماندهی کردند که در تاریخ ۶ اکتبر ١٩٧۶ به سقوط هواپیمای کمپانی هواپیمائی کوبا منجر شد (که هفتاد و سه کشته به جای گذاشت). اما شاید جنایتی که با قتل اورلاندو لته لیر Letelier) (Orlando وزیر پیشین خارجه در دولت آلنده مرتکب شدند، که مهر دوگانه CORU –Condor بر آن خورده است، به دلیل ارتکاب آن در قلب واشنگتن احساسات بیشتری برانگیخته باشد.
سه کهنه کار «طرح کوبا» در میان پنج مردی بودند که نهایتا بازداشت شدند. سازمان سیای آقای بوش دست به هر کاری زد تا بررسی و تحقیق را در تنگنا بگذارد و دلائل و مدارک گمراه کننده ای ارائه دهد. وقتی همین آقای بوش رئیس جمهور شد مجرمین را که فقط چند سالی را در زندان گذرانده بودند عفو کرد. در روز ١٧ نومبر ٢٠٠٠ یکی از بخشوده شدگان به نام آقای گیلرمو نوو سامپول (Guillermo Novo Sampol) را همراه با همپالکیاش آقای پوسادا کاریلس در حین تدارک سؤقصدی با بمب علیه آقای فیدل کاسترو که سرگرم بازدید از پاناما بود در آن کشور بازداشت کردند. در تاریخ ٢٠ آوریل ٢٠٠۴ این دو به هشت سال زندان محکوم شدند، اما روز ٢۵ آوریل سال بعد میریا موسکوسو (Mireya Moscoso) رئیس جمهور پاناما و دوست بزرگ ایالات متحده آنها را بخشید.
مواد مخدر در ازاء اسلحه
در این میان جنگی که واشنگتن با شدت کمی علیه نیکاراگوئه براه انداخته بود اغلب این مأموران را بار دیگر به دور یک دیگر گرد آورده بود در حالی که آقایان گرگ و نورث برخوردار از تجربه ویتنام توطئه را رهبری میکردند، آقای بوش معاون رئیس جمهور بر عملیات نظارت داشت. آقای نگروپونته، سفیر ایالات متحده در هندوراس که وی را در آنجا «پرو قنسول» [فرماندار] مینامیدند، کشور محل ماموریت خود را به پایگاه هجوم نظامی مبدل ساخته بود و در همان حال افواج مرگ ارتش هندوراس از گردان ۱۶ـ۳ به سرکوب مخالفان سرگرم بودند. آقای رودریگز مندیگوتیا که از بولیوی به شالیزارهای آسیا و سپس به سالودور اعزام گشته بود آذوقه و مهمات ضد انقلابیون نیکارگوئه (contra) را فراهم میساخت . آقا ی پوسادا کاریلس در محل و آقای باسولتو در خاک نیکاراگوئه دستیار ان وی بودند. سازمان سیا و محافل ضد کاسترو در میامی فرار آقای پوسادا کاریلس (آگست ١٩٨۵) را از زندانی در ونزوئلا ترتیب داده بودند، که او آنجا دوران محکومیت خود را به جرم سؤ قصد علیه هواپیمای شرکت هواپیمائی کوبا میگذرانید، تا این مأموریت را به وی بسپارند.
از آنجا که کنگره امریکا هرگونه حمایت مالی از contra را ممنوع کرده بود، بوش معاون رئیس جمهور ایالات متحده از هر گوشه و کنار و به هر شیوه دیگری که ممکن بود به گردآوری پول میپرداخت. در سال ١٩٨۶ فروش غیرقانونی اسلحه به ایران به دلالی اسرائیل به رسوائی موسوم به «ایران ـ کنترا گیت» راه گشود. وقتی آقای بوش دیگر رئیس جمهور شده بود، کمیسیون سنا به مدیریت آقای جان کری از وجود همدستی میان سیا و مافیای کلمبیائی پرده برداشت.[۱۴] در جولای ١٩٨٩ در کوستاریکا از میان دیگر اعضای کانون های قدرت امریکا، آقایان نورث و سکورد را رسما به عنوان مسئولا ن شبکه «مواد مخدر در عوض اسلحه» که هنگام جنگ علیه ساندنیستها در آن کشور سامان گرفته بود مقصر شناختند.
سازمان سیا که جیمز کارتر آنرا در میانه ماه آگست ١٩٧٨ پاکسازی کرده بود و کمیسون های تحقیق یا انتشار آرشیوهای سری (به خصوص در زمان دولت آقای ویلیام کلینتون) آنرا مرتبا در مظان اتهام قرار داده اند از بدو پیدایش خود در سال ١٩۴٧ یقینا زیر و بمهای فراوانی به خود دیده است. با این همه، تمام شرکت کنندگان در عملیات مخفی گروه ضربتی که در سال ١٩۵۴ تشکیل شد و در طول سالها گسترش یافت از موهبت پابرجای مصونیت از کیفر برخوردار بوده اند. اگر به ذکر نمونه چند تن از آنها قناعت کنیم، آقایان پوسادا کاریلس و بُش در میامی آزادانه میگردند. آقای رودریگز مندیگوتیا، کسی که دستور اعدام چه گوارا را داد، در همان شهر سکونت دارد و مدیر یک بنگاه مشاوره امنیتی است. آقای نگرو پونته پس از آنکه نخستین سفیر ایالات متحده در«عراق آزاد شده» بود، بیست ماه اَبَر رئیس دستگاههای اطلاعاتی امریکا شد، و در ماه ژانویه ٢٠٠٧ به نفر دوم وزارت خارجه امریکا ارتقاء مقام یافت. از آقای پورتر گاس که از سال ١٩۶٠ رئیس «طرح کوبا» بوده است هم بگوئیم که از ماه سپتمبر ٢٠٠۴ تا ماه می ٢٠٠۶ در مقام مدیر سازمان سیا خدمت کرد.
– مقاله حاضر با ترجمه ی منوچهر مرزبانیان در شماره ژانویه ٢٠٠٩ «لوموند دیپلوماتیک: ماهنامه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی» منتشر شده است.
[۲]– در این مقاله همه جا فقط از آقای جورج بوش پدر سخن رفته است.
[۳]– داعیه ی مشترک؛ واشنگتن، دی سی، ۴ مارچ ١٩٩٠
[۴]– ویلیام کولبی، سی سال حیات سیا، انتشارات پرس دو لا رونسانس، پاریس ١٩٨٧
[۵] – رئیس بعدی بنیاد ملی کوبا و امریکا (ACNF)، سازمان اصلی ضد کاسترو در میامی که وی تا روز مرگش در نوامبر ١٩٩٧ رهبری می کرد. این سازمان از میان فعالیت های دیگر خود در موجی از سؤقصد ها و خرابکاریهائی دست داشت که در سال ١٩٩٧ در هاوانا رخ داد.
[۶]– رئیس کنونی بنیاد ملی کوبا و امریکا
[۷]– ژان ـ پیر ژیله، بره سبزها، تکاوران سیا، انتشارات آلبن میشل ، پاریس، ١٩٨١
[۸]– چه گوارا و رزمندگان همراهش در نوامبر سال ١٩۶۵ خود از کنگو بیرون رفتند.
[۹]– دیوید کورن، بلوند گوست، تد شاکلی و جنگ های ایمانی سیا، انتشارات سیمون و شوستر، نیویورک، ١٩٩۴
[۱۰]– کنگره امریکا «کمیته برگزیده با هدف مطالعه فعالیتهای دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی»، ۱۹۷۶
[۱۱]– گزارش راکفلر، که در تاریخ ١٠ جون سال ١٩٧٠ در زمان ریاست جمهوری جرالد فورد (١٩٧٧ـ ۱۹۷۴) منتشر شد، سازمان مرکزی اطلاعات امریکا را به فعالیت های غیر قانونی «از بیست سال پیش از آن» متهم ساخت. در این گزارش رؤسای جمهور پیشین جانسون (١٩۶٩ـ ۱۹۶۳) و نیکسون ( ١٩۶٩ – ۱۹۷۴) در مظان اتهام بودهاند.
[۱۲]– تبانی سازمانهای سری امنیتی دیکتاتوهای جنوب قاره برای سرکوبی و قتل مخالفان سیاسی
[۱۳]– پیتر دیل سکات و جاناتان مارشال، سیاست های کوکائینی، مواد مخدر، ارتش ها و سیا در امریکای مرکزی، انتشارات دانشگاه کالیفرنیا، لس آنجلس ١٩٩١
[۱۴]– پیش گفته